شاهد دیگر از آفاقی بودن و انتزاعی بودن این داستان که شخص کامو در آن مؤثر است، پراکنده ساختن قراردادهای زمانی است. در همان اثنائی که مرسو خبر مرگ مادرش را دریافت می‌کند، مطابق معمول ندانم‌کاری‌های خویش، همان مشغله‌ی هر روز را از سر می‌گیرد. کامو گاهی چنان می‌نویسد که گوئی وقایع اکنون اتفاق می‌افتد و سپس به دنبال آنچه قبلاً گذشته است موضوع تعقیب می‌شود. در قسمت دوم داستان، حکایت از نقطه‌ی معینی در زمان که اندکی قبل از مرگ مرسو است شروع می‌شود و اغلب با ترتیب ادامه می‌یابد.

آلبر کامو و فرانسین، ۱۹۴۲
آلبر کامو و فرانسین، ۱۹۴۲

این به‌هم‌ریختگی الگوی زمانی را نمی‌توان مسامحه‌ای از جانب کامو دانست. من معتقدم که این به‌هم‌ریختگی از نیت کامو برای به وجود آوردن طنز ناشی شده است. کامو خود گفته است: «تمام آثار من خنده‌آور است». ممکن است چنین گفت که این اختلاط زمانی نیز جزئی از هستی نامنظم است اما در این صورت ارتباط متغیر مدام بین «من» گوینده‌ی داستان و «من» که گوینده‌ی داستان در آن خود را مشاهده می‌کند، منظور دیگری پیدا می‌کند. این امر هر نوع تفاوت روشنی را بین دو مرسو از میان برمی‌دارد. آن مرسوئی که ادعاهای داستان را درمی‌یابد و برای خود نیز آن‌ها را قابل درک می‌کند و آن مرسو که این همه ادعا در زمینه‌ی توسعه‌ی قبلی او اتفاق افتاده و از آن‌ها سردرنیاورده. در چنین تحلیلی از مسئله‌ی زمان، البته تفاوت بین این دو مرسو در مه غلیظی ناپدید می‌شود، مرسوی حسابگر آخر کار و آن ملحد طبیعی صفحات اول. هر دو نظم متخاصم (اینکه به‌علت مضحکه و اینکه به‌علت نظم آشفته بتوان دو مرسو را از نظر زمانی تحلیل کرد) مجازند که در تفسیر دخالت داشته باشند. باری در آخر مرسو در اصطلاح خود کامو «ذوب» می‌شود اما این جذب و انحلال بسیار دور از قضاوت ساده اخلاقی است که خود قهرمان بر آن اشاره‌ای دارد. کامو خود را با اشارات بسیار تاریکی و با خاطره‌ای بسیار مبهم از مسیح و با رجوع به «پایان همه چیز» که در آخرین جمله تظاهر می‌کند، تبرئه می‌سازد.

یادداشت‌های آلبر کامو، شهلا خسروشاهی
یادداشت‌های آلبر کامو، شهلا خسروشاهی

در طاعون (نوشته شده ۴۷ـ ۱۹۴۴ و نشر ۱۹۴۷)، این انتزاع با وسائل کاملاً ساده‌تری به‌دست می‌آید. این سادگی به‌خاطر آن است که مسائل به دور حالت «رمز و تمثیل» طاعون گردشی دارند در نتیجه دو مفهوم مشخص طاعون (اشغالگران آلمانی و بیهودگی) در طریق طبیعی و مستقیم به وصف نگنجیده‌اند. هر دو این مشخصه به طور رمز و تمثیل و ابهام در یک جریان مسری واقعی و با فاصله و انتزاع و شیوه‌ی ساده‌ای که از نظر ادبی آن‌ها را دربرگرفته، تعیین یافته‌اند. سایر رویدادهای فرعی نتیجه‌ی به‌کار بردن همین «رمز و تمثیل» است. در مرحله‌ی اول با اجتناب از پدیدآوردن جلوه‌ی مستقیم و واقعی این داستان، کامو هم از قید بازبینی معاصران و هم‌ از بند تعصب عوام که بسیاری از مباحث اینگونه موضوعات را ناقص کرده‌اند رهائی پیدا کرد.

نمودار تمثیلی طاعون گرچه جانبداری متعصبانه‌ای نیست اما اعتراضی اخلاقی به‌شمار می‌رود.

در واقع تهاجم فاشیسم با توجه به عمومیت «رمز و تمثیل» در صحنه‌ی وسیع‌تری از جباریت اجتماعی و سیاسی قرار گرفته و در عین حال مقاومت در مقابل آن نیز چنین وسعتی دارد. در مرحله‌ی دوم، کامو با نشان‌ دادن تمثیلی از طغیان علیه بیهودگی عقاید خود را در خلال وجود نقش‌بازان داستانش بیان می‌کند و به این نحو از زبان مفاهیم فلسفی فرار می‌کند. این است که کلماتی چون برادری، تنهائی و نیکوکاری که محورهای اصلی داستان‌اند از آن لحن احساساتی سنگین «انسان طاغی» می‌گریزند و در این داستان با وضعیت واقعی انسان الفت می‌گیرند. به‌کاربردن این «رمز و تمثیل» همه‌جانبه در داستان که با خود انتزاع را نیز به‌همراه دارد، در حقیقت به‌کاربردن مطلق و مجرد است که انتزاع به‌خاطر کمال خویش به آن سو متمایل است.

