در حالی که داعش به پیشرویهای ممتد خویش در مرکز و شمال عراق ادامه می دهد ایالات متحده آمریکا به طور محدود وارد صحنه نبرد علیه این نیرو شده است. برای بسیاری این پرسش پیش میآید که آیا واشنگتن پس از خروج خود از عراق در سال ۲۰۱۱ بار دیگر به این کشور باز میگردد یا خیر.
آیا آمریکا بار دیگر به عراق نیروی نظامی وارد می کند؟ آیا قرار است که نیروهای داعش خود را در مقابل یک چالش نظامی بزرگ ببینند؟ آیا تغییری در استراتژی خاورمیانهای آمریکا روی داده است؟ نوشتار کنونی به بررسی این سوالات میپردازد.
داعش: پارامترجدید معادله قدرت
عراق در سال ۲۰۰۳ توسط آمریکا اشغال شد. از آن زمان جنگ و تروریسم دو محور اصلی رویدادها در این کشور بود. در حالی که آمریکا، در همان زمان ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش اعلام کرد که جنگ در عراق با «پیروزی ایالات متحده» به پایان رسیده اما آن چه به عنوان «تروریسم» مطرح میشد هرگز در عراق مهار یا مغلوب نشد. در نهایت نیز آمریکا، در سال ۲۰۱۱، بدون آن که موفق به مهار خشونتها در این کشور شده باشد، بدون هیچ امیدی به آینده عراق، آنجا را ترک کرد.
تسلط مافیای نوری مالکی که از حمایت تهران برخوردار بود، ساختار قدرت در این کشور را به یک عرصه انحصاری تبدیل کرد. آمریکا بدون توجه به عواقب این انحصارگرایی، عراق را به مالکی واگذار کرد و رفت.
آمریکا بیمیل نیست که از داعش به عنوان یک شمشیر داموکلس بالای سر کشورهای منطقه استفاده کند.
پس از آن، در مناطق سنینشین نارضایتی اوج گرفت و جریانهای قومی و مذهبی که تا آن زمان عمدتا روی مبارزه با «اشغالگران آمریکایی» متمرکز بودند، به رویارویی سیاسی و نظامی با دولت مرکزی پرداختند. نوری مالکی که احساس میکرد میتواند با سرکوبگری خواست مشارکتجویی سنیها را پاسخ دهد، در جریان آخرین انتخابات پارلمانی عراق ناگهان خود را در مقابل مقاومتی دید که دیگر نه فقط سیاسی، که نظامی بود.
قبایل وعشایر سنی عراق، ناامید از پایان بخشیدن به حضور دوباره و غیرسازنده مالکی در راس قوه مجریه، این بار دست به اسلحه بردند تا شاید اینگونه حق خود را بازیابند.
در این میان جریان معروف به «داعش» با سازماندهی، تجهیزات، آموزش و نیز برنامه استراتژیک، با تمام قدرت وارد صحنه شد. این نیرو با خشونت بیحد و بیرحمی بیمانند خود چنان خویش را در صفحه شطرنج سیاسی عراق جا انداخت که کسی را یارای انکار آن نبوده و نیست.
کردهای عراق که ضعف دولت مرکزی را فرصتی برای خودنمایی و کسب استقلال می دیدند، در ابتدا و با باور به ناکارایی و ضعف دولت مرکزی، نیت خود را در این باره را با شعف اعلام کردند. بی خبر از این که نیروی در حال رشد داعش برای دستیابی به منابع مالی نمیتواند از تصرف منابع نفتی موجود در اقلیم کردستان چشمپوشی کند. هجوم داعش به سوی موصل و در روزهای اخیر به سوی اربیل، نیروی نظامی دولت اقلیم کردستان را به عقبنشینی واداشت و معلوم شد که در پس ظاهر پرسر وصدای این دولت، پشتوانه جدی موجود نبوده و نیست.
