در تحلیل پژوهشگران علوم اجتماعی از جنبشهای اعتراضی گسترده اخیر – خواه در شمال جهانی، نظیر جلیقهزردهای فرانسه، خواه در جنوب جهانی، نظیر شیلی، هائیتی، سودان، لبنان، یا عراق – اصطلاحاتی وجود دارند که مدام بهجای یکدیگر بهکار برده میشوند: جامعه مدنی، جنبش اجتماعی، اعتراض مردمی، و سازماندهیهای افقی و از پایین مردمی. همیشه برای تحلیلگران و مفسران روشن نیست که چه کیفیت و خصلتی یک بسیج و سازماندهی را «مردمی» میکند یا چهزمان باید آن را «جامعه مدنی» خواند. در عراق، اغلب در توصیف اعتراضات اخیر که تبدیل به قیامی گسترده و تودهای شدهاند، دو واژه مدنی و شَعبی (مردمی) در کنار یکدیگر آمدهاند.
قیام اخیر در اوایل اکتبر ۲۰۱۹ آغاز شد، و بهتدریج در قالب یک جنبش اعتراضی خودجوش و بدونرهبر، در سرتاسر عراق گسترش یافت، بهویژه در استانهای عموما شیعهنشین جنوب و مرکز، شامل شهرهایی نظیر نجف، کربلا، ناصریه، و بصره. مطالبات اولیه ارائه خدماتِ دولتیِ کارآمد —مانند آب پاک و برق— و پایان یافتن نظام سیاسی فرقهگرا (محاصصه) و فساد گسترده سریعا جای خود را به خواستههای رادیکالتر و دعوت به انقلاب داد. معترضان شروع کردند به سردادن شعارهایی نظیر «وطنی در کار نیست»، «ما یک کشور میخواهیم»، و«مردم خواهان سقوط رژیماند.» — که آخری رایجترین شعار و ترجیعبند خیزشهای عربی ۲۰۱۱ بود. شمار میلیونی عراقیها در خیزشهای اعتراضی و عموما صلحآمیز در سرتاسر کشور همانقدر قابلتوجه بود که شدت سرکوب خشونتآمیز آنان. حکومت و گروههای نظامی با استفاده از گلوله و مسلسل، نارنجکِ بیهوشکننده، تانک ضد شورش، و گاز اشکآور بیشاز هفتصد نفر را کشته و بالغ بر بیستوپنج هزار نفر را زخمی کردند.
اما علیرغم این سرکوب، معترضان تعهد سفتوسخت خود به نافرمانیِ مدنیِ مسالمتآمیز را حفظ کردهاند. رهبری این اعتراضات به دست جوانان و قشر محرومازامتیازات، ازجمله شمار بالایی از زنان، است. رانندگان تاکسیموتوریهای توک توک در محلات فقیرنشین نیز کمک بسیاری به شکلگیری اعتراضات کردهاند؛ اما درکل، بدنه این اعتراضات متشکل است از اقشار گوناگون جامعه عراق. اتحادیهها، سندیکاها، و دانشآموزان از تمامی سطوح دست به اعتصاب و نافرمانی مدنی زدهاند. وسعت و همهگیری بیسابقه این قیام نه تنها نشانگر شورشی علیه محیط زیست آلوده و سمی و فساد موجود در دیگر خیزشهای منطقهای، بلکه همچنین حاکی از نفیِ نظامِ سیاسیِ حاکم است. معترضان با طرح مفهوم مدنیت، از یکسو نظام محاصصه را رد میکنند –نظامی مستفر از سال ۲۰۰۳ درپی اشغال عراق توسط آمریکا، که بازنمایی سیاسی را محدود میکند به هویتهای مشترک (مذهبی، قومی، یا فرقهای)— و ازسوی دیگر، هژمونی احزاب مذهبی و ارتشها و گروههای مسلحشان را. مفهوم مدنیت همچنین متضمن گونهای از شهروندی و حکمرانیِ مبتنی بر بازتوزیع منابع، دسترسی به خدمات، و تساوی حقوق فرقههای گوناگون است. این اعتراضاتِ میهنپرستانه در عین حال مخالف جدی نفوذ قدرتهای خارجی در عراق است.
این موجهای پیشین اعتراضات بودند که راه را برای ظهور قیام کنونی هموار ساختند. برای مثال، اعتراضات سال ۲۰۱۵ با بهکارگیری شعار باسم الدین باکونا الحرامیه («بهنام دین، ما را غارت کردند»)، رودرروی نخبگان سیاسی مذهبی و فرقهگرایی ایستاد که در سال ۲۰۰۳ به قدرت رسیده بودند. بنابه استدلال قانعکننده جامعهشناس، علی طاهر المحمود، تظاهرات سال ۲۰۱۵ اعتراض طبقه متوسطی بود که پس از دههها سکوت بهدنبال راهی برای عرض اندام بود. پایان تحریمهای سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۳ مصادف شد با ظهور دوباره این طبقه که بحران اقتصادی و جنگهای پیدرپی آن را نابود کرده بود. همانطور که فالح ابد الجبار بهدرستی اشاره کرده است، موج اعتراضات ۲۰۱۵ در ضدیت با سیاست هویتمحورِ قومی، مذهبی، و فرقهگرا، نقطه شروع «سیاست مسئلهمحور» را رقم زد.
