نظریه پردازان واقعگرا در پیوند با روابط بینالملل بر این باورند که جنگ اخلاق بر نمیدارد. به این معنی که در کشاکش جنگ و در میدان نبرد بین دولتها قواعد و اصول ویژهای حاکم است که بیرون از حوزه اخلاق است.
صرفنظر از صحت نظری ادعای بالا، شهود و حساسیت اخلاقی ما آدمیان چنان است که در هنگامه جنگ و خشونت، مجاب میشویم که به داوری اخلاقی در رابطه با آنچه در حال اتفاق است بپردازیم.
در مواجهه با شرّ جنگ و مصایب انسانی ناشی از آن، وجدان اخلاقی چنان غالب میشود که ناچاریم حداقل برای خود، حساب “حق” و “باطل” را مشخص کنیم. چه اخلاقگرایان بر راه راست باشند وچه واقعگرایان، باید حضور و تداوم این وجدان و حساسیت اخلاقی را ارج نهاد و نیکو داشت که در غیابش مشخص نیست کار جهان و آدمیان به کجا خواهد کشید.
همین وجدان اخلاقی است که مجید محمدی را برآن داشته است تا در مقاله خود با عنوان”چرا و چگونه مسئولیت متقابل را در جنگ اسرائیل-حماس نفی میکنند؟” در باب مسئولیت اخلاقی “جنگ اسرائیل و حماس” به داوری اخلاقی بنشیند. ادعای حاصل از این داوری اخلاقی از این قرار است که منتقدان اسرائیل و آنان که مسئولیت اخلاقی این کشور در رابطه با حوادث جاری در غزه را بیشتر از طرف متقابل میدانند، از آنجا دچار خبط و خطا در قضاوت خود میشوند که “جنگ اسرائیل و حماس” را به جنگ “ظالم و مظلوم” تبدیل کرده و با استدلالی باطل مسئولیت مظلوم را نفی میکنند.
مجید محمدی معتقد است که حساب قضاوت اخلاقی در باب جنگ، از حساب “عده و عُده” نظامی و اینکه چه کسی فاتح یا مغلوب است، جداست. آنچه معیار سنجش اخلاقی در جنگ است، به باور او، نه پیروزی و شکست در میدان نبرد و نه پیش داوریهای ما، بلکه عملکرد طرفین در میدان جنگ است.
از قضا، در یادداشتی که یک روز پیش از انتشار مقاله مجید محمدی منتشر شد به همین موضوع پرداختم. (حماس یا اسرائیل) نمیدانم که یادداشت اخیر پاسخی به نوشته من است یا صرفاً همزمانی انتشار آن اتفاقی فرخنده است که تداوم بحث در این رابطه را ایجاب میکند.
به هر روی عنوان نوشته مجید محمدی خود گویای اختلاف اساسی ما در مواجهه با پرسش موجود است. او مصرّ است تا واقعه را “جنگ اسرائیل-حماس” بخواند و من خواهان چرخش نگاه از “جنگ اسرائیل-حماس” به بستر تاریخی و پیشینه تقابل اسرائیل و فلسطینیان هستم. به دلیل همین اختلاف نظر بنیادین، مباحثه در سطح اصول و رویکرد را چندان راهگشا نمیدانم و محاجه در این باب را به وقتی دیگر میگذارم. مقدمات و شیوه رویکرد مجید محمدی به موضوع را به منظور پیشبرد بحث میپذیرم، اما تلاش خواهم کرد که نشان دهم کمیت استدلال او در چارچوب نظری خود نیز لنگ است.
پیش از طرح دعوی خود در رابطه با مسئولیت اخلاقی اسرائیل، ذکر یک نکته در رابطه با صورتبندی بحث توسط مجید محمدی را ضروری میدانم. نمیدانم چرا او چنین به سختی پا سفت کرده است که بین انتقاد از سیاستهای دولت اسرائیل در جنگ اخیر و “اسلامگرایان و بخش قابل ملاحظهای از نیروهای چپ ایرانی و غیر ایرانی” رابطه برقرار کند.
