پیروزیای نه از آنِ حزب جمهوری خلق
انتخابات محلّی ترکیه با پیروزی حزب جمهوری خلق در بیشتر نقاط کشور اما به طور عمده در آن نواحی ترکیه که موتور اقتصاد و صنعت شمرده میشوند، به پایان رسید. با این همه، این پیروزی به تمامی متعلق به حزب خلق نبود. ترکیه با یک رهبری قوی و کاریزماتیک در حزب جمهوری خلق (CHP) همچون رهبری بُلنت اِجِویت در سال ۱۹۷۴ روبهرو نبود که با گفتمانی ایدئولوژیک رأیدهندگان را شیفتهی خود کند و پایگاه مردمی حزب را گسترش بخشد.
در انتخابات ۳۱ مارس، مخالفان دولت ائتلافی اردوغان-باغچهلی در سه جهت حرکت کردند: بخش بزرگ آنان (حدود ۱۲ درصد) در CHP، و بخش دیگر (۶ درصد) در حزب ملی-مذهبی «رفاه» (YENİDEN REFAH) تجمع کردند، و بخش سوم (حدود ۱۰ درصد) از شرکت در انتخابات پرهیز کردند. این بخش سوم طرفداران قدیمی حزب عدالت و توسعه (AKP) بودند که با توجه به دلشکستگیهایشان از روند سیاسی-اقتصادی جاری در کشور دستشان دیگر نمیرفت به حزب حاکم رأی دهند، اما از سوی دیگر هم، به خاطر کینهی تاریخی محال بود راضی شوند که به CHP رأی دهند.
همانطور که گفته شد CHP از سال ۱۹۷۴ به این طرف برای اولین بار حدود ۱۲ درصد رأی خود را افزایش داد و آن را از ۲۵ درصد به ۳۷ درصد رساند، اما تمام این آرای افزوده را باید آرای واکنشی قلمداد کرد که حدود ۶ درصدش در استانبول رأی کُردها بود، و اکرم اماماغلو در سخنرانی تشکرآمیزش پس از اعلام نتایج، چندین بار به این خاطر از کُردهای استانبول تشکر کرد؛ و ۶ درصد بقیه، رأی طبقهی متوسطیها بود که در یک انتخابات معمولی به راست میانه رأی میدادند، اما از آنجا که امروز در میدان سیاسی ترکیه حزبی در راست میانه وجود ندارد، CHP رأی این لایه را نیز در صندوق خود جمع کرد.
روی این حساب میتوان گفت که CHP پایگاه مردمی خود را چندان گسترش نداده است و تنها با کمک آرای واکنشی به مقام حزب پیروز انتخابات اخیر دست یافته است.
دوران افول ایدئولوژیهای حزبی
این البته نکتهای منفی برای فضای سیاسی ترکیه نیست؛ فقط کافی است که CHP آن را به حساب خودش ننویسد. این تغییر و تحول، پیش از هرچیز نشانگر آن است که دوران رویارویی ایدئولوژیهای حزبی تمام شده است، و آنچه برای مردم ترکیه مهمتر از ایدئولوژی مینماید، آن است که چه حزبی راه حل منطقیتری برای حل مشکلات اقتصادی-فرهنگیشان ارایه میکند. وگرنه وقتی به مجموع آرای احزاب اسلامی و راست افراطی نگاه کنیم، میبینیم که کمافیالسابق حدود ۵۲-۵۵ درصد کل آرا را به خود اختصاص میدهند.
تردیدی نیست که نتایج این انتخابات در کوتاه مدت تغییرات اساسی در ترکیب سیاسی حاکمیت پدید نمیآورد، و اردوغان و شریک راست افراطیاش، اگر شرایط اقتصادی وخیمتر نشود، تا چهار سال دیگر همچنان قدرت را در دست خواهند داشت. بدشانسی جناح اقتدار وضعیت نابسامان اقتصادی کشور است؛ وضعیتی با تورم حدود ۸۰ درصد که راه حل حادی فعلاً برایش به چشم نمیآید و حتی ممکن است که در یکی دو هفتهی آینده حکومت زنگ خانهی صندوق بینالمللی پول (IMF) را هم بزند، و این به معنای بالاتر رفتن تورم در لااقل یکی دو سال پیش روست.
