در جنبش انقلابی ژینا شاهد آن هستیم که دانشگاهها و مدارس نقشی پیشرو در اعتراضات بر عهده گرفتهاند، و در کنار مطالبات کلان سیاسی، نظام آموزشی دولتی را نیز هدف انتقادات خود قرار دادهاند.
نقطهی ثقل انتقادهای آموزشی متمرکز بر تبعیضهای رایج جنسیتی و عقیدتی است. با این همه، دانشگاهها و مدارس ما از نظر ساختاری حاوی چنان مشکلات اساسیاند که حتا با رفع این تبعیضات نمیتوان ادعا کرد که بتوانند به جادهی آموزش دموکراتیک پا گذارند.
شعار راهبردی این جنبش «زن زندگی آزادی» (من از ویرگول بین این سه واژه استفاده نمیکنم) است و جا دارد همه بکوشند که در هر عرصهی اجتماعی، از خانواده گرفته تا محیط کار، از مدرسه و دانشگاه گرفته تا ادارهها، شرکتها و سازمانها و کارخانههای دولتی و غیردولتی، داخل این شعار را پر کنند تا به طور عینی معلوم شود معنای این شعار در هر عرصه چگونه متبلور میشود و ما خواهان چه تغییرات بنیادینی در هر کدام از آن عرصههای اجتماعی هستیم.
در این نوشته بدون غرق شدن در بحثهای نظری (پیش تر به جز ترجمهی گفتار مهم آدورنو با عنوان «تعلیم و تربیت پس از آشویتس»، در سه نوشتهی متوالی و نسبتا بلند مباحث نظری آموزش و پرورش را با مراجعه به آرای ژاک رانسیر و پائولو فریره در همین سایت بررسی کردهام)، از تجارب زنده در جهان معاصر در ایجاد یک سیستم آموزشی دموکراتیک سخن خواهم گفت تا بتوانیم به تدریج و با سبک سنگین کردن مطالبات خود از آموزش دموکراتیک، مشخصا اهداف مبارزه برای رسیدن به چنین مدارس و دانشگاههایی را تعیین کنیم، چرا که در برنامههای سازمانها و احزاب موجود چیز دندانگیری در این زمینه هنوز به چشم نمیخورد. نیازی به کشف دوبارهی امریکا نیست؛ از تجارب دیگران میتوانیم بهره بگیریم.
آغاز آموزش دموکراتیک
در قرن نوزدهم، اندیشههای جدیدی در قلمرو آموزش پدیدار شد که اولویت را به نیازهای دانش آموز و رشد شخصیت او میداد و هدفش حمایت از رشد او در کلیهی جنبههای جسمی و ذهنی اش بود. این روش جدید تعلیم و تربیت که به آن «پداگوژی آزادیخواه» گفته میشود، بر جنبش آموزش جدید در آغاز قرن بیستم، جنبش آموزش ضد استبدادی در دهه ۱۹۲۰، آموزش آزاد و جنبش جامعه بدون مدرسه در دهه ۱۹۶۰، و ایدههای امروزی آموزش و پرورش دانش آموزان و دانش جویان تأثیر گذاشت. همهی این جنبشها «آموزش جایگزین» نامیده شدند. اینکه این جنبش چه چیزی را در بر میگیرد، قابل بحث است. با این حال، میتوان گفت که تمام شیوههای گنجانده شده در این حوزه کار خود را با انتقاد از آموزش دولتی و مرکزگرا شروع میکنند و در عمل معطوفاند به شیوههای مختلف زندگی و آموزش متفاوت از آموزش جریان غالب.
نظریههای عملی شده
ران میلر، شیوههای مختلف آموزشی جایگزین را تحت پنج رویکرد اصلی به صورتِ: ۱- آموزش انتقادی، ۲-یادگیری مبتنی بر آزادی، ۳-بناسازی اجتماعی، ۴-توسعه گرایی معنوی و ۵-آموزش کل نگر طبقه بندی کرد. هر کدام از این رویکردها بنا به هدف خود، فرد، جامعه یا دانش آموز را در مرکز قرار میدهد، و در نتیجه نشانگر تفاوتهایی در موضوعاتی مانند دیدگاههای یادگیری و دانش و هدف آموزش است. با این حال، این یک طبقه بندی خیلی دقیق نیست. زیرا یک برنامهی جایگزین ممکن است حاوی عناصر دیگر رویکردها نیز باشد.
