Emam_zaman_3

«امام عصر با یک اقلیت محض قیام می‌کند… طوفان در راه است، اینطور نمی‌ماند» اینها سخنان مسعود شفیعی‌ کیا از روحانیون جنجالی هوادار دولت احمدی‌نژاد است. او این سخنان را در ۱۸ آبان ماه سال جاری در «هیئت منتظران بهار» بیان کرده است. کنار رفتن احمدی‌نژاد و تیم پرحاشیه وی از سپهر سیاست در ایران جنجال‌های پوپولیستی حول مسئله ظهور منجی را نیز برای مدتی به محاق برد. در حالی که جناح روحانیت وابسته به هاشمی همراه با عده‌ای از تکنوکرات‌های قدیمی و کارکشته هدایت سکان قوه مجریه را بر عهده گرفته‌اند، رادیکال‌هایی که زمانی شعار «زنده باد بهارِ»شان گوش فلک را کر کرده بود اکنون با چراغ خاموش و در سکوت نظاره گر اوضاع هستند.

پایان موعودگرایی؟

 در دولت جدید هدف دستگاه سیاست خارجی دیگر «مدیریت جهانی» نبوده و برخلاف گذشته سیاست‌های داخلی نیز معطوف به «فراهم سازی زمینه‌های ظهور امام زمان» نیست. سیاست تهاجمی و قرار داشتن در «موقعیت بدر و خیبر» جای خود را به لزوم تنش زدایی از جهان خارج و «نرمش قهرمانانه» داده است و کسی که زمانی محمد خاتمی را بدلیل انعطاف در برابر غرب «شاه سلطان حسین» خوانده بود اکنون از تیم مذاکره کننده با “پنج بعلاوه یک” حمایت می‌کند و آنها را «فرزندان انقلاب» می‌داند.

اما آیا همزمان با اسباب کشی پوپولیست‌های رادیکال از قوه مجریه، سیاست‌های موعودگرا نیز از بدنه نظام رخت بربسته است؟ در عصر روحانیون سرمایه سالار و تکنوکرات‌های هوادار اقتصاد بازار آزاد ایدئولوژی موعودگرایی که هشت سال در بوق و کرنا شد چه جایگاهی در تصمیم گیری‌های کلان کشور خواهد داشت؟ آیا با رفتن احمدی‌نژاد تفکرات آخرالزمانی هم از راس نظام خواهد رفت؟ آیا نسبتی میان بلندپروازی‌های هسته‌ای رژیم و رویکرد توسعه طلبانه آن در منطقه با عقاید آخرالزمانی وجود دارد؟

موعودگرایی در دولت کریمه

تا پیش از دولت احمدی‌نژاد تنها سیره پیامبر و ائمه‌ای چون حضرت علی و امام حسین به عنوان یک دستور کار مشخص برای اداره جامعه و شکل دهی به کنشهای فردی سیاستمداران مطرح بود. اما در «دولت کریمه» گویا دولتمداران از لوازم و شرایط تحقق ظهور یک دستور کار مشخص سیاسی استخراج نمودند که مبنای سیاستگذاری‌های کلان در خصوص برنامه هسته‌ای رژیم، فعالیت‌های برون‌مرزی نیروی قدس و حتی طرح‌های بلندپروازانه برای افزایش جمعیت کشور قرار گرفت. در دولت احمدی‌نژاد بود که برای اولین بار مسئله ظهور منجی موعود با «مهندسی کلان اجتماعی و سیاسی» پیوند خورد، آن هم از طریق طرح آن‌چه که می‌توان «اُتوپیای مهدوی» خواندش. دولت احمدی‌نژاد تجلی تام و تمام اُتوپیانیسم نهفته در بطن جمهوری اسلامی بود که نوعی گسست و خرق عادت در وجه ایدئولوژیک این رژیم محسوب می‌گردید. ایستادن در فراسوی ایدئولوژی و چنگ زدن به اُتوپیای مهدوی در حقیقت نتیجه عدم تحقق وعده‌های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی پس از چندین دهه است.