با فروپاشی ارتش عراق از یک سو و هزیمت نیروهای نظامی کرد از سوی دیگر، مشخص شد که داعش در گام بعدی خود، میتواند اربیل، مرکز کردستان عراق و نیز بغداد، پایتخت این کشور را به تصرف خود در آورد. این موقعیت حساس، ایالات متحده آمریکا را در مقابل یک گزینش بسیار سخت قرار داد: یا انفعال و تماشای افتادن عراق در دست داعش با عواقب آن و یا اقدام نظامی هرچند محدود که دستکم بتواند مانع از تحقق فوری این سناریو شود.
دقت در فحوای سخنان اوباما معلوم میکند که توجیه حملات هوایی به عنوان یاریرسانی به آوارگان شمال عراق چندان اعتباری ندارد.
این وضعیت، پای آمریکا را بار دیگر به عراق باز کرد. در این میان نباید نقش فشار ناشی از انتقادهای سخت نمایندگان بر سیاست انفعالی اوباما در سوریه را نادیده انگاشت. برخی از اعضای کنگره و نه فقط از حزب جمهوریخواه، این ایراد را به کاخ سفید وارد میکنند که در غیاب یک سیاست فعال در سوریه، سبب بقای اسد و تقویت داعش شده است.
بازگشت آمریکا به عراق
باراک اوباما، تلاش زیادی کرده است که برای جهانیان و از جمله برای دولتمردان عراقی روشن سازد که به دنبال بازگشت نظامی به عراق نیست و هدف از این تصمیم، کمک به حفظ جان آمریکاییهای مستقر در عراق و نیز کمک بشردوستانه به عراقیهای آوارهای است که زندگیشان در خطر است.
اوباما تاکید کرده که آمریکا راهحل کوتاه مدت برای بازگرداندن صلح به عراق ندارد و خواهان درگیر شدن در یک جنگ یا عملیات درازمدت در این عرصه نیست. اوگفته است که این وظیفه خود عراقی هاست که در این باره چارهجویی کنند، هم از پس نیروهای داعش برآیند و هم با همدیگر عراق متحد و یکپارچه فردا را بسازند.
این که این آرزوی اوباما تحقق پیدا کند جای تردید بسیار دارد. اما این نیز که رئیس جمهور آمریکا این مطالب را به طور صادقانه عنوان کرده باشد، جای شک است. نخست به این خاطر که سنیها اینک در موضع قدرت قرار دارند و بدون یک عقبنشینی سیاسی چشمگیر از جانب شیعیان شانس تشکیل دولت وحدت ملی ضعیف است.
برای آمریکا مطلوب است که حضور نظامی دائمی خود در عراق را با کمترین هزینه متحمل شود و دولت عراق را به پیروی از خطوط راهبردی سیاسی و اقتصادی آتی خویش متمایل سازد.
معرفی نخست وزیرجدید در عراق که به طور مشخص عمر سیاسی مالکی را به پایان میبرد، فرضیه وحدت ملی را تقویت میکند اما در این میان هنوز یک پارامتر هست که باید از نظر دور نداشت و آن هم حضور سهمگین نیروی داعش به عنوان یک ساختار نامتعارف سیاسی و یک تمامیت قدرتمند نظامی است.
آیا برای داعش دلیلی وجود دارد که بخواهد به عنوان یک بازیگر سیاسی جلوه کند در حالی که زور کافی برای تصرف مناطق مختلف عراق و استقرار «خلافت اسلامی» را دارد؟ این جاست که میبینیم ضعف نظامی دولت مرکزی عراق و نیز ناتوانی نظامی کردها، داعش را به طور دوفاکتو در موضعی برتر قرار داده و آن را به عنوان نیروی تعیینکننده جلوهگر میسازد. تنها عنصری که در این میان میتواند توازن قوا میان نیروی تهاجمی داعش و نیروهای تدافعی درعراق را به حالت تساوی درآورد، حضورعملیاتی نیروی نظامی آمریکا و شاید دخالت سایر قدرتهای غربی در این کشور است.