در میان این رویکردها، «یادگیری مبتنی بر آزادی» استدلال میکند که استقلال یادگیرنده نباید محدود شود؛ یادگیری با نیازها، اهداف و خواستههای فرد آغاز میشود و خودانگیختگی نقطه شروع یادگیری است. این رویکرد شامل مدارس رایگان و نیز آموزش در خانه هم میشود.
جان دیویی میگفت که نباید کوچکترین نظارتی بر افکار مردم در یک جامعهی دموکراتیک اعمال شود، و نظرات مختلف باید بیان و بحث شود. اگر به رغم این برداشت، بازهم دیویی بر آموزشی مرکزگرا توجه داشت، نظریه پردازان معاصر آموزش دموکراتیک، بر خلاف دیویی، بر این باور نیستند که یک سیستم آموزشی استاندارد بتواند نیاز به آموزش دموکراتیک را بر آورده کند (ران میلر). به همین دلیل مدارس جایگزین به طور عام و مدارس دموکراتیک به طور خاص به بخشی از آموزش عمومی تبدیل نشدهاند و تعداد آنها هنوز بسیار اندک است. اگرچه تعداد دقیق مدارس دموکراتیک در جهان مشخص نیست، اما بر اساس فهرست سازمان منابع آموزش جایگزین، حدود ۲۳۹مدرسه و مرکز وجود دارد که خود را در ۳۵ کشور مختلف با عنوان دموکراتیک معرفی میکنند. با این حال، مدارس دموکراتیک، با سابقهی طولانی عمل و بحث خود، سهم مهمی در تئوری آموزش دموکراتیک داشتهاند و برای چندین دهه، شیوههای آموزشی گوناگونی را به اجرا گذاشتهاند.
برنامهی آموزشی یاکوُوْ هِخت
یکی از جامعترین تعریفها از مدارس دموکراتیک و چگونگی کارکرد آنها از سوی یاکوُوْ هخت ((Yaacov Hecht ارائه شده است. به گفتهی هخت، آموزش دموکراتیک تلاشی است برای تبدیل مدرسه به یک جهان صغیر دموکراتیک. این تلاشی است برای ایجاد یک جامعهی دموکراتیک که در آن، رویههای دموکراتیک مانند انتخابات و شوراهای مدارس به اجرا گذاشته میشود. با گنجاندن اصول دموکراتیک در روال کار مدرسه، بسیاری از آرمانهای تربیتی به واقعیت تبدیل میشود. هخت این اصول را به صورت زیر معرفی میکند:
- پذیرش تطبیق پذیری فراگیران،
- پذیرش انگیزه درونی به عنوان نقطه شروع یادگیری،
- پذیرش مسئولیت و خود مدیریتیِ یادگیرنده،
- حمایت از زبان آموزان برای توسعهی راهبردهای یادگیری
- خود-ارزیابی و اذعان به اینکه یادگیرندگان میتوانند برای یادگیری خود برنامه ریزی کنند،
- گنجاندن مطالبی در مورد دموکراسی در برنامه و برقراری رسانشی مبتنی بر گفت و گو در همهی این فرآیندها و عملکردها.
مدیر مدرسهی سامرهیل که در سال ۱۹۲۳ در انگلستان تأسیس شد و میتوان آن را اولین مدرسه دموکراتیک دانست، اهداف این مدرسه را اینگونه توضیح داد:
دادن آزادی به کودکان در رشد، توانمندسازی کودکان برای زندگی کردن، فرصت دادن به کودکان برای رشد طبیعی، از بین بردن ترسها و اجبارها از بزرگسالان و اطمینان حاصل کردن از داشتنِ دوران کودکیِ شاد.
