زیبا کرباسی: گشتی دوستانه با ملیحه تیره‌گل

و عشق که پیشه‌اش خیانت بود

آن باریکه‌ی بی‌رحم

دستانش نور نمک

لب‌هایش خون

شهد و عنبر

بلیندا کوک

ملیحه تیره‌گل را از پس خواندن «و کوه جواب می‌دهد» شناخته بودم با فاصله‌ی زمانی‌ی بیش از دو دهه. زنی که عشقش به شعر و کلمه کافی‌ست تا سرنوشتی تازه بیافریند. ساختار فکری‌ی او بی‌زمان است از آن‌گونه شیوایی و شیوه‌ی اندیشه‌ای برخوردار که کهنگی نمی‌داند. شاید راز موفقیت او برای جلب عاشقان جدی‌ی شعر همین یک مورد باشد: به زبانی بهتر او پژوهشگری اندیشمند است که بینشی مدرن و امروزی دارد.

بعد‌ها من بارها در متن‌هایی که از وی خواندم به این نتیجه رسیدم، هرچند با نوع واژه‌چینی‌ی نوشتار او که نشان از شیوه‌ای خاص و کهن دارد همیشه مشکل جدی داشته‌ام که دلیل آن می‌تواند کم تجربگی‌ام از خوانش با دوام متون کهن باشد. چرا که سواد من از متن‌های بس دور تنها به شکل جسته گریخته بوده است که باید در فرصت‌های ممکن آینده بتوانم به خوانش‌هایی چندباره امکان دهم، و اما شهامت و شخصیت او در کردار، در وفایش به شعر و شاعر نام او را کنار نوادر تاریخی‌ی سرزمین‌مان رقم خواهد زد. این باور قلبی‌ی من است، چرا که در سخت‌ترین شرایط زیستی‌ام در پاریس که به اتاقی کوچک محدود می‌شد، زمانی که همسری برگزیدم و زندگی‌ی تازه آغاز کردم کادوی نزدیک ترین دوستان شاعرم همدستی با دشمنان شعر بود، رایزنی و راهزنی بود و حاصل آن فحش، فشار، تهمت، افترا و سر آخر جدایی. او ناگهان ویژه‌نامه‌ای در سایت ادبی‌ی خویش به نام «غرفه‌ی آخر» در کالیفرنیا برای من تهیه کرد و با این عمل شجاعانه‌ی خود در برابر ظلم رجاله‌ها و دست‌سازان حکومتی که کاری جز دور قاب‌چینی و همه چیزفروشی ندارند ایستاد و مرا به ادامه‌ی شعر و زندگی دلگرم کرد. اما رابطه‌ی او با متن، هر متنی از جمله شعر عاشقانه است. او می‌داند برای گرفتن ارتباط جدی با یک آفرینش باید شیوه‌ی عشق‌بازی با آن را بداند، شیوه‌ی آمیزش با تک تک سلول‌های مکتوب را و سپس راه دادن به جوشش طبیعی‌ی واژه‌ها. او تفاوت بین فکر طبیعی با فکر القا شده را می‌شناسد. تفاوت متنی خودجوش و ماندگار با جوشانده‌های یک بار مصرف خنک.

وجود نازنین او را گرامی می‌دارم و برایش طول عمر، پویایی و کاوش‌هایی بسیارتر در سرزمین شعر آرزومندم.

صفحه بعد:

حسین نوش‌آذر: زمزمه دلپذیر