با وجود آن که از عملیات هوایی آمریکا در روزهای اخیر به عنوان نمود یاریرسانی غرب در تضعیف و کنار زدن داعش یاد میشود، اما دقت در فحوای سخنان اوباما معلوم میکند که این گزاره هنوز چندان اعتباری ندارد. یعنی واشنگتن، حداقل به صورت بلافصل، برای نابودسازی داعش در عراق به این کشور لشگرکشی نخواهد کرد. آمریکا در پی آنست که بازی طولانیتر و پیچیدهتری را در این میان به پیش برد. یک بازی با چهار هدف:
● آمریکا امیدوارست حال که عراقیها (شیعه، سنی و کرد) تحت فشار و سفارش آمریکا و هم پیمانانش در طول چندین سال نتوانستند به یک وحدت ملی دست یابند، از ترس داعش به چنین امری متمایل شوند. این کارکرد غیر مستقیم داعش است که آمریکا مورد نظر دارد. تاکید رئیس جمهور آمریکا برای دستیابی هر چه سریعتر به یک دولت وحدت ملی در سایه انتخاب نخست وزیر جدید حکایت از این وجه از استراتژی عراقی آمریکا دارد.
● آمریکا میخواهد به دولت آینده عراق و نیز به سایر نیروهای سیاسی این کشور یادآور شود که حضورش تا چه حد میتواند برای آنها مفید و به ویژه غیرقابل پرهیز باشد. این برای آمریکا بسیار مطلوب است که حضور نظامی دائمی خود در عراق را با کمترین هزینه متحمل شود و با اقدامات محدود نظامی، نقشی سرنوشتساز را برای عراقیها ایفا و آنها را به پیروی از خطوط راهبردی سیاسی و اقتصادی آتی خویش متمایل سازد.
● آمریکا بیمیل نیست که از داعش به عنوان یک شمشیر داموکلس بالای سر کشورهای منطقه استفاده کند. در حال حاضر وحشت از حضور نیروهای داعش یا «داعش گونه» در ایران و ترکیه مستولی است. پارهای خبرها از نزدیک شدن نیروهای داعش به مرزهای ایران و بعضی از گزارش های تایید نشده، از «آماده باش نیروهای نظامی ایران در مرزهای غربی» حکایت دارند. این برای واشنگتن ایدهآل است که تهران یا آنکارا، به واسطه ترس از نفوذ این نیرو در خاک خود، با آمریکا در زمینه سیاستهای منطقهای همکاری داشته باشند.
● و سرانجام این که آمریکا میتواند با به عهده گرفتن هدایت و رهبری عملیات منجر به نابودی داعش، نقش ناجی و پلیس منطقه را برای خود در میان کلیه کشورهای این بخش از جهان و حتی ورای آن جا بیاندازد. در حالی که چین در این منطقه حضور نظامی ندارد و روسیه نیز به شدت درگیر اوکرائین و رفتن احتمالی به سوی یک جنگ محلی است، این ایالات متحده است که به عنوان تک تاز منطقه، به همراه متحدین غربی خود، یعنی بریتانیا، فرانسه و برخی دیگر از قدرتهای جهانی، نقش ابرقدرتی خود را احیا کرده و به اعتبار بینالمللی ضربه خورده خویش جان دوبارهای میدهد.
آمریکا میرود موضوع داعش را به محور تازهای برای بازگشت قدرتمند و کمهزینه به منطقه خاورمیانه تبدیل سازد و این جمهوری اسلامی ایران را در یک موقعیت دشوار استراتژیک قرار میدهد.
وضعیت ایران
در شرایطی که آمریکا میرود که عراق و از بین بردن داعش را به محور تازهای برای بازگشت قدرتمند و کمهزینه به منطقه خاورمیانه تبدیل سازد، جمهوری اسلامی ایران در یک موقعیت دشوار استراتژیک قرار میگیرد. موقعیتی که در آستانه آغاز دور نهایی مذاکرات بر سر توافقنامه نهایی و حل و فصل معضل اتمی این کشور، تهران را در مقابل انتخاب های سختی قرار میدهد.
