رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۱۱۸ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
فروغ هنوز در خانه خانم لقا است که ایرج مىآید. مریم در را به روى او باز مىکند. پدر دختر را مىبوسد و مریم نیازمندانه پاهاى پدر را در آغوش مىگیرد. ایرج براى او دو النگوى طلا آورده است. با دیدن گلپر مىپرسد که او کیست و از اینکه فروغ دخترى دارد به شدت شگفتزده مىشود، چون مىداند که او فقط سه پسر دارد.
فروغ که مىرود ایرج درباره آذرماه با خانم لقا حرف مىزند. مىگوید که زن بسیار تغییر کرده و ایرج فکر مىکند او حتماً کارى کرده که این همه تغییر کرده است. خانم لقا نگران مىشود و مىگوید در اینباره تحقیق خواهد کرد. ایرج هنگام رفتن همچنان دلنگران است. نسبت به زنش بسیار شک دارد، اما نمىداند چه باید بکند تا راز او را دریابد و…