پانتهآ بهرامی – حال که کلیه جایزهها داده شده و احساسات غلیانشده قدری آرامش یافته، این یادداشت نگاهی دارد به نقش زن در فیلم جدایی نادر از سیمین.
فیلم «جدایی سیمین از نادر» با اینکه در ساختار و قصهگویی چیدمان منطقی دارد ولی دارای ضعفهای اساسی در ارائه نقش زن است. فیلم اساساً مردمحور است و داستان پیرامون معضلات و مشکلات نادر (پیمان معادی) شکل می گیرد. شاید به همین دلیل نام فیلم «جدایی نادر از سیمین» است. با اینکه این سیمین است که تقاضای طلاق میکند ولی نام فیلم، نادر را در موضع فعال و کنشگر قرار میدهد.
برخلاف تصور عمومی و نقدهایی که کردهاند، فیلم به بیننده اجازه قضاوت میدهد، بهویژه در ابتدای فیلم که دو بازیگر در مقابل قاضی نشستهاند. استدلالات سیمین آنقدر سطحیست که قاضی میگوید: «آدم برای این مسائل کوچک زندگیش را به هم نمیزند.» و حتی در مقابل سؤال قاضی که میگوید: «هزاران بچه در این مملکت بزرگ میشوند، مگر این ممکلت چه اشکالی دارد»، تنها سکوت اختیار میکند.
برعکس نقدهای عمومی تصور من بر این است که فیلمنامه قضاوت خودرا در مورد تصمیم بیخردانه سیمین گرفته است. استدلاش آنقدر آبکی است که قاضی حتی برای قضاوت تأملی نمیکند. بنابراین فیلمنامه قضاوت اولیه خود را در مورد تصمیم بیمنطق سیمین گرفته است، تا حدی که از سوی شوهرش به ترسو بودن، نماندن و در مقابل مشکلات نایستادن و فرار کردن در مقابل مصائب زندگی متهم میشود.
نقش بازیگر زن فیلم سیمین (لیلا حاتمی) در فیلم بسیار حاشیهای و کمرنگ است. همه عوامل فیلم درخدمت بازیگر اصلی نادر است. حتی در هیچ جای فیلم یک رابطه عادی بین او و دخترش ترمه دیده نمیشود. در همان حال حتی شوخیهایی که پدر و دختر در راه پلهها دارند و باهم مسابقه میدهند و یا فوتبالدستی بازی میکنند، یا وقتی که پدر به درس و مشق دخترش میرسد در فیلم دیده میشود. اما رابطه دختر و مادر اساساً مطرح نیست. البته این ضعف با استدلال اینکه اکنون ترمه با نادر زندگی میکند و نه سیمین توجیهپذیر نیست.
ابراز عشق
کاراکتر نادر، فردی است با اعتماد به نفس، مغرور و بهدنبال حقیقت، در حالیکه شخصیت سیمین حتی در ابراز عشق در موضع ضعف است، در نمایی از فیلم زمانی که سیمین رانندگی میکند و اشک میریزد با خود میگوید حتی یکبار نگفت که برگرد، نرو و بمان. فیلم مرتب در ملودرامهایی میغلطد و قصد دارد چشمان تماشاگر را تر کند، و در این مورد کم نیز موفق نیست.
مذهب در جایگاهی برای عدم دروغگویی
شخصیت دیگر زن فیلم راضیه است؛ زنی مذهبی و سنتی که برای کار در خانه نادر، و کمک به پدر مریضش میآید. فیلم شخصیت این زن را آنقدر خرافی نشان میدهد که باید برای کار در خانه، شستو شوی پدر نادر و یا دروغ گفتن و یا نگفتن اجازه شرعی بگیرد. حتی در جاییکه راضیه تلاش میکند دروغ نگوید و پول به قول خودش «حرام» نگیرد. این تلاش برای عدم دروغگویی نه به خاطر اخلاقیات و وجدان نهادینه شده در فرد بلکه به دلایل مذهبی است. فیلم به دستگاه قضایی «قدرت پیدا کردن» حقیقت را نمیدهد، بلکه این شریعت است که از طریق زن مذهبی و راستگویی معمای اینکه جنیناش بر اثر هل دادن نادر سقط شده و یا علت دیگری داشته را آشکار میکند و حقیقت از طریق او و بهخاطر اعتقادات مذهبیاش به راستگویی نمایان میگردد.
با اینکه سراسر فیلم نادر دروغ میگوید، ترمه دخترش در دادگاه دروغ میگوید، معلم ترمه در دادگاه شهادت دروغ میدهد و کارگردان به خوبی نهادینه شدن دروغ را در جامعه امروز ایران به تصویر میکشد. اما راه حل معمای راستگویی، مذهب است. در میان این شخصیتها، فقط زن مذهبیست که بهخاطر ترس از عقوبت و مشورت با شرع میایستد و دروغ نمیگوید. فیلم در اینجا بهسرعت در سراشیب خرافات سقوط میکند. فیلم اخلاق و تربیت انسانها را عاملی برای عدم دروغگویی معرفی نمیکند، بلکه ترس از عقوبت و آخرت و بالاخره مذهب را بهعنوان راه حلی برای عدم دروغگویی مطرح میکند.
