در این که دولت وظیفه اخلاقی بر دوش دارد یا نه، میان فیلسوفان سیاسی اختلاف نظر وجود دارد. اکثر فیلسوفان لیبرال، با تفکیک حق از خیر، دولت را قلمرو حق به شمار آورده و مخالف دخالت دولت در تعیین زندگی خوب (خیر/سعادت) برای شهروندان هستند. حکومت موظف به رعایت حقوق شهروندان است، شهروندان خود باید آزادانه از میان سبک‌های زندگی متفاوت مدعی خیر، دست به انتخاب بزنند.

فقیهان و زمامداران جمهوری اسلامی برای دولت وظایف اخلاقیِ دینی قائل بوده و معتقدند که دولت با اجرای احکام فقهی، سعادت دنیوی و اخروی مردم را تأمین می‌کند. دنیا مزرعه آخرت است. پس فقیهان وظیفه دارند تا دنیا را به گونه‌ای بسازند تا مردم در آخرت به بهشت بروند. نزاع بر سر به زور مردم را راهی بهشت کردن، در واقع به اینجا باز می‌گردد که اجرای اجباری احکام شریعت توسط رژیم سیاسی (دولت)، معنایی جز به زور مردم را راهی بهشت کردن ندارد.

آیت الله جنتی − نظارت استصوابی او تبلور ایده کشاندن مردم به سوی بهشت است.
آیت الله جنتی − نظارت استصوابی او تبلور ایده کشاندن مردم به سوی بهشت است.

آخرت‌گرایی ادعایی

مدعیات فقیهان بسیار ستبر و عالی است: انقلاب برای دنیا طلبی نبود، هدف انقلاب و تأسیس جمهوری اسلامی، معنویت، اخلاق و روحانی کردن مردم، جامعه و زندگی فردی و جمعی بود. اما جامعه چگونه معنوی، اخلاقی و روحانی می‌شود؟ با اجرای احکام فقهی.

با آن که فقیهان دین را به سه بخش اعتقادات، اخلاق و فقه تقسیم کرده و می‌کنند، اما آگاهانه و ناآگاهانه اخلاق را به فقه فروکاسته و زندگی فقهی را با زندگی اخلاقی یکسان قلمداد کرده و می‌کنند. زندگی سعادتمندانه دنیا را تابع سعادت اخروی کرده و راه آن را هم اجرای “اسلام فقاهتی” می‌دانند.

از نظر اکثر فقیهان، زندگی سعادتمندانه در آخرت داشتن، ملاک ارزیابی اخلاقی رفتارهاست. به عنوان نمونه آیت الله مصباح یزدی می گوید: “اگر می‌خواهیم بگوییم چه کاری خوب یا بد است و یا این که ارزش کارها را نسبت به یکدیگر بسنجیم باید ببینیم چه تأثیری بر آخرت ما دارند؛ اگر چنین حسابی را انجام دهیم آن گاه ارزش اعمال مختلف را در می‌یابیم، قرآن نیز بر همین اساس خوب و بد را مشخص کرده است”.

در این دیدگاه “دنیاگرایی” و “آخرت گرایی” در تعارض با یکدیگر قرار می‌گیرند. مصباح یزدی می‌گوید: “همه حرکات، سکنات، لذت‌ها و رنج‌ها می‌تواند با انگیزه دنیایی یا آخرتی باشد؛ ظاهر زندگی انسان‌ها به یکدیگر شبیه است اما انگیزه و نیت آنها مشخص می‌کند که کدام یک دنیا طلب و کدام آخرت طلب است. انسان هرچه دنیا را بهتر می‌شناسد آرزوهایش طولانی تر و بیشتر می‌شود؛ این که به خود و فرزندانش به ثروت و مقام برسند، کاری کند که نامش بعد از گذشت صد سال باقی بماند، همه اینها دنیا طلبی است؛ اما همه این کارها را می‌توان با انگیزه اخروی انجام داد.”

ولی فقیه بر مرکب نورانی‌سازش. نور بر صورت آقا نه از ملکوت بلکه از یک سری لامپ کاملا دنیوی افشانده می‌شود
ولی فقیه بر مرکب نورانی‌سازش. نور بر صورت آقا نه از ملکوت بلکه از یک سری لامپ کاملا دنیوی افشانده می‌شود

دنیاگرایی عملی

نگاه به دنیا به عنوان مسافرخانه و محل گذر موقتی، اساس این دیدگاه است. زندگی دائمی و ماندگار، زندگی آخرت است. مبارزان غیر مذهبی برای بهتر کردن زندگی دنیوی خود و دیگران انقلاب می‌کنند. در بهترین حالت، هدف آنان تحقق عدالت اجتماعی در جامعه است. مصباح یزدی می‌گوید: “این افراد در همه کارها برای دنیای خود یا دیگران انجام می‌دهند، حتی انقلاب می‌کنند به این نیت که مردم راحت شوند. در بالاترین درجه دنبال برقراری عدالت هستند، در حالی که عدالت هدف نهایی نیست بلکه یک وسیله است.”