وی چنان این دو را به هم متصل میکند که گویی تمام منتقدان، چپ و اسلامگرا بودهاند و یا اینکه نمیتوان با مبانی فکری دیگری مانند لیبرالیسم و حقوق بشر به نقد اسرائیل برخاست. گویی او سرِ آن دارد دقیقاً آن کند که خود اسلامگرایان و چپها را متهم به انجام آن میکند. او به گونهای که به زعم خود اسلامگرایان و چپها مسئله جنگ اسرائیل و حماس را در چارچوب تنگ ایدئولوژیک و غیر انتقادی خود به مقولاتی چون “ظالم و مظلوم”، استعمار و سامی ستیزی مرتبط میکنند، مسئله نقد اسرائیل را در چارچوبی ایدئولوژیک به اسلامگرایی و چپگرایی الصاق میکند. گویی هرکه دهان به شکایت از اسرائیل باز میکند و قلم به انتقاد بر کاغذ میگذارد لزوماً اسلامگرا و چپ است. نخیر! چنین نیست.
لیبرالها و فعالان حقوق بشر بسیار گفتهاند و بسیار نوشتهاند در نکوهش و مذمت نقض آشکار بسیاری از قوانین و معاهدات بینالمللی توسط دولت اسرائیل. میشود چپ نبود، میشود اسلامگرا نبود، میشود سامیستیز و اسرائیل ستیز نبود، و عملکرد دولت اسرائیل و برخی از سیاستهای دولت امریکا را به باد انتقاد گرفت. چه بسا که بخش اعظمی از انتقادات جاری علیه اسرائیل در چارچوب جقوق بشر و بنیادهای لیبرالیسم مانند برابری و کرامت ذاتی انسانها بیان شده است.
البته میشود چپ هم بود، یا اسلامگرا بود و به خطاهایی که محمدی چپها و اسلامگرایان را بدان متهم میکند در نیافتاد. تمرکز بر روی گوینده سخن به جای تدقیق و ژرفکاوی در محتوا و رد ادعا با توسل به رد مدعی، مغالطهای است رایج که ظاهراً مجید محمدی ناخواسته به دامان آن در غلطیده است.
البته این تنها مغالطهای نیست که در ساختار استدلال مجید محمدی یافت میشود. او در نوشته خود از واژه جنگ در دو معنای استعاری و تکنیکی استفاده میکند و این استفاده دوگانه به او اجازه میدهد که نتیجه بگیرد جنگ اسرائیل و حماس صرفاً محدود به این سازمان فلسطینی نشده است و شامل جنگ ایران و اسرائیل نیز میشد. بسیار واضح است که آنچه از آن به عنوان “جنگ” ایران و اسرائیل یاد شده، با معنای تکنیکی جنگ چنان که در اسناد بینالمللی و کتب اخلاق و سیاست آمده است، متفاوت بوده و نمیشود از زبان استعاری برای پیشبرد یک استدلال استفاده کرد.
مغالطه دیگری که در یادداشت مجید محمدی مستتر است، انتساب پارهای از ادعاها از رهگذر طرح پرسشهای متعدد خطابی به منتقدان است. در حالی که انتساب باور مسئولیت اصلی اسرائیل در رابطه با آنچه در حال وقوع است به منتقدانِ اسرائیل امری موجه است. انتساب عدم باور منتقدان به مسئولیت اخلاقی حماس در قبال اقدامات انجام شده و یا اقداماتی که احتمالا، به عقیده مجید محمدی، حماس ممکن است مرتکب شود، از قبیل تجاوز به دختران اسرائیلی یا استفاده از تسلیحات کشتار جمعی، در همه موارد موجه نیست. در اینجا با دو ادعای متمایز مواجه هستیم. نمیتوان و نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد.
به هر جهت، اجازه دهید در محتوای سخن مجید محمدی دقیق شویم. با آغوش باز این ادعای او را میپذیرم که «در جنگهای بشری همیشه طرفین در یک موقعیت از حیث سلاح و نیروی انسانی و امکانات مادی قرار نداشتهاند و به همین دلیل یک طرف پیروز شده است.» همچنین میپذیرم که نباید معیار داوری متفاوتی در رابطه با مسئولیت اخلاقی فاتح و مغلوب اعمال کرد. اما نباید فراموش کرد آنکه “عده و عدّه” دارد، آنکه غالب و قادر به شکست حریف است بیشتر در معرض لغزش در رابطه با بهکارگیری از توان خود است و اگر چنین شود تبعات اخلاقی آن به مراتب بیشتر خواهد بود.
در میدان نبرد آنکه شکست میخورد در معرض نسلکشی، تجاوز دسته جمعی و پاکسازی نژادی قرار میگیرد. فاتحان که سرخوشانه سور عزای مغلوب خویش را به سفره مینشینند و در کار نوشتن تاریخ به نام خود میشوند. اتفاقی نیست که فاتحان و نه مغلوبان، عمدتاً جنایتکاران میدان جنگ بودهاند. بنابراین نباید خرده گرفت اگر وجدان اخلاقی گروهی، نگران این باشد که یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان در برابر گروهی که غیر از معدودی موشکهای نه چندان پیشرفته چیزی در توان ندارد، بیشتر از رقیب خود در معرض لغزش است. کشته شدن نزدیک به ۲۰۰ نفر توسط ارتش اسرائیل در حالی که یک نفر در اسرائیل کشته شده، خود گویاست و حاجت به کاوش در آمار جنگهای پیشین نیست.
نوشتهاند «معیار داوری در باب یک جنگ مشخص، داوریهای پیشین ما در مورد دو طرف نیست بلکه اعمال و رفتارهای آنها در همین جنگ پیش روست.» بر همین “اعمال و رفتارها” و بر همین جنگ جاری تمرکز میکنیم. خوشبختانه فلاسفه و حقوقدانان در باب جنگ عادلانه و طرق حفظ حرمت اخلاق، عدالت و انصاف در میدان جنگ بسیار نوشتهاند.
اجازه دهید بدون تامل وارد بحث معیارها و ضوابط جنگ عادلانه شویم تا محکی برای سنجش وضعیت پیش رو در دست آوریم. اصحاب نظر در باب مسئله جنگ عادلانه شرایط و ضوابطی را برشمردهاند. قصد پرداختن به جزییات و دقایق نظری بحث را ندارم. شرایط را به اختصار ارائه میکنم و قضاوت نهایی را به مخاطب وا میگذارم.
جنگ عادلانه و اخلاقی جنگی است که که عادلانه آعاز شده باشد و عادلانه انجام شود.
شرایط پیش از جنگ (شروع جنگ)
۱ – علت عادلانه: دولتها تنها آن هنگام اخلاقاً مجاز به شروع جنگ علیه دولت دیگری هستند که حقوق خود را توسط دولت خاطی نقض شده یابند. به عبارتی دفاع از حقوق بنیادین دولتها مانند حق حاکمیت سیاسی و حفظ تمامیت ارضی پاسخگویی نظامی را مجاز میسازد. اسرائیل در حال حاضر بر اساس تمام معاهدات و قوانین معتبر بینالمللی بخش وسیعی از زمینهایی را که به موجب مصوبههای سازمان ملل بایستی در اختیار فلسطینیان باشد در اشغال خود دارد. اسرائیل همچنین بر خلاف هشدارهای مکرر جامعه بینالمللی مبنی بر تداوم اشغال و ساخت شهرکهای یهودینشین در این زمینها با سرعت بیشتری به گسترش این شهرکها ادامه میدهد. این در حالی است که نواز غزه از سال ۲۰۰۶ و پس از پیروزی حماس در انتخابات به محاصره کامل اسرائیل درآمده است. این محاصره اعمال حاکمیت آزادانه سیاسی در این منطقه را تقریباً محال کرده است.
۲ – نیت خیر و راستین: دولتها نه تنها باید علت و دلیل عادلانه برای شروع جنگ داشته باشند بلکه باید در نیات و انگیزههای خود نیز پاک و منزه باشند. به عبارتی صرف داشتن دلیل عادلانه برای آغاز جنگ کافی نیست نیتی پاک نیز ضروری است. دولتها نمیتوانند به قصد تحقق انگیزههایی مانند انتقام، تسخیر سرزمینهای دیگر و یا غارت منابع دیگران اقدام به آغاز جنگ کنند.
۳ – نبود گزینه دیگر: آغاز جنگ تنها هنگامی موجه است که کشورها تلاش کامل خود برای یافتن راهکارهای دیگر را انجام داده باشند. اسرائیل حملات اخیر خود به غزه را به بهانه کشته شدن سه نوجوان اسرائیلی در کرانه باختری آغاز کرد؛ در حالی که حماس منکر دخالت خود در این زمینه شده و هیچ مدرکی هم از جانب اسرائیل در این زمینه ارائه نشده است.
۴ – احتمال موفقیت: دولتها تنها زمانی مجاز به شروع جنگ هستند که دلایل کافی در دست داشته باشند که آغاز و تداوم جنگ منجر به پیروزی و حل مشکل پیش آمده خواهد شد. اسرائیل در چند سال گذشته بارها غزه را مورد هجوم قرار داده است و هنوز مشکل پابرجاست و کشتار صدها انسان بی گناه و غیر نظامی نتیجهای در بر نداشته است. اقدام اخیر اسرائیل برای حمله به غزه فرایند مذاکرات صلح بین دولت محمود عباس با حماس از یک سو و صلح بین اسرائیل و فلسطینیان از دیگر سو را به کلی متوقف ساخت.
۵ – تناسب: دولتها تنها مجازند تا به تناسب امر ناروایی که بر آنها رفته است آغاز به جنگ کنند. عدم تناسب بین نقض حقوق و پاسخ جنگ افروزانه جنگ را اخلاقاً ناروا میسازد.
شرایط در هنگام جنگ
● رعایت قوانین بینالمللی
● حفاظت از غیر نظامیان: در حملات اسرائیل به غزه نرخ کشتهشدگان غیر نظامی در برابر نظامیان به مراتب بالاتر است.
● تناسب: در استفاده از تسلیحات و شیوههای جنگی کشورها موظفاند که تناسب معقول بین آنچه را خود انجام میدهد و آنچه طرف مقابل میکند، حفظ کند.
● نبود حق مقابله به مثل: در صورت تخطی یک طرف از ضوابط جنگ عادلانه با استفاده از شیوههای غیر اخلاقی طرف دیگر مجاز به کاربست شیوه مشابه یا شیوههای دیگر ناعادلانه به قصد مقابله به مثل نیست.
***
آنچه را در رابطه با ادعای اصلی یادداشت مجید محمدی لازم میدانستم ارائه کردم. پیش از پایان کلام مایلم نکتهای را به اختصار در رابطه با گزارهای که او در پایان سخن خویش نوشته اضافه کنم.
خطای مفهومی و نظری در این گزاره به خوبی نمایانگر میزان آشنایی نویسنده با نظریات حقوقی و فلسفی جنگ عادلانه و مسئولیت اخلاقی است. مجید محمدی نوشته است: «اگر امروز ندای دخالت بشر دوستانه توسط آمریکا در منطقه خاورمیانه (چه در عراق و چه در فلسطین) بلند نیست به این دلیل است که طرفهای نزاع بر سر ارزشهای انسانی یا موازین دموکراسی و حقوق بشر با هم نمیجنگند و جنگ بیشتر بر سر زمین و نژاد و مذهب و منابع و کینههای تاریخی است.»
او چنان دخالت بشردوستانه را با مسئله “ارزشهای انسانی یا موازین دموکراسی و حقوق بشر” مرتبط میسازد که گویی دخالت بشر دوستانه را با نظریه صدور دموکراسی از طریق جنگ اشتباه گرفته است. دخالت بشر دوستانه به طور ساده و خلاصه یک نظریه حقوقی اخلاقی است که به جامعه جهانی اجازه میدهد در صورت نیاز و هنگامی که بیم کشتار وسیع شهروندان یک کشور توسط دولت حاکم در آن کشور میرود حق حاکمیت ملی را نقض کرده و مانع از کشتار شود.
در هیچ یک از مواردی که مسئله دخالت بشر دوستانه انجام شده یا بر انجام نشدنش تاسف خورده شده، دعوا بر سر ارزشهای انسانی و یا موازین دموکراتیک نبوده است. اتفاقا دعوا بر سر مذهب و نژاد و قومیت و کینههای تاریخی بوده است. رواندا، دارفور، کوزوو از جمله این موارد هستند.
باری اگر فریاد حقطلبی آمریکا و غرب در رابطه با مسئله غزه بلند نمیشود، آنچنان که در ماههای اخیر به حق بر سر مسئله اوکراین بلند شد، علت را در جای دیگر باید جست.
علت عادلانه: حماس باره در سرزمین اصلی اسراییل دست به حملات انتحاری زده است . درست در زمانی که مذاکرات صلح در حریان بوده است به قصد نابودی مذاکرات با فرستادن تروریست اتوبوس شهروندان اسراییلی را منفجر کرده است . حماس در صورت دسترسی به سلاح های شیمایی اماده است تا انرا با موشک به سمت تل اویو شلیک کند همچنانکه حاضر بوده است دست به عملیات انتحاری بزند !
نبود گزینه دیگر: : حماس وجود سرزمینی بنام اسراییل را به رسمیت نمی شناسد بارها از نابودی اسراییل سخن گفته است و بیرون راندن یهودیان از کل سرزمین فلسطین را تبلیغ کرده است . حماس حاضر است با به کف اوردن هر نوع سلاحی این خواست خود را عملی کند
نیت خیر و راستین: حماس پس از پیروزی در انتخابات فقط به قصد در اختیار گرفتن غزه با نیروی سلاح فتح را بیرون رانده و چندین کادر فتح را اعدام کرده است .حماس دفتر فتح را تعطیل کرده و فقط زیر فشار حاضر شده است به روند انتخابات باز گردد .حماس نیت خیر و راستین ندارد
احتمال موفقیت: حماس بخوبی می داند که قادر به غلبه بر قدرت اسراییل نیست اما حتی در مورد فعلی هم اتش بس را نمی پذیرد چون حتی در مقابل مردم فلسطینی مسئول نیست .
تناسب: حماس بیش از دوهزار موشک به اسراییل شلیک کرده است که با هر موشک می توانست یک “یهودی” را بکشد . موشک های شلیک شده اکنون ضعیف است اما حماس مدام در صدد قدرتمند کردن انهااست .
ناظر / 16 July 2014
این حرفها یعنی یعنی از اینکه گور بابا یاخلاق و زنده باد ماکیاولی!
من ماندم چرا میگوند سامی ستیزی؟! عربها هم از سامی زبانها هستند! یهودی ستیزی/اینم از ان شیطنتهای صهیونیستهاست!
پسر ایرانی / 16 July 2014
عادلانه !؟اخلاقی !؟
آنچه ازین دعوا های ژورنالیستی دستگیر من میشود این است که وجدان دوستان عزیز ازدیدن این جنگ وخونریزی بی فرجام در تنگنا میافتد ولی پارهای محذورات و پرواها از سوگیری دقیق پیکان سرزنش بازشان می دارد .
من که در تمام صفحه خاور میانه و در تمام این سی سال جنگی که هنوز با تمام قوا در جریان است نشانی نه از اخلاق ونه حتی ازپابندی به هیچ قانون و قراداد بین المللی سراغ دارم …در. اینجا اخلاق ، قانون ، قرار دادهای بین المللی حقوق بشر و همه چهارچوب ها و حدود دچار ماهیتی استیلیزه است ..حتی مخالفت ها و جنگستیزیها هم هویتی باز تعریف شده و حتی نامشخص دارند در… اینجا همه چیز به استخدام درآمده است تا منافع دیگرانی که که کمتر در اینجا هستند راتامین کند ، من حتی شک دارم و کمتر میبینم که منافع مردم اسراییل دراین صحنهها لحاظ شده باشد .مگر این مردم که یکسو غاصب میشمارندشان و سوی دیگر قربانی و مظلوم و…آسیب دیده از هولوکاست و سامیستیزی (!!!انگار نه انگار که عربها هم سامیاند !!!!!) آرامش نمیخواهند!؟ امنیت براشان ارج و مقداری ندارد !؟این چه سیاستی است که این آرام گزیدن این مردم و فلسطینیان در حصار یک یا دو کشور را بر نمیتابد !؟