توسل به قرآن برای کشف حقیقت
قهرمان فیلم، نادر برای کشف حقیقت نه به وجدان راضیه بلکه به قرآن متوسل میشود. او از راضیه میخواهد که در مقابل دختر راضیه ثمیه و دختر نادر ترمه به قرآن قسم بخورد که هل دادن نادر باعث سقط فرزندش شده. دستاویز قراردادن قرآن برای کشف حقیقت، دگرباره ارزشگذاری بر مذهب و نه دستگاه قضایی، نهادینه کردن مذهب و نه وجدان افراد برای کشف حقیقت و راستگویی، محور حرکت نادر است. به ویژه آنکه نادر که در زندگی فردی در فیلم آدمی نسبتاً غیر مذهبی و مدرن معرفی شده، میخواهد راضیه درمقابل دو دختر قسم بخورد و در واقع نهادینه کردن مذهب و ابزاری کردن آن در گوشه گوشه فیلم هویداست.
فرودستان تحقیرشده در فیلمنامه
نشان دادن اختلاف طبقاتی و فرودست در میان برخورد بین دو خانواده نادر و حجت نمایان میگردد. ضعف اساسی فیلمنامه آنجا هویدا میگردد که طبقه فرودست را با نوعی خودکمبینی، حقارت و عدم اعتماد به نفس در هم میآمیزد. و درست خصوصیات عکس آن را مثل اعتماد به نفس، تلاش برای کشف حقیقت را برای نادر شخصیت طبقه متوسط فیلم قائل است.
حجت یک مرد عصبیست و سالها در کفاشی کار میکرده، بالاخره کارفرما او را بیرون میکند و شکایتهایش هم به جایی نمیرسد، امروز بیکار است و زیر بار قرض طلبکاران. احساس حقارت او در فیلمنامه بارها در این جمله او که «مگه ما آدمهای فقیر آدم نیستیم» قابل لمس است. فیلم استفاده ابزاری از قرآن و مذهب را تا آنجا پیش میبرد که حجت به مدرسه ترمه میرود و از خانم معلم میخواهد که به قرآن قسم بخورد که دروغ نمیگوید.
دست بزن مردان فیلم
نه تنها در این فیلم مردان دست بزن دارند، بلکه در فیلم «درباره الی» این همسر گلشیفته فرهانی است که با او درگیری فیزیکی پیدا میکند. در «جدایی نادر از سیمین»، نادر، راضیه را با هل دادن از خانه بیرون میکند. در این فیلم حجت همسر راضیه وقتی متوجه میشود که همسرش ایستادگی میکند و حاضر به قسم خوردن به قرآن و گرفتن پول از نادر برای طلبکاران نیست، «به خودزنی» میپردازد. کارگردان شاید به خیال خود از «زنزنی» مرد به «خودزنی» مرد رسیده، اما این هیچ از خشونتطلبی مردان نمیکاهد. «خودزنی» تفاوتی با «دگرزنی» ندارد. زن وقتی شاهد هر کدام از اینهاست، قربانی این خشونت است و در مورد دوم آزار روحی بسیار میبیند.
سخن آخر، زن مدرن و زن سنتی
این فیلم از نظر نقش زن نکات مشابهی با فیلم «آرامش در حضور دیگران» (به کارگردانی ناصر تقوایی، فیلمنامه غلامحسین ساعدی) دارد که در پیش از انقلاب ساخته شده است. در فیلم «آرامش در حضور دیگران»، شکاف بین سنت و مدرنیته در زن سنتی (همسر سرهنگ) و زنان مدرن (دختران سرهنگ) حضور ملموسی دارند. اما فیلم در پایان به تحسین زن سنتی میپردازد. دختران مدرن سرهنگ، که پرستار بودند، تنها در شهر تهران زندگی میکردند و روابط آزاد جنسی داشتند، در پایان فیلم سرنوشت تلخی دارند. یکی خودکشی کرد و دیگری سرنوشت بهتری نداشت. در پایان فیلم همسر سرهنگ با دادن آب (آب در اسطورههای ایرانی نماد زنانگی است) به سرهنگ در بیمارستان به نوعی جاودانگی رسید.
در «جدایی نادر از سیمین»، زن مدرن فیلم، سیمین مورد شماتت قرار میگیرد که با تقاضای طلاق بنیان خانواده و آینده دخترش را ویران میکند. اما زن سنتی فیلم راضیه است که غیر مستقیم مورد ستایش است. او با آویزان شدن به مذهب، حتی در مقابل خواست شوهرش و «خودزنی» او ایستادگی میکند و دروغ نمیگوید، در جامعهای که دروغ و ریا سراپای جامعه را فراگرفته: مرد مدرن فیلم، نادر و فرزندش ترمه هم دروغ میگوید، این زن سنتی فیلم است که مذهبش باعث پاکیزگی و تطهیر اوست. این نگاه روشنفکران ما نسبت به زن سنتی و ستایش آن در مقابل زن مدرن تازگی ندارد، فیلم «آرامش در حضور دیگران» نیز نمونه بسیار خوبی از نگاه سنتی مردانه به زن مدرن است.
نویسنده این یادداشت، هویت زنانه در سینمای ایران را بین هشت فیلم (موج نو) پیش از انقلاب و هشت فیلم سینمای پس از انقلاب تا دهه ۹۰ میلادی در رساله دانشگاهی خود در آلمان مورد کنکاش قرار داده است.