با وجود این، نتایج انتخابات محلّی ترکیه امیدی تازه در دل شهروندان شهرهای بزرگ ترکیه، بهخصوص استانبول، آنکارا، ازمیر، بورسا، آدانا و آنتالیا به وجود آورده است. از طرف دیگر، گفتمان تازهی حزب جمهوری خلق نیز نشان از انعطافات قابل ملاحظهای در اصول ملیگرایانهی آن دارد، چنانکه هم اماماغلو، شهردار استانبول و هم رئیس کنونی حزب خلق، اُزگور اُزَل، در سخنرانیهای شامگاهی خود در ۳۱ مارس چندین مرتبه گفتند که حزب خلق آدرس کلیهی دموکراتهای ترکیه اعم از ترک و کُرد است. این نخستین بار بود در تاریخ این حزب که کُردها را به عنوان یک نیروی اساسی در سیاست روز مورد پذیرش قرار دادند و وجودشان را به رسمیت شناختند. ازگور ازل در سخنرانیاش گفت که:
از این به بعد CHP همان قدر آدرس سوسیالدموکراتها خواهد بود، که آدرس ملیگرایانِ آزادیخواه، و در ضمن همان قدر که آدرس همهی دموکراتها اعم از ترک و کُرد و بقیهی اقلیتها.
درس انتخابات ترکیه برای ایران
این گفتمان جدیدی است و برای ما ایرانیان هم حاوی درسهای بزرگی است.
پیروی از ایدئولوژی حزبی، امروز در دوران معاصر دیگر جواب نمیدهد، زیرا تاریخ انقلابهای بزرگ گردآورندهی مردم زیر چتر یک مرام به سر آمده است.
CHP شاید تنها در نام یک حزب سوسیالدموکرات باشد، و در مرامنامهاش برنامهی جدیای برای برقراری عدالت اجتماعی وجود نداشته باشد. اما هرچه هست، در مقایسه با دو حزب حاکم وقت ترکیه، در سمت چپ آنان قرار دارد. سمت چپ و راست را با توجه به تقسیمات پارلمانی فرانسه پس از انقلاب فرانسه به کار میبرم، زیرا به نظر میرسد که امروز، پس از آن همه جزر و مدهای سیاسی در منطقهی ما و جهان، مهمترین و قابل اتکاترین بخشبندیِ جناحی در عالم سیاست همین بخشبندی باشد.
از این منظر میتوان گفت که امروز راه حل دیگری جز کوشش برای ایجاد یک فرهنگ جدید، یک شیوهی جدید زندگی مشترک، یک درک جدید از هستی اجتماعی برای ما ایرانیان نیز وجود نداشته باشد. اگر توان آن را بیابیم که ما هم بر این قطبیتِ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی غلبه کنیم، و به یک ترکیب فرهنگی جدید برسیم که فراتر از محلههای بنبستِ ایدئولوژیک گذشته باشد، امکان رویاروییِ اپوزیسیون با رژیم فعلی پدید میآید.
امید بستن به فروپاشی خودبهخودی رژیم، نه تنها پنداری اساطیری است و ریشه در تنبلی ذهنی دارد و در واقع هدفش لاپوشانی معضل پراکندگی اپوزیسیون است، بلکه نیک که بنگریم، پروپاگاندایی است که خود رژیم در ساختن و پرداختنش دست دارد تا به یمن آن بتواند با بیصبریِ اپوزیسیون داخل کشور مقابله کند.
مردم ترکیه در طبقات مختلف اجتماعی در ۳۱ مارس اعلام کردند که خواهان نرمال کردن سپهر سیاسی کشورشاناند. این نرمالیزاسیون برای آنان هرگز به معنای بازگشت به سالهای پیش از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه و رجعتی واپسگرایانه به استبداد آتاترکمآبانه و رژیمی نیمهنظامی نیست. آنان اعلام کردند که خواهان یک زندگی آزاد به همراه بهبود شرایط اقتصادی و برابری درخور شأن انسان هستند. و چون این بار این خواسته ریشه نه در ایدئولوژیهای ملیگرایانه یا دینمدارانه، بلکه در تجربهی تلخِ بیش از بیست سال استبداد سخت رژیم اردوغان دارد، امید بسیار زیادی به همراه خود پدید میآورد که هرچند نه در آیندهای نزدیک، اما در میانمدت یا بلندمدت راه راستین زندگی را پیدا کنند.
من از آمریکا بسیار علاقه مند شدم که با دوست عزیز ف. دشتی در تماس باشم. در واقع من سعی دارم که از طرف مترجمان کتاب نقدی بر برنامه گوتا ، چاپ سال ۲۰۲۳ که ف. دشتی در بخشی از نوشته خود در رابطه با مقایسه دمکراسی لیبرالی امروز در اًمریکا و اروپا با دمکراسی پسا انقلاب کبیر فرانسه، بر آن استناد نموده، تماس با ای میل داشته باشم. یکی از مترجمان این کتاب علاقه مند هستند که با دوست عزیز دشتی تماس بگیرند. در ضمن خود من از شما حمایت مالی خواهم نمود.
علیرضا کیا / 14 June 2024