رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ٩٠ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
فروغ که به خانه خالهاش خانم لقا رفته دوباره مشغول درددل مى شود. او مىپرسد که آیا خانم لقا دلش مىخواهد نام پدر بچه در شکمش را بداند. خانم لقا اعلام مىکند که علاقهاى به دانستن این مطلب ندارد و سپس از فروغ انتقاد مىکند که این همه شوهرش را اذیت مىکند. فروغ اعلام مىکند که اسباب بدبختى او را آذرماه فراهم کرده. او مطمئن است که آذرماه به آرین اشکانى گفته بوده که از او خواستگارى کند. بعد هم اعلام مىکند که بچهاش را در خانه مادرش به دنیا خواهد آورد چون مطمئن است که دکتر در بیمارستان بلایى بر سر او خواهد آورد.
فروغ بعد به خانه مى رود و به دکتر اعلام مىکند که این آخرین بچهاى است که به دنیا خواهد آورد. دکتر مىگوید اگر بچه دیگرى به دنیا بیاید سر همه بچهها را خواهد برید و…