ایمیل پانتهآ بهرامی:
pantea. bahrami@yahoo. com
در همین زمینه:
::پانتهآ بهرامی در رادیو زمانه::
من فکر نمیکنم فرهادی در این فیلم سعی کرده باشد که فکری را به تماشاگر القا کند. فرهادی برشی از جامعه را آنطور که هست سعی کرده به نمایش بگذارد. اگر بقول نویسنده متن راضیه بنا به اعتقاد مذهبیش دروغ نمیگوید یا از گفتن آن به دلیل اعتقاد مذهبی وحشت دارد خیلی از مواقع هم به خاطر همان اعتقاد مذهبی دروغ میگوید.( همان دروغ مصلحتی که در مذهبش مجاز است). نمونه دروغهای راضیه در فیلم فراوان است. مثل کار کردنش در منزل و برای یک مرد در مقابل شوهرش. یا گناه افتادن بچه به گردن نادر.
از طرفی نادر هم در مواقعی دروغ میگوید. و عذاب وجدانش نه بخاطر اعتقاد مذهبی بلکه از روی وجدان انسانی و در نظر گرفتن وفهمیدن و حس کردن شرایط زندگی راضیه یا طبقه فرودست است. بهر صورت بنظر من فرهادی بدون داوری و جهت گیری دروغ هر دو طرف را با دیدگاه و دلایل و منطق خودشان بخوبی نشان میدهد. و من اصلا حس نکردم در این میان تفکر مذهبی نجات دهنده است.
و در مورد نقش سیمین یا زن در جامعه ایران. اگر جامعه ما اینطور است خوب فرهادی که نمیتواند آن را بزک کند و بیشتر از این به سیمین احترام بگذارد. این واقعیتی است که اگر یک زن بگوید من نمیخواهم حتی در این جامعه بچه دار شوم تمام فامیل و در و همسایه و مادر خود آن زن میگویند ” آخه اینم شد دلیل ؟”. حالا سیمین نمونه ملایم تری است که بچه را دارد و نمیخواهد بچه آنجا بزرگ شود. و سیمین شاید جواب قاضی دادگاه را از هزاران نفر دیگر در زندگی روزانه اش شنیده که جوابی نمیدهد چرا که میداند برای نوع ذهنیت آن جامعه دلیلش غیر قابل فهم است.
و در مورد خشونت برخورد و همچنین عدم حضور عشق بین زن و مرد با شما موافقم. در جامعه ایران اگر زن تن به عشق بدهد و بخاطر آن با مردی زندگی کند جوابی که از جانب مرد دریافت خواهد کرد مسلما عشق یا درک متقابل زن نخواهد بود. چنانچه سیمین با تمام خدمات و فداکاریش برای نادر حتی بعد از جدایی که همراه او بود و او را ساپورت کرد هیچوقت متقابلا از نادر همراهی یا ساپورت حسی دریافت نکرد.
خوب فرهادی که این را خیلی خوب نشان داد. یعنی تنهایی و درماندگی و در مواقع بسیار تعیین کننده زندگی تصمیم گیری از جانب زن بدون هیچ ساپورتی. فرهادی از این جهت بنظر من خیلی عالی نشان داد که زن در آن جامعه چقدر تنهاست و چقدر تعیین کننده موقعیت زندگی. این نکته را هم در پرسوناز سیمین بعنوان یک زن مدرن و هم در راضیه بعنوان یک زن سنتی خیلی خوب نشان داد.
در نهایت بنظر من فرهادی خیلی نکات واقعی جامعه ما را با حداقل جهت گیری خاص توانست نشان دهد.
کاربر مهمان / 17 March 2012
به نظر من این فیلم مثل یک آینه جامعه ما را منعکس می کند بدون اینکه قضاوتی صورت بگیرد. بگمانم آقای فراهادی با ظرافت اجازه داد جامعه در فیلمش نقش بازی کند. حالا اگر نقش سیمین ضعیف می نماید بگمانم این نقشی است که به خانمها القا می شود. و اگر مردان این فیلم غیر از پدر نادر عصبی مزاج و مغرورند باز نقش مردان جامعه است.
اما در آغاز فیلم سیمین در دادگاه از همسرش دفاع هم می کند. این نشان میدهد که سیمین می داند چه می خواهد و چه می کند. این نشان شخص قوی است.
کاربر مهمان / 17 March 2012
به عنوان یه مرد بزرگ شدهء ایران و خارج نشین که فیلم رو دیدم از این نوشته لذت بردم ولی برداشت من چندجا جور دیگه ای هستش:
– من این حس رو نگرفتم که استدلال سیمین برای خروج از کشور/طلاق سطحیه. در واقع با شرایط سختی که خصوصا سه گروه افراد – طبقه متوسط، افراد تحصیل کرده، و زنان – در ایران با اون مواجه هستند، برای فرد نوعی مثل سیمین که جزو هر سه گروه فوق هست، تمایل به خروج از ایران بدیهیه و استدلال خاصی نمی خواهد.
– در این فیلمی که من دیدم و لحظات آخر عمر یک ازدواج/طلاق رو تصویر می کرد، فکر نمی کنم جای زیادی برای عشق و ابراز اون وجود داشته باشه. همینکه طرفین به هم به طور منطقی و و با احترام برخورد می کردند و به همدیگه اجازه می دادند مستقلا و آگاهانه تصمیم بگیرند فکر می کنم از اکثریت زوجهایی که در آستانه طلاق هستند یه سر و گردن جلوتر بودند.