باری اشغالگران آلمانی و بیهودگی تجربیات و تفکرات مثالی همه با یک تصور واحد که طاعون است ارتباط دارند. بنابراین پرسش‌های انتزاعی حاصله از تفکرات انسانی به طور نزدیکی با تجربیات علمی سیاسی که در بین ‌آن‌ انسان زندگی می‌کند آمیخته شده. بیهودگی تنها به آگاهی خویش به جهان ناآشنائی که در آن انسان ناشاد و بی‌معنی روزگار می‌گذراند قانع نیست. طغیان علیه این وضع در عین حال طغیان علیه کسانی است که در این بازار آشفته دیگران را به‌ غلامی می‌خرند و می‌فروشند. این برده‌داران عملاً و با ریاکاری بیهودگی را تشدید می‌کنند. آن‌ها قدرتی را تقویت می‌کنند که در مرحله‌ی اول همان بیهودگی مفتضح وجودشان است. پس طغیان علیه بیهودگی در عین حال آن نظام را که سعی دارد به بیهودگی پوشش اجتماعی و سیاسی بپوشاند و آن را توسعه دهد نیز در نظر دارد.

انتزاع که «رمز و تمثیل» آن را پدیده آورده، با روش داستانی کامو تحکیم می‌یابد. جائی که در بیگانه شیوه‌ی مستقیم «شخص اول» را به‌کار می‌برد، در طاعون شیوه‌ی منتزع و بی‌توجه به یک نام را به‌کار بسته است. حتی آنگاه که ریو می‌گوید که او گوینده‌ی داستان است، از نوشتن این حکایت به زبان خود اجتناب می‌ورزد. چون دلیل او این است که فاجعه‌ی طاعون عمومی است نه خصوصی و او نه برای خود بلکه برای همه می‌نویسد. او می‌گوید: «راوی در وسط معرکه قرار گرفته است» (ص ۲۰۰ طاعون). این کوشش برای عینی جلوه‌دادن قضایا در زبان متعالی وصف‌ساز ریو دیده می‌شود: «چنین به نظر می‌رسد»، «ممکن است که…»، «با تمام احتمالات» و غیره.

این طرز تلقی خواننده را در فاصله‌ای بسیار دورتر از آنچه خواننده‌ی احساساتی را در حین خواندن بیگانه مجبور به عقب‌نشینی می‌کرد، فرار می‌دهد. به این ترتیب وقایعی که به «این رمز و تمثیل» کمک می‌کند، خواننده را شهامت می‌بخشد که در حالتی مستقل، به مسائل تجسم‌یافته‌اش علاقه نشان دهد.

«رمز و تمثیل» و استقلال عینی در طاعون با تمسخر و ابهام آمیخته هرچند نمی‌توان گفت تا به چه پایه و با چه فرصت‌های معین هر جا که کامو تعادل تمثیلی داستان را به‌هم می‌زند نوعی ابهام تمسخرآمیز امکان‌پذیر می‌گردد. در هم‌سطح قرار گرفتن «اشغال» و سینماهای شهر اوران در وضعی شبیه دوره «اشغال» قرار گرفته‌اند و کمتر به زمان سرایت طاعون شبیه‌اند. همچنین مقاومان مقابل طاعون جایگاه‌هائی برای سوزاندن قربانیان و جلوگیری از سرایت مرض ساخته‌اند و حال آنکه در اروپای اشغال‌شده این فاشیسم بوده که قربانیان خود را در کوره می‌گداخت نه مقاومان. بسیاری از این ناسازگاری‌ها را به سهولت می‌توان یافت.

در معنای کلی، طاعون «مثال» خوش‌آیندی برای «اشغال» نیست؛ چه کامو مسائل اخلاقی زمان «اشغال» را ساده می‌کند و نوعی غیر انسانی بودن قضایا را بین مردمان مطرح می‌سازد که در واقع اشاره‌ای به غیر مسئول بودن، دربردارد. همین ارتباط بین طاعون و بیهودگی وجود دارد و علاوه براین بیهودگی چهره‌ی همیشگی جهان است و حال آنکه طاعون اتفاقی است موسمی. من مایلم بگویم که بسیاری از این مشکلات به‌خاطر آن است که کامو «مثال» خویش را خوب انتخاب نکرده یا آنکه آن را خوب نپروریده است. با این‌حال تمام این ناسازگاری‌ها را ناهشیارانه نمی‌توان دانست. با توجه به نظریه‌ی عمومی کامو راجع به داستان، می‌توان گفت همان طور که در بیگانه فاصله‌ی مسخره‌آمیزی، به‌خاطر نشان دادن قربانی بیهودگی‌ها یعنی آن شخصی که یکی از هم‌نوعانش را کشته، به‌دست داده شده، در طاعون نیت نویسنده بر آن بوده که ابهام و طنز را به‌رغم رابطه‌ی بسیار روشن بین مفهوم مثالی و وقایع حقیقی نمایش دهد و چنین نیز کرده است با آنکه گفته شد این رابطه‌ی روشن وجود ندارد اما در عین حال ارزش عمومی داستان از دست نمی‌رود.

صفحه بعد:

کامو و ارزش حقیقی انحراف و بدعت