کجا و ناکجا

Emam_zaman_2
نمونه‌ای از تبلیغات مهدی‌گرایانه در سایت‌های طرفدار محمود احمدی‌نژاد

در عالم سیاست به هر نظام عملا موجود و جاری اجتماعی «توپیا» (= جا، کجا) می‌گویند و تصورات و تخیلات آرزومندانه‌ای که وظایفی فراتر از توانایی بشر بر عهده می‌گیرند و هیچ نسبتی با واقعیات موجود ندارند را «اُتوپیا» (= ناکجا) می‌نامند. ایدئولوژی نیز نوعی تحریف واقعیت توپیا با هدف تغییر آن است، ایدئولوژی یک پایش در واقعیت و پای دیگرش در عالم باید و نبایدهای انتزاعی است. ایدئولوژی تلاش می‌کند با ارائه تصویری کاذب و یکپارچه از واقعیت متکثر و ناهمساز توپیا برنامه خاصی برای عمل در جهت ایجاد وضع مطلوب ارائه کند.

اما اُتوپیا بر خلاف ایدئولوژی هیچ پایی در واقعیت ندارد، اُتوپیا اساساً به توپیا نمی‌اندیشد بلکه در انتظار جایگزینی آن با بهشت گمشده است. در اُتوپیا واقعیت از بین رفته و جای خود را به طرح‌های کمال گرایانه‌ای می‌دهد که در نهایت امر غیرقابل تحقق‌اند.

هر چه ایدئولوژی به دنبال ایجاد پیوند میان افق انتظارات و حوزه تجربه است در مقابل اُتوپیا با نفی این پیوند، چشم انتظار تحقق «قیامت» بر روی زمین است. ایدئولوژی به شکل سمجی در پی یافتن سنتزی برای واقعیات آشتی ناپذیر موجود است تا توپیا را به سوی وضع مطلوب هدایت کند اما اُتوپیا می‌خواهد سلطنت خدا را از آسمانها بر زمین آورده و پایان تاریخ را در میانه آن رقم زند.

اُتوپیای اسلامی

سرآغاز بسط انگاره‌های اُتوپیک در عرصه سیاست ایران را باید در تحولات پس از انقلاب ۵۷ جستجو نمود. پیروزی این انقلاب، و منازعات پس از آن، باعث هژمونیک شدن تفکر اسلامی در سیاست و فرهنگ جامعه ایران شد و به تدریج انگاره‌های مذهبی که بر رسالت انسان برای اقامه جامعه اسلامی و نظام الهی بر روی زمین استوار بود وارد ادبیات سیاسی و همچنین عرصه تقنینی و سیاستگزاریهای کلان کشور گردید.

در مقدمه قانون اساسی هدف حکومت «بنا نمودن جامعه نمونه (اسوه)» بر مبنای موازین اسلامی و «زمینه سازی بروز و شکوفایی استعدادها به منظور تجلی ابعاد خداگونگی انسان» تعریف شده است.

آیت الله خمینی ظهور منجی موعود را تابعی از قدرت حکومت اسلامی تحت امرش می‌دانست: «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است، و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند، و مقدمات ظهور انشاء اللَّه تهیه بشود.» (صحیفه نور ج‏۸ ص ۳۷۴). با مرگ خمینی، هواداران آیت الله خامنه‌ای برای جبران خلاء کاریزماتیکی که وی، در مقایسه با رهبر سابق، داشت بیش از پیش بر مسئله نیابت ایشان در زمان غیبت امام زمان تاکید کردند و دستگاه عظیم پروپاگاندای رژیم تلاش کرد به هر نحو ممکن این ارتباط را واقعی جلوه دهد و هاله‌ای از قداست حول «ولایت مطلقه فقیه» پدید آورد.

اما با روی کارآمدن دولت نهم در سال ۱۳۸۴ بود که تفسیری خاص از تفکر موعودگرایانه به عنوان یک دستور کار ساری و جاری در تمام حوزه‌های تصمیم گیری دولت مطرح شد. «دولت کریمه»، «دولت زمینه ساز ظهور»، «دولت عدالت گستر (در داخل و خارج)»، «معجزه هزاره سوم» و… القابی بوده است که دولتمردان برای تببین رسالت دولت، به کرات بر زبان رانده‌اند.

احمدی‌نژاد، همواره سخنان خود را با دعای «فرج» آغاز می‌کرد و به صراحت تفاسیر و پیش بینی خود درباره زمان و مکان ظهور و حتی دشمنان منجی موعود را در رسانه‌ها اعلام می‌نمود: «سند داریم که آمریکا می‌خواهد جلوی ظهور امام زمان را بگیرد.» (تابناک، ۱۳ آذر ۱۳۸۸ (یا: «همین‌هایی که آمدند عراق را اشغال کردند ظاهرش آن است که آمدند نفت را ببرند… یک لایه پشتش اینها تحلیل دارند. مطلع شدند که بناست در این منطقه یک اتفاقی بیفتد.»! یا: «در جبهه استکبار پرونده امام زمان کامل شده است و فقط به دنبال آدرس می‌گردند تا بروند کار را تمام کنند، در همین تهران عناصر بیگانه‌ای هستند که از عرفا و مومنان خانه و محل ملاقات امام عصر (عج) را سراغ می‌گیرند تا مانع تحقق حاکمیت عدل الهی شوند.» (فارس، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ (احمدی‌نژاد همچنین به کرات در رسانه ملی اعلام کرد که حتی پول یارانه‌ها (که به صورت نقدی به مردم داده می‌شود) همان «پول امام زمان» است!