– بر خلاف شما، من این حس رو نگرفتم که فیلم از مذهب با عنوان عاملی برای جلوگیری از دروغگویی جانبداری کرده. به نظر من بیشتر اینطور می اومد که فیلم برای هر کسی این حق رو قایل شده که بر اساس معیارهای خودش رفتاری که درست می دونسته رو تعریف کنه. راضیه با اتکا بر (یا ترس از) مذهبش تلاش می کنه دروغ نگه ولی عملا رفتاری می کنه که به دروغ آمیخته است. نادر هم که ظاهرا چندان با مهار مذهب روبرو نیست، جایی که دخترش با اون روبرو میشه، باوجودی که می تونست باز به دروغ بافی ادامه بده، (بنا بر وجدانش؟) حقیقت رو اعتراف می کنه. اینکه نادر از راضیه می خواد به قران قسم بخوره هم در واقع جوری استفاده از سلاح راضیه برای خلع سلاح خودشه. وقتی شما با کسی طرف هستید که مشخصا بارها نشون داده که عقاید مذهبی براش مهم و ملاک هستند، اگه بخواهید اونرو تحت فشار بزارید چیکار می کنید؟ فکر نمی کنم بخواهید به اعلامیهء حقوق بشر سوگند بخوره!
– در این که فرودستان تحقیر شدند شکی نیست، ولی مشکل از جامعه میاد که فرودستدان رو تحقیر می کنه. فیلم به نظر من کاری بیشتر از بازتاب و نمایش حقیقت تلخ جامعه نمی کنه. به شخصه هم من هرگز احساس تحقیر نسبت به حجت پیدا نکردم، بلکه شدیدا حس همدردی و ناراحتی برای شرایط نابسامانش داشتم.
– با نظرتون در مورد حضور ملموس خشونت فیزیکی در فیلم (که باز هم بازتاب احتمالا تلطیف شدهء خشونت بارز جامعهء ایرانه) موافقم ولی به هر حال من بیشتر حس خشونت بین انسانها رو گرفتم و نه خشونت بر مبنای جنسیت آدمها. اگه مردی هم جای زاضیه بود باز هم احتمابل نادر اون رو با همون خشونت (شاید هم بیشتر) از در به بیرون هل می داد.
– آخر هم اینکه شاید من بیش از حد پراگماتیک شدم، ولی به عنوان یه بیننده من سیمین رو زنی منطقی، آگاه، مستقل و البته حساس نسبت به شرایط دیگران دیدم که داره کاری بدیهی رو انجام می ده که نیاز چندانی به توجیه نداره، و راضیه رو هم زنی نسبتا سطحی و سنتی که رفتارش گاه – مثلا وقتی برای گرفتن پاسخ شرعی تلفن می زنه – تا آستانه مضحک شدن پیش می ره ولی به هر حال در جاهایی هم نشون می ده که علیرغم تمامی پیشینه ذهنی و فرهنگی آدمی از این دست، بازهم می تونه گاه مستقلا و به عنوان یک انسان نه صرفا بر اساس اصول شرعی تصمیم بگیره، که به هرحال پیشرفت بزرگیه. به هر حال من این دید تحسین آمیز به زن سنتی رو خیلی در فیلم ندیدم…
کاربر مهمان / 17 March 2012
بشین بابا حال نداری
کاربر مهمان / 17 March 2012
نگاه درست و دقیقی بود ممنون
افرا / 17 March 2012
پانتهآ بهرامی عزیز
باید اعتراف کنم بعد از خواندن نقد زیبای نادر و سیمین سراغ دیگر نوشته های شما را در همین زمانه گرفتم و همه اش را خواندم. این را به این خاطر به شما میگویم تا از تاثیر عمیقی بگویم که نقد شما در من ایجاد کرد. خواندن یکی دو پاراگراف از نوشته های شما کافی است تا ضخامت فکر و شجاعت نویسنده را خواننده در یابد و زیر سایه ی اعتمادی که ایجاد شده سراغ دیگر نوشته های شما را بگیرد. دستتان درد نکند. در فضایی که همه از جمله حتا رژیم که مجبور شده از فیلم تعریف کند شما فارغ از سود و زیان کارتان را میکنید و حرفتان را میزنید. و این خیلی خوب است . م . حامد
حامد / 17 March 2012
توصیه میکنم شما برو حداقل چند بار دیگه فیلم رو ببین، چون اینهایی که گفتی اصلا صحت نداره.
شما فمینیست های افراطی در اصل ضد مرد هستید. هیچ کجای فیلم کسی راضیه را تحسین نکرد و بر عکس همه خرابکاری ها به دلیل اعتقادات پوچ اون بوده. کسی هم سیمین رو تحقیر نکرد برعکس کسی بود در با تمام مشکلات سر حرف و عقیده خودش موند.
داع از حقوق زن نباید تبدیل به مرد ستیزی شود که شما شدیدا بهش دچارید.
کاربر مهمان / 17 March 2012
نظر قبلی ام در شورای نگهبان زمانه تایید نشد. به همین خاطر این دفعه تعریف می کنم که مگر اینکه مورد تایید قرار بگیره.
– بسیاری نقد اصولی و حرفه ای نوشتند خانم بهرامی. واقعا سالهای سال تحصیلات ایشان در رشته سینما و قلم زدن در این زمینه کاملا مشهوده در این زمینه.
واقعا رادیو زمانه باید مفتخر باشد از اینکه کارمندانی دارد که در هر زمینه ای استاد هستند. از نقد فیلم بگیر تا تحلیل مسائل باستانی. از مجسمه سازی بگیر تا مسائل اجتماعی
کاربر مهمان / 18 March 2012
خانم بهرامی عزیز،
شما ایده آلیسم خودتان را بر این فیلمنامه دارید تحمیل می کنید. فیلمنامه دارد روابط طبقات جامعه ایران با هم را نشان می دهد آنطوری که هست نه آن طوری که شما و من می پسندیم باشد.