برای این بد بینی ام هزار مثال و مصداق میتوانم بگویم . از بمباران شیمیایی در جنگ ایران و عراق تا جنگ عراق و آمریکا تا سیاستهای اسراییل تا سرکوب مردم در کشورهای منطقه ..و…. که این استانداردهای اخلاقی و قانونی و حقوق بشری هر بار با متر و معیار دیگرگونی به میان آمدند و جنگستیزان و دموکراسیخواهان و دیگرباشان هم همه هر روز تازه به تازه ، نو به نو بر آمدند و خیلی وقتها آشکار ترین ظلمها را ندیدند و بارها از دروازه تو نرفتند و بارهای دیگری هم نرم ونازک از سوراخ سوزن لغزیدند و رفتند ؛ آن چیز که البته واقعا در این همیشه بر زمین مانده حقوق مردم است و اخلاق بب
ببخشید ……شما سر چی با هم دعوا میکنید !!!؟
ابوذر / 17 July 2014
مردم هردوكشورخواهان زندگي آسوده درسايه صلح و امنيت هستند.اما متاسفانه سران كشورهاي جهان كه با راي و نظر مردم به مقام ميرسند براي شروع جنگ باهركس وباهردليل موجه يا غيرموجه ديگرازهمين مردم حرف شنوي ندارند.فكرميكنندخيلي ميفهمندومردم را از بالامينگرند….همان مردم…وجالبتر اينكه تاوان خسارات جاني و مالي و روحي رواني ناشي از جنگ هارا فقط مردم عادي متحمل ميشوند و ساليان سال طبعات منفي جنگ گريبان جوامع را خواهد گرفت…همان مردم…درصورتي كه سران كشورهاوجنگ افروزان اصلي هميشه در ايمني كامل بوده و حانواده شان هم ايمنند.پس از جنگ نيز آسيبي به آنها نميرسدوبازخواست نميشوندومردم هيچ بحساب ميايند…همان مردم…مردمي كه قرباني عقده گشايي ها ويا بلندپروازي هاي سران كشورشان ميشوند.شراني كه راي مردم راگدايي كردهاند تا قدرت بدست بياورند و حالا مردم بايد حقشان را ازآنها گدايي كنند…همان مردم…واما جنگ اسراييل و حماس مثنوي هفتادمن كاغذاست.شعارهاي احمقانه متعصبين هردوطرف جايي براي حاكم شذن عقل و تدبير باقي نميگذارد.بخصوص الان كه حماس تغذيه مالي(ماكه نميگيم ازكجا)شده و اسراييل دست حذب تندرو افتاده است.يعني بازهم تعصب جاي تعقل ودوباره تقليد بجاي تحقيق.بيچاره مردم…همان مردم…………
بابك / 17 July 2014
نوشته یک مهاجر ایرانی به اسراییل :
ایرانیانن عزیز
نوید هستم و در اسرایل زندگی میکنم
در ظمن دوست ندارم که بطرفم موشک پرتاب شود
پس گر خیلی نگران حال ملت مظلوم غزه هستید از او بخواهید که بطرف من راکت پرتاب نکنند
و من بشما قول میدهم که در عوض ارتش اسرایل با انها کاری نخواهد داشت
در ظمن اگر بنظر شما این موشک ها صدمه ای نمیزنند و اسرایل نباید در عوض از خود دفاع کند
از حماس بخواهید تا چند موشک هم به خانه شما شلیک کند تا ببینم عکسالعمل شما چگونه است
در خاتمه تا بحال در تاریخ دلسوزی از ایرانی ازاعراب ندیدم پس فکر مملکت خود باشید
hasani / 18 July 2014
سخنگوی حماس طرح اتش بس پیشنهادی مصر را در مصاحبه با سی ان ان جوک نامید!!
faryad / 18 July 2014
ایران در قاچاق موشکها به غزه دست دارد!
مطبوعات اسراییل حکومت اسلامی ایران را به ارسال موشکهای سوری به نوار غزه و رسیدن آنها به دست جنبش حماس و مقاومت فلسطینی متهم کردند.
آفتاب: به گزارش روزنامه «یدیعوت آحارانوت» در گزارشی که در شماره روز گذشتهاش منتشر شد، نوشت که ساکنان «اسرائیل» از موشکهای دور برد M302 سوریه که از نوار غزه شلیک و در شهر الخضیره و شمال سرزمینهای اشغالی اصابت کردند، غافلگیر شدند.