مهدی‌گرایی احمدی‌نژاد-مشایی و مشکل با ولایت فقیه

تیم احمدی‌نژاد-مشایی اما تفسیری از گفتمان مهدویت ارائه می‌دادند که به مذاق روحانیت حاکم خوش نمی‌آمد، به نظر می‌رسید دولت، شاید تحت تاثیر عقاید انجمن حجتیه، اسلام منهای ولایت فقیه و روحانیت را ترویج می‌کرد. احمدی‌نژاد هاله نور را برای خودش می‌خواست و اعتقادی به زعامت ولی فقیه نداشت از همین رو بود که هسته سخت قدرت به تدریج با دولت وی زاویه پیدا کرد و به این ترتیب «معجزه هزاره سوم» متهم به حمایت از «فرقه انحرافی» شد.

روحانیون محافظه کار و باند اطلاعاتی-امنیتی قدرتمند مخالف احمدی‌نژاد در دوره دوم ریاست جمهوری وی فشار بر دولت را افزایش دادند، اطرافیان رئیس جمهور را بازداشت و تریبون‌های رسمی (بویژه صدا و سیما و ائمه جماعات) را علیه وی بسیج کردند و سرانجام با رد صلاحیت و حذف نامزدهای نزدیک به دولت (مشایی و باقری لنکرانی) از کورس انتخابات ریاست جمهوری اخیر احمدی‌نژاد را بدون اینکه موفق به جنجال آفرینی خاصی شود راهی خانه اش در نارمک کردند.

موعودگرایی پس از احمدی‌نژاد

به نظر می‌رسد در دولت جدید اندیشه موعودگرایی از سپهر سیاست رخت بربسته و جز اشارات مختصری در بیانیه‌ها و سخنرانیهای دولتمردان اثر دیگری از منجی موعود در عرصه سیاسی مشاهده نمی‌شود. به زعم سعید حجاریان «میعادگرایان» (که برای ظهور مهدی موعود زمان و مکان تعیین می‌کردند) مجدداً جای خود را به «موعودگرایان» داده‌اند (که ضمن اعتقاد قلبی به ظهور امام زمان تعیین زمان و مکان برای فرج را جایز نمی‌دانند). به نظر می‌رسد ائتلاف تیم هاشمی-روحانی همراه با معدود اصلاح طلبان موجود، به عنوان محور دولت جدید، رغبتی به تنظیم سیاستهای خود در جهت تعجیل در فرج امام زمان نداشته باشند چرا که اساساً رویکرد میانه روانه و عقلانی ایشان به مسایل داخلی و خارجی و ضرورت اتصال به اقتصاد جهانی و جذب سرمایه‌های خارجی نسبتی با تهییج عقاید آخرالزمانی و خرافی ندارد. اما آیا این رویکرد از سوی کلیت حاکمیت هم دنبال می‌شود؟ آیا «اُتوپیای مهدوی» با رفتن احمدی‌نژاد به خانه از سپهر سیاست نیز رخت بر بسته است؟ آیا ۸ سال پس از آنکه جریانهای رادیکال سیاست را در کشور به آسمان خیال بردند می‌توان امید داشت که امر سیاسی بار دیگر بر مداری معقول بچرخد؟

پاسخ به این پرسشها منفی است، شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد ایدئولوگ‌های بیت رهبری و نیروهای نظامی و امنیتی پیرامونش همچنان بر حضور شبح امام زمان بر فراز جمهوری اسلامی و ظهور قریب الوقوع آن ایمان دارند، ایدئولوگ‌هایی که در ظل حمایتهای بیدریغ رهبری رقیب خود (فرقه انحرافی) را از میدان بدر کرده و بار دیگر امام زمان را به دامان روحانیت حاکم بازگردانده‌اند.

یکی از این ایدئولوگها علیرضا پناهیان است. وی روحانی نسبتاً جوانی است که طی چند سال اخیر بواسطه تفسیر ولایت محوری که از تشیع و موضوع ظهور امام زمان ارائه کرده کارش در رسانه‌های داخلی بالا گرفته و پایش به جلسات بیت رهبری هم باز شده به نحوی که اکنون در زمره یکی از سخنرانان ثابت مراسم مهم بیت قرار گرفته است. وی در سخنان جنجالی که محرم سال گذشته (آذرماه ۹۱) در حضور خامنه‌ای ایراد نمود نشان داد که، به جز تیم احمدی‌نژاد، بیت و نائب امام زمان هم در انتظار ظهور لحظه شماری می‌کنند: «قواعد ظهور محقق شده است، برای یاری امام مقتدر آماده شویم! ظهور نزدیک است. دیگر از دعا گذشته، البته دعا هم هنوز موثر است. خودتون رو برای ظهور آماده بکنید! بزرگان اهل روایت و تاریخ فرمودن از علائم ظهور چیزی جز هفت هشت ماه قبل از ظهور باقی نمانده؛ رفقا به خدا قسم صدای قدم‌های مهدی فاطمه (عج) می‌آید… خودتون رو رفقا جمع و جور کنید.» نکته قابل تامل آنکه این سخنان نه تنها تاکنون با واکنش آقای خامنه‌ای مواجه نشده که فایل‌های صوتی آن نیز بر روی وب سایت رسمی ایشان (Khamenei.ir) قابل دانلود است.

مهدی و اتم

به جز آیت الله صدیقی (امام جمعه موقت تهران) که بارها در حضور سران نظام و حتی آقای خامنه‌ای از ملاقات ایشان با امام زمان سخن گفته‌اند (بنگرید به سخنان صدیقی در حضور سران نظام، ۳۱ فروردین ۱۳۹۰: در سایت “شیعه آنلاین“) شاید بحث برانگیزترین سخنانی که نفوذ انگاره‌های اُتوپیک را در بیت رهبری تایید می‌کند مربوط به آیت الله عزیزالله خوشوقت باشد. او که اسفندماه سال گذشته در سفر مکه فوت کرد، سابقاً شاگرد آیت الله خمینی بوده و ضمناً روابط خویشاوندی نیز با آقای خامنه‌ای داشت و از افراد مورد اعتماد ایشان محسوب می‌شد. خوشوقت ضمن دیداری که قبل از مرگشان با متخصصین و پرسنل سایت هسته‌ای نطنز داشت صراحتاً ظهور امام زمان را منوط به پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران دانست! (مصاحبه همسر مصطفی احمدی روشن با خبرگزاری تسنیم، ۲۰ دی ۱۳۹۱) این مسئله بیانگر آن است که انگاره «اُتوپیانیسم مهدوی» تا چه حد در لایه‌های درونی نظام رسوخ کرده و به صورت یک دستور العمل سیاسی و حتی نظامی مبنای سیاست‌گزاری‌های کلان در مهمترین بخش‌های قدرت درآمده است. شاید با نگریستن از این منظر به پرونده هسته‌ای ایران بهتر بتوان دلیل بی نتیجه ماندن مذاکرات ده ساله اخیر جمهوری اسلامی و کشورهای غربی را درک کرد. رهبران سرسختی که «صدای قدم‌های امام مقتدر» را می‌شنوند طبیعی است که نظم موجود و توازن قوای جهانی را برنتابیده و به لوازم و قواعد آن تن ندهند و علیرغم طرح «نرمش قهرمانانه» به شکل تناقض آمیزی اعلام کنند به مذاکرات «خوشبین» نیستند. وقتی روحانیون حاکم میان درصد غنی سازی اورانیوم و ظهور امام زمان ارتباط تنگاتنگ برقرار می‌کنند، بدیهی است که مایل نیستند «ظهور آقا» به تاخیر بیفتد.

مهمترین ویژگی «اُتوپیانیسم مهدوی» در عرصه سیاست خارجی محقق دانستن نظم مطلوب جهانی از طریق نفی نظم موجود در نظام بین الملل است. اُتوپیا برخلاف ایدئولوژی واقعیت را از اساس مورد تردید قرار می‌دهد زیرا اُتوپیا تابع منطق دیوانه وار «همه یا هیچ» است و آن را جایگزین «منطق کنش» می‌کند و بدینوسله مانع از آن می‌شود که افق انتظارات با حوزه تجربه در هم آمیخته شود. با این شواهد و دلایل گویا (در کنار سایر موانع) شبح امام زمان هم بر مذاکرات ژنو سنگینی می‌کند!