جمهوری اسلامی احساس میکند که زیر چشم وی، جاپای محکم او در منطقه، یعنی عراق تحت سیطره مالکی، به دست نیروهایی میافتد که یا به طور فعال ( مانند داعش) و یا به طور بالقوه ( مثل آمریکا در صورت عدم توافق) با او در تخاصم به سر میبرند. با کنار زده شدن مالکی درعراق، از این پس کمکرسانی به رژیم بشار اسد برای حکومت ایران بسیار دشوارتر و پرهزینهتر میشود. امری که ممکن است سبب تضعیف بیشتر اسد در سوریه و در نهایت سقوط آن شود.
چشمانداز یادشده برای رژیم ایران ناخوشایند است و فشار زیادی را بر تهران وارد میکند تا انتخابی دردناک را صورت دهد: یا عدم تسلیم در مقابل خواستهای ۱+۵ و تحمل فشارهای اقتصادی بیشتر، نفوذ احتمالی داعش به خاک ایران و در نهایت، اقدام نظامی آمریکا یا اسرائیل علیه تاسیسات اتمی ایران و یا، امضای توافقنامه نهایی در ماه نوامبر و پذیرش شرایطی که بدون کمترین تردیدی به استحاله گام به گام نظامی جمهوری اسلامی خود در شکل فعلی آن خواهد انجامید. چیزی که وحشت را دل بخش محافظهکار نظام انداخته است.
نبرد سیاسی در تهران در این باره بالا گرفته است. حسن روحانی، آگاه است که فرصت همین هفتههای باقیمانده است و بس. سخنان تند وی که با لحنی خشن و بیسابقه مخالفان مذاکرات و توافق را «بزدل» خواند، خبر از آغاز دور تازهای از نبرد سیاسی میان جناحهای رسمی و یا مافیایی قدرت در ایران دارد. تیم حسن روحانی میداند که اگر تا ماه نوامبر نظام نتواند برای «نرمش قهرمانانه» به آمادگی و توافق درونی دست پیدا کند، آیندهای بسیار تیره در انتظار نظام و کشور خواهد بود. بنابراین باید، تا دیر نشده، همه کارتها را بازی کرد.
موانع منطقهای
در این میان، رسیدن به یک توافق جمعی در درون نظام تنها ضمانت موفقیت مذاکرات نیست. موانع دیگری در ورای اراده حکومت ایران وجود دارد که میتواند از این توافق جلوگیری کند. یکی از آنها بدبینی شدید عربستان سعودی به این توافق و دیگری مخالفت شدید اسرائیل با این امراست. اسرائیل به طور استراتژیک هیچ گونه نزدیکی میان ایران و آمریکا را برنمیتابد و بر این باورست که چنین روابطی اسرائیل را منزوی و از فهرست ارجحیتهای واشنگتن خارج خواهد ساخت.
اگر رفع خطر داعش توسط آمریکا سبب شود که نیروهای سیاسی عراق به وحدت رسیده و سیطره سیاسی-نظامی آمریکا را بپذیرند، واشنگتن پیروزی بزرگی به دست میاورد.
در این صورت قابل فهم است که چرا اوباما، -که حاضر نشده بود در شرایطی به مراتب هولناکتر، تا مرز بمباران شیمیایی، در سوریه دست به اقدام نظامی بزند-، در عراق وارد صحنه شده است. آیا این امر را باید به شایعاتی که پیرامون حمایت غیر مستقیم اسرائیل از داعش مطرح است در پیوند ببینیم؟ آیا اسرائیل در پی آن بوده است که با تقویت نیروی رادیکالی مانند داعش، خاورمیانه را درگیر جنگی کند که در نهایت آن، هجوم نظامی به ایران امری طبیعی و عادی جلوه کند؟ آیا آمریکا با ورود نظامی خود به عراق در پی خنثی کردن اهرم داعش در دست دیگران و تبدیل آن به یک ابزار نفوذ در مسیر منافع خود است؟
داعش: حریفی سخت
حضور نظامی آمریکا در عراق امری پرخطراست. نیروهای داعش از خود قدرت زیادی نشان دادهاند تا حدی که یکی از مقامات پنتاگون از آنها به عنوان «جنگجویان ماهر» نام برده است. داعش در ماههای اخیر ثابت کرده است که دارای نقاط قوت قابل توجهی است که آن را حتی در مقابل ارتش مجهز و آموزشدیده آمریکا تبدیل به یک دشمن خطرساز میکند: نخست آن که داعش از تجهیزات نظامی خوبی برخوردار است، دوم این که نیروهای آن بسیار باتجربه و آموزش دیده هستند، سوم آن که آنها مناطق مناسبی را برای تصرف انتخاب می کنند و تا به حال بیگدار به آب نزدهاند، چهارم این که آنها ضعف نیروهای دشمن (ارتش دولتی عراق و نیروهای پیشمرگه) را به خوبی شناسایی و از آن استفاده میکنند و پنجم این که آنها جنگ روانی و تبلیغاتی را به خوبی به پیش میبرند. برخی از ناظران، تصادفی بودن این مزایای پنج گانه در عملکرد یک نیروی شبهنظامی مذهبی را زیر سوال میبرند.
