موضوع سی و پنجمین نظرسنجی زمانه «ریشهها و نمودهای زنستیزی و خشونت علیه زنان» بود.
نظرسنجی از تاریخ ۱۶ آذر / ۷ دسامبر تا سهشنبه ۲۳ آذر / ۱۴ دسامبر میان اعضای پنل نظرسنجی زمانه و دیگر مخاطبان زمانه برگزار شد که ۶۸۲ نفر در آن شرکت کردند و از این میان ۵۰۵ نفر به تمام سؤالات پاسخ دادند.
۶۶ درصد پاسخدهندگان ساکن ایران بودند و ۴۴ درصد در خارج سکونت داشتند.
۲۵ درصد جنسیت خود را «زن»، ۷۳,۵ درصد «مرد» و ۱,۵ درصد «دیگر» مشخص کردهاند.
زنستیزی در قانون و در عرف؟
اکثریت قاطع پاسخدهندگان یعنی ۸۳,۵ درصد هم عرف و فرهنگ عمومی و هم قانون رسمی و ایدئولوژی حکومتی را زنستیز میدانند، در مقابل تنها ۶,۵ درصد نه عرف و نه قانون را زنستیز برشمردهاند.
۸۰ درصد پاسخدهندگان فکر میکنند قوانین ایران نسبت به زنان «خشن و سرکوبگر» است.
درصد | |
---|---|
هم در عرف و در هم قانون | ۸۳.۵ |
در قانون، آری- در عرف، نه | ۶.۵ |
در عرف، آری- در قانون، نه | ۳.۵ |
نه در عرف و نه در قانون | ۶.۵ |
به طورکلی، به نظر ۹۰ درصد پاسخدهندگان قانون رسمی کشور زنستیز است. در میان پاسخدهندگان زن این رقم به ۹۵ درصد میرسد.
تنها ۴ درصد پاسخدهندگان زن گفتهاند که «عرف و قانون هیچکدام زنستیز» نیستند.
۹۵ درصد پاسخدهندگان معتقد اند که میان جرم و مجازات در قوانین مربوط به زنکشی یا قتل ناموسی تناسب وجود ندارد.
۴۴ درصد فکر میکنند عدم مجازات یا مجازات ناکافی قاتل، عامل تشویق زنکشی و افزایش نرخ آن است، درحالی که ۵۱ درصد ضمن تصدیق عدم تناسب میان جرم و مجازات گفتهاند که مجازات شدید ضروتاً به کاهش جرم نمیانجامد.
تناسب یا عدم تناسب مجازات زن کشی یا قتل ناموسی در قوانین جمهوری اسلامی:
درصد | |
---|---|
مجازات تعین شده مناسب است. | ۵ |
مجازات ناکافی- عامل افزایش نرخ جرم است | ۴۴ |
مجازات ناکافی- لزوماً عامل افزایش نرخ جرم نیست | ۵۱ |
اکثر کسانی که در نظرسنجی زمانه شرکت کردهاند، یعنی ۷۵ درصد به امکان «اصلاح» این ساختار قانونی به نفع برابری جنسیتی خوشبین نیستند.
ظرفیت و قابلیت اصلاح قوانین موجود در جهت تامین حقوق زنان؟
درصد | |
---|---|
خیلی زیاد | ۱۲ |
تاحدی | ۱۳ |
خیلی کم | ۷۵ |
حجاب اجباری؟
حجاب اجباری یکی از مرزهای اصلی تفریق و تبعیض در جامعه ایران پس از انقلاب بوده است. در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران تنها نظام سیاسی در جهان است که حجاب اجباری در آن مبنایی قانونی دارد. اما آیا این چیزی که مردم نیز بخواهند؟
به نظر ۹۰,۵ درصد پاسخدهندگان نظرسنجی زمانه، اکثریت مردم ایران مخالف حجاب اجباریاند.
درصد | |
---|---|
اکثر مردم با حجاب اجباری مخالفاند | ۹۰.۵ |
اکثر مردم با حجاب اجباری موافقاند | ۹.۵ |
از میان کسانی که اکثریت را موافق اجباری میدانند، ۴ درصد علت این موافقت عمومی را «اعتقاد به اسلام و موازین شرعی اسلامی» برشمردهاند و ۵,۵ درصد علت را « پیروی از عرف و فرهنگ عمومی و نه ضروتاً شریعت اسلامی».
