دولت حسن روحانی تصمیم گرفت دبیرخانه جنبش عدم تعهد را تعطیل و مسئولیتهای آن را به معاونت امور بینالملل وزارت خارجه واگذار کند. با این حساب این دومین مورد از موارد کاری و موضوعاتی است که در عرض کمتر از دو ماه از آغاز به کار دولت روحانی، وظایف رسیدگی به آنها به وزارت خارجه موکول شده است.
پیش از این پرونده هستهای ایران (که میتوان آن را سنگینترین و مهمترین پرونده تاریخ جمهوری اسلامی به شمار آورد) نیز به وزارت خارجه و شخص محمدجواد ظریف واگذار شده بود.
تصمیم دولت روحانی برای واگذاری وظایف دبیرخانه جنبش به وزارت خارجه، حاوی نکاتی چند است که این نوشته به شرح برخی از آنها میپردازد.
صرفهجویی
اجلاس کمفروغ جنبش عدم تعهد در شهریور ۹۱ اگرچه آبروی چندانی برای جمهوری اسلامی نخرید، اما این مزیت را داشت که به نام این جنبش، دبیرخانهای عریض و طویل با ردیف بودجهای خاص تأسیس شود.
منحل کردن دبیرخانه جنبش در واقع قطع ید مشایی از یکی از دهها مسئولیتی است که در دوران احمدینژاد به او محول شده بود. ظرافت تصمیم روحانی این است که با این اقدام، حتی نامهای در عزل مشایی ننوشته تا تشکری از او کرده باشد.
برای چنین اجلاسی که از قضا بسیار بیرمق برگزار شد، در یک مورد ۱۰۰ دستگاه خودرو مگان به قیمت ۸۰ میلیون تومان خریداری شده بود که هر یک از آنها به گفته مصطفی افضلیفرد، سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰، با تنها ۱۰۰ کیلومتر مصرف به قیمت ۱۵ میلیون تومان به اربابجمعی دولت پیشین فروخته شد.
همچنین با انتصاب مشایی به ریاست دبیرخانه جنبش، ردیف بودجهای در نظر گرفته شده بود که با سیاست انقباضی دولت روحانی در برنامههای اقتصادی هماهنگی نداشت. با این تصمیم درست و با واگذاری کار دبیرخانه جنبش به معاونت بینالملل وزارت خارجه، تمامی وظایف دبیرخانه بدون اختصاص ریالی بودجه اضافی قابل پیگیری است.
عزل مشایی
علاوه بر صرفهجویی، واگذاری وظایف دبیرخانه به وزارت خارجه به معنی عزل اسفندیار رحیم مشایی از ریاست این دبیرخانه نیز هست. به یاد داریم که احمدینژاد طی نامهای بلند بالا در وصف یار غار خود ریاست دبیرخانه را به او واگذار کرده بود.
در متن حکم مشایی، احمدینژاد از هیچ توصیفی دریغ نکرده و نوشته بود: «اینجانب جنابعالی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشهای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملتها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند میشناسم و آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیهای الهی و افتخاری بزرگ میشمارم.»
منحل کردن دبیرخانه جنبش در واقع قطع ید مشایی از یکی از دهها مسئولیتی است که در دوران احمدینژاد به او محول شده بود. ولی ظرافت کار روحانی این است که با این اقدام حتی نامهای در عزل مشایی ننوشته تا تشکری خشک و خالی از او کرده باشد.
تمرکز کار تخصصی در وزارت خارجه
روحانی با انتقال دو پرونده هستهای و دبیرخانه جنبش عدم تعهد به وزارت خارجه، نشان داده که به خوبی میداند وزارت خارجه ایران در موضوعاتی که خاص دستگاه دیپلماسی است، چقدر مورد دستبرد قرار گرفته است.
هنوز مسائل مهمی چون پرونده عراق، افغانستان، لبنان و… بیرون از وزارت خارجه ایران رسیدگی و بررسی میشوند. باید منتظر ماند و دید که آیا این موضوعات نیز تدریجاً به وزارت خارجه باز گردانده خواهند شد یا خیر.
با چنین اقداماتی − که ممکن است موارد دیگری نظیر آنها را در آینده شاهد باشیم − روحانی در جهتی گام بر میدارد تا حتیالمقدور موضوعات تخصصی سیاست خارجی را به نهاد وزارت خارجه بازگردانده و در آنجا متمرکز کند. علیالخصوص حال که محمدجواد ظریف یکی از مهمترین مهرههای خود را در رأس این وازرت خانه گماشته است.
پیشتر در مقالهای با عنوان «بار سنگین دولت روحانی بر دوش ظریف» گفته شد که سادهانگاری است اگر پنداشته شود با پایان دوره احمدینژاد، پیامدهای سوءمدیریتی او نیز پایان یافته است. یکی از موارد سوءمدیریت احمدینژاد (که البته پیش از او هم وجود داشت) نامتمرکز کردن امور سیاست خارجی کشور بود. هم اینک نیز موارد عدیدهای را میتوان مثال آورد از قبیل پرونده عراق، افغانستان، لبنان و… که بیرون از این نهاد رسیدگی و بررسی میشوند. باید منتظر ماند و دید که آیا این موضوعات نیز تدریجاً به وزارت خارجه باز گردانده خواهند شد یا خیر.
اهمیت این موضوع آنجاست که مسئله مهمی مثل مسئله عراق تا آنجا از دست وزارت خارجه دور افتاده که حتی سفیر ایران در بغداد نیز از اعضای سپاه پاسداران انتخاب و منصوب میشود. بدیهی است در چنین موضوع مهمی، وزیر خارجه نخستین مقام نخواهد بود که سفیر خود را موظف به اطلاعرسانی و پاسخگویی به او بداند و چه بسا مواردی خاص را اصلا به اطلاع وزیر خارجه نرساند، در حالی که مسئولیت پاسخگویی همچنان بر دوش وزیر باقی است.
اعتبار بخشیدن به شخصیت ظریف
در هنگامی که مسئولیت پرونده هستهای در دست دبیر شورای عالی امنیت ملی قرار داشت، دیده شده بود که وزرای خارجه سه کشور فرانسه، آلمان و بریتانیا به تهران سفر کرده و مورد استقبال وزیر خارجه وقت (کمال خرازی) قرار میگرفتند. وزیر خارجه با مشایعت آنان، وزیران خارجه اروپایی را تا در سالن مذاکرات با دبیر شورا مشایعت میکرد و باز میگشت.
روحانی با انتقال دو پرونده هستهای و دبیرخانه جنبش عدم تعهد به وزارت خارجه، نشان داد که به خوبی میداند موضوعات خاص دستگاه دیپلماسی، چقدر مورد دستبرد قرار گرفتهاند.
چنین تصاویری از نظر شئون دیپلماتیک عملاً به معنی تخفیف و سبک کردن شأن و منزلت وزیر خارجه یک کشور است که علیالاصول در همه کشورها از مقام و منزلت بالایی برخوردار است.
روحانی با سپردن پرونده هستهای به وزارت خارجه و با احاله وظایفی مثل وظیفه دبیرخانه جنبش عدم تعهد به آن، عملاً شخصیت و منزلت وزیر خارجه خود را بالا میبرد.
معنای ضمنی و تلویحی این اقدامات این است که در مذاکرات سنگین پیش رو در پرونده هستهای، به هنگامی که محمد جواد ظریف در مقابل طرفهای خارجی قرار میگیرد، این پیام به آنان انتقال داده شود که سخنان ظریف، مواضع کل نظام است همچنان که در همه جای جهان وزیر خارجه مظهر مواضع بیرونی یک دولت به شمار میرود.
سفر قریبالوقوع روحانی به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل و ملاقاتهای او با مقامات خارجی، نخستین ارزیابی از توانمندی بینالمللی او را به دست خواهد داد. در چنین مرحلهای بیدرنگ محمدجواد ظریف، با این همه اعتماد که روحانی به او نشان داده، مهره کارساز روحانی خواهد بود.