این گزارش میافزاید: «اسرائیل» از ابتدای سال جاری میلادی شلیک موشکهایی از سوی جنبش حماس به سمت دریا را زیر نظر داشت که برد آنها نهایتاً به 100 کیلومتر میرسید و این احتمال در آن زمان مطرح بود که این موشکها ساخت داخل غزه باشد، در حالیکه اکنون بحث از این است که این موشکها سوری بوده و از سوریه به بخشهایی از نوار غزه رسیده است!
nader / 18 July 2014
در پاسخ به نوید ,
طبق قطع نامه های بین المللی بخش قابل توجهی از آنچه امروز در دستان دولت اسرائیل است سرزمین اشغالی است. طبق قوانین دادگاه بین المللی لاهه بیرون کردن ساکنین یک سرزمین اشغالی جنایت جنگی حساب می شود. تشکیل دولت وحدت ملی در فلسطین توسط حماس به معنای قبول تلویحی امکان راه حلی مسالمت امیز برای سرزمین فلسطین بود که البته دولت اسرائیل آن را نمی پسندد. راه حل اسرائیل فعلا همین است که در پیش گرفته است.
اگر دولت اسرائیل و مردم اسرائیل واقعا خود را در این جنگ محق می دانند چرا از پیوستن به دادگاه بین المللی لاهه می ترسند. چرا اجازه نمی دهند دادگاهی که درباره بسیاری نسل کشی ها عادلانه تلاش کرد، در مورد روش آنها قضاوت کند؟
علی / 18 July 2014
برادر علی ٬ فشار خونت را بیاور پایین .
مردم ایران بیشتر احتیاج به حمایت دارند که سی و پنجسال است تحت شکنجه و اختناق و تحجر و زندان و تجاوز و اختلاس گیر افتاده اند.
مردم فلسطین باید بین مذاکره و صلح و احقاق حق و موشک پرانی گروههای جهادی مورد حمایت حکومت اسلامی یکی را انتخاب کنند.
hamid / 18 July 2014
نمیدانم چی از جون استاد محمدی میخواهید ؟
حساب دو دو تا چهارتاست و قضیه خیلی ساده است .
اگر میخواهند خانه هایشان بر سرشان خراب نشود ، راکت پرتاب نکنند همین .
شما ها که کاسه داغتر از آش شده اید بروید به رهبران گروهک تروریستی حماس که جیره خور ایران است یک طوری حالی کنید که راکت به اهداف غیر نظامی پرتاب نکنند ، البته اگر در این جماعت تروریست از خدا بی خبر یک نفر زبان خوش حالیش شود .
همه مثل روز میدانند که سر مار کجاست و فتنه فلسطین و اسرائیل از کجا آب میخورد و این رژیم منحوس ایران است که نه تنها در فلسطین ، بلکه در کل منطقه خاورمیانه دخالت بیجا کرده و موجب گسترش خشونت و فتنه گرائیست .
پس بیخود زور زیادی نزنید و اسزائیل را محکوم نکنید ، چرا که مسئله مثل روز روشن است .
همین گروهکهای اسلامی جنایاتی مرتکب میشوند که حتی مغولها و بربرها هم در برابر آنان رو سفید شده اند و اگر دستشان برسد به صغیر و کبیراز هر دین و فرقه و گروهی رحم نکرده و نخواهند کرد و اسم این اعمال جنایت بار خود را ( جهاد ) در راه خدا میگذارند
بله چه توجیهی بالاتر از این که اسم اینگونه جنایات شنیع و آدم کشیها را جهاد گذاشته و آن را به خدا نسبت دهند .
خدائی که محمد ادعا کرده از جانب او فرستاده شده و فرمان قتل و غارت و تجاوز داده است .
بهنام / 18 July 2014
مشکلی در رویکردها و نگاه بعضی از ایرانیان دیده می شود که بسیار خطرناک است. نفرت اجازه بررسی عقلانی را به انسان نمی دهد. بدیهی است که باید مرگ کودکان و بی گناهان را از هر قوم و نژادی محکوم کرد. بدیهی است که باید از بیم بردن امنیت افراد بی گناه را محکوم کرد . اما تاریخ دو ملت فلسطین و اسرائیل امروز و دیروز نوشته نشده است. تخطی اسرائیل از قوانین بین المللی در این سیر تاریخی کاملا مشخص است. نمی توان راکت پراکنی امروز حماس را محکوم کرد اما از کنار اشغال رسمی سرزمین های فلسطینی ( حتی در چارچوب دو دولت) گذشت.
انسانیت حکم می کند که اگر نمی توانیم خشم و نفرت خود را در قضاوت بی طرفانه دخیل نکنیم، حداقل سکوت کنیم .
علی / 18 July 2014
من میخواستم این نظرم با هویت واقعی منتشر کنم ولی واقعا جرئت این کار ندارم چرا که از همه سو ممکنست هدف حمله قرار گیرم. امیدوارم رادیو زمانه اجازه منتشر شدن این پیشنهادها را بدهد.
واقعیت اینست که اسرائیل با توجه به سابقه حضور باستانی یهودیان در فلسطین و از جمله دولتهای یهودا و سامریه یهودیان پیش از دوران دوران هخامنشی تا دوران رومیان، کشور خودش را تاسیس کرده است. منتها علاوه بر یهودیان بومی منطقه بقیه یهودیان را هم آورده. اصل داستان همین است آنها توانستند و کردند و شد اسرائیل امروز، عربهای فلسطینی نتوانستند و شدند این وضعشان!
قانونی در تاریخ وجود نداشته که قوم یا ملتی که برتر بوده مانع از تصرف یا ایجاد کشوری نشود!
تاریخ آکنده از نام اقوام و ملل مغلوب و غالب است:
سومریان از شرق می آیند و جنوب بین النهرین میگرند و دولت شهرهایشان را تاسیس میکنند.
سامیانی چون اموری به سومر حمله میکنند و کشورهای اکد و بابل و آشور را تاسیس میکنند
عیلامیان در جنوب غرب ایران مسلط میشوند و کشور هلمتی/عیلام را تشکیل میدهند
آریاییها بر تمام ایران/پرشیا مسلط میشوند و کشور ایران/پرشیا تاسیس میکنند
یونانیان از شمال یا شرق به سرزمین فعلی یونان حمله کرده و با سرنگونی تمدنهای مثل کِرِت دولتشهرهای خود تاسیس کردند
اقوام هند واروپایی اروپا و هند تصرف کردند و کشورهای خودشان ایجاد کردند
عربها سرزمنیهای آسیای غربی و شمال و شرق آفریقا را تصرف کردند و کشورهای خودشان تشکیل دادند
در قرون وسطا ترکمنها و تاتارها.. سرزمینهای آسیای مرکزی و آناتولی را تصرف کردند و کشورهای خودشان را تشکیل دادند
اروپاییها سرزمینهای جدید را کشف کردند و کشورهای خودشان را تشکیل دادند
….
مشاهده میکنید تشکیل کشور اسرائیل هم از همین منطق تارخی تبعیت میکند قوم/ملت برتر و غالب اقدام به تشکیل میشود و مغلوبین بازنده هستند. اسارئیل توانسته منطق تاریخ به نفع خودش استفاده کند و حالا هم با چنگ و دندان و به هر قیمیت از موجدیتش دفاع میکند. حالا یک سری دولت جاه طلب منطقه مثل ایران و عربستان و مصر و ترکیه… سرنوشت قوم و ملت مغلوب عربزبان فلسطین بازیچه امیال خودشان قرار داده اند و نمیگذارند این مردم لااقل از باقی مانده سرزمین فلسطین در کنار اسرائیل استفاده کنند!
مسئله خیلی ساده است، عربهای فلسطینی بایست منطق تاریخ بپذیرند و بیش از این برا خود و دیگران مصیبت ایجاد نکنند. از طرفی اسرائیل همانطور که سر تخلیه شبه جزیره سینا واقع گرایی اش را نشان داده به همین حدود بیست هزار کیلومتر بسنده کند.
اسرائیل میتواند بخش کوچکی از شرق قدس/اورشلیم را به فلسطینیها واگذارد و با یک خیابان از شرق به مسجد القصی قال قضیه بکند و خودش از درگیری با عربها نجات دهد و واقعا زندگی عادی برای اتباعش فراهم کند.
یعنی با واگذاری یک بخشی کوچکی از شرق قدس/اورشلیم و کرانه باختر یو نوار غزه وجود دولت فلسطین را قبول کند و حتا میتواند هر دو کشور اسارئیل و فلسطین یک کنفدراسیون تشکیل بدهند.
به هر حال یک بار و برای همیشه این مسئله فیصله یابد.
مهرای / 20 July 2014
Trackbacks