«مترجمان مانند نینجاها هستند؛ اگر به آنها توجه کنید، آنها خیلی خوب و خوشحال نیستند». این نقل و قول، منتسب به «اتگار کرت» نویسنده اسرائیلی است که در الگوهای به نام میمی تکثیر میشود و چه کسی عاشق نقل و قول به سبکی نینجاها نیست؟ با اینحال، در این ایدهپردازی – مترجم ادبی ممکن است که هر لحظه یک حمله غافلگیرانه انجام دهد، و از این که ما هر لحظه خواننده را به عنوان بخشی از یک توطئه مزدورانه و مغرضانه پیچیده فریب میدهیم – و این عمل یکی از سمیترین و زهرآگینترین ادبیات جهان است.
روز جهانی ترجمه
سازمان ملل متحد ۳۰ سپتامبر را روز جهانی ترجمه نامیده است.
نخستینبار در سال ۱۹۵۴ فدراسیون بینالمللی مترجمان در پاریس بنیان نهاده شد با این هدف که در سطح بینالمللی همبستگی و پیوندی بین مترجمان در حوزههای زبانی گوناگون پدید آورد و مترجمی را به عنوان یک حرفه به رسمیت و به تثبیت برساند.
در کشورهای غربی تعداد مترجمان زن بسیار بیشتر از مترجمان مرد است. در کشورهای آلمانیزبان برای مثال ۷۹ درصد از مترجمان را زنان تشکیل میدهند.
در دوران گلوبالیسم که مرزهای جغرافیایی به تدریج اهمیت خود را از دست میدهند و روابط اقتصادی و سیاسی بین کشورها در جریان است مترجمان نقش مهمتری را به عهده گرفتهاند. بحث فقط بر سر ترجمه ادبی نیست.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۲۴ مه سال ۲۰۱۷ تصمیم گرفت روزی رابه عنوان روز بینالمللی ترجمه بنامد. هدف از این کار این بود که بر نقش مترجمان در نزدیکی فرهنگی ملتها به هم و اهمیت این امر در ایجاد صلح جهانی تاکید شود.
هر جا که کلامی بیان میشود و یا کلمهای نوشته میشود، کلمهای را میخوانند یا به آواز میخوانند در آنجا مترجمان تقشآفرینی میکنند.
در ایران چالشهای ترجمه بسیار زیاد است. تعدد ترجمههای موازی، فقر مترجم در زبانهای غیر از انگلیسی، آلمانی و فرانسه، ترجمه از زبان دوم، فقر زبان فارسی به لحاظ واژگان علمی در رویارویی با زبانهای متداول در کشورهای صنعتی از مهمترین مشکلات ترجمه در ایران است.
واقعیت انتشار بینالمللی متون این است که در زمینههای جدید و مدرنیتۀ آن، این مسئولیت بر عهده مترجمانی است هر کلمهای را که شامل متون میشود باید انتخاب کرده و ترجمه کنند. وقتی که شما کتاب «پروازها» از اولگا توکارچوک برنده جایزه نوبل را به انگلیسی میخوانید، تمام واژهها و کلماتاش متعلق به من است. مترجمان مانند نینجاها نیستند، اما کلمات مثل انسانها هستند، به این معنا که کلمات منحصر به فرد هستند و هرگز معادل مستقیم ندارند. شما میتوانید این دو مورد را در زبان انگلیسی نیز برسی کند: مانند کلمه «سرد» با «خُنَک» یکسان نیست، اما مشابه است. بنابراین، کلمه «یخزده» دلالتهای دیگر و کاربردهای دیگر دارد اما کلمه «منجمد» هم همینطور است. انتخاب یکی از این گزینهها به تنهایی منصفانه و منطقی نیست؛ باید در تعادل و توازن جملهها، پاراگرافها و تمام موارد سنجیده شود، و این مترجم است که از ابتدا تا انتها مسئول ایجاد یک جامعه واژگانی سرسبز و شکوفا است که هم جامع و مستقل است و هم با سرمشق آن ارتباط عمیقی دارد.
دقیقاً بیست سال پیش بود؛ از زمانی که من به کارشناسی ارشد یا ماستری در رشته هنرهای زیبا با گرایش ترجمه ادبی در دانشگاه آیووا شروع به تحصیل کردم، تغییراتی مثبت و بیشماری در نحوه آموزش و پرورش مترجمان ایجاد شده بود. با این حال، نگاهی به برنده جایزه بینالمللی کتابدار بیندازید که از سال ۲۰۱۶ بدین سو مبلغ سخاوتمندانۀ پنجاه هزار پوندی را بین نویسنده و مترجم تقسیم کرده است. بنابراین به طور واقعی اثر را به عنوان یک نهاد اساساً مشارکتی تشخیص میدهد که مانند یک کودک برای وجود، به دو نسل و دو پدربزرگ نیاز دارد. با وجود این نوع پیشرفت فوقالعاده، هنوز هم جا و فضای زیادی برای پیشرفت وجود دارد.
مترجمان، غالباً حقالتألیف و حقالامتیاز دریافت نمیکنند – من در ایالات متحده آمریکا از کتاب «پروازها» هیچ امتیازی دریافت نکردهام – و جالب اینجا است که تعداد زیادی از ناشران روی جلد کتابهای خود به مترجم کوچکترین امتیازی که درج نام مترجم است نمیدهند. اینجا است که نام نویسنده همیشه روی جلد کتاب میآید؛ شما میتوانید نام و نشان او را به آسانی دریابید، اما نام و نشان یک مترجم را هرگز نمیتوانید روی جلد یک کتاب پیدا کنید!! وقتی که من به این موضوع اشاره میکنم مردم متحیر و متعجب میشوند، و اما بیاید نگاه دیگری به برنده جایزه بینالمللی کتابدار بیندازید و آن وقت منظور من را بهتر و دقیقتر درک میکنید.
از زمان راهاندازی جایزه طراحی مجدد در سال ۲۰۱۶، هیچ یک از شش اثر داستانی برندگان نام مترجم در صحنههای ملی و بینالمللی رونمایی نشده است. گرانتا، نام دِبورا اسمیت را درج نکرد؛ جاناتان کیپ نام جِسیکا کوهن را درج نکرد؛ انتشارات سانستون نام مرلین بوث را درج نکرد؛ فیبرفابر نام میشل هاچیسون را درج نکرد و در نهایت فیتزکارالدو هم نامی از من نبرده و آن را درج نکرده است. کتاب (شبها تمامِ خون سیاه است) اثر دیوید دیوپ، برنده جایزه سال ۲۰۲۱ است که انتشارات پوشکین روی جلد آن از «آنا ماشوواکیس» مترجم کتاب هیچ نام نبرده است، اگرچه روی جلد آن نقل قولهایی از سه منبع نامگذاریشده را نشان میدهد. به عبارت دیگر؛ از چهار اسامیِ که روی جلد کتاب نوشته شده است از کلمات نام آنا ماشوواکیس بسیار طولانی به نظر میرسد.
در نتیجه، به نظر میرسد فرض اساسی بسیاری از ناشران این است که خوانندگان به مترجمان اعتماد ندارند و اگر خوانندگان متوجه شوند که کتاب ترجمه است آن را نمیخرند و نمیخوانند. آیا دقیقاً این نوعی از حیلهگری ناشران نیست که بین مترجمان و خوانندگان بیاعتمادی ایجاد میکنند نه بر پیکر و اساس ترجمه؟ آنچه که باعث تشویق خوانندگان به انتخاب یک کتاب ناآشنا میشود، همان احساس هیجانانگیزی است که آنها میخواهند سفری جالب و دلانگیزی را با یک راهنمای مطلوب و واجد شرایط آغاز کنند. در مورد خرید کتابهای ترجمهشده، مشتریان دو جلد کتاب را به قیمت یک جلد کتاب دریافت میکنند که این خودش یک نوع خریدی شگفتانگیز – «حیرتانگیز»، «فوقالعاده»، «هیجانانگیز» و در عینحال شگرف است.
بنابراین، ما شدیداً نیازمند شفافیت بیشتر در تمام سطوح از تولید، گردآوری و استخراج ادب و ادبیات هستیم؛ این فقط یک مثال و نمونهی از اعتراض مترجمان است، اما من احساس میکنم که این یک موضوع مهم، جدی و فوری است. مترجمان مانند نینجاها نیستند؛ اما ما کسانی هستیم که نحوه روایت یک داستان را کنترل میکنیم و به آن عشق و انگیزه میبخشیم. ما مترجمان کسانی هستیم که سبکی از کتاب پیوندی را ایجاد و حفظ میکنیم. به طور کلی، ما مترجمان معتبرترین حامیان از کتابهای خود هستیم و ما از آنها بهتر از دیگران مراقبت و محافظت میکنیم. با این حال، نبود و عدم درج نام مترجمان روی جلدها به سادگی نمیتوانند ما را نادیده بگیرند که ما چه کسانی هستیم. سرانجام، ترجمه چه یک شغل و حرفۀ بدی است که ما را در قبال انتخابهای مان مسئول نمیداند، و در ابهام قراردادن عمدی مترجمان عملی است که نه تنها به ما بلکه به خوانندگان نیز بیاحترامی است.