موج بعدی اعتراضات سال ۲۰۱۸ در بصره فوران کرد؛ در استانی نفتخیز که بخشِ اعظمِ ثروتِ عراق را تأمین میکند اما از فقدان شدید زیرساختهای عمومی و خدمات ابتدایی و ضروری رنج میبرد. این موج اعتراضات با اعتراضات سال ۲۰۱۵ متفاوت بود؛ چراکه اینبار معترضان از داشتن رهبریِ رسمی امنتناع، و از هرگونه تعلق به احزاب سیاسی و تشکل مرکزی اجتناب کردند. معترضان بصره عمدتا مردان جوان برخوردار یا محروم از تحصیلات بودند که کلیت نظام سیاسی را قبول نداشتند و خواستار تغییر در رژیم بودند. اعتراض آنها پساز گذشت اندکزمانی، دیگر تنها علیه فرقهگرایی محاصصهنبود –درواقع این اعتراضات عمدتا درونفرقهای بود— بلکه، به یک مسیر دیگر هدایت شد: بهسمت تغییر اساسی و ریشهای نظام و ایجاد دولت کارآمدی که توان تأمین نیازهای مردم را داشته باشد. سرچشمه انتشار شعارهای اکنون رایج در عراق، نظیر «نه به احزاب سیاسی» و «ما یک وطن میخواهیم»، درواقع برمیگردد به اعتراضات بصره.
و حالا، قیام ۲۰۱۹ نشانگر تحول سیاسی و اجتماعیِ بیان و عمل انقلابی است، تحولی فراتر از مرزهای تمام جنبشهای اعتراضی پیشین در کشور. پساز فرارویِ قیام از مطالباتِ سیاسیِ محافظهکارانه نظیر سیاست انتخاباتی و اصلاحات قانونی، اکنون معترضان عراق بهرهبری جوانان، خواستار یک «کشور جدید» هستند. این قیام هنجارهای اجتماعی محافظهکارانه حاکم را بهچالش کشیده، و بهکمک کنشهای جمعی و سازماندهی کدهای رفتاری جدید، حس تعلق، و برپایی یک جامعه دربرگیرنده و همهشمول گسترش یافته است. این همهشمولی بیسابقه است. در این فضاهای جدید، زنان جوان از تمام طبقات اجتماعیْ احساس امنیت و آسودگی میکنند و هرکدام بهنحوی دراین قیام مشارکت دارند: از حضور در خط مقدم گرفته تا آشپزی و تأمین مراقبتهای پزشکی برای مجروحان. معلولان، و ساکنان مسکنهای غیررسمی و ناامن نیز از جمله حاضران در این اعتراضات هستند.
«کوه احد»ی برای همگان
معترضان راههای جدیدی برای بیان بیان حس تعلق به کشور ابداع کردهاند. آنها شیوههای خلاقی از جامعهپذیری ارائه کردهاند که سلسلهمراتب سیاسی و اجتماعی را برهممیزند. این قیام فضاهای جدیدی آزاد از قیدوبند قدرت دولتی ایجاد کرده است، نظیر ساختمان متروکه معروف به رستوران ترکی روبهروی میدان تحریر در مرکز بغداد. این ساختمان برای قیام نقش یک پایگاه را ایفا میکند و نام آن نیز با ارجاع به جنگ احد –نبردی میان لشکر مسلمانان به رهبری پیامبر و دشمنان مکیشان از طایفه قریش— به «کوه احد» تغییر پیدا کرده است. در میدانهایی که اعتراضات در آنجا رخ میدهد، نظیر میدان تحریر و میدان الحبوبی در ناصریه، هزاران معترض در چادرها جامعهای در مقیاس کوچک برای خود تشکیل دادهاند. آنها نشریات و کانالهای رادیویی خود را تأسیس کردهاند، غذای رایگان و انواع خدمات رایگان توزیع میکنند (از خدمات دارویی گرفته تا آرایشگری). معترضان درواقع با تأمین بهداشت، تحصیلات، و خدمات فرهنگی رایگان، درحال بنیانگذاری «ساختارهای دولتی» جدیدی هستند. نظافت شهری، از نو رنگ زدن خیابانها، همچنین احیای سازههای عمومی یادبود، و زیباسازی فضاهای عمومی از طریق طراحی و هنر اصیل از جمله اموری هستند که این معترضان سازماندهی میکنند.