هیچ کس دنیاگراتر از فقیهان نیست. برای حفظ حکومت دنیوی، دست به هر جنایتی زده و می‌زنند.

درباره این رویکرد چند نکته گفتنی است:

یکم- فرض کنیم که هدف فلسفه سیاسی و دولت/نظام سیاسی، بسط اخلاق، معنویت و روحانیت باشد. فرض کنیم که دنیاطلبی مذموم بوده و آدمی هر قدر معنوی و اخلاقی تر باشد، آخرت‌گراتر می‌شود. فقیهان به عنوان رهبران جمهوری اسلامی چگونه اند؟

هیچ کس دنیاگراتر از آنان نیست. برای حفظ حکومت دنیوی، دست به هر جنایتی زده و می‌زنند. آیت الله خمینی که استاد اخلاق و عرفان و فقه و فلسفه اینها بود، به صراحت می‌گفت: “حفظ نظام اوجب واجبات است”، و خطاب به جانشین خود (آیت الله خامنه ای) نوشت: برای حفظ نظام می‌توان کلیه احکام اولیه اسلام – اعم از عبادی و غیر عبادی – را تعطیل کرد. برای حفظ نظام می‌توان دروغ گفت و جاسوسی کرد و شرب خمر هم مجاز است. آری اینها آرای استاد زمامداران جمهوری اسلامی و رهبر انقلاب معنوی است.

“استبداد دینی” برای فرستادن اجباری مردم به بهشت، دنیای آنان را به جهنم تبدیل می‌کند.

مگر سرکوب‌های دهه اول انقلاب برای حفظ همین حکومت دنیوی صورت نگرفت؟ مگر آیت الله خمینی به صراحت و شفافیت تمام ننوشت که برای حفظ نظام و انقلاب، آیت الله منتظری را از رهبری آینده نظام عزل می‌کند؟ آیا در نامه عزل آیت الله منتظری ذره‌ای اخلاق و معنویت وجود داشت؟ یا به شدت به آیت الله منتظری می‌تاخت که چرا به قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ اعتراض کرده و آن را افشا کرده ای؟

آیت الله خامنه‌ای هم برای حفظ حکومت بر دنیا دست به هر کاری زده است. ۵ سال آیت الله منتظری را در منزلش زندانی کرد. جنبش انتخاباتی سبز را به گونه‌ای که همه از آن اطلاع داریم- برای حفظ حکومت بر دنیا- سرکوب کرد. وقتی آیت الله موسوی اردبیلی وعلی مطهری از او خواسته‌اند تا مهندس موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی را آزاد سازد، به هر دوی آنان گفته که اگر آیت الله خمینی رهبر بود و آنان این گونه کرده بودند، آنان را به شدت مجازات می‌کرد. نزاع و سرکوب بر سر دنیا است، نه آخرت.

استفاده از مدرن‌ترین اتومبیل‌های ضد گلوله دنیاطلبی است یا آخرت گرایی؟ استدلال این است که آقایان برای نجات از خطر ترور دشمنان و ضدانقلاب از این اتومبیل‌ها استفاده می‌کنند. همین مدعا نشانه دنیاطلبی است. برای این که از شهادت- بزرگترین فیض الهی- می‌گریزند.

شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ اکبر هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد. چرا؟ برای دنیا بود یا آخرت؟ آنان می‌دانستند که در آن شرایط هاشمی با آرای بالایی پیروز خواهد شد. نزاع بر سر دنیا بود، نه اخلاق و معنویت. وقتی فقیهان برای دنیاطلبی با خودی‌ها چنین می‌کنند، با غیر خودی‌ها چه‌ها کرده و چه می‌کنند؟

مگر خود آیت الله مصباح یزدی امام زمان را در شب‌های احیأ تا سحر بیدار نگاه نداشت تا برای پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ دعا کند؟ آیا بیدار نگاه داشتن امامی که وجود ندارد- حتی اگر وجود داشت، نیازی به بیدار ماندن و دعا کردن نداشت، با قدرت فوق العاده خود می‌توانست هر کس را رئیس جمهور سازد- برای دنیا بود یا آخرت؟ این نوع دروغگویی، یکی از بدترین انواع رذایل اخلاقی برای دنیا طلبی است. یعنی، سوء استفاده از باورهای دینی مردم برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری.

دوم- استفاده از مدرن‌ترین اتومبیل‌های ضد گلوله دنیاطلبی است یا آخرت گرایی؟ استدلال این است که آقایان برای نجات از خطر ترور دشمنان و ضدانقلاب از این اتومبیل‌ها استفاده می‌کنند. همین مدعا نشانه دنیاطلبی است. برای این که از شهادت- بزرگترین فیض الهی- می‌گریزند. مگر بهترین جوانان ایران زمین را با شعارهای شهادت طلبانه راهی جبهه‌های جنگ با عراق نکرده و صدها هزار تن از آنان را شهید و معلول نکردند. مگر دائماً نمی‌خواندند:

کجائید ای شهیدان خدایی
بلا جویان دشت کربلایی

نمونه‌ای از ساده‌زیستی. یک مدرسه دینی جدید و مراسم افتتاح آن
نمونه‌ای از ساده‌زیستی. یک مدرسه دینی جدید و مراسم افتتاح آن

سوم- مطابق گزارش سازمان شفافیت بین المللی، جمهوری اسلامی یکی از فاسدترین نظام‌های سیاسی موجود جهان است. افشاگری‌های یک سال اخیر نشان دهنده آن است که دولت امام زمانی احمدی نژاد در چه سطح وسیعی مرتکب فسادهای کلان شده است. این حجم از فساد، در چه تعداد از نظام‌های سیاسی ای که مدعی معنویت، اخلاق، روحانیت و آخرت گرایی نیستند، رخ داده است؟ فقیهان و آقازاده‌های شان چقدر در این فسادها نقش داشته و از آن منفعت برده اند؟ این چه فقه آخرت گرایی است که محصولش فساد و دروغ و ریا است؟

چهارم– عدالت/برابری/تبعیض زدایی موضوع فلسفه سیاسی است. نظام سیاسی برای اجرای عدالت برساخته شده است. دموکراسی و حقوق بشر، عادلانه‌ترین برساخته‌های بشری تاکنون هستند. در یک نظام عادلانه- ملتزم به دموکراسی و حقوق بشر- شهروندان می‌توانند زندگی اخلاقی و معنوی تری داشته باشند تا زندگی در نظام غیر عادلانه استبدادی.

“استبداد دینی” برای فرستادن اجباری مردم به بهشت، دنیای آنان را به جهنم تبدیل می‌کند. مولوی از زبان مردم به پیامبران می‌گفت:

طوطی نقل و شکر بودیم ما
مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما

اما فقیهان با دنیاطلبی مفرط و فسادهای عظیم، “مرگ اندیشی” را دود کردند و به هوا فرستادند. به قول مولوی:

جاهلان سروَر شُدَستند و زبیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم

پنجم- آن گونه که امام محمد غزالی نشان داده، فقه دنیوی‌ترین بخش دین است. او فقیهان را “علماء الدنیا” می‌نامید. به گفته او، اگر مردم بر سر دنیا نزاع نکرده، خصومت نمی‌ورزیدند، با یکدیگر عادلانه رفتار می‌کردند، هیچ نیازی به فقیهان نمی‌افتاد. فقیه براساس ظواهر و به زور حکم می‌راند و “دل از ولایت فقیه خارج است“. اسلام آوردن با شمشیر، مقبول فقیهان است. یکی از کارکردهای فقه و فقیهان، برساختن “حیله‌های شرعی” است. فقه دنیوی جایی برای اخلاق و پارسایی و معنویت باقی نمی‌گذارد. به همین دلیل فیض کاشانی در وصف آنان گفته بود:

این فقیهان که به ظاهر همه اخوان هم اند
گر به باطن نگری دشمن ایمان هم اند
جگر خویش و دل هم ز حسد می‌خایند
پوستین بره پوشیده و گرگان هم اند
تا که باشند در اقلیم ریاست کامل
در شکست هم و جوینده نقصان هم اند
واعظان گرچه بلیغ‌اند و سخندان لیکن
گفتن و کردن این قوم کجا آن هم اند
آه از این صومعه داران تهی از اخلاص
کز حسد رهزن اخلاص مریدان هم اند