رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۱۲۸ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
احمد منصورى و خانوادهاش به خواستگارى پروانه آمدند، اما چشم احمد يك آن به لعيا خواهر شوكت افتاد و بىاختيار قرار از كف داد. او از لحظهاى كه لعيا را ديد به كلى از خواستگارى پروانه منصرف شد. در نتيجه حرفى نيز از خواستگارى به ميان نيامد. پروانه بسيار متحير بود كه چرا از او خواستگارى نكردهاند. احمد منصورى در دانشگاه به سراغ لعيا رفت و كوشيد از او جازه بگيرد و براى خواستگارى برود، اما لعيا او را از خود راند و گفت ترجيح مىدهد او را به عنوان شوهر خواهرزادهاش ببيند. پروانه كه وارد دانشگاه شد خبر عشق احمد منصورى به لعيا را از دانشجويان ديگر شنيد دچار اين توهم شد كه بسيار زشت است. كمكم اين فكر چنان در او شدت گرفت كه روز به روز خود را زشتتر از روز قبل مى ديد. زيبايى برادر او با چشمان سبز و موهاى طلايى كه مورد تحسين همه بود بيشتر او را آزار مىداد و…