هخت میگوید مدارس دموکراتیک دارای عملکردهای متفاوتی هستند، اما وجه مشترک همهی آنها شیوهی دموکراتیک، یادگیری کثرت گرایانه و روابط مبتنی بر گفت و گو است.
همانطور که در توضیحات بالا مشاهده میشود، مهمترین موضوعی که در بررسی مدارس دموکراتیک باید به آن پرداخته شود، ساختار تصمیم گیری/مدیریت است. مدارس دموکراتیک مدارس خودگردانی هستند که توسط اعضای مدرسه اداره میشوند. اکثر فرآیندهای اداری که میتوان آنها را به صورت درک مسئله و تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی، ارتباط و ارزیابی، و در نهایت حل مسئله برشمرد، توسط همهی اعضای مدرسه و از طریق ساختارهای جمعی انجام میشود. تصمیمات مربوط به افراد در مدارس دموکراتیک توسط ساختارهایی به نام شورای مدرسه یا انجمن مدرسه گرفته میشود. بنابراین میتوان گفت که مدرسهی دموکراتیک از طریق شورای مدرسه اداره میشود. شوراهای مدرسه عموما از تمامی اعضای مدرسه اعم از دانش آموزان، والدین، و کارکنان تشکیل شده است.
اینکه چه تصمیماتی در شورای مدرسه اتخاذ خواهد شد از مدرسهای به مدرسه دیگر متفاوت است. به عنوان مثال، در مدارس سادبری همه مسائل از قبیل بودجه، قوانین، استخدام، اخراج، نظم و انضباط در دستور کار شورای مدرسه قرار میگیرد، در حالی که در سامرهیل، مسائل اداری مانند سوخت، هزینههای مسکن کارکنان، تغذیه دانش آموزان در حوزه تصمیم گیری شورای مدرسه نیستند. اعضای مدرسهی دموکراتیک نه تنها بخشی از فرآیند تصمیم گیری، بلکه مسئول اجرای این تصمیمات نیز هستند. تصمیمات گرفته شده در انجمنها و مجامع مدارس توسط کمیتههای اجرایی، گروههای کاری فرعی یا افراد منتخب اجرا میشود. دانش آموزان نیز نقش فعالی در اجرای تصمیمات اتخاذ شده دارند.
دموکراسی مستقیما در فرآیند تصمیم گیری در مدارس دموکراتیک اعمال میشود. این رویکرد به این واقعیت مربوط میشود که کسانی که از ایدهی یک مدرسهی دموکراتیک/آزاد حمایت میکنند، طرفداران ایدهی دموکراسی رادیکال نیز هستند. دموکراسی رادیکال که میتوان آن را به صورت رویکردی با هدف مشارکت مؤثرتر مردم در مکانیسمهای تصمیم گیری و ایجاد نهادهای دموکراتیک بر این اساس تعریف کرد، در مدارس دموکراتیک زمانی خود را نشان میدهد که همه در اداره مشارکت داشته باشند. با قدرت مستقیم و البته مساوی. در این مدارس، هر بزرگسال و هر کودک دارای حق رای برابر هستند. به همین دلیل مدارس دموکراتیک از نظر تعداد دانش آموزان مدارس کوچکی هستند به گونهای که امکان اجرای دموکراسی مستقیم را فراهم میکند. با این حال، تعداد دانش آموزان همیشه بیشتر از تعداد بزرگسالان در فرآیندهای تصمیم گیری است. بنابراین به راحتی میتوان گفت که این مدارس توسط دانش آموزان اداره میشوند. با این حال، شرکت در شوراهای مدارس یک حق است و نه یک وظیفه.
فرآیند یاددهی/یادگیری در مدارس دموکراتیک کاملا با مدارس سنتی متفاوت است، همانطور که ساختار تصمیم گیری/اداری نیز متفاوت است. در این مدارس، دانش آموزان این آزادی را دارند که انتخاب کنند چه چیزی را، درچه زمانی و چگونه یاد بگیرند. در اکثریت قریب به اتفاق مدارس، دانش آموزان مجبور نیستند هیچ برنامهای را دنبال کنند. با این حال، در برخی از مدارس، دروس پایه الزامی است.
یک مثال عملی شده از مدارس دموکراتیک
مدارس دموکراتیک به دانش آموزان خود گزینههای یادگیری متفاوتی را ارائه میدهند. علاوه بر این، معلمان و دانش آموزان در زمانهای مشخصی برای مطالعهی موضوعات خاصی با هم ملاقات میکنند. یک مثال شاید موضوع را ملموس تر کند: در مدرسه دموکراتیک خَدِره (Hadera) در اسراییل، به دانشآموزان پنج گزینهی یادگیری متفاوت ارائه میشود:
۱- برنامه آموزشی مدرسه: در ابتدای سال تحصیلی به دانش آموزان مقطع ابتدایی و متوسطه یک برنامه درسی ارائه میشود. دانش آموزان میتوانند رشتههای مورد نظر خود را از این برنامه انتخاب کنند. برخی از دروس این برنامه توسط معلمان و برخی توسط دانش آموزان تعیین میشود. هر دوره شرایط خاصی دارد و دانش آموزانی که دوره را دنبال خواهند کرد باید این شرایط را داشته باشند.
۲- مراکز آموزشی: مراکز آموزشی مختلفی مانند آتلیههای هنر، زبان، ادبیات، موسیقی، کامپیوتر و علوم در مدرسه وجود دارد. دانش آموزان میتوانند هر زمان که بخواهند به این مراکز مراجعه کنند و از امکانات ارائه شده توسط مرکز بهره مند شوند.
۳- قراردادهای شخصی: دانش آموزان میتوانند برای شروع دروس انفرادی یا گروهی در مورد هر موضوعی که در برنامه درسی مدرسه یا مراکز آموزشی تدریس نمیشود، درخواست دهند.
۴- محیط بیرونی مدرسه: اگر مدرسه فرصتهای مربوط به دروسی را که دانش آموزان میخواهند یاد بگیرند نداشته باشد و یا در محدوده مدرسه نتوان این فرصتها را برآورده کرد، از فرصتهای محیط بیرونی استفاده میکنند.
۵- کارگاه: همهی افراد در مدرسه میتوانند از طریق تابلوی اعلانات، کارگاهی راهاندازی کرده و دیگران را به این کارگاه دعوت کنند. این کارگاهها میتوانند یک هفته یا بیشتر ادامه داشته باشند.
با درنظر داشتن این فرصتهای یادگیری که در بالا ذکر شد، مشاهده میشود که هدف این است تا آنجا که ممکن است حوزههای اکتشافی گوناگونی برای دانش آموزان در مدرسه ایجاد شود. هدف تحریک کنجکاوی دانش آموزان در بارهی هرچیزی است. با فراهم آوردن فرصتهایی در محیط بیرونی مدرسه، دانش آموزان پیوندی ارگانیک با جامعه برقرار میکنند و دامنهی یادگیری دانش آموزان محدود به مباحث نظری نمیشود.
◄ببینید: ویدئویی در معرفی مدرسه دموکراتیک خَدِره (Hadera) در اسراییل – با زیرنویس انگلیسی:
مدارس دموکراتیک امکان ایجاد یک محیط آموزشی غنی از پاسخگویی به نیازهای آموزشی همه اعضای جامعه مدرسه را به چالش میکشند. از این نظر، یک مدرسهی دموکراتیک هم برنامه آموزشیِ برنامه ریزی شدهای دارد و هم جداگانه فرصتهای یادگیری را برای حوزههایی پدید میآورد که دانش آموزان میخواهند توسعه شان دهند.
از فراگیری آشپزی گرفته تا قوانین حقوق بشر و تاریخ مبارزات مدنی
یک نکتهی جالب در برنامهی آموزشی برخی از این مدارس به طور مشخص معطوف به دانش آموزان پسر است. پسران در دورهی آموزشی خود، آشپزی، لباسشویی و ظرفشویی و نظافت را یاد میگیرند، زیرا تحقیقات آماری نشان داده است که در این صورت این افراد در بزرگسالی و در زندگی زناشویی رابطهی عاطفی مستحکم تری با همسران خود پیدا میکنند.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم مدارس دموکراتیک این است که آموزش مبتنی بر همکاری است نه رقابت. در نظر گرفتن یادگیری به عنوان یک فرآیند فردی و رویکرد ارزشیابی نقش عمدهای در شکل گیری این محیط همکاری دارد. در مدارس دموکراتیک، امتحانات دیرآشنای سنّتی برگزار نمیشود، دانش آموزان نمره نمیگیرند و استانداردهایی که دانش آموزان باید رعایت کنند، تعیین نمیشوند.
تفاوت مهم دیگر فرآیند آموزش در مدارس دموکراتیک، رویهی گروه سنّی مختلط است.
در مدارس دموکراتیک، گروه بندی بر اساس سن انجام نمیشود. اینکه کدام سنین همزیستی خواهند داشت بستگی به علایق مشترک دانش آموزان دارد.
در مدارس دموکراتیک، از مزایای عاطفی، اجتماعی و تحصیلی تمرین گروه سنّی مختلط با کودکان بزرگتر و کوچکتر استفاده میشود. تمرین گروه سنّی مختلط تعصبات مربوط به سن را از بین میبرد، به بزرگتر و کوچکتر اجازه میدهد تا از یکدیگر بیاموزند و تا امکان دارد آموزگار را بیرون این روند نگه میدارد.
هخت فرآیند یادگیری را که در یک مدرسه دموکراتیک اتفاق میافتد، «یادگیری چندگانه» مینامد. بر اساس اصول یادگیری کثرت گرایانه، در یک مدرسه دموکراتیک، کودکان اهداف خود را با توجه به نیازهای خود ایجاد میکنند؛ بر اساس این اهداف، محتوا بر اساس نیازهای یادگیرنده تعیین میشود، و دانش آموزان راهبردهای یادگیری را که برای آنها مناسب است، توسعه میدهند. و از شیوهی خودـارزیابی در ارزشیابی فرآیند یادگیری استفاده میشود.
همهی این ویژگیها نشان میدهد که انعطافپذیری، تناسب با کودک، مشارکت فعال و فردیسازی با توجه به نیازهای کودک و بر اساس همهی عناصر برنامههای آموزشی/پرورشی در یک مدرسه دموکراتیک شکل میگیرد. به همین دلیل میتوان گفت که طرحِ « آموزشِ یادگیرنده محور» در مدارس دموکراتیک اجرا میشود.
ساختار تصمیمگیری/اداری، فرآیندهای یاددهی/یادگیری مدارس دموکراتیک که در بالا ذکر شد نشان میدهد که روابط در مدارس دموکراتیک کاملا متفاوت از مدارس سنّتی است. در مدارس دموکراتیک که همه از قدرت تصمیم گیری برابر برخوردارند، هیچ رابطهی سلسله مراتبی بین دانش آموز-بزرگسال و کودک بزرگتر-کودک خردسال وجود ندارد. وظیفهی معلم در مدارس دموکراتیک این است که «صبر کند تا بچهها راه خود را انتخاب کنند و تنها درهنگام درخواست کمک به آنان کمک کند».
مدرسهی دموکراتیک محیطی آزاد فراهم میکند که به حقوق بشر احترام میگذارد. همهی مناسبات در مدرسهی دموکراتیک در چنین زمینهای توسعه مییابد. روابط مبتنی بر احترام، برابری، اعتماد متقابل و حقوق بشر، انصاف، دلپذیری، دلسوزی، دوستی و گشودگی است. در مدارس دموکراتیک محیط ارتباط و گفت و گوی باز وجود دارد. این محیط گفت و گو و ارتباط از طریق مدیریت، ساختارهای تصمیم گیری و فرآیند یادگیری گسترش مییابد.
در این مدارس حقوق شهروندی، تاریخ معاصر به همراه تاریخ مبارزات مدنی به صورت متقابل و با شیوهی گفت و گو و چند رسانهای بحث و سنجیده میشود تا دانش آموزان دریابند جامعهی بشری و جامعهی خودشان از چه راههای سنگلاخی گذشته است تا آنان اکنون به چنین موهبت بزرگ آموزش دموکراتیکی دست یابند، و به این ترتیب آن انگیزه در آنان پدید آید که پس از این نیز در حفظ و مراقبت از دستاوردهای آزادی کوشا باشند.