برای آمریکا برخورد با این نیرو آسان نیست و برای این منظور نیاز به حضور ناوگانی قویتر درخلیج فارس دارد. هم چنین هزاران نیروی پیاده آمریکا در اردن به حالت آمادهباش درآمدهاند تا در صورت نیاز به صحنه نبرد اعزام شوند. زیرا اطمینان از این که آمریکا به صرف حملات هوایی بتواند به کار داعش خاتمه بخشد وجود ندارد. از سویی، سپردن این کار به دست ارتش عراق و یا پیشمرگههای کرد نیز نیاز به تجهیز، آموزش و سازماندهی دارد که ممکن است دو تا چهار سال به طول بیانجامد.
ممکن است که از طریق رفع خطر داعش، واشنگتن بتواند ایران را به پای امضای توافقنامه نهایی برای پرونده اتمی خویش بکشاند و پیروزی بزرگ دیگری در استراتژی راهبردی اوباما در خاورمیانه به ثبت برساند.
بنابراین، در یک زمان نه چندان دور، اوباما مجبور خواهد بود که برای بهرهبرداری از کارکردهای سرکوب نظامی داعش در عراق، تصمیمی جدی برای حضور نظامی دوباره ارتش آمریکا در این کشور اتخاذ کند و در این باره البته، به گفته سایتهای متعلق به سرویسهای اطلاعاتی ارتش اسرائیل، باید مراقب اقدامات تلافیجویانه نیروهای داعش و هواداران آنها در قبال امنیت شهروندان آمریکا باشد.
نتیجه گیری
داعش ترس و وحشت را بر منطقه حاکم کرده است و این ترس، دولتها و قدرتهای منطقه ای را به تلاش برای جلب حمایت یک ابرقدرت نظامی سوق داده است. ایالات متحده به صورت گام به گام و با احتیاط در حال ایفای این نقش است تا با برآورد سود و زیان آن تصمیم به حد و حدود ورود به این میدان بگیرد.
اگر رفع خطر داعش توسط آمریکا سبب شود که نیروهای سیاسی عراق به وحدت رسیده و سیطره سیاسی-نظامی آمریکا را بپذیرند، این برای واشنگتن پیروزی بزرگی خواهد بود. یعنی آن چه را که ایالات متحده با هشت سال جنگ پرهزینه و پرتلفات درعراق اشغال شده به دست نیاورد، میتواند با یک عملیات کوتاه مدت و شاید کم هزینه علیه داعش به دست آورد. علاوه بر آن ممکن است که از طریق رفع خطر داعش، واشنگتن بتواند ایران را به پای امضای توافقنامه نهایی برای پرونده اتمی خویش بکشاند و از این طریق پیروزی بزرگ دیگری را برای استراتژی راهبردی پیشنهادی اوباما در منطقه خاورمیانه به ثبت برساند.
هم چنین این امر میتواند دوباره دولت ترکیه را با رئیس جمهور جدید آن، رجب طیب اردوغان، به عنوان یک متحد منطقهای آمریکا به حلقه کشورهای دوست واشنگتن بازگرداند.