در جریان پژوهش در مورد موجهای جدید اعتراضات در عراق، از چندین چارچوب تئوریک و مفهومی استفاده کردم. «جامعه مدنیِ جدید» اصطلاحی است که پُل گریدی و سیمون رابینز ابداع کردند تا به کمک آن مفهومپردازیهای تقلیلدهنده از جامعه مدنی که همبسته سازمانهای غیردولتی حقوق بشری هستند را به نقد و چالش بکشند. اگر جامعه مدنی بهعنوان حوزهای خارج از دولت و بازار اقتصادی فهم شود، «جامعه مدنی پیشین» از امتیازات مشارکت با دولت بهره میبرد، درحالیکه «جامعه مدنی جدید» مصّر است به حفظ استقلال خود و عدموابستگی به دولت. نقد آنها همسو است با رویکرد پژوهشگرِ فمینیستِ فلسطینی، اصلاح جاد، و مفهوم NGO-ization (ان جی او-سازی) که او به کار میبرد. او شیوه کنش ان جی او ها و به اصطلاح سازمانهای غیرانتفاعی دولتی را مبتنی بر «منطق پروژه کوچک»، تصمیمگیری سلسلهمراتبی، و شغلمحوری سیاستزدایانه میداند، بهویژه در آندست کشورهایی از خاورمیانه که در آنها مداخلههای پسااستعماری و نئولیبرالی زیر پوشش دستورکار «دموکراتیزاسیون» پنهان میشوند. قیام عراق با اشغال و تصاحب دوباره فضاهای عمومی، و همینطور ایجاد «فرم دولتیِ» خاص و ویژه خود از خلال خدمات گوناگون و کنشهای جمعی، از جهات بسیاری دولت را عمیقا بهچالش کشیده است. معترضان عراقی را میتوان با «بازیگران سیاسی زیرزمینی» مری کالدور و سابین سلچو مقایسه کرد، کسانی که دغدغه برپایی دموکراسی را داشتند اما نه بهکمک نهادها و مؤسسات، بلکه بهواسطه اقدامات و کنشهای جمعی، با گسرش افقی، و بدون حضور رهبر، خواه در میدان خواه در فضای اینترنت.
تمایز تحلیلی نانسی فریزر میان سیاستِ بازتوزیع و بازشناسی نیز جالب توجه است، زیرا به ماهیت مطالبات معترضان میپردازد. مشارکت گسترده زنان جوان در قیام عراق و سردادن شعار «ما میخواهیم زندگی کنیم» نشانگر آن است که چهطور مطالبه بازتوزیعِ اقتصادی اهمیتی برابر با مطالبه آزادی دارد. بله، معترضان خواستار آزادی نیز هستند – آزاد بودن و کشته نشدن بهخاطر مذهب یا فرقهای که به آن تعلق دارند یا نمیخواهند هویت خود را بر اساس آن تعریف کنند، آزادیِ در مورد اینکه مذهبی باشند یا نه، آزادیِ لباس پوشیدن مطابق میل و سلیقهشان، آزادیِ گشتن و سفر کردن، آزادیِ تن ندادن.
مفهوم اصقلاب [«refolution» – ترکیبی از revolution (انقلاب) و reform (اصلاح)] نیز که آصف بیات آن را به کار برده، جالب و درخور توجه است. او جنبشهای اعتراضی ۲۰۱۱ در کشورهای عربی را فاقد رادیکالیسمِ سیاسی و اقتصادیِ موجود در انقلابهای سوسیالیستی، ضدامپریالیستی، و ضدسرمایهداری قرن بیستم میداند. از نظر بیات، معترضان انقلابی عرب، متشکل از افراد تحصیلکرده طبقه متوسط و متوسط روبهپایین، بیشتر درگیر مسائلِ کلیِ مرتبط با حقوق بشر، مسئولیتپذیری سیاسی، و اصلاح قانونی بودند. شاید بتوان معترضان عراقی سال ۲۰۱۵ را اصقلابی اطلاق کرد، درحالیکه اعتراض سال ۲۰۱۸ بصره و قیام ۲۰۱۹، شامل میلیونها فرودست بهحاشیه راندهشده، تهیدست شهرنشین، و آواره در عشوائیه (زاغهها و مساکن غیرقانونی)، از بسیاری جهات به آنچه بیات «ناجنبش» مینامند شباهت بیشتری دارد. میدان تحریر و میدان الحبوبی درواقع تجلی راههای متعددی هستند که شهروندان در تلاش برای بقا و بهبود زندگی میتوانند از خلال آنها مالک و صاحب دارایی، صاحب قدرت و امرعمومی را بهچالش بکشند.
در قیام ۲۰۱۹ عراق، دو مفهوم مدنی (civil/civic) و مردمی (شعبی) در همتنیده و درهمآمیخته اند. جنبش کنونی مرزهای «سیاستِ مسئلهمحور» یا دوراهیِ بازتوزیع-بازشناسی را درنوریده است. قیام عراق از طریق سازماندهیِ جمعیِ و افقی مردم و ایجاد فضاهای جدید که در آنها کدهای رفتاری جدید خلق میشوند، قیامی به یکاندازه جامعهمحور و سیاستمحور است. جوانان عراقی نسل هزاره هنجارها و سلسلهمراتبهای سیاسی و اجتماعی –ازجمله هنجارهای مذهبی و جنسیتی— را زیر سؤال میبرند. این نسل درحال خلق تصور جدیدی از تعلق داشتن، و شیوههای جدیدی از مدنیت و زیست اجتماعی است.
منبع: The immanent Frame