این فیلمنامه را اگر یک نفر غربی نوشته بود ایراد شما وارد می بود. این فیلمنامه دارد نشان می دهد که جامعه ی ایران چه مشکلاتی در سطح روابط اجتماعی دارد. این فیلم در مقام تایید جایگاه واقعی زن در جامعه ی ایران نیست بلکه برعکس، در مقام نقد آن است.
فقط همین. سمبولیسم آن در رابطه ی نادر و سیمین نمودار شده است تا به این سطح و عمق اجتماعی نقب بزند.
من برداشت ایده آلیسیتی از این فیلمنامه نکردم.
شهرام / 18 March 2012
فکر میکنم فرهادی فقط آنچه در جامعه وجود دارد در فیلمنامه و فیلمی زیبا انعکاس داده است. نه بیشتر و نه کمتر. نظرات شما هم، به نظر من، بیشتر از دیدگاه فمینیستی شما نشات گرفته است و نه از فیلم “جدایی…”. شما فیلم را با دیدگاهی فمینیست نگاه کرده اید (آن هم از نوع افراطی اش) و این هم نتیجه ی آنست.
حمید / 18 March 2012
خب این برای اینه که شما در ایران زندگی نمی کنید و از فرهنگ مردم ایران آگاه نیستید …مذهب در زندگی روزمره مردم ایران نقش مهمی داره و از جمله قسم خوردن به قرآن که خیلی بین مردم رایجه…حتی کسانی که ظواهر مذهبی ندارند. من نمی دانم منظور نویسنده این مطلب چیه؟ آیا کارگردان باید جامعه ایران رو رها می کرد و از جامعه ای تخیلی ، فیلم اجتماعی می ساخت؟! چرا شما اصرار دارید جامعه ایران را نه آن چیزی که هست بلکه آن چیزی که در آرزوهایتان هست وانمود کنید ؟؟ توصیه من اینه که موقع نقد فیلم واقع بین باشید چون فیلم جدایی هم واقع نگر و رئال بوده . هر موقع فرهادی خواست فیلم فانتزی بسازه حتما به توصیه های شما عمل خواهد کرد:)
علی / 18 March 2012
شما جایگاه مهم دختر نادر را نادیده گرفته اید. دختری که در عین جوانی عدالت و راستگوئی و هربانی در حق همنوع را حتی روی پدرش تبلیغ میکند. شما رابطۀ زیبای پدر و دختر را که بخشی از رابطۀ زن و مرد است در فیلم ندیدید. اینهمه دوستی و اعتماد را.
گویا آنقدر عادت کرده ایم با زنان بزن بهادری روبرو باشیم که مرد ها را کتک بزنند یا برای استفاده آزاد از بدنشان شعار بدهند و دیگران هم بپایشان بیفتند، که زیبائی حضور پررنگ زنان فیلم فرهادی را حس نمیکنیم
هما / 18 March 2012
راستی شما که این قدر در نقد مردسالاری در فیلمهای ایرانی نکته بین هستید تا به حال شده ان همه استفاده ابزاری از زن و مردمحوری در فیلمهای غربی بالاخص هالیوودی را نقد کنید ؟ من که در این سایت و سایتهای شبیهش می چرخم و نظرات فیمینیستی و روشنفکری رو هم حتما می خوانم تا به حال همچین چیزی ندیدم…نظرتان را به مردسالاری هالیوود گوگولی مگولی جلب می کنم که زن ها فقط به دلیل جاذبه های جنسی در آن هستند و لاغیر. چند تا پیرزن در هالیوود برای من نام ببرید . چند تا فیلم زن محور نام ببرید(خیلی کم میشه باور کنید) حتی در کارتون هایشان که حفظ طبیعت و حقوق حیوانات را هم به بچه ها یاد می دهند زنان حقوقی ندارند . همچنان همان زیبارویان جوان اغواگر هستند که باید نقش “همراه” قهرمانان اصلی فیلم که البته مردان و پسران هستند(مثلا مورچه های مرد، مارمولکهای مرد ، گورخرهای مرد، هیولاهای مرد!) رو بازی کنند و دیگر هیچ! با این وجود من جتی در بین سایتهای فرنگی هم ندیدم از این به قول فمینیستها “کلیشه های جنسیتی” در فیلمها و کارتونهای هالیوودی کسی چیزی بنویسد یا اعتراضی بکند. انگار همه پذیرفته اند زنان نقش همراه و همخواب مردان را دارند! فقط شکل مردسالاری تغییر کرده. شاید شما هم دوست دارید شکل مردسالاری در ایران تغییر کنه.و از مردسالاری سنتی به مردسالاری سرمایه داری غربی تبدیل بشه و زنان چادری تبدیل شوند به زنان بیکینی پوش که البته تاریخ مصرف دارند!!!