در یک کلام، تمام ابعاد تصمیم اخیر اوباما در برخورد نظامی با پیشروی داعش در عراق میتواند در میانمدت، فایده کلانی را به واشنگتن و سیاست استقرار موثر آن در خاورمیانه برساند. این که این امر عملی شود یا خیر، در درجه نخست نیازمند همکاری قدرتهای منطقهای با این کشور است. در میان این کشورها باید قبل از همه به اسرائیل و ضرورت همسویی تلآویو با کاخ سفید اشاره کرد، زیرا اسرائیل قدرتی است که با جنگافروزی در نوار غزه نشان داد میتواند بدون تبعیت از واشنگتن، خاورمیانه را به مرزهای تشنج و بحران بکشاند.
پس از آن همسویی عربستان سعودی و کشورهای عرب خلیج فارس در این باره ضروری است. نقش ترکیه را نیز به عنوان یک قدرت مهم منطقهای نباید از یاد برد. و در نهایت این بر عهده تهران است که کار آمریکا را با پذیرش توافقنامه نهایی آسان سازد، یا با عدم پذیرش، طرح استقرارآرامش نسبی در خاورمیانه را زیر سوال برد.
یک بار دیگر شرایط خاص جهانی و منطقه، ایران و اسرائیل را در موقعیتی قرار داده است که میتوانند طرحهای ابرقدرت آمریکا در این بخش از جهان را با ناکامی مواجه سازند. کمترین هماهنگی نانوشته میان تهران و تلآویو، خاورمیانه را به باتلاق تازهای برای آمریکا بدل خواهد ساخت و کابوس عراق قبل از ۲۰۱۱ را به گونهای دیگر برای واشنگتن زنده خواهد ساخت.
«به گفته سایتهای متعلق به سرویسهای اطلاعاتی ارتش اسرائیل، باید مراقب اقدامات
تلافیجویانه نیروهای داعش و هواداران آنها در قبال امنیت شهروندان آمریکا باشد.»
از همین نوشته خودتان درس بگیرید که دشمن اصلی مردم منطقه صهیونیسم و امپریالیسم
امریکا هستند و استعمار گران اروپایی هم دنباله این دو دولت ادمکش و تروریست می باشند.
نه ایرانیان و نه ترکها هیچ یک از داعش و اعضای وحشی آنان هراس ندارند.کافی است که
کردها منطقی بیاندیشند و با دولت ایران به جنگ داعش بروند.مطمئن باشید که در این صورت
نه تنها درس عبرتی به صهیونیستهای فاشیست ،بلکه هشدار خوبی هم به غرب استعمارگر ،
امریکای خودسر ،عرب *** وهابی -تکفیری و پان ترکیستهای عثانی خواهند داد.
دولت و نیروهای جان بر کف سپاه و ارتش منتظرند که کردها دشمن اصلی خود (دولت امریکا و
انگل چسبیده به آن یعنی رژیم جنایتکار صهیونیستی) را خوب بشناسند و سپس برادری خود را
به هموطنان کردمان ثابت کنند.
سخنرانی اخیر اقای خامنه ای در رابطه با عدم اعتماد به دولت آمریکا و نیز تذکر غیر رسمی به
اقای روحانی، نشان از درک درست ایشان از وقایع عراق و اهداف دشمنان مردم منطقه است.
ضمنأ روسیه هم در این وقایع دخالت غیر مستقیم دارد و از ناامن شدن مرزهای خود با ترکیه و
ایران و نهایتأ اذربایجان و قفقاز و چی چن خرسند نیست.لذا ایجاد ترس و وحشت در دل
دست اندرکاران نظام غیر دمکراتیک ایران و مردم تحت ستم شیعی که تجربه وحشیگری اعراب
سنی و امریکا و سگ زنجیری اش (یهودیسم اسرائیل ) را دارند ،چندان مؤثر نیست.موفق باشید
mansour / 13 August 2014
خوش به حال جناب نویسنده که می تواند اسرار پنهان آقای اوباما را ببیند و برای ما که به نیروهای ما وراء الطبیعه دسترسی نداریم فاش کند. و خوش به حال ایشان که به جایی رسیده که می تواند مقالات پر از فرضهای غیر مستند در سایت رادیو زمانه پست کند.
