رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

KAMIB02

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۶۱ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

نیر در اثر گفت‌وگو با احسان طبرى و بزرگ علوى به کمونیسم تمایل پیدا مى‌کند و عاقبت به توصیه آن‌ها وارد حزب مى‌شود. او جنبه عدلات‌خواهانه کمونیسم را مى‌فهمد، اما نمی‌داند چرا باید رفیق استالین را ستایش کند. از سوى دیگر از توهین‌هایى که به شاه مى‌شود نگران است. در تمامى دوران عمرش به شاه احترام گذاشته است و نمى‌داند چه باید بکند. روزى در خیابان به آذرماه و شوهرش ایرج اغیار بر مى‌خورد. اغیار درباره پان‌ایرانیسم براى او حرف مى‌زند و او را تشویق می‌کند که به آن‌ها بپیوندد. اینکه ایرج اغیار درباره شاه با احترام حرف مى‌زند. برایش جالب است.

از طبرى مى‌پرسد آیا شاه نمى‌تواند کمونیست بشود. طبرى توضیح مى‌دهد که این کار شدنى است، اما این شاه قادر به انجام این کار نیست. بزرگ علوى از قباد پادشاه ایرانى حرف مى‌زند که به دین مزدک درآمد.

نیر احساس مى کند با خود قدیمش به اندازه هزار سال فاصله پیدا کرده است. او مى‌کوشد کمونیست خوبى باشد…