Opinion-small2

دریاچه ارومیه به عنوان پهن‌پیکرترین پهنه‌ی آبی کشور با بیش از ۵۵۰هزار هکتار وسعت، تا سال ۱۳۷۵ خورشیدی، بیستمین دریاچه بزرگ شور جهان محسوب می‌شد[۱]. امّا از آن زمان به تدریج روند کم‌آب شدن و خشکی دریاچه آغاز شد و متناسب با کاهش سطح دریاچه، بر میزان نگرانی کارشناسان، فعالان محیط زیست و مردم افزوده شد. به نحوی که امروز مسأله‌ بودن یا کابوس نبودن دریاچه به یک دغدغه‌ی ملّی تبدیل شده و حتی حساسیت‌هایی فرامرزی هم یافته است. آن گونه که حسن روحانی در نخستین جلسه هیأت دولت یازدهم، تصمیم گرفت در شرایطی که هنوز رییسی برای سازمان حفاظت محیط زیست تعیین نکرده[۲]، خبر از تشکیل کارگروه نجات دریاچه ارومیه بدهد[۳]؛ کارگروهی که یکی از اصلی‌ترین اعضایش، رییس سازمان حفاظت محیط زیست است. با این وجود و به رغم خواست عمومی و اتفاق نظر اغلب کارشناسان و نخبگان این حوزه، یک صدای مخالف هر روز پرطنین‌تر از روز قبل شنیده می‌شود که هشدار می‌دهد[۴]: «اگر آب به درياچه اروميه هدایت شود، نه تنها خدمت به منطقه و كشور نيست، بلكه خيانت است» صاحب آن صدا کسی نیست جز دکتر پرویز کردوانی، چهره ماندگار علمی کشور و استاد گروه جغرافیا دانشگاه تهران.

چنین است که نوشتار پیش رو به انگیزه‌ ارائه‌ پاسخی درخور به دکتر کردوانی و هم‌فکران احتمالی ‌ایشان شکل گرفته است.

کردوانی چه می‌گوید؟

IMAGE634385469937812500

دکتر پرویز کردوانی، اخیراً و بار دیگر نسبت به هرگونه تلاش برای نجات دریاچه ارومیه هشدار داده و مدیران وزارت نیرو را از هدایت آب شیرین به سمت بستر دریاچه برحذر داشته است.

دکتر پرویز کردوانی، اخیراً و بار دیگر نسبت به هرگونه تلاش برای نجات دریاچه ارومیه هشدار داده و مدیران وزارت نیرو را از هدایت آب شیرین به سمت بستر دریاچه برحذر داشته است. ایشان، در طول دو سال گذشته تاکنون چند بار نظرات خود را در باره دریاچه ارومیه بیان داشته که البته آن نظریه‌ها و پیشنهادها همواره در حال تغییر هم هستند؛ به نحوی که نسبت به دفعه‌ی قبل از آن، یا نکته‌ای جدید بر نظریه‌های پیشین خود افزوده و یا بخشی از آن را به کل دچار ۱۸۰ درجه تغییر کرده‌اند. تأمل‌برانگیزتر آنکه هربار هم با شدت و قاطعیتی مطلق‌نگرانه، اعلام داشته‌اند که نظرشان صددرصد درست است و هرکس به جز این رفتار کند، خائن به آب و خاک تلقی می‌شود.

ایشان نخست در ۱۵ شهریور ۱۳۹۰ در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان، تنها راه نجات دریاچه ارومیه را انتقال آب از رودخانه زاب کوچک معرفی می‌کنند[۵]. ادعایی که همان زمان توسط نگارنده در یک مناظره زنده رادیویی با ایشان و در حضور دکتر اسماعیل کهرم و سرکار خانم مهندس فاطمه ظفرنژاد در مورخ ۱۷  شهریور ۱۳۹۰ پاسخ داده شد[۶] و البته دکتر کردوانی آن مناظره را نیمه کاره و با عصبانیت رها کرده و استودیو را ترک کردند.[۷] افزون بر آن، شادروان کامبیز بهرام سلطانی نیز طی یک یادداشت مفصل در ۱۰ مهر ۱۳۹۰،[۸] تلاش کردند تا لغزش‌های علمی نظریه و پیشنهادهای دکتر کردوانی را گوشزد کنند و همچنین پاسخ‌هایی دیگر به نظرات ایشان در گفت‌وگو با روزنامه شرق در ۱۱ مهر ۱۳۹۰ دادم.[۹]

zaabriver

طرح انتقال آب از رودخانه زاب کوچک به دریاچه ارومیه، مورد انتقاد است. رودخانه زاب که از کوه‌های زاگرس سرچشمه می‌گیرد، مورد استفاده مردم کردستان ایران قرار می‌گیرد و در نهایت به رودخانه دجله رسیده و وارد تالاب بین‌المللی هورالعظیم در جنوب عراق می‌شود. هم‌اکنون به دلیل عدم رعایت حقابه رودخانه زاب بدل به یک چشمه‌ی تولید گرد و خاک جدید گشته و از مهم‌ترین عوامل تشدیدکننده‌ی ریزگردها در ایران به شمار می‌آید. بنابراین، ما نباید برای درمان یک بحران انسان‌ساز، بحرانی بزرگ‌تر در جایی دیگر بیافرینیم.