QLineOrientalist / 14 August 2014
برای درک و فهم فاشیسم متهم ساختن دیگران که به قصد خاک پاشیدن در چشم مردمان است کافی نیست . مهمترین مولفه یک دولت فاشیستی کنترل زندگی خصوصی مردمان تحت حاکمیت و ایجاد هراس برای کنترل همه عرضه های سیاسی و اجتماعی از طریق جدا کردن مردمان و “تک ” کردن انان است .
یراساس کتاب “توتالیتاریسم” هانا ارنت فاشیسم یک شاخه جنبش توتالیتری است که شاخه دیگر ان “کمونیسم ” است . نوکران دو جبهه توتالیتر علی رغم پرخاش های کلامی با کنترل و سیع مردمان کشور خود تمرین اسرکوبگری جهانی را پیش برده اند .
کنترل زندگی خصوصی مردم در ایران که بارز تر ین و جه ان کنترل حجاب زنان است نشان از یک حکومت توتالیتر دارد که با اتکا به در امد نفت و خرید قلم به مزدها از طریق القا کلمات دروغین و بر نهادن انچه در تفکر سیاسی به عنوان توتالیتاریسم و فاشیسم محسوب می شود بر دیگران سعی در گل الود کردن اب به قصد بالا بردن ارزش قلمی خود و ماهیکیری از اب گل الود دارند !
شاهد / 14 August 2014
شما بسیار سخن می پراکنی و تب داعش گرفته ای. هیچ نمی پرسی که چگونه ایران باید از این چند هزار آدامکش ولگرد هراس داشته باشد. امثال داعش تنها بر انانی چیره شده اند که انگیزه ای برای جنگ ندارند یا فرار را بر دفاع از زمینی که با فرصت طلبی قاپیده بودند ترجیح می دهند. داعش حتی در حمله به شهر سنی نشین سامره که توسط پیکار گران شیعه محافظت می شد بیشتر از چند ساعت دوام نیاورد. در مرزهای لبنان در مقابل حزبالله کبوتری شده است در چنگال باز.حکومت ایران تنها به خاطر نیفتادن به دام خطرناک جنگ شیعه و سنیست که به داعش حمله نمی کند وگرنه در 24 ساعت تمامی عراق را دربست قرق می کد. نیروهای کرد عراق ، فاسد و پروار شده اند ،نیروهای کرد ایرانی هم که انقدر در انتظار حمله ی آمریکا به ایران در جا زدند که بخار شان تمام شد. تنها نیروی ورزیده و با بخار کرد، نیروی پی.پی. ک است. داعش برای جنگ با ایران عددی نیست، تنها سندیست که دشمنانش را رسوا می کند.
مطیر - کوت سید صالح / 14 August 2014
اینقدر امریکا زبون شده که نمیتواند ازپس این گروه مشکوک داعش – ساخته اسد – براید؟
یا ماموریت داعش وحماس سنی وحزب ا له و حکومت اسلامی و سپاه بدر شیعه ایجاد و تداوم تنش درمنطقه براساس خواسته غرب است تا نفت را ارزان بخرد و میلیاردها دلار اسلحه بفروشد؟!
faryad / 15 August 2014
دو جبهه خلافت اسلامی در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده ا ند خلافت شیعی و سنی . هردو در حال نابودی منافع مردمان در منطقه و کیش کردن اذناب و نوکران در جبهه سخت افزاری و نرم افزاری به قصد پیش بردن منافع هستند .اگر زمانی مذهب شان با هستی شان در امیخته بود اکنون به مقام و ثروتشان گره خورده است . در هشت سال گذشته با رسیدن نفت به 100دلار شوق و اشتهای جبهه خلافت شیعی و سنی برای کسب قدرت روز افزون شده است . در ایران هفتصد میلیارد دلار درامد بین نوکران جبهه خلافت شیعی و پروردن سرکوب گران و گفتار مندان و قلمزنان و کسترش نفود با کمک به حزب الله و بشار اسد و نوری مالکی و ……شده است و قطر و عربستان با همکاری ترکیه اردوغانی با تجهیز داعش و النصره به جنگ برخاسته اند .
