از شروع جنگ غزه تا به امروز بحران انسانی فلسطین غالبا از جبههی مغلوب ویرانشدگان و کشتگان اعراب فلسطین مورد بررسی قرار گرفته است. از نقش حزبالله لبنان، سوریه و ایران نیز در جهات مختلف سخن رفته است. آنچه تا به امروز معلوم شده این است که به رغم تحریکهای فراوان رژیم جنگطلب اسرائیل، نه ایران و نه به تبع آن، حزبالله لبنان و سوریه مایل به شرکت مستقیم در جنگی زمینی با اسرائیل نیستند، و بهخصوص اینکه دولت بایدن نیز در شرایط بحرانی کنونیاش هیچگونه آمادگی برای گسترش دادن به جبههی جنگ را ندارد. ما در این نوشته به این موضوع میپردازیم که اوضاع در آنسوی سیمهای خاردار و دیوار مرزی در درون شهرهای اسرائیل و نیز در میان افکار عمومی آمریکا چگونه است.
نارضایتی مردم اسرائیل
جمعیت اسرائیل امروز حدود ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر تخمین زده میشود. تقریبا همانند جمعیت اعراب فلسطین. از این تعداد حدود یک میلیون به طور گردشی خارج از اسرائیل بهسرمیبرند، که نیمی از آنان میلی به بازگشت ندارند. آخرین نظرسنجی در تابستان امسال نشان میدهد که یک سوم جمعیت فعلی اسرائیل، یعنی حدود دو میلیون نفر مایلاند در جایی جز سرزمین اشغالی، و عمدتا در اروپا یا آمریکا زندگی کنند.
این خبر چندان خوبی برای حاکمیت اسرائیل نیست؛ حاکمیتی که از بدو پیدایشاش در صدد جذب بیشتر یهودیان جهان به منطقهی بحرانیِ اشغالی بوده است. با این همه، همچنان جمعیت قابل توجهی از اسرائیلیان در حالی که بر گرایشهای صهیونیستی و به موازاتش بر هیجانهای فاشیستیشان افزوده میشود، بر این عقیده پافشاری میکنند که باید به هر ترتیبی شده، ولو به بهای نسلکشی تمام فلسطینیها در «سرزمین موعود» که تورات نویدبخش آن بوده، بمانند.
تردید غرب
از سوی دیگر، طولانی شدن جنگ، در دراز مدت نتایج مطلوبی نه برای دولت اسرائیل و نه برای حامی بزرگش آمریکا و دولت بایدن به بار خواهد آورد. نظرسنجی تازهای که در آمریکا انجام شد، نشان میدهد شصت درصد جوانان بین ۱۸ تا ۲۴ سال نه تنها با حملهی اسرائیل به غزه به شدت مخالفاند، بلکه سازمان حماس را نه یک گروه تروریستی که یک سازمان آزادیبخش میدانند. نتیجهی این نظرسنجی برای بایدن که خود را برای انتخابات آتی ایالات متحده در سال میلادی جاری آماده میکند، در حکم زنگ خطر است.
برای خواندن آخرین رویدادهای مهم جنگ اسرائیل ــ فلسطین و تحلیلها و نظرها دربارهی آن، به صفحهی ویژهی زمانه رجوع کنید:
جنگ اسرائیل ــ غزه: گذشته، حال، آینده
دولت انگلیس نیز پس از آن راهپیمایی میلیونی در لندن دیگر به صورت علنی و فعال علیه فلسطینیها عمل و تبلیغ نمیکند، هرچند در خفا برای حمایت از اسرائیل هرکاری از دستش برآید انجام میدهد. و دولتهای اروپایی، مشخصا آلمان و فرانسه، دیگر مثل روزهای اول جنگ فریاد جنگطلبی سر نمیدهند، و حتا شاهد هستیم که لحن انتقادی دولت فرانسه نسبت به دولت نتانیاهو تندتر هم شده است.
به نظر میرسد که اسرائیل امروز در میان دولتهای دنیا −صرفنظر از آمریکا و انگلیس− حامی جدی دیگری کنار خود نداشته باشد. طبق آنچه در رسانههای بازتاب مییابد اکثریت مردم در کشورهای مختلف دنیا با بیزاری از رژیم جنگطلب اسرائیل یاد میکنند.
احتمال انزوای سیاسی برای اسرائیل
به تمام اینها اضافه کنیم شکایت مهم دولت آفریقای جنوبی به دیوان دادگستری لاهه را، که نتیجهی از همین حالا قابل پیشبینیاش حاکمیت اسرائیل را با یکی از بزرگترین بحرانهای انسانی و اقتصادی-سیاسی تاریخش مواجه خواهد کرد، و احتمالا به انزوای سیاسی دولت اسرائیل منجر خواهد شد. هرچند روند کار دادگاه لاهه چندان سریع نیست، و ممکن است هفتهها به طول انجامد.