از آن زمان، تقریباً یکسال طول کشید تا دکتر کردوانی بپذیرد که انتقال آب از رودخانه زاب برای نجات دریاچه ارومیه یک اشتباه است. منتها ایشان اشتباه خود را با اشتباهی بزرگ‌تر به توان دو رساندند. چرا که در آبان ماه ۱۳۹۱، طی یک سخنرانی در تالار شهید آوینی دانشگاه هنر صراحتاً گفتند: دریاچه ارومیه باید خشک شود و دیگر هیچ راهکاری، حتی انتقال آب از سرشاخه‌های زاب هم جواب نمی‌دهد. سخنانی که سبب شد تا نگارنده به همراه دکتر اسماعیل کهرم و دکتر ناصر کرمی[۱۰] در ۲۰ آبان ۱۳۹۱، طی یادداشت‌هایی جداگانه در روزنامه اعتماد به آنها پاسخ دهند[۱۱]. هر چند که ایشان یکماه بعد، یعنی در ۱۴  آذر ۱۳۹۱، مجدداً با باشگاه خبرنگاران جوان مصاحبه‌ای دیگر کرده[۱۲] و باز بر درستی ادعای خود تأکید کرده و خواهان تغییر در بوم‌سازگان (اکوسیستم) منطقه از تالابی به مرتعی شدند.

 ایرادی که به طرح انتقال آب از رودخانه زاب کوچک وارد می‌شود این است که رودخانه زاب که از کوه‌های زاگرس سرچشمه می‌گیرد، مورد استفاده مردم کردستان ایران قرار می‌گیرد و در نهایت به رودخانه دجله رسیده و وارد تالاب بین‌المللی هورالعظیم در جنوب عراق می‌شود؛ پهنه‌ای که هم‌اکنون هم به دلیل عدم رعایت حقابه از سوی کشورهای همسایه، به ویژه ترکیه به شدت با مشکل روبرو شده و در حقیقت، بدل به یک چشمه‌ی تولید گرد و خاک جدید گشته و از مهم‌ترین عوامل تشدیدکننده‌ی ریزگردها در ایران به شمار می‌آید. بنابراین، ما نباید برای درمان یک بحران انسان‌ساز، بحرانی بزرگ‌تر در جایی دیگر بیافرینیم.

باز از آن هنگام تا هفته‌ی قبل – یعنی در طول ۱۰  ماه گذشته – تقریباً دکتر کردوانی دیگر اظهار نظر جدیدی نکردند تا اینکه دولت حسن روحانی از تشکیل کارگروه نجات دریاچه ارومیه خبر داد و ایشان بار دیگر علاوه بر تکرار ادعاهای قبلی خود، نکته‌ نسبتاً جدیدی را هم بیان کردند و آن این بود که با ورود آب شیرین به بستر دریاچه، دشت‌های خاوری در استان آذربایجان شرقی با شدت بیشتری شور خواهند شد. چرا که شیب هیدرولوژیکی دشت که زمانی به سمت دریاچه بود، به دلیل بهره‌برداری بی‌رویه و حفر چاه‌های متعدد توسط کشاورزان منطقه، برعکس شده و اینک اگر آب به دریاچه ریخته شود، پس از متأثر شدن از بستر نمکی دریاچه، وارد سفره‌های آب زیرزمینی و چاه‌های کشاورزی در شرق دریاچه شده و آنها را برای همیشه از حیز انتفاع و قابلیت سودمندی خارج می‌کند. ایشان در گفت‌وگو با مرضیه امیری در پایگاه خبری زیست بوم می‌گویند[۱۳]: «درياچه اروميه بسيار مفيد بوده ولي از آن غفلت كردند، حواسشان تنها به آب درياچه بود، غافل از آنكه براي توسعه كشاورزي بيش از ۲۰  هزار حلقه چاه در ۶  شهرستان شرق درياچه اروميه حفر كردند و باعث شد جهت حركت‌ آب‌هاي زيرزميني كه در گذشته به سمت درياچه بود برعكس شود و آب شور درياچه به دشت‌ها برود و آب چاه‌ها شور شود.» وی با نقل قول از دو مقام محلی در تأیید سخنانش، می‌افزاید: «حتي آقاي محمديان رئيس سازمان جهاد كشاورزي آذربايجان شرقي طي سخناني اعلام كرد: هزاران هكتار زمين در اين استان به دليل پس‌روي آب درياچه اروميه شور شدند و آقاي قاضي پور نماينده مردم اروميه نيز در ۹  ماه قبل گفته ۵۰  روستا به دليل شور بودن آب درياچه تخليه شده است.» ایشان سپس چنین نتیجه می‌گیرند: «هر قدر آب به درياچه ببندند آب چاه‌ها بيشتر شور مي‌شود و باعث آلودگي زيست محيطي و تعطيلي كشاورزي و مهاجرت روستاييان مي‌شود و مشكلات بسياري در بخش اقتصادي، اجتماعي و سياسي به وجود مي‌آيد. – بنابراین – اگر آب به درياچه اروميه بسته شود، نه تنها خدمت به منطقه و كشور نيست؛ بلكه خيانت است!»

