مجید نفیسی: من خود ایران هستم!

روسیه نمی‌تواند مرا عاق کند، من خود روسیه هستم*

در ترکیه خود را بی‌حقوق می‌بینم، در فرانسه پناهنده و در امریکا شهروند؛ اما در همه حال یک تبعیدی. سه صفت نخست، وضعیت قانونی مرا در کشوری که به آن وارد شدم نشان می‌دهد و صفت آخرین، ذهنیت مرا نسبت به وطنی که ناگزیر به ترک آن شدم.

خواه در امریکا بمیرم، روبروی پسرم “آزاد” که بر بالینم ایستاده و خواه به وطن بازگردم، اگر روی آزادی را ببیند، باز من یک تبعیدی خواهم ماند. درست مثل آن دریانوردی که نوار آواز او را در کلاس‏ درس‏ فرانسویم در دهکده‌ی “شانتونه” در سال ۸۳ شنیدم که پس‏ از سال‌ها که به میهن بازگشته بود آنجا را غریبه یافت و دوباره به سوی دریا بازگشت. نباید خود را گول بزنم: چه خود را در لس‏آنجلس‏ جزیی از یک جامعه‌ی “موفق” ایرانی امریکایی ببینم و نام این شهر را به “تهران‌جلس” تغییر دهم، و چه خود را چون نادرپور شاعر غریبه‌ای در “شیطان‌جلس” بینگارم، باز یک تبعیدی خواهم ماند. پس‏ بهتر است که به جای خودفریبی، هویت خود را بشناسم و آن را قدر بگذارم.

کتاب “مقدمه‌ای بر ادبیات فارسی در تبعید” اثر ملیحه تیره‌گل در همین راستاست و در شناخت هویت منِ تبعیدی به ما یاری می‌رساند. التبه پیش‏ از او بسیاری به این مهم پرداخته‌اند: از “آواره کیست؟ ” غلامحسین ساعدی گرفته تا “آفرینش‏ فرهنگ‌های تبعیدی” اثر حمید نفیسی و از “سرو مهاجرین” مانی گرفته تا “آه لس‏آنجلسِ” من.

اما اهمیت کار خانم تیره‌گل در جامعیت آن است. زیرا هر سه عرصه‌ی ادبی شعر، داستان و نقد را دربرمی‌گیرد و در ۵۵۴ صفحه به معرفی و تحلیل ادبیات فارسی در تبعید بین سال‌های ۵۷ تا ۷۵ می‌پردازد.

این اثر از یک پیشگفتار و پنج فصل تشکیل شده و مزین به کتاب‌شناسی و فهرست اعلام است. در فصل اول مبانی نظری پژوهش‏ تحت عناوین “تبعید”، “خود”، “بحران”، “خودفریبی”، “منِ دیگر”، “قهرمان” و “زبان تازه” معرفی شده. در فصل دوم به تصویر برون‌مرز در آیینه‌ی درون مرز، و در فصل سوم که از همه‌ طولانی‌تر است به خصوصیات مشترک ادبیات تبعیدی تحت عناوین “نخستین بازتاب‌های ضربه”، “تجربه‌های مبارزه، زندان، شکنجه و اعدام”، “مقایسه” (کشور میزبان با وطن)، “زبان”، “انتقاد از خود”، “منِِ دیگر یا همتا”، “کنش ‏پذیری”، “گریز از ایران”، “عشق و جنسیت”، “مرگ قهرمان”، “مقاومت سنت در نقد” و “شکفتگی در نقد” توجه شده است. فصل چهارم به زیبایی‌شناسی برخی از آثار در سه قلمرو شعر، داستان کوتاه و رمان اختصاص‏ یافته و بالاخره فصل پنجم تحت نام “پایانه‌” به کوتاهی به جمع‌بندی اثر پرداخته است.

در کنار متون کتاب‌شناسی و گلچین‌های شعر و داستانِ ادب تبعید، پژوهش‏ ملیحه تیره‌گل از مرجعیت خاصی برخوردار است و کوششی‌ست گرانقدر در جهت تدوین شناسنامه‌ی من تبعیدی. دیگر نه حملات دارالتبلیغ‌های دولتی، نه ریشخندهای برخی از نویسندگان داخل، نه خود کوچک‌بینی برخی از روشنفکران خارج و نه درخشش‏ ادبیات مغرب زمین نمی‌تواند ما را از میدان به در برد زیرا کتاب ملیحه پشت ما را دارد و به ما اجازه می‌دهد که چون “ازانف” شخصیت روسی داستان “زیر چشم‌های غربی” جوزف کنراد بگوییم: “وطن نمی‌تواند مرا عاق کند. من خود وطنم. “

متن کامل مقاله مجید نفیسی

صفحه بعد:

زیبا کرباسی: گشتی دوستانه با ملیحه تیره‌گل