علی / 18 March 2012
بزرگترین مشکل این نقد اینه که خود، درگیر یک نگاه بسیار سنتی یه، و اون نگاه اینه که از فیلم انتظار یک گزارش حکیمانه یا یک مانیفست اخلاقی داره. همون طور که یکی از نظر گذاران اشاره کرده، این فیلم یک برش دقیق از روابط بینانسانی حاکم در جامعه امروز ایرانه. البته، پیدا کردن ریشههای مردسالاری در برخورد و تعامل آدمهای توی فیلم، به نوع خود، کار بسیار ارزنده ایه، ولی این فرق داره، با نقد از یک نگاه توتالیتر و از همه مهمتر ارزش گذار، که در پی “انتقام گیری” یا پیدا کردن مقصره. گذشته از اینکه، قدرت استدلالهای موجود در متن هم از مثالهایی شبیه مثالهای زیر فراتر نمیرن:
“…اما رابطه دختر و مادر اساساً مطرح نیست. البته این ضعف با استدلال اینکه اکنون ترمه با نادر زندگی میکند و نه سیمین توجیهپذیر نیست. ”
چرا با این استدلال توجیه پذیر نیست؟ فقط به دلیل اینکه با نقد شما سازگار در نمیاد؟ ذکر احساسی این گونه جملات، منتقد رو از یک نقد عاقلانه و بیطرفانه دور و دورتر میکنه.
“…فیلم مرتب در ملودرامهایی میغلطد و قصد دارد چشمان تماشاگر را تر کند، و در این مورد کم نیز موفق نیست.”
قصد دارد، و موفق نیست! بیان این جمله البته، احتیاج به برخورداری از “علم غیب” داره، که بر ذهن و دل کارگردان وقف باشیم..اسم این دیگه اصلا نقد نیست..شاید بهتره اسمش رو یک جور رو کم کنی” یا چیزی شبیه این گذاشت.
“…فیلم استفاده ابزاری از قرآن و مذهب را تا آنجا پیش میبرد که حجت به مدرسه ترمه میرود و از خانم معلم میخواهد که به قرآن قسم بخورد که دروغ نمیگوید.”
اینجا فکر میکنم، به خوبی میشه مشکله اساسی و زیر بنایی این نقد رو پیدا کرد. این “فیلم” نیست که از قران استفادهٔ ابزاری میکنه. بلکه این تصویر, آینه کاملی از جامعه امروز ایرانیه، و بخصوص شخصیتی به نامه حجت، که رابطه ش با چیزی به نامه قران، دقیقا به همین شکل در جامعه ایران وجود داره، و البته که همین نگاه آگاهانهٔ کارگردان، اکثر صحنههای فیلم رو مأنوس تر و واقعی تر جلوه میده.
و البته مثالهایی از این دست به وفور در متن پیدا میشه.
آرش آریانی / 19 March 2012
پانتهآ گرامی، من نگاهی که شما در فیلم دیدهاید را ندیدم. اتفاقاً شخصیتی که از مردان و زنان جامعه به دست میداد، خیلی نزدیک به واقعیت بود. هردو مرد داستان شخصیتهایی خشک، مغرور و تیپیک مردان ایرانی بودند. خشک بودن نادر در ابراز احساسات به همسرش، حتی اعتراض دخترش را نیز برانگیخت. من به عنوان بیننده، هرگز سیمین را زنی سطحی و در حاشیه ندیدم. چه در زمانی که غرور و عصبانیت بیجای نادر ماجراساز شد، این سیمین بود که با نگاهی انسانی و در عین حال مدبرانه تلاش داشت سروسامانی به آن اوضاع آشفته بدهد. زن مذهبی داستان هم به نظر من خیلی واقعی بود. او زنی بود که برای ادارهی زندگیاش و در مقابل مرد کله شق و مغرورش، مجبور به دروغگویی و پنهانکاری بود. مگر غیر از این است واقعیت جامعه ی ما. من سینما را با این احساس ترک کردم که سراپای جامعه ما را بحران فراگرفته و زن و مرد و فقیر و دارا هرکدام به نوعی با آن درگیریم و برای بیرون کشیدن گلیم خود از آب، در بسیاری جاها مجبور به دروغگویی و پنهانکاری میشویم.
کاربر مهمان / 19 March 2012
بدرستی کارگردان این فیلم تار و پود این جامعه امروزی ایران را که روزی می خواست مدینه فاضله بشود به روشنی نشان می دهد. چگونه آدمها برای پیش پا افتاد ترین نیاز های انسانی و بحق خویش به دروغ ،خشونت و در تنگناها غوطه ور میشوند و همواره به انچه که خود اعتقاد و ایمان دارند، آنان را زیر پا می گذارند. در این فیلم همه انسانها چه مرد و چه زن درگیر مشکلا ت زندگی هستند چیزی که در جوامع مدرن و آزاد تا انداره زیادی حل گشته اند و یا راه حل های منطقی در پیش پای آدم قرار دادند. بسیاری ازمشکلات در ایران براستی کاذب و حاصل فقر و عقب افتادگی فرهنگی و اجتماعی هستند . بسته بودن این جامعه با یک حکومت دیکتاتوری که تحمل نقد و انتقاد آن را ندارد این ربابط را تشدید می کند.
.. از نظر من نقد فیلم میدان شهر نیست که در آن شعار داد بلکه منصفانه آنچه که در فیلم مشاهده شده را باید تجزیه و تحلیل کرد . لطفا کمی با مسولیت به نقد یک فیلم بعنوان یک پدیده هنری بپردازید. خانم بهرامی شما به سختی و بدون رقبت جنبه های مثبت فیلم را گفنه اید . پدیده آوران این فیلم به حق این همه جوایز در یافت کرده اند ة درست بود شما هم اشارهای به این موضوع می کرداید. حتما برای خودتان دلیل دارید . آرش از کلن آلمان
آرش / 19 March 2012
نادر و سیمین متعلق به دو نوع تفکر و گرایش کلی نسبت به زندگی هستند. هر دو نگاه قابل دفاع اند هر چند من به شخصه با نگاه سیمین همصدا ترم. نگاه سیمین به زندگی, آسان گیری و پرهیز از درگیری و به نوعی حتی اپیکوری ست. برای همین است که او می خواهد با خانواده اش به جایی کوچ کند که درگیری های زندگی در ایران را ندارد.شاید این دیدگاه از سوی کسی مثل نادر یا پانتاآ بهرام که اهل جنگیدن بر سر ارزشها هستن متهم به خودخواهی و ترسو بودن بشود ولی اگر فرض کنیم نادر حاضر میشد به حرف سیمین گوش کند(در مورد مصالحه با حجت یا حتا ترک ایران)جلوی بسیاری از مشکلات که برای خانواده اش بوجود آورد را می گرفت. در ضمن حافظ هم اهل مدارا بوده و کلا من فکر می کنم پانته آ جون یه خورده زدِ زنه و خیلی هم هنر رئاریستی را درک نمیکنه.
آرش / 19 March 2012
من خودم را فمنیست می دونم ولی این مقاله دیگه خیلی افراط کرده. مگر هر چیزی را باید تحلیل فمنیستی کرد؟ اونم از این نوعش؟ جانبدارانه، که راه تحلیل را می بندد و اجازه نمی دهد توانایی ها و نکات مثبت فیلم را ببینیم.
اتفاقن به نظر من شخصیت سیمین نسبت به بقیه منطقی تر، انسانی تر و حتی با اخلاق تر بود. سیمین توانایی درکِ بقیه انسان ها را هم داشت به اندازه نادر یک دنده و اصول گرا نبود.
اینکه راضیه استخاره می کنه سر هر کاری و یا قسم دروغ نمی خوره کِی مذهب رو خوب جلوه می ده؟! بعدش هم حقیقت همیشه تلخه و بیشتر از نصف جامعه ما مذهبی-خرافاتی از مدلِ راضیه هستن. این فیلم داره جامعه ما را رو در رو با خودش قرار می ده.
ابراز عشق؟! یعنی اینکه سیمین منتظره نادر ازش بخواد برگرده اون رو ضعیف جلوه می ده؟!
اینکه مردان زنان بزنند یا خشونت مردان علیه زنان باید محکوم شود چرا که عملی غیر انسانی و وحشیانه است. ولی وقتی فیلمی این را نمایش می دهد به این معنی نیست که از این عمل حمایت می کند. فیلم های فرهادی واقع گرا (رئالیستی ) هستند (همچنین دراماتیک) و بنابراین واقعیت را نمایش می دهند بسیاری از مردان در هنگام خشم شدید به خشونت متمایل می شوند چیزی را می شکنند و یا گاهی زنان را کتک می زنند. فیلم این را نمایش داده. در غیر اینصورت که فیلم رئالیستی نبود می شد یک فیلمِ شعاری!
دیدنِ هر چیز از جنبه ای دیگر خوب است ولی نه یکطرفه و متعصبانه!
آزاده / 19 March 2012
بنظر من اینکه نادر در این فیلم دست بزن داره یا تاثیر مذهب روی رفتار راضیه, ضرورتا نشان دهنده نگاه مردسالار یا مذهبی فیلم نیست. جهت گیری یک فیلم نسبت به یک موضوع ممکنه متفاوت از اون چیزی باشه که شخصیت ها انجام میدهند.
کاربر مهمان / 19 March 2012
جالب بود…مجبورم کردید دوباره فیلم رو ببینم!
کاربر مهمان / 20 March 2012
با توجه به این همه بخورد به نقد فیلم ،زمان آن رسیده خانم بهرامی دیگر آستین با لا بزنند و یک فیلم داستانی درست و حسابی که آبروی این مردهای ایرانی مرد سالار را بریزد .، بسازند. تا شاید دهان همه بسته شود از جمله بنده . صحبت نقد فیلم شد کنجکاو شدم بدانم خانم بهرامی که چرا تا کنون نقدی از بابت این فلیم های شما نشده ـ در جای ندیده ام و یا نخوانده ام کسی فیلم های شما نقده کرده باشد ، دلیل آن چیست؟! اگر لطف کنید در این مورد اطلاعاتی دهید بسیار سپاسگذار خواهم بود. به امید دیدن شما بر روی فرش بنفشیی .آرش از کلن
آرش / 24 March 2012
خانم پانته آ بهرامی عزیز،
به سهم خودم از انتشار دیدگاهتان در رابطه با فیلم مشهور «جدایی…» سپاسگزارم. نقد جالبتان را خواندم و همینطور پاسخ های مخاطبین تان را.
چه خوب است که فارغ از هیاهو های جایزه ها مثل بقیه جوگیر نشدید و نقد جدید و قابل توجه ای ارائه دادید. راستش دیدگاه قابل تعملی است البته به عقیده من نگاه و دیدگاه برخی از دوستان معترض هم کاملاً وارد است.
فیلم هوشمندانه ای توسط فیلمساز توانایی ساخته می شود سپس جایزه های بین المللی را یکی یکی درو می کند. فیلم «جدایی…» صرف نظر از توانایی های سینمایی اش بسیار خوش شانس است که توانسته است در زمان مناسب تولید و ارائه شود تا بتواند از مرزهای زبان و فرهنگ عبور کند و جهانی شود. از این رو از زاویه هنری و سیاسی باید به آقای فرهادی یک دست مریزاد جانانه گفت. اما من دلم می خواهد اینجا از زاویه دیگری به این ماجرا نگاه کنم.