همهی این موارد ما را به این نتیجه میرساند که حتا اگر دولت کنونی اسرائیل در پیشبرد اهداف کوتاه مدتش در غزه و کرانه باختری به موفقیتهایی دست یابد، آینده برای آن چندان روشن و امیدبخش نیست. حاکمیتی با داغ نسلکشی بر پیشانیاش نمیتواند جای درخور احترامی در چشم جهانیان داشته باشد. دولتهای غربی برایشان آسان نخواهد بود که به رغم میل رأی دهندگانشان، به دادوستد بازرگانی با این دولت ادامه دهند. تحریمهای اقتصادیِ دیگر از سوی بیشتر کشورهای جهان در آسیا، و امریکای لاتین از هماکنون قابل پیشبینی است.
از همین رو در یک بازهی ده ساله احتمال اینکه موجهای مهاجرت از اسرائیل آغاز شود، به هیچ وجه کم نیست اگر این نکتهی مهم را نیز در نظر بگیریم که اقتصاد اسرائیل از همین حالا به واسطهی این جنگی که شروع کرده است، به طور روزافزون رو به وخامت خواهد گذاشت.
پیشبینی آینده
ممکن است گفته شود که قدرت لابیگری اسرائیل در حاکمیت آمریکا و حمایت بیچون و چرای کنگرهی آمریکا مهمترین نقطهی اتکای حکومت صهیونیستی است، اما با در نظر گرفتن رویگردانی هر روز فزایندهی آرای مردم آمریکا از حمایت از اسرائیل، دیگر نمیتوان با اطمینان سابق از تداوم همراهی دولت آمریکا با اسرائیل سخن گفت.
البته این صحیح است که به طور کلی آرای مردم آمریکا تاثیر تعیینکنندهای بر سیاست خارجی این کشور ندارد، اما این هم هست که ایالات متحده در سال میلادی جاری انتخابات ریاست جمهوری مهمی در پیش رو دارد و درست به همین خاطر -به طور استثنایی- آرای مردم حائز اهمیت خواهد بود. نظرسنجیها نشان میدهد که محبوبیت بایدن بیش از هر وقت دیگر نزد امریکائیها کاهش یافته است، و در صورت اجازه یافتن ترامپ برای شرکت در انتخابات، احتمال پیروزیاش قریب به یقین است؛ بهخصوص که او از همین حالا اعلام کرده که در صورت پیروزی، پای آمریکا را از جنگ اوکراین بیرون خواهد کشید و همین نوید انتخاباتی احتمالا میزان رأیاش را بیشتر افزایش خواهد بخشید.
با توجه به تمام موارد فوق و تاریک بودن افق سیاسی برای اسرائیل در صورت ادامهی همین سیاست تهاجمیِ کورکورانه، که به احتمال زیاد اتاقهای فکری اسرائیل و امریکا به رغم نیات نتانیاهو و بایدن نیز با نگرانی به آن میاندیشند، به منظور جلوگیری از فروپاشی رژیم اسرائیل، این احتمال قوی وجود دارد که با سرنگونی دولت نتانیاهو -که امروز در میان مردم اسرائیل فقط حدود ۱۵ درصد طرفدار دارد- زمینه برای به رسمیت شناخته شدن یک دولت خودمختار از فلسطینیان که هم بر نوار غزه و هم بر کرانهی باختری و هم بر شرق بیتالمقدس حکمرانی کنند، فراهم شود و با دفع هفتصدهزار شهرکنشین مسلح و فاشیزان اسرائیلی، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در منطقه حضور یابند.
در صورت عملی شدن این احتمال، ممکن است برای حدود یک دهه صلحی نسبی به منطقه بازگردد، اما باز نمیتوان ادعا کرد که در این صورت مسئله برای اسرائیل حل خواهد شد. چرا که راه حل اصولی تنها این است که دولتِ بعدی اسرائیل، نتانیاهو را به میز محاکمه بکشاند و حساب جنایتهای تاکنون انجام شده را بپردازد و در نهایت از مردم فلسطین به شیوهای حقوقی در عرصهی بینالمللی عذرخواهی کند. و یا به روشی دموکراتیک تن به حاکمیت یک کشور، یک دولت دهد، تا شاید بتواند مانع از دوباره سربازکردن آتش زیر خاکستر شود. احتمالی که امروز بسیار بعید مینماید.
اما همان راه حل دو کشور، دو دولت با حمایت نیروهای حافظ صلح سازمان ملل شاید آرامشی ده ساله به خطهی فلسطین بازگرداند، تا بعد از ده سال، طرفین درگیر با بازیابی روح خردورزانهی خود به حیاتی بودن ایدهی راه حل یک کشور، یک دولت اعتراف کنند.
با وجود این، به نظر نمیرسد اسرائیل، و نه نتانیاهو، در گام اول، یعنی پذیرفتن فلسطین به عنوان یک کشور مستقل و خودمختار، راه دیگری برای برونرفت از بنبست سیاسی فعلی داشته باشد.