ایشان در انتهای این مصاحبه هم  به کشاورزان منطقه پیشنهاد کردند تا با استفاده از سيستم آبياري كم‌مصرف، سطح كشت را گسترش دهند و پسته و زعفران بكارند! همچنین گفتند: بهتر است دیگر معادن نمک کشور تعطیل شده و استخراج نمک از دریاچه ارومیه در اولویت قرار گیرد. تا بتوان با ریختن ۹۵  درصد ماسه و ۵  درصد شن به ارتفاع ۱۰  سانتی‌متر، اين درياچه را ظرف ۵  سال آینده به یک پارك گياهي و حيواني زيبا تبديل کرد.

چرا پیشنهاد کردوانی یک خطای علمی و اجرایی است؟

نگارنده برای ارائه‌ پاسخی جامع و علمی به اظهارات دکتر کردوانی و به ویژه پیشنهاد خطرناک ایشان، مبنی بر قطع امید از احیای دریاچه، به رایزنی و مشورت گسترده‌ای با چند تن از صاحبنظران این حوزه از جمله دکتر آهنگ کوثر، استاد پژوهش و بنیانگذار دانش آبخوانداری در ایران؛ دکتر محمد خسروشاهی، هیدرولوژیست و رییس بخش تحقیقات بیابان، مهندس اسماعیل رهبر، پژوهش‌گر برجسته و بازنشسته حوزه تحقیقات بیابان و دکتر مهدی میرزایی، استاد دانشگاه و فوق تخصص منابع آب  اقدام کردم که حاصل این رایزنی‌ها در پاسخ ارائه شده مستتر است.

lake-urmia-S

نابودی کامل دریاچه ارومیه سبب کاهش محسوس ظرفیت گرمایی ویژه در منطقه شده که به شدت کیفیت حیات زیستمندان گیاهی و جانوری و از جمله اقلام زراعی را متأثر کرده و نیاز آبی آشکارا تغییر خواهد کرد؛ رخدادی که روند اقتصادی بودن ادامه کشاورزی در آبخیز ۵.۲ میلیون هکتاری ارومیه با تردیدهایی جدی روبرو ساخته و موج‌های جدیدی از مهاجرت پدید خواهد آورد.

نخست آن که مشکل شور شدن آب چاه‌های اطراف دریاچه ارومیه و به خصوص شرق آن، سال‌هاست که موضوع بحث است. حتی پیش از وضعیت حاد آن چندین و چند همایش علمی در دانشگاه تبریز برای ریشه‌یابی و درمان آن برگزار شده بود. به گفته‌ دکتر مهدی میرزایی، قطعا دریاچه و تمام دشت‌های اطراف آن به لحاظ هیدرولیکی با یکدیگر در ارتباط هستند، اما متاسفانه این ارتباط نه خطی است و نه از پیش تعریف شده. بنابراین، هرچند می‌توان پذیرفت که میزان برداشت‌های آب زیرزمینی آنقدر زیاد شده که ارتفاع سطح آب در چاه‌ها در دشت‌های شرقی (مناطقی چون عجب شیر، بناب، مراغه، آذرشهر و …) از سطح آب دریاچه پایین‌تر افتاده و در نتیجه احتمال ورود آب دریاچه به این آبخوان‌ها زیاد است، اما نکته‌ مهم آن است که در چه فاصله‌ایی از دریاچه؟ مثلا تا ۵ کیلومتری از ساحل دریاچه؟ ۵۰ کیلومتری و یا ۱۰۰ کیلومتری؟ حتی پندارینه‌های مربوطه نیز دقت چندانی ندارند و می‌شود گفت که هیچ راه حلی جز پایش و اندازه‌گیری دقیق نمی‌تواند این نظر را رد یا قبول کند.

دوم آن که هم دکتر کوثر، هم دکتر خسروشاهی و هم مهندس رهبر با نگارنده هم نظر هستند که حتی اگر شیب هیدرولوژیکی از دریاچه به سمت دشت تغییر کرده باشد، می‌توان شرایط را دوباره به حالت اول بازگرداند، به شرط آن که تراز منفی دشت اصلاح شده و میزان برداشت کمتر از میزان تغذیه شود. یعنی باید چاه‌های غیر مجاز بسته شوند و اجازه برداشت غیر مجاز از چاه‌های مجاز داده نشود و به مدت دست کم 5 سال، با کاهش بارگذاری در بخش کشاورزی و پرداخت مستقیم خسارت به کشاورزان آسیب‌دیده، زمینه برای افزایش سطح آب زیرزمینی و تغییر شیب به سمت دریاچه فراهم ‌گردد. همچنین، دکتر کