وبسایتهای اصولگرایان بخش هایی از سخنان سال گذشته سید محمد خاتمی را با عنوان “من نمیگویم [در انتخابات ریاست جمهوری۸۸] تقلب شده است“، منتشر کردند. در همین سخنرانی او گفته که نسبت به شعارهای سر داده شده در تظاهرات ۸۸ واکنش نشان داده است.
خاتمی میگوید: «من نسبت به شعارها موضع گرفتم، راجع به جمهوری اسلامی، راجع به اهانت به حضرت اباعبدالله موضع گرفتم. من موضع گرفتهام و همیشه هم گرفتهام. البته شاید توقع این بوده که بیشتر موضع بگیرم.»
خاتمی به دوران اصلاحات نیز اشاره کرده و میگوید مسئولیت سخنان و مدعیات دیگران در آن دوران با او نیست که حسین شریعتمداری در این خصوص وی را مورد بازخواست قرار میدهد.
هر کس قدرت سیاسی را در دست میگیرد، باید پاسخگو باشد. خاتمی ۸ سال ریاست قوه مجریه را بر عهده داشت. چرا حتی یک بار از نقش خود و دولتاش در شکست اصلاحطلبان سخن نگفته و نمیگوید؟
او میگوید: «ببینید وقتی فضا یک خرده باز شد هرکسی یک ادعایی میکند، بنده بدبخت بیچاره هم آمدهام سر کار و حرفهایی که نتایج آن ممکن است مشترک باشد و مبانی آن کاملاً مختلف است، صحبت کرده هرکسی میآید یک حرفهایی میزند و من باید تاوان به حسین شریعتمداری بدهم که بله شما گفتید که علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد، این را اصغرزاده گفته به من چه؟ یا شما گفتید امام خمینی به موزه تاریخ سپرده شود، آن را گنجی گفت، من با گنجی اختلاف نظر داشتم. یا اینکه در عاشورا علیه امام حسین شعار دادند، خوب غلط کردند، این را چرا به حساب من میگذارید؟ شاید ما نقصمان این بود که روشنتر مطالب خود را نگفتیم.» (کیهان ، ۹۲/۱۰/۱۶، ص ۲)
انتشار این سخنان در این زمان چه معنایی دارد؟ درباره محتوای آن چه میتوان گفت؟ آیا طرفین نزاع با این سخنان به هدف خود دست مییابند؟
یکم- محتوای مدعیات خاتمی: این مدعای خاتمی که مسئولیت افکار و گفتار و رفتار افرادی که در سطح جامعه مدنی- نه دولت- فعالیت میکردند، با او نبود و نیست، درست است.
خاتمی نباید پاسخگوی آرای طرح شده توسط روزنامهنگاران و دیگر فعالان قلمرو عمومی باشد. آنان خود پاسخگوی عملکردشان بودهاند. به عنوان نمونه، من به خاطر نوشتههایم، دو بار و به مدت ۶ سال و سه ماه، از ۸ سال دوران ریاست جمهوری خاتمی را در اوین زندانی شدم.
اگر به توجیهات خاتمی در ۱۶ سال گذشته بنگرید، نکته جالب توجهی مکشوفتان خواهد شد. او هیچ گاه هیچ مسئولیتی در خصوص شکست اصلاحطلبان نپذیرفته و همیشه گناه شکست را به گردن دیگران- آن هم چند فعال رادیکال جامعه مدنی- میاندازد. اما:
اگر ۱۰-۲۰ تن دیگر از فعالان حوزه مدنی را مسئول شکست اصلاحطلبان قلمداد کنیم، همچنان در حال ترویج مدعیات کاذب ایدئولوژیک و خودفریبی بوده و هستیم.
الف- هر کس قدرت سیاسی را در دست میگیرد، باید پاسخگو باشد. میزان پاسخگویی متناسب با قدرتی است که در اختیار دارد. خاتمی ۸ سال ریاست قوه مجریه را بر عهده داشت. چرا حتی یک بار از نقش خود و دولتاش در شکست اصلاحطلبان سخن نگفته و نمیگوید؟ آن هم در شرایطی که اکثریت جامعه و خصوصاً نخبگان پشتیبان او بودند.
ب- فروکاستن یک پدیده بزرگ اجتماعی- یعنی حرکاتی که به دوم خرداد ۱۳۷۶ ، مجلس ششم و شورای شهر اول منتهی شد و سپس به شکست اصلاحطلبان و اخراج آنان از نظام انجامید (یعنی حداقل یک دوران ۸ ساله)- به علتی واحد، نهایت سادهنگری، نگاه غیرعلمی و ایدئولوژیک است.
من خود بارها این سخن را شنیدهام که “اکبر گنجی باعث شکست اصلاحات شد”. آیا مدعایی از این مضحکتر می توان بیان کرد؟ مگر یک فرد چقدر قدرت دارد که به تنهایی شورای شهر، قوه مقننه و قوه مجریه را از دست اصلاحطلبان در آورد؟ آن هم فردی که ۶ سال و سه ماه آن دوران هشت ساله را در زندان بوده است.
اگر ۱۰-۲۰ تن دیگر از فعالان حوزه مدنی را هم به این فرد بیفزائیم، و آنان را مسئول شکست اصلاحطلبان قلمداد کنیم، همچنان در حال ترویج مدعیات کاذب ایدئولوژیک و خودفریبی بوده و هستیم.
پ- بیان حقیقت، نقد قدرت و افشای جنایات حکومت و فسادهای آن، وظیفه روزنامهنگاران و روشنفکران است. آنان در آن دوران صادقانه به وظیفه خود عمل کرده و هزینههای سنگینی بابت آن پرداختند. افشای قتلهای زنجیرهای، افشای وضعیت زندانها در گذشته، افشای فسادهای حکومت، نقد قدرت سیاسی و اقتصادی، نه تنها بخش مهمی از وظیفه اخلاقی و قانونی آنان بود، بلکه لازمه تقرب به حقیقت بود.
خاتمی خطاها را به گردن روزنامه نگاران و روشنفکران تندرو انداخته است. اما روزنامهنگارانی که در دوران ریاست جمهوری او زندانی شدند، حتی یک بار به این دلیل او را هم مسئول به شمار نیاوردند.
اگر قرار باشد میان فعالان جامعه مدنی که منتقد نظامند و گروهی که قوه مجریه، قوه مقننه و شورای شهر را در دست داشتند- و به تبع آنها در دهها نهاد قدرتمند دیگر حکومتی (از جمله شورایعالی امنیت ملی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورایعالی انقلاب فرهنگی، و…) حضور داشتند- کسی پاسخگو باشد، روشن است که آنان که در قدرت بودند باید پاسخگو باشند.
فرض کنید جرج بوش شکست جمهوریخواهان را به گردن روزنامهنگارانی بیندازد که دروغها و جنایات افغانستان و عراق را افشا کردند. آیا مردم و روشنفکران به ریش او نخواهند خندید؟ فرانسیس فوکویاما از طرفداران حمله به افغانستان بود. اما بعدها به شدت مخالف جرج بوش و همکارانش شد و آنان را گروهی لنینیست خواند که واقعیتهای معارض را به سود خود تغییر میدهند.
او گفت که آمریکا در افغانستان و عراق به جای دولتسازی، به نابودی دولت پرداخت. وقتی از ریچارد رورتی درباره دولت بوش سئوال کردم، آنان را ابلهانی نامید که با کتاب بیگانهاند. با این همه، جرج بوش در کتاب خاطرات دوران ریاست جمهوریاش، مسئولیت همه تصمیمها را پذیرفته و گناه شکست را به گردن روزنامهنگاران افشاگر دروغ ها و شکنجهها و جنایات نینداخته است.
البته بوش در دیدار با پادشاه عربستان سعودی از ۱۷ نهاد اطلاعاتی و امنیتی دولتش انتقاد میکند که با گزارش خود- مبنی بر غیرنظامی بودن برنامه هستهای جمهوری اسلامی- دست وی را برای حمله نظامی به ایران بستند (جرج بوش، لحظههای تصمیمگیری، ترجمه حسن وزیری سابقی، نشر همزبانان، صص۵۳۵-۵۳۴).
اما در ایران، خاتمی نه تنها هیچ خطایی را نپذیرفته، بلکه خطاها را هم به گردن دیگران- یعنی روزنامه نگاران و روشنفکران تندرو- انداخته است. اما روزنامهنگارانی که در دوران ریاست جمهوری او زندانی شدند، حتی یک بار به این دلیل او را هم مسئول به شمار نیاوردند.
مطالبات خامنهای روشن است. اما اصلاحطلبی به معنای تن دادن به خواست های زمامدار خودکامهای که مطابق میل خودسرانه حکومت میکند، نیست.
آیتالله منتظری با تصویب شورایعالی امنیت ملی- که ریاست آن را خاتمی بر عهده داشت- به مدت ۵ سال در منزل خود زندانی شد. آیا مسئول همین اقدام ظالمانه هم روزنامهنگاران رادیکال بودند؟
دوم- حقیقتگویی در خصوص اتهامات حسین شریعتمداری: حسین شریعتمداری به نمایندگی از آیتالله خامنهای به همه تهمت میزند و دشنام میدهد (رجوع شود به مقاله “خامنهای و “جواهر تک تیرانداز”، حسین شریعتمداری“). اما سید محمد خاتمی حتی در نقل تهمتها و دروغ های شریعتمداری حقیقت را نمیگوید. حسین شریعتمداری بارها و بارها وی را به جاسوسی و پول گرفتن از عربستان سعودی متهم کرده است.
وقتی آیتالله جنتی گفت، سند دارد که دولت آمریکا از طریق عربستان سعودی یک میلیارد دلار به سران فتنه پرداخت کرده و وعده داده که اگر آنان جمهوری اسلامی را سرنگون سازند، تا ۵۰ میلیارد دلار دیگر نیز دریافت خواهند کرد، حیدر مصلحی و حسین شریعتمداری تهمت و دروغ او را تأیید کردند.
حمید رسایی هم گفت: “کمک یک میلیاردی آمریکا را فقط خاتمی دریافت کرده است“. البته شریعتمداری دو سال بعد در یزد گفت:”ملک عبدالله برای سران فتنه پول فرستاد ولی بخاطر مسائل بانکی پول به ایران نرسید“.
تهمتها و دروغ های تنها نماینده ۲۰ ساله آیتالله خامنهای به سید محمد خاتمی از این قبیل است. حسین شریعتمداری نوشت که خاتمی “در حمايت از فتنه آمريكايی- اسرائيلی ۸۸ همه حيثيت خود را يكجا به قمار آورده و باخته است“.
برای آیتالله خامنهای و حسین شریعتمداری، انتقاد خاتمی از ابراهیم اصغرزاده و اکبر گنجی هیچ سودی ندارد. انتقاد از دیگر نیروهای به اصطلاح تندرو اصلاحطلبان نیز مفید فایده نخواهد بود. برای آنان، محکوم کردن علنی موسوی و کروبی مهم است
سپس از او میپرسد: “آيا میتوانید فقط يك نمونه – تأكيد میشود فقط يك نمونه- از اقدامات و مواضع خود از آغاز فتنه ۸۸ تاكنون را آدرس بدهيد كه با دستورالعمل از پيش ابلاغ شده سرويسهای اطلاعاتی آمريكا و انگليس و اسرائيل منطبق نبوده باشد؟! اگر فقط يك نمونه سراغ داريد، بفرمائيد”.
این کجا و آنچه خاتمی نقل میکند، کجا؟ خاتمی میبایست تاوان اتهامات سنگینتری را به حسین شریعتمداری- به نمایندگی از خامنهای- بپردازد. او همیشه محمد خاتمی را یکی از “سران فتنه” نامیده و در مناظره با ابراهیم اصغرزاده در سیمای جمهوری اسلامی گفت: “در فتنه ۸۸ سردمداران آن فتنه به دنبال اين بودند كه ايران را بفروشند…شما میگوييد كه چرا خاتمی با كلينتون دست نداد من میگويم كه دو بار با جرج سوروس صهيونيست ملاقات داشت… چرا وقتی نتانياهو میگويد اصلاحطلبان سرمايههای ما هستند يا وقتی اوباما میگويد از جنبش سبز حمايت میكنيم اصلاح طلبان موضع نمیگيرند؟ “
کار بسیار ساده است. کافی است نگاهی به سرمقالههای حسین شریعتمداری در کیهان در دوره ۹۲- ۸۸ بیندازید تا ببینید که تاوان چه تهمت ها و دروغ هایی را باید پس دهید.
سوم- مطالبات خامنهای: در ۱۱ مرداد ۹۲ در مقاله “تقلب ۸۸: معضل خامنهای یا الزام عذرخواهی خاتمی؟ ” سخنان آیتالله خامنهای را نقل کردیم که میگفت “در جلسات خصوصی میگویند تقلب اتفاق نیفتاده بود”. در آنجا توضیح دادیم که این سخنان معطوف به سید محمد خاتمی است، نه میر حسین موسوی و مهدی کروبی. برای این که خاتمی در جلسات خصوصی چنان سخنانی بر زبان رانده است.
سپس افزودیم که خامنهای از خاتمی میخواهد که به طور علنی عذرخواهی کند. اگر خاتمی به این خواست تن دهد، سپس او را به دلیل “اردوکشی خیابانی” ، متهم خواهند کرد. دیگر پیامدهای این اعتراف را هم در همان مقاله بازگو کرده و راه حلی در برابر او نشاندیم.
سپاه پاسداران پس از گذشت ۵ ماه از سخنان آیتالله خامنهای، شنود سخنان جلسه خصوصی خاتمی را منتشر می سازد تا نشان دهد که خامنهای در مدعای خود صادق است. در آن زمان آیتالله خامنهای از این سخنان، و شنودهای دیگر جلسات آگاه بود.
اصلاح طلبان باید به طور جدی به این بیندیشند که دموکراسی و حقوق بشر با چه نوع ساختاری قابل جمع نیست. از نفی خشونت و جنگ داخلی به راه انداختن نمی توان تن دادن به خواست های دیکتاتور را نتیجه گرفت.
محمد خاتمی در ۹۲/۹/۲۶ در دیدار با استانداران دوران اصلاحات خطاب به دستگاه های امنیتی گفت: “جوی را درست کردهاند که همه افراد احساس می کنند تحت شنود شدید هستند. بنده خودم را میگویم ای کاش شنود میشد و یا آنچه بود همان طور منتقل می شد به جاهای دیگر.بنده از بولتنها و مطالبی که علیه من گفته میشود با خبرم چیزهایی گفته میشود که اصلا از سر تا پا دروغ محض است لااقل صداقت در انتقال آن چه شنود میشود داشته باشند و بخصوص آنچه را به بزرگان [آیتالله خامنهای] منتقل میكنند. دائما سعی میکنند کسانی را که نمیپسندند بدبینی نسبت به آنها را در سطوح بالای مملکت ایجاد بکنند و حتی دو به هم زنی کنند”.
اما برای آیتالله خامنهای و حسین شریعتمداری به نمایندگی از سوی او، انتقاد خاتمی از ابراهیم اصغرزاده و اکبر گنجی هیچ سودی ندارد. انتقاد از دیگر نیروهای به اصطلاح تندرو اصلاحطلبان نیز مفید فایده نخواهد بود.
برای آنان، محکوم کردن علنی مهندس موسوی و مهدی کروبی مهم است. خاتمی باید به طور رسمی وقوع تقلب در انتخابات ۸۸ را انکار کند، به دلیل همراهی و همدلی با موسوی و کروبی، و حمایت علنی چند ساله از آن دو، باید عذرخواهی کند. هدف آنان تخریب موسوی و کروبی توسط خاتمی است. به همان شکل که در مجلس از وزرای پیشنهادی حسن روحانی اعتراف گرفتند که در سال ۸۸ هیچ تقلبی صورت نگرفته است. ولی جالبتر این بود که پس از این اعتراف هم به آنها رأی اعتماد ندادند.
آیتالله خامنهای نمیتواند رفتارهای دوگانه خاتمی را بپذیرد. خاتمی نه تنها بارها با خانواده کروبی و موسوی دیدار کرده و خواهان رفع حصر شده، بلکه به دیدار نسرین ستوده و دیگر زندانیان آنچه خامنهای “فتنه” می نامد، رفته و خواستار آزادی کلیه زندانیان شده است.
چهارم- مسأله اصلی خامنهای: افشای فاسدهای کلان و رانتخواری های ۸ سال گذشته که توسط دولت جدید “چپاول” بیتالمال نامیده شد، برای خامنهای که همیشه علیه فساد سخن گفته و از عدالت دفاع کرده، بسیار گران تمام شد.
فضاسازی یک ماه اخیر علیه سران فتنه، اسطوره سازی از ۹ دی و افشای نوار سخنان خاتمی، همه و همه، برای انحراف افکار عمومی از غارت اموال ملی طی ۸ سال گذشته است.
فضاسازی یک ماه اخیر علیه سران فتنه، اسطوره سازی از ۹ دی و افشای نوار سخنان خاتمی، همه و همه، برای انحراف افکار عمومی از غارت اموال ملی طی ۸ سال گذشته است. برای این که بیشترین حمایت های خامنهای نثار دولت احمدینژاد شد و دولت او را بهترین دولت پس از مشروطه نامید و گفت که نظرات احمدینژاد از همه به نظرات او نزدیکتر است.
مطالبات خامنهای روشن است. اما اصلاحطلبی به معنای تن دادن به خواست های زمامدار خودکامهای که مطابق میل خودسرانه حکومت میکند، نیست. اصلاحطلبی به معنای نفی خشونت (خصوصاً خشونت ناشی از مداخله خارجی برای تغییر رژیم تحت عنوان دخالت بشردوستانه)، دفاع از تمامیت ارضی ایران، ترجیح منافع ملی بر منافع گروهی و فردی، و مبارزه مسالمتآمیز برای گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است.
اصلاح طلبان باید به طور جدی به این بیندیشند که دموکراسی و حقوق بشر با چه نوع ساختاری قابل جمع نیست. از نفی خشونت و جنگ داخلی به راه انداختن نمی توان تن دادن به خواست های دیکتاتور را نتیجه گرفت. ایستادگی رهنورد، موسوی، کروبی، عبدالله نوری، قدیانی، تاج زاده، زیدآبادی، عبدالله مومنی و بقیه زندانیان قابل تقدیر و در راستای اصلاحطلبی است.
نباید هر اقدامی را معارض با اصلاحطلبی قلمداد کرد. این که جامعه در شرایط فعلی “توان” و “خواست” نافرمانی مدنی دارد یا نه، یک بحث است؛ و این که نافرمانی مدنی عملی اصلاحطلبانه بوده و خواهد بود، بحثی دیگر است.
ممکن است مردم در شرایط فعلی نخواهند دست به نافرمانی مدنی بزنند، ممکن است آن گروهی که می خواهند دست به نافرمانی مدنی بزنند، فاقد توانایی چنین اقدامی باشند، اما در هر حال، نافرمانی مدنی به معنای نقض عملی قوانین ناعادلانه، ناحق و برخلاف وجدان، عملی اصلاحطلبانه است. اما برخی از دوستان، توسل به این گونه روش ها را، خروج از اصلاح طلبی قلمداد می کنند. گاندی و ماندلا بهترین شاهد این مدعایند.
“عدالت اسلامی” در برخورد با مداح هفتتيرکش و انتقاد مطهری! علی کشتگر
در نظامی که مداح بيت رهبری در خيابان عليه شهروندان معمولی هفتتيرکشی میکند و علنا از جانب نهادهای نظامی و امنيتی مورد حمايت قرار گيرد، اما نماينده مجلساش با وجود وفاداری به نظام اگر نظرات خود را بيان کند مورد تعقيب و تهديد قرار میگيرد، قوه قضائيه فاسد و آلت دست است
……………………
-پس از کودتای خرداد ۸۸، دستگاه قضايی جمهوری اسلامی با برگزاری دادگاههای نمايشی از زندانيانی که زير فشار شکنجه های روحی و جسمی خود را مجبور به قبول خواسته های بازجويان می ديدند، نشان داد که حتی به ظاهر نيز نمی تواند خود را مستقل از منويات نيروهای نظامی و امنيتی نشان دهد. پيش از اين رسوايی های مشمئز کننده نيز در موارد گوناگون از جمله قتل سعيدی سيرجانی در زندان، پرونده قتل های زنجيره ای نويسندگان، حوادث خونين ۱۸ تير، ترور سعيد حجاريان و… دستگاه قضايی جمهوری اسلامی همدستی خود را با نهادهای سرکوب به اثبات رسانده بود.
شخص علی خامنه ای خود يکی از برجسته ترين مصاديق دشنام گويی و تهمت زنی به مخالفان و منتقدان است و طبعا بسياری از مريدان و برگماشتگان او رفتار رهبر خود را سرمشق خود قرار می دهند. خامنه ای در گذشته بارها به منتقدان و به مردم معترض اهانت کرده است. “ميکرب” خواندن مردم معترض، “بی بصيرت”، “بی غيرت”، “فريب خورده” “آلت دست دشمن”، “منحرف”، “شاه سلطان حسين”، “نانجيب” و درشت گويی ها و دشنام هايی از اين دست بارها از جانب شخص خامنه ای نصيب منتقدان و مردم معترض شده است. در توصيف دولت اسرائيل نيز خامنه ای اخيرا از عبارت “سگ، نحس، نجس صهيونيسم” استفاده کرد. علی لاريجانی رئيس مجلس نيز دو سال پيش پرزيدنت باراک اوباما را در صحن مجلس “کاکا سياه” خوانده بود. اما از آنجا که فحاشی و اهانت ،(Intolerance)ريشه در نارواداری
بی ظرفيتی در تحمل دگرانديشان و خوی استبدادی دارد، طبيعی است که ديکتاتور ها و ايادی آنها که خود به هرکس و هرچيز اهانت می کنند، تحمل “نازک تر از گل” ندارند و هيچ گونه مخالفت و انتقادی را برنمی تابند.
اظهار نظر نمايندگان که به لطف حاکميت از صافی شورای نگهبان عبور کرده اند تا آنجا تحمل می شود که از خطوط قرمزها عبور نکنند و در ملاء عام حرفی مغاير نظرات اعلام شده خامنه ای نزنند. گناه اصلی علی مطهری نماينده اصول گرای مجلس که در وفاداری و التزام او به نظام حاکم و ولايت فقيه ترديدی نيست آن است که وی ادامه حصر رهبران جنبش سبز را به صلاح جمهوری اسلامی نمی داند و مدام از اين اعتقاد خود که مغاير با مواضع رهبر جمهوری اسلامی است در ملاء عام دفاع می کند. از اين گذشته او اخيرا پا از اين هم فراتر گذاشته و اهميت و اصالت تجمع فرمايشی ۹ دی که رهبر جمهوری اسلامی بارها آن را “معجزه” و “حماسه” اعلام کرده زير سئوال برده است.
سخنان اخير مطهری کاسه صبر خامنه ای را لب ريز کرده و به دستگاه قضايی “مستقل” دستور احضار وی را صادر کرده. بيانيه دادستانی اما به اين دو علت اصلی جلب مطهری عامدا اشاره نمی کند.
از قضای روزگار احضار مطهری مصادف شده است با ماجرای هفت تير کشی شبانه مداح معروف بيت رهبری. محمود کريمی که اتومبيل او در ساعت سه بامداد روز پنج دی با خودروی يک زوج جوان تهرانی تصادف می کند، پس از شليک ۵ گلوله به بدنه خودروآن زوج جوان، صحنه تصادف را ترک می کند. شکايت اين دو شهروند تا اين لحظه به جايی نرسيده است. پس از اين حادثه حجت الاسلام تائب فرمانده قرار گاه عمار که وابستگی وی به بيت رهبری زبانزد عموم است از محمود کريمی به عنوان مداح خانواده “اهل بيت” حمايت می کند و سايت ندای انقلاب وابسته به نهاد امنيتی سپاه شاکيان مداح را اراذل و اوباش و ضد انقلابی معرفی می کند. سردار رادان معاون نيروی انتظامی رسانه ها را به بزرگنمايی درباره اين حادثه متهم می کند و می گويد محمود کريمی مجوز حمل سلاح داشته و کسی که دارای مجوز باشد هرگاه صلاح بداند از آن استفاده می کند. برخی از مداحان ديگر نيز همين موضع سردار رادان را تکرار کرده اند. (مراجعه شود به “محمود کريمی مداح با سلاح” نوشته بهروز صمدبيگی در روزآنلاين)
تا اين لحظه با وجود بازتاب اين رسوايی در شبکه های اجتماعی تلاش های زوج جوان که از اين مداح هفت تيرکش به کلانتری شکايت برده اند به جائی نرسيده است.
به گزارش وب سايت آينده شکايت از محمود کريمی در کلانتری ثبت و به دادگاه مربوطه ارسال می شود، اما مداح تيرانداز که در گذشته بارها مورد تفقد شخص خامنه ای قرار گرفته از حضور در جلسه دادرسی خودداری می کند.
اگر امروز می بينيم که نظام حاکم از سرتابه پا در رانت خواری و فسادهای خيانت بار اقتصادی غوطه ور است، بايد پرسيد که نقش مجلس و دستگاه قضايی در اشاعه فساد فراگير تا چه حد است. آيا اگر دستگاه قضايی ايران مستقل و پاکدست بود و اگر مجلس از نمايندگانی تشکيل شده بود که خود عاری از فساد بودند و شهامت تحقيق و تفحص در امور سياسی و اقتصادی کشور را داشتند، رانت خواری و دزدی می توانست در همه ارکان نظام رسوخ کند؟
در نظامی که مداح بيت رهبری در خيابان عليه شهروندان معمولی هفت تيرکشی می کند و علنا از جانب نهادهای نظامی و امنيتی مورد حمايت قرار گيرد، اما نماينده مجلسش با وجود وفاداری به نظام اگر نظرات خود را بيان کند مورد تعقيب و تهديد قرار می گيرد، قوه قضائيه فاسد و آلت دست است. چنين نظامی نه فقط توان مبارزه با مفاسد اقتصادی را ندارد بلکه خود سرچشمه فساد و غارت است. مبارزه با فساد بدون مجلس ملی و مردمی، قوه قضائيه مستقل و نفوذ ناپذير و رسانه های آزاد که بتوانند بدون ترس از حاکميت به تحقيق و تفحص بپردازند غيرممکن است
nader / 08 January 2014
گاندی و ماندلا بهترین شاهد, گنجی قابل تقدیر,,,,,,,,,, اکبر دوست ما
majed / 08 January 2014
فقط زنجانی نیست ! داستان رانت خواری ادامه دارد……
احمد توکلی، نماینده مجلس شورای اسلامی، روز سهشنبه، ۱۷ دی، وزیر صنعت، معدن و تجارت را به اتخاذ تصمیمات «تبعیضآمیز» به سود یک تاجر خاص و فراهم آوردن فرصت «رانتخواری» متهم ساخت.
خبرگزاری مهر گزارش آقای توکلی به ریاست مجلس شورای اسلامی را منتشر ساخته است که در آن ادعا میشود محمدرضا نعمتزاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت، در ماههای اخیر به یک واردکننده عمده کالا، امتیاز ویژه ارزی داده که سودی حدود ۴۵ میلیارد تومان برای او به همراه داشته است.!!
بر اساس این گزارش، تاجر یادشده در شرایط تحریم ایران توانسته با دستور ویژه وزیر صنعت، معدن و تجارت ۸۰ میلیون یورو از طریق هالک بانک ترکیه برای واردات عمده فرآوردههای دامی پرداخت کند در حالی که دیگر واردکنندگان کالا ناچارند بهخاطر تحریمهای بانکی ایران تنها از طریق کشور چین و صرافیهای واسطه به انتقال ارز بپردازند که این مسئله بین ۹ تا ۱۳ درصد هزینه اضافی دارد.
به گفته آقای توکلی، پرداخت ارز از طریق هالک بانک ترکیه تنها ۲ درصد هزینه دارد، ضمن آنکه ظرف ۲ روز نیز انجام میشود حال آن که انتقال ارز از طریق چین بین ۲۵ روز تا چند ماه طول میکشد که روزانه ۲۵ هزار دلار برای واردکنندگان کالا خسارت در پی دارد چرا که تا آنها زمان انتقال ارز، امکان خالی کردن بار کشتی را نخواهند داشت.
این نماینده مجلس سپس ادعا میکند که دولت ایران طبق روال ارز هالک بانک را تنها برای واردات دارو بهکار میگیرد و برخورداری یک تاجر خاص از چنین امتیازی «رانتخواری» محسوب میشود.
تحریمهای غرب علیه ایران اختلالات شدیدی در روند تجارت میان آن با جهان خارج ایجاد کرده است، بهطوری که بانکهای ایرانی امکان نقل و انتقال ارز را ندارند. این ماجرا حتی سبب شده است که ایران نتواند به داراییهای ناشی از فروش نفت خود دست یابد.
در این میان هالک بانک ترکیه به عنوان یکی از واسطههای ارزی ایران شناخته شده است که دستکم در یک مورد کشور هند توانسته پول نفت ایران را به آن بپردازد.
اما اتهامزنی احمد توکلی تنها به همین یک مورد محدود نمیماند بلکه او میگوید که تاجر یادشده تفاهمنامهای را نیز به سفارش وزیر صنعت، معدن و تجارت با بانک مرکزی و بانک پاسارگاد به امضا رساند که بانک مرکزی را به فروش ۶۵۰ میلیون یورو ارز به او با شرایط خاص متعهد میسازد.
به گفته آقای توکلی، تاجر یادشده طبق تفاهمنامه «میتواند كشتیهای حامل بار خودش را تخلیه و بار را ترخیص كند، بدون آنكه ارز از بانك مركزی بخرد؛ بلكه مبلغ ۱۵۰ میلیون یورو را ۴ ماه بعد [از بانک مرکزی] میخرد و ریالش را میدهد، مبلغ ۲۵۰ میلیون یورو را ۵ ماه بعد، و ۲۵۰ میلیون یورو را نیز ۶ ماه بعد … و به این ترتیب او بعد از چندین ماه ریال میدهد و ارز میخرد، امتیازی که به هیچ واردکننده خصوصی و دولتی داده نشده است».
این نماینده مجلس سپس فاش میکند که تمام مکاتبات مقامات دولتی درباره این تفاهمنامه، از جمله درخواست وزیر صنعت، معدن و تجارت، دستور اقدام معاون اول رئیس جمهور، موافقت رئیس بانک مرکزی و امضای تفاهمنامه ظرف سه روز انجام شده است که «چنین معجزهای تنها در پرونده مهآفرید خسروی، متهم اصلی ماجرای سه هزار میلیاردی از دستگاه اجرایی دیده میشود».!!!
او در نهایت تاکید میکند که چنین تفاهمنامهای تاجر یاد شده را «که هم اکنون سهم بزرگی از بازار این کالاها [فرآوردههای دامی] را به چنگ آورده است، به انحصارگر مسلط تبدیل میکند که علاوه بر نقض احکام دیگری از قانون، از نظر علم اقتصاد نیز کارآیی را کاهش و رانتخواری را افزایش می دهد و موجب زیان بیشتر مردم خواهد شد
hasani / 08 January 2014
به نظر من صلاح نیست در رسانه های عمومی خواسته ی واقعی خامنه ای از خاتمی گفته شود. با توجه به دستبوسی ها و اظهار چاکری و کوچکی مکرر اوشان نسبت به ایشان که گویا هنوز هم کفایت نکرده تنها یک گزینه در زیر میز می ماند.
مظفر / 08 January 2014
در شرایط فعلی بهتر از خاتمی برای گذار از این بحرانها وجود ندارد شاید ایراداتی داشته باشد اما فعلا غنیمت است
بیننده / 08 January 2014
“خاتمی میگوید: «ببینید وقتی فضا یک خرده باز شد هرکسی یک ادعایی میکند،
بنده بدبخت بیچاره هم آمدهام سر کار و حرفهایی که نتایج آن ممکن است
مشترک باشد و مبانی آن کاملاً مختلف است، صحبت کرده…………………”
و این یکی را که حقأ خاتمی درست میگوید. چون در تمام دنیا بدبخت تر و
بیچاره تر از ملت غیور پرور! ما کجا میتوان یافت که هم یک روضه خوان را بعنوان
رهبر معظم مادم العمری پذیرفته و هم ۲۰ میلیون؟ رای به یک بنده بدبخت بیچاره
برای سرکار آمدن و آنهم برای مدت ۸ سال بدهند!
Samad / 08 January 2014
روبهکان را امید چاره اندیشی برای خلق مصیبت زده نباید داشت ! خصوص این روباه دم”شکلاتی “که از فرط بی غیرتی حال آدمی را بر هم میزند!یک رگه انسانی در همه وجود بی خاصیت ایشان یافت نمی شود.
مسلمان سرگردان! / 08 January 2014
این آقای خاتمی به معنای واقعی کلمه آخونداست….
علی / 08 January 2014
همه را گفتيد اما از افشاى تراژدى شلر به قلم نوريزاد و تهمت بيشرمانه سايت صلح نيوز به اين مرد چيزى نگفتيد.نوريزاد را فراموش نكنيد.
صادق پويان / 09 January 2014
صادق پویان:
مساله فراموش ننمودن نوریزاد نیست چون هیچ عاقلی پیدا نمیشود که تهمت بیشرمانه صلح نیوز
را باور کند و نداند که از کجا سر چشمه میگیرد. مساله بی اعتنایی است به ایشان و امثال ایشان که
همچون خود آقای گنجی گذشته و عملکردشان در خدمت به نظام حاکم همواره مورد سوال و پرسش
است و اعتبار گفتار و افشاهای کنونی ایشان در مخاطره جدی.
Samad / 09 January 2014
به نام خدا
سلام علیکم
اگر حضرت امیر علی (ع) در این زمان متصدی و زمامدار بود همینگونه عمل می کرد؟ چقدر مسئولین ما نسبت به نهج البلاغه بیگانه هستند یعنی نمی شود از خطبه های امیر درس گرفت و همان گونه عمل کرد؟ نمی دانم دلم به حال برادرش عقیل بسوزد یا نه اگر در این زمان بود شاید کسی با او چنین رفتاری نمی کرد ! چه سخت گذشت بر علی که با برادرش چنین رفتار کرد اما سوال این جاست که عدالت خدا که متغیر نمی باشد پس چرا این رفتارها رو به وضوح می بینیم و کسی مثل علی از حق نمی گذرد یا می گذرد؟؟؟؟؟
محمد / 09 January 2014
تیتر خبر که لبریز از بیموالاتیه!!! واااای به حاال خود خبر!!! قبل از اسامی آیت الله میاوردید بهتر نبود؟؟؟؟؟؟
فرزانه / 10 January 2014
بنام خدا
و علیکم السلام محمد
امیر علی علیه السلام را چه ارتباطی است به شیخ علی خامنه ای؟ هیچیک از ما در زمان حیات اولی
حضور نداشتیم که بتوانیم شهادت دهیم که واقعأ نهج البلاغه را اولی نوشته و یا نه بلکه فقط شاید
بتوانیم شهادت دهیم در مورد درسهایی که گرفته ایم از دوره حکومت دومی مگر آنکه که کور و
یا کر بوده و یا چون موسوی در یک خواب عمیق ۲۰ ساله رفته بوده باشیم. و چون با نام خدا
نوشتن را آغاز کردیم پس آیا بهتر نیست که اول تورات و انجیل و قرآن را که آغشته بنام خدایند
را دروس اولیه خود قرار داده و بعد اگر سعادتی بود از نهج البلاغه و کتب دیگر درس بگیریم؟
و اگر دروس اولیه را خوب آموخته باشیم نام خدا بیادمان میاورد که قضاوت در مورد علی و عقیل
برادرش با خداست و نه با احدی دیگر. همچنین احدی در روی زمین قادر نبوده و نیست و
نخواهد بود که درمورد عدالت خدا نظر داده و غیر از حق چیزی را به او نسبت دهد.
و حقا که بعنوان یک بشر فقط قادریم که شاهد رفتار خود و مسئول کردار و اعمال خود بوده
و شهادت خود را به زمان حال خود منحصر کرده و شهادت در مورد علی و دیگر رفتگان را
به شاهدین زمان حیات خود آنها و در نهایت به خدای خالق حق و عالم غیب و شهادت
واگذاریم. و السلام علیکم.
Majid / 10 January 2014
فرزانه،
حدس بزنیم چه کسانی اجازه اضافه نمودن عنوان … الله را به نام از خود معظمان داده
و میدهد و خواهند داد؟ خودشان و خودشان و خود خودشان و نه هیچ احد و قدرت دیگر!
و اگر تورات و انجیل و قرآن را میاموختیم نه احتیاج به کامنت سوالگین شما بود و نه
احتیاج به حدس زدن! یقین حاصل میشد از مکر و حیله های آن معظمان و امثالهم که
نام خدا منزه است از هر گونه نسبت غلط دادن به آن!
Majid / 10 January 2014
لطفأ «میدهند» را جایگزین «میدهد» در کامنت بالا نمایید. تشکر.
Majid / 10 January 2014
مسئله اصلی این است که کسانی مثل خاتمی نه تنها به رای کسانی که به او رای داده بودند خیانت کرد ، بلکه مثل بقیه سران حکومت تنها چیزی که برایش مهم است و بر خلاف نظر اکثریت مردم ایران ، خفظ نظام جمهوری اسلامیست و بس .
در مورد این شخص تاریخ قضاوت خواهد کرد که چگونه با خیانت خود موجب طولانی شدن سقوط نظام و وقت اضافی دادن به سران جنایتکار رژیم اسلامی گردید .
بهنام / 10 January 2014
نویسنده محترم از این به بعد اسم حضرت آقا را با حضرت امام خامنه ای عزیز یاد کنید هر چند رفتار و گفتار ایشون شما و حامیان مالی **** رو ناراحت کرده باش.جانم فدای سید علی
فدایی سید علی / 13 January 2014