جبهه خلافت شیعی و سنی هردو مسزول فلاکت مردمان این منطقه هستند و قلمزنان هریک سعی می کنند با سیبل کردن جبهه دیگر و استفاده از وحشت و ناخود اگاه جمعی هواداران خود برای قدرت خود و دست یابی به ثروت زیرزمینی منطقه راهی بجویند .
بشار اسد و حزب الله شیعی در کشتار مردمان سوریه از داعش عراقی چیزی کم نگذ اشته اند تا هواداران یکی بتوانند بر دیگری قدرت اخلاقی خود را ثابت کنند
شاهد / 15 August 2014
عجب تحلیلی واقعا آفرین. بی اندازه منطقی بنظر میاد و توجیه کننده کامل خفقان گرفتن آقای اوباما و بی تحرکی آمریکاست. با خواندن این مقاله به بسیاری از پرسشهای ذهنم پاسخ گرفتم. بدون شک از این پس دیگر مقاله های این نویسنده رو دنبال میکنم. تفسیر بسیار وزین و آگاهانه ای از وضعیت ارائه داد که بسیار واقع گرایانه و هشیارانه نوشته شده. آفرین
آرش / 16 August 2014
آدم از برخی از این کامنت گذراها تعجب میکنه که حتی در حد تمیز دادن مابین خبر و تفسیر خبری اطلاعات ندارن و کامنتهایی مینویسن که فقط نشون میده بدبختی این ملت بواسطه چیه. دریغ از یک ذره درک و سواد!
آرش / 16 August 2014
شرمنده، ولی من میام رادیو زمانه که تحلیل درست و حسابی و مستقل بخونم. اگه میخواستم دنبال این جور حرفهای پارانوییدی و تئوری توطئه ای برم که جا زیاد بود. دیگه از آقای عرفانی انتظار همچین حرفهایی رو نداشتم. آدم فکر کنه این جور حرفها مال اوناییه که زیاد بیست و سی نگاه کردند.
Mai / 30 August 2014
وقتی صدام به ایران حمله کرد، یه عده دادشون بلند شد که چرا آمریکا (از طریق عراق، متحد نزدیک شوروی!!!!) به ایران حمله کرده. وقتی ایران احمقانه شروع کرد نفتکش های کویتی و سعودی رو ناکار کردن و با دست خودش آمریکا رو کشوند تو منطقه، همونا گفتند آمریکا اومده کمک صدام! وقتی صدام حمله کرد به کویت، گفتند آمریکا خواسته، همش جنگ زرگریه دعوا سر ایرانه! وقتی آمریکا کویت رو آزاد کرد، گفتند سهمش نرسیده معامله رو به هم زده! وقتی آمریکا تو افغانستان و عراق دخالت کرد، گوش فلک و کر کردند که چرا آمریکا صدام (دشمن قدیمی خودمون ) رو برکنار کرد، چرا آمریکا میخواد تو خاورمیانه باشه چرا همه جا دخالت میکنه …..
حالام که آمریکایی ها از این سریال دایمی و تکراری دردسر و خشونت خاورمیانه خسته شده اند میخواهند دیگه خودشونو از این دیوونه خونه روی زمین راحت کنند، بازم می گند چرا آمریکا مداخله نمی کنه حتما خودش داعشو علم کرده و ….. . شده مثل اون قصه در دروازه رو میشه بست در دهن مردم رو نمیشه بست.
چه گیریه که یه عده دوست دارند تو همه چی نظر بدهند ؟ شما کار خودتو بکن امورات خودتو بچرخون کار تحلیل گرای امور بین الملل رو هم بذار برای خودشون.
محمد / 30 August 2014
Trackbacks