از میان ۵۰۵ نفری که به همه سوالهای نظرسنجی پاسخدهند، تنها یک نفر گفته اکثریت موافق حجاب اجباری اند و دلیل این موافقت « التزام به قوانین جمهوری اسلامی ایران» است.
۹۵,۵ درصد پاسخدهندگان حجاب اجباری را جلوهای از خشونت علیه زنان دانستهاند. (۸۳,۵ درصد گفتهاند: «خیلی زیاد» و ۱۲ درصد گفتهاند: «تاحدی»)
حجاب اجباری غالباً در گفتارهای اسلامی با این پیشفرض توجیه میشود که زن و مرد شأن و مقام متفاوت و در نتیجه هریک حقوق خاص خودشان را دارند.
از مخاطبان زمانه در این مورد پرسیدیم. و ۸۹ در صد پاسخدهندگان گقتند که « زنان و مردان باید با هم در حقوق و آزادیها برابر باشند.» در مقابل ۱۱ درصد معتقد به حقوق و آزادیهای متفاوت زنان و مردان بودند.
در حقوق و آزادیها:
برابری زنان و مردان | ۸۹ |
تفاوت زنان و مردان | ۱۱ |
تحصیل و اشتغال زنان؟
۹۸ درصد پاسخدهندگان گفتهاند که موافق تحصیل و اشتغال زنان اند؛ از این میان، ۸ درصد این موافقت را مشروط به قید «رعایت مصالح خانواده» کردهاند. دو درصد اما مخالف تحصیل و اشتغال زنان بودند؛ یک درصد کار و تحصیل را مخالف موازین شرعی دانستهاند و یک درصد خانهداری و مادری» را وظیفه اصلی زنان برشمردهاند.
۹۲ درصد پاسخدهندگان گفتهاند که «تشویق زنان به فرزندآوری و خانهنشینی» جلوهای از خشونت علیه زنان در ایران امروز است. (۷۰ درصد، گفتهاند: «خیلی زیاد» و ۲۲ درصد گفتهاند: «تاحدی»)
اما آیا در ایران امروز زنان از فرصتاشتغال و تحصیل برابر با مردان برخوردارند؟
درصد | |
---|---|
خیلی زیاد | ۹.۵ |
تا حدی | ۳۲ |
خیلی کم | ۵۸.۵ |
از میان پاسخدهندگان زن، ۷۱ درصد گزینه «خیلی کم»، ۲۲ درصد گزینه «تاحدی» و تنها ۷ درصد گزینه «خیلی زیاد» را انتخاب کردهاند.
جلوههای زنستیزی در ایران امروز؟
از شرکتکنندگان در نظرسنجی زمانه در مورد نمودهای خشونت علیه زنان و سهم هریک پرسیدیم و این توزیع پاسخ آنها:
حجاب اجباری | ۸۳.۵ درصد | ۱۲ درصد | ۴.۵ درصد |
خشونت خانگی | ۷۴ درصد | ۲۳ درصد | ۳ درصد |
تشویق به فرزندآوری و خانهنشینی | ۷۰ درصد | ۲۲ درصد | ۸ درصد |
دستمزد نابرابر | ۶۷.۵ درصد | ۲۵.۵ درصد | ۷ درصد |
عدمدسترسی زنان به مشاغل بالای مدیریتی و سیاسی | ۶۷.۵ درصد | ۲۳.۵ درصد | ۹ درصد |
محدود کردن امکانات بهداشتی و آموزش ناکافی | ۶۵ درصد | ۲۵ درصد | ۱۰ درصد |
نظرسنجیهای آینده
پنل نظرسنجی زمانه همزمان با روز جهانی آزادی مطبوعات سال گذشته (سوم مه) راهاندازی شد. زمانه تاکنون ۳۴ نظرسنجی برگزار کرده است.
رساندن صدای شما بدون کموکاست در مورد مسئلههای اساسی کشور وظیفه ماست و پنل نظرسنجی زمانه در همین راستا راهاندازی شده است. به همین دلیل از شما خواهش میکنیم که برای شرکت در نظرسنجیهای آینده و نیز برای پیشنهاد موضوعات مورد نظرتان برای نظرسنجی در پنل ما عضو شوید. برای عضویت در پنل کافی است به چند سوال در این لینک پاسخ دهید. اطلاعات شما به صورت امن و ناشناس ذخیره خواهند شد و در اختیار هیچ طرف دیگری قرار نخواهد گرفت. پس از عضویت در پنل، در هر نظرسنجی ایمیلی با لینک آن برای شما فرستاده خواهد شد.