در تمام روزهای مبارزاتی ایران برای «آزادی» این کارگردان خوش ذوق مشغول ساخت دو فیلم آخرش بوده. یعنی در همان روزهایی که ترانه موسوی ها داشتند سلاخی می شدند او به همراه گروهش مشغول ساخت آینده درخشان شان بوده اند. موقع دریافت جایزه هم آقای فرهادی همان حرف هایی را راجع به مردم ایران زدند که ۳۳ سال است سران حکومت در تریبون های بین المللی می زنند. خامنه ای و احمدی نژاد همیشه با تملق از ملت بزرگ ایران و موج خروشان «این ملت با فرهنگ» گفته اند. اما وقتی فرهادی همان ها را گفت مردم برایش سوت کشیدند چون او برایشان افتخار کسب کرده بود. اما برای همان دروغ ها (که ما ملت بزرگی هستیم) سران حکومت را پشت نقاب هاشان هو می کنند؟ و برای من نکته قابل تعمل اینجاست که او (فرهادی) را در حالی قهرمان هنری خودشان نامیدند که هنوز مادر سهراب ها در سوگ عزیزان قربانی شده اشان مات و مبهوب از یک ملت بی انگیزه، به سنگ های سرد قبرهای بچه هاشان خیره شده اند. فرهادی و فرهادی ها بار دیگر به من نشان دادند مردم ما هنوز نمی دانند چه می خواهند. که آیا واقعاً آزادی می خواهند یا همین افتخارها کافی شان است…؟ حقیقت اش موفقیت این فیلم بسیار شادی بخش بود اما واکنش افراطی و هلهله بسیاری از هموطنان به من نشان داد که چقدر ایرانی ها مردم تحقیر شده ای هستند که برنده شدن در یک فستیوال هنری آمریکایی که برای بسیاری از هنرمندان نظیر برنادو برتولوچی (و بسیاری ازمردم دنیا) چنان آش دهان سوزی هم نیست و اگر بسیاری از هنرمندان مشتاق این جایزه هستند نه برای «افتخار» که برای تبلیغ بزرگی است که از اثرشان می شود تا فروش بیشتری داشته باشند و در این عرصه موفق تر شوند. همانطور که فیلم جدایی هم فروش چند میلیون دلاری داشت که خوش به حال دست اندرکارانش. (شاید برای همین بود که آقایان دست اندرکار در این روزهای تاریک مردم ایران از شادی در پوست خودشان نمی گنجیدند. قهقه های آزار دهنده آقای معادی در فرودگاه تهران در تصاویر و عکس ها مشهود است.) مردم ما چنان درد آور برای این قبیل مسائل هیجان زده می شوند که گویی حوادث پس از انتخابات رویایی بیش نبوده و حضور جوانان ما در زندانها تخیلی بیش نیست. این هیجان ها قبلاً در برد و باخت های روزمره و پیش پا افتاده تیم های فوتبال استقلال و پرسپولیس و… غیره دیده شده بود. هلهله های ملتی برای پیروزی فیلم جدایی که به هر حال نماینده ارشاد اسلامی و حکومت وقت ایران است و مهر تائید او را به همراه دارد (فارغ از جنگ های زرگری حاکمیت) به من نشان داد که مردم ایران همچنان قهرمان پرورند و نمی دانند به دنبال چه می گردند. این ماجرا هیچ ضرری که نداشته باشد به ریرش مبارزان راه آزادی کمک می کند.
کاربر مهمان / 25 March 2012
دیگر زمان این نو اندیشه سیاه و سفید دیدن هر ماجرا و موضوعی بپایان رسیده. آخر کی گفته باید همه چیز را تعطیل کرد و یا به جمهوری اسلامی وصل کرد. اضغر فرهادی تلاش کرد از فر صتی که برایش پیش آمده به عنوات یک انسان صلح جو پیام میلیونها انسان نگران از جنگ ویرانی و جنایت را به گوش سیاسیون و مردم دنیا برساند . شما بودی چه می گفتی ؟ حتمان شعار های این 32 سال را تکرارمی کردید !؟. مرگ بر…..مرگ بر…. مرگ بر…نابود باد…..مردم ایران 8 سال جنگ را تجربه غم انگیز را با پوست و گوشت خود کرده اند . آنها دیدند که جنگ برای چه کسانی برکت و سود آورد و برای چه کسانی غم ویرانی جنایت اعدام خفقان را به ارمغان آورد.
آخر با چه امیدی باید زیست ؟ با چه وسیله ای باید یک جامعه عقب نگاه شده را نقد کرد ؟ آیا شما آن روزی که جنگ آغاز شود می آید بگوید بابا جنگ واقعی ست و نه زرگری . بشرافتم قسم در هزار سوراخ خودتان را مخفی میکنید تا اشک هایتان را کسی نبیند. آرزو ی چنین روزی را برای هیچ انسانی را نمی کنم. شاد و پر افتخار باشیم که پرچم مبارزه علیه ای رژیم فاشستی مذهبی همچنان بر افراشته است از خاطره دیگر اندیشانش. من از سر تحقیر به کسب اسکار فرهادی خوشحال نشدم بلکه به نگاه انسانی و عمیق فرهادی به جامعه ایران که دولت مردانش از آن بسیار بیگانه هستند ، بالیدم .
آرش از کلن
آرش از کلن / 31 March 2012
با پوزش از بابت اشتباه تایپی در نامه قبلی .
آرش از کلن / 31 March 2012