رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۱۶۳ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
گلپر دختر روستایى که سوار یک کامیون شده بود مورد تجاوز سه نفر قرار گرفت. جسد نیمه جان او را پشت دیوار بیمارستانى انداختند که نیر او را پیدا کرد. دکتر اعتماد متوجه جریان تجاوز شد. عاقبت گلپر دخترخوانده فروغ و دکتر فرامرزى شد. فروغ مىکوشید او را مذهبى کند و نامش را رقیه گذاشت. گلپر از این نام متنفر بود و دکتر فرامرزى او را گلپر مىنامید. او موفق شد دیپملش را بگیرد و وارد دانشکده پزشکى بشود و با دوستش مریم، دختر ایرج اغیار درس خواندند. گلپر نیاز شدید جنسى داشت و چون هیچ راهى براى دوستى با مردى جلوى پاى او قرار نداشت دست به خودارضایى مىزد. عاقبت براى ادامه تحصیل به امریکا رفت و در آنجا با باب آشنا شد. یک روز براى باب اعتراف کرد که مورد تجاوز قرار گرفته. باب از این مسئله بسیار ناراحت شد، اما عاقبت آنها ازدواج کردند. حس مذهبى باب که به کلیساى خود بسیار وابسته بود و بىاعتقادى گلپر به خدا براى آنها مشکلاتى ایجاد کرد و عاقبت آنها جدا شدند و…