توضیحات بیشتر در: به پنل نظرسنجی “زمانه” بپیوندید
برای ارتباط با پنل نظرسنجی از ایمیل روبرو استفاده کنید: [email protected]
جمهوري اسلامي برخاسته از مكتب فكري تشيع است، همانطور كه جمهوري خلق چين برخاسته از تفكر لائوتسه و دمكراسي غربي برخاسته از مكتب ليبراليسم است.
بگذاريد يك مقايسه بين توسعه چيني و عقب ماندگي جمهوري اسلامي بكنيم. اين جمله لائوتسه را در نظر بگيريد كه مي گويد: “رهبر در پشت حركت مي كند و طوري رهبري مي كند كه وقتي كار انجام مي شود، مردم مي گويند اين خود ما بوديم كه كار را انجام داديم”، اين نوع تفكر رهبري به توسعه چيني منجر مي شود، رهبري كه ديده نمي شود. اما در نگاه جمهوري اسلامي رهبر يعني امام و امام كسي است كه در جلو مي ايستد و همه به او اقتدا مي كنند، و اطيع او هستند.
در دمكراسي غربي نيز، تجميع نظرات بر اساس تبادل نظر و دمكراسي اتفاق مي افتد و توسعه را ايجاد مي كند.
آيا تمدن بزرگ اسلامي كه در تاريخ است، بر اساس آموزه ها تشيع است؟
اعراب عمر را يك خليفه بزرگ مي دانند چون دوره او دوره شكوه و عظمت اعراب بوده است. عمر قبايل عرب را متحد مي كند و آنها پادشاهي بزرگ ايران را شكست مي دهند و دختران زيبا روي ايراني را به كنيزي مي گيرند و ثروتهاي بزرگي را به دست مي آورند و خراسان و فارس و … را به دست مي آورند. دوراني پر از ثروت و شكوه.
اما دوران امام علي، دوران جنگ هاي داخلي جمل، نهروان، صفين و … است، و تفرقه اقوام عرب به جاي اتحاد دوران عمر مي نشيند. دوران خلافت امام علي فقر آن قدر است كه خود حضرت در شبها براي فقرا غذا مي برد.
دوران باشكوهي كه از تمدن اسلامي مي شناسيم دوران هارون رشيد و مامون است كه از مخالفان شيعه بودند، و اين دوران با شكوه تمدن اسلامي هيچ ربطي به آموزه هاي تشيع ندارد.
تشيع نمي تواند فرهنگ توسعه و پيشرفت بزايد. در آمريكا الگوهاي كه جامعه ايجاد مي كند، بيل گيتس، استيو جابز، زاكربرگ است، اما جمهوري اسلامي الگويي كه ايجاد مي كند، سردار قاسم سليماني است.
جملات بالا به اين معنا نيست كه نبايد به مذهب تشيع احترام گذاشت، اما بايد توجه كرد كه انتظار زايش نوگرايي، مدرنيته و توسعه از آن دور از انتظار است.
از موضوعات دوش حمام و … هم بگذريم.
قثفغ / 21 December 2021
قابل توجه “قثفغ”!!
