رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۱۶۲ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
فروغ زندگى پر ماجرایى داشت. او سه پسر از سه مرد مختلف به دنیا آورده بود و به هیچکدام از آنها علاقهاى نداشت. دکتر فرامرزى نیز علاقهاى به بچهها نداشت و براى آن که از شر آنها راحت بشود همه را پس از گرفتن تصدیق شش ابتدایى به انگلستان و به یک مدرسه شبانهروزى فرستاده بود. دو تا از پسرها در انگلستان مستقر شدند، اما اردشیر پسر کریم نتوانست در انگلستان بماند و به نزد مادرش بازگشت.
فروغ همانطور که ناگهان مذهبى شده بود و به حجاب پناه برده بود یک روز نیز دست از حجاب کشید و تصمیم گرفت بار گناهانش را به دوش خدا نیندازد و خودش آنها را به دوش بکشد. مشکل او این بود که قادر نبود با کسى درد دل کند. در ایام پیرى انبوهى قرص روانگردان مى خورد و دائم در یک حالت نیمهمست بود. چنین بود که یک روز تصمیم گرفت به زندگى خود خاتمه بدهد و…