نقش خانواده
روابط با خانواده را نیز باید در محدودهی فعالیتهای مدارس دموکراتیک در نظر گرفت. اگرچه مراجع زیادی در این مورد وجود ندارد، اما دانیل گرینبرگ گفته است که خانوادهها یکی از ارکان جامعه در مدارس دموکراتیک است. در این مدارس، خانوادهها هر ساله در جلسات مدرسه شرکت میکنند که سیاستهای مدرسه، شهریهها و بودجه تعیین میشود و حق رای دارند. علاوه بر این، خانوادهها همیشه میتوانند از مدرسه دیدن کنند و در تدریس شرکت کنند.
به طور خلاصه میتوان گفت که مدارس دموکراتیک با تغییر پارادایم در ساختار معماری و محیط مدرسه، تصمیم گیری/مدیریت، فرایند یاددهی/یادگیری و روابط متقابل، اجتماعاتی هستند که فرایند دموکراسی در آنها از چهارسالگی تا هجده سالگی تجربه میشود. همچنین این مدارس که مانند یک دولت کوچک دموکراتیک اداره میشوند، بر دو پایهی اصلی استوار هستند: ارزشهای دموکراتیک زیستن و استفاده از مکانیسمهای دموکراتیک در مدیریت جامعهی مدرسه. در نتیجه، در این مدارس، دانشآموزان و بزرگسالان ارزشها و مهارتهای دموکراتیک را کسب میکنند، و یاد میگیرند که در زندگی، به صورت دموکراتیک رفتار کنند و اصول دموکراسی را به مثابهی بخشی جدایی ناپذیر از ساختارهای جامعه درک کنند.
یاکوو هخت سخن نغزی دارد که کمک میکند تا از خستگیِ ناشی از خواندن این نوشته زودتر به در آییم:
«والدین اغلب نگران آیندهی فرزندانشاناند. من به آنان میگویم: بیایید نگران اکنون شان باشیم، و بگذاریم ایام کودکی و نوجوانی خود را نه پشت نیمکتهای به هم چسبیده و تحت فشار ساختمانهای بِتُنی، که آزادانه و پر و پیمان زندگی کنند.»
منابع:
Yaccov Hecht, Democratic Education, A Beginning of a Story, 2010
Daniel Green, Free at Last: The Sudbury Valley School, The Sudbury Valley School Press.1995
Ron Miller, Free Schools, Free People, Education and Democracy after 1960s, Albany: State University of New York Press, 2002.
این جنبش پتانسلهای بسیاری را آزاد می کند تا تمام نیازهای بشر در همه ی عرصه ها از جمله قدرت تا آموزش و پرورش را با آخرین متد های دموکراتیک و آزادیخواهانه برای رهائی انسان از قید هرگونه بردگی رها سازد انسانی طراز نوین بسازد تا جایگاه واقعی انسان را مفهومی ابدی بخشد . از اینرو ساختار هدفمندش تخصص گرائی در حوزه های مختلف برای بهره گیری از این آخرین متدهای مدن شده است پس فضای کار به اندازه بیش از 8 میلیارد انسان آزاده و تمام محیط زیست و حیات وحش و تمام آن چیزی ست که زمین را ساخته تا با روابطی کاملا دموکراتیک و رها شده بدون قید و شرط را احیا کرده و ارتقا دهد انسانی مدرن . لذا همه باید بکوشیم تا ابتدا با استقرار چنین نظمی موجبات توسعه ی فکری آنرا نیز سپس فراهم سازیم از اینروست که احزاب و سازمانهای اپوزسیون چنان عقب مانده و سنتی هستند که قادر به همراهی این جنبش نیستند و در برخی لحظه ها ترمز کننده و مانع این جنبش هستند سرعت جنبش و ارتقای فکری اینها با هم قابل تطبیق نیست .
فرهاد - فرهادیان / 31 December 2022