جمهوری اسلامی بیش از هر عامل دیگری, در وهله نخست, حیات خود را مدیون سیاستهای دولتهای غربی در دوران “جنگ سرد” و معماری “کمربند سبز” برای مقابله با شوروی می باشد؛ بدینسان است که در بازه ۱۳۳۲-۱۳۵۵ شاهد پرورش دادن ارتجاعی ترین اقشار کاست روحانی شیعه توسط سلطنت بودیم (از روبوسی شاه و کاشانی تا تاسیس “انجمن حجتیه” توسط ساواک, و “حسنیهء ارشاد و…). کنفرانس گوادالوپ و حمایت رسمی غرب از خمینی ادامهء سیاستهای سابق آنها بود. نظریهء “ولایت فقیه” خمینی نیز در ابتدا, اتفاقا در تایید حکومت شاه و برای تقویت نهاد سلطنت بود, بدین دلیل است که در ۴۲ سال اخیر بسیار به ندرت, تقریبا هیچگاه, صحبتی از کتاب “کشف الاسرار” در میان نیست. در بین دیگر روحانیون شیعه نیز به غیر از افرادی مانند طالقانی و منتظری, به ندرت روحانیون معتبر و با نفوذی پیدا می شدند, یا پیدا می شوند, که کوچکترین سمپاتی و التفاتی به پدیدهء “ولایت فقیه” داشته باشند. سوای اینکه خود خمینی هیچگاه حقیقتا از مراجع اساسی تقلید شیعیان نبود و این لطفی بود که آیت الله شریعتمداری (پس از غائله ۱۵ خرداد) در حق وی کرد و با ارتقاء دادن خمینی به سطح آیت الله العظمی, برای خمینی نوعی “مصونیت روحانی” آفرید و جان او را نجات داد. شخص خامنه ای نیز قبل از ارتقاء به “ولی فقیه” شدن حجت الاسلامی دست دوم (یا دست سوم) بود که حتی خودش اذعان داشت که: “مردمی که من ولی فقیه شان باشم باید برایشان خون گریه کرد.” نتیجهء اخلاقی داستان: جمهوری اسلامی ایران بسیار مانند “امپراطوری مقدس روم” (که نه چندان امپراطوری بود, نه مقدس و نه ربطی به روم داشت) به دقیقترین وجه کلمه یک حرامزادهء تاریخی است؛ محصول نامشروع پیمانی جهنمی میان جهان غرب و ارتجاعی ترین اقشار کاست روحانیت شیعه. بدین دلیل و بسیاری دلایل دیگر نباید هیچگونه توهمی در بارهء “حمایت های خارجی” در مبارزه علیه ج.ا. داشته باشیم. در بهترین حالت, حتی اگر مبارزات مردمی ج.ا. را سرنگون کند و یک نظام متعارف و اصیل مردمسالاری در ایران بر پا گردد, بدون شک تمامی دولتهای غربی خنجر را از رو بسته و مستقیم و غیر-مستقیم اقدام به نابودی هر گونه بیان حقيقي مردمسالاری در ایران خواهند کرد.
همچنین تصویری که از خاستگاه “جمهوری خلق چین” و مردمسالاری در جوامع غربی نیز داده شده است بسیار تقلیل گرایانه و نادرست می باشد.
دانشجو / 22 December 2021
نظریه پردازان “جمهوری خلق چین” همواره ادعای این را دارند که نظام تک حزبی حاکم بر کشورشان حاصل “تلفیق مارکسیسم با مشخصات خاص چین” است؛ اما در حقیقت امر حزب “کمونیست” چین و مائویسم بیش از هر چیز بیان استالینیسم چینی است (تحریفی مضاعف), شایان توجه است که امروزه این حزب “کمونیست” بزرگترین سرکوبگر روشنفکران چپ, دانشجویان مارکسیست و جنبش کارگری در چین است.
این ادعای عجیب و غریب که شیوهء رهبری در چین بدینگونه است که “رهبري ديده نمي شود” نیز هیچ تطابقی با واقعیات تاریخی-اجتماعی در جامعه ای چین ندارد. حزب کمونیست چین در دوران “راه پیمایی طولانی” ۱۹۳۴-۱۹۳۶ توانست با ایجاد و گسترش یک رهبری نظامی-سیاسی, با ساختار فرمانی از بالا به پایین, نطفهء قدرت نظام تک حزبی آتی در کشور را ایجاد کند. مرور کوتاهی بر تمامی ادبیات کنونی در مورد نظام حکومتی چین حکایت از دولتی نظارتی (surveillance state) دارد, که تقریبا در تمامی زوایای زندگانی شهروندان مداخله مستقیم و شدید دارد.
اتفاقا در ج.ا. از دوران پس از پایان جنگ تا به حال, هم و غم آخوندها این بوده است که نظامی مانند چین (“لیبرالیزم” در اقتصاد همراه با استبداد سیاسی) بر پا دارند, اما آخوندها بسیار فاسدتر, دزدتر, بیشرف تر و بی لیاقت تر از دیوانسالاران چینی هستند. بدینگونه است که امروزه در ایران به جای “بحران انباشت” ما شاهد “انباشت بحرانها” و یک فرایند طولانی و کشدار فروپاشی اجتماعی می باشیم, و همچنین بروز دورانی که بحران های ساختاری در جامعه می تواند موقعیتی انقلابی در کشور بیافریند, و یا کاملا بر عکس آن؛ بنابر توازن قوای موجود در کشور.
دانشجو / 22 December 2021
این ادعا که “دمكراسي غربي برخاسته از مكتب ليبراليسم است” شوربختانه تکرار دوبارهء همان ساده انگاری های نادرست و نادقیقی است که در باره ج.ا. و جمهوری خلق چین اظهار شده بود.
نظام های مردمسالاری کنونی در جوامع غربی, و به نوعی تمامی آزادی های اجتماعی و حقوق سیاسی اولیه در این جوامع, بدون مبارزات پیگیر و پیکارهای بی امان جنبش های کارگری, زنان, اقلیتهای نژادی و غیره هیچگاه تبدیل به قوانین مدنی موجود و هنجارهای اجتماعی در این کشورها نمی شدند.
شایان توجه است که در دوران روشنگری و زمانی که فیلسوفانی مانند کانت در باره روشنگری ملاحضات عمیق فلسفی را به رشته تحریر در می آوردند, در آن واحد اوج دوران برده داری و تجارت انسان در اروپا و آمریکا بود, اما هیچ صحبت, ملاحظه و خبری از حقوق انسانی غیر اروپاییان در هیچکدام از این جزوات فلسفی در میان نیست. در این دوران که به عصر “گذرگاه میانه” (Middle Passage) معروف است؛ دورانی که طی آن, بنابر ارزیابی های مختلف, بین دو تا چهار میلیون انسان که به بردگی اسیر شده بودند, حین انتقال از آفریقا به آمریکا و اروپا, طی سفر می مردند, یا به بیماری ها مهلک دچار می گشتند و به اقیانوس انداخته میشدند. دقیقا چه بخشی از چنین تاریخ و رویکردهایی اهریمنی لیبرال و دمکراتیک است؟
در جوامع اروپایی و آمریکا نیز, تا اوائل قرن بیستم, زنان حق رای نداشتند. در آمریکا فقط از اواخر دههء شصت میلادی قرن بیستم تا به حال (فقط برای پنجاه سال است) سیاهان و دیگر اقلیت های نژادی حق رای پیدا کرده اند.
حق رایی که اکنون شدیدا زیر حملات حزب جمهورخواهان است و برای حفظ آنان باید با تمام قوا سازماندهی کرد و جنگید,
بنابر تصور کودکانه ای که نظامهای سرمایه داری “فرهنگ توسعه و پیشرفت” می آفرینند, این فقرهء جزیی از یاد می رود که چگونه سرمایه داری باعث و بانی دو جنگ جهانی بوده است و دلیل اساسی برای “انقراض ششم”؛ انقراضی که تمامی تمدن بشری و بخش اعظم حیات در کرهء زمین را از بین خواهد برد.
برای حسن ختام بد نیست نگاهی به شرایط, وضعیت و موقعیت کنونی مردم سالاری در آمریکا بیندازیم.
دو روز پیش, سه ژنرال بازنشستهء ارتش آمریکا, در مقاله ای در واشنگتن پست, علنا اظهار نگرانی کردند که طی دو سال آینده هیچ بعید نیست که قسمتهایی از نیروهای مسلح ارتش علیه دولت قیام کرده و چنین اقدامی مقدمه ای برای شروع جنگ داخلی در آمریکا باشد.
Opinion: 3 retired generals: The military must prepare now for a 2024 insurrection
***
در همین زمینه, یکی از تحلیلگران سیا, که تخصصش در ارزیابی بی ثباتی سیاسی در کشورهای مختلف است, اظهار می کند که, بر خلاف تصور عمومی, ایالات متحده بسیار نزدیک به یک جنگ داخلی است.
US ‘closer to civil war’ than most would like to believe, new book says
Academic and member of CIA advisory panel says analysis applied to other countries shows US has ‘entered very dangerous territory’
***
امروز مقالهء دیگری صحبت از این دارد که چگونه “فاشیزم در آمریکا وارد مرحلهء قانونی شده است”
America is now in fascism’s legal phase
***
البته هیچکدام از این ملاحضات بدین معنا نیست که ما با یک نتیجه گیری از قبل تعیین شده روبر هستیم و فاشیستها پیروزند.
آمریکا برخوردار از یک جامعه ای مدنی بسیار گسترده, قوی و مترقی می باشد.
در دههء ۳۰ قرن بیستم نیز جنبش فاشیستی در آمریکا بسیار نیرومند بود, اما نهایتا بازی را باخت.
نکته در این است که اگر قصد ما درک واقعیات پیچیدهء جهان است, باید از ساده انگاری های کودکانه و “اظهار نظرهای” کودکانه ترِ تک خطی پرهیز کنیم. اما شاید برای برخی از دوستان ترک عادت موجب مرض باشد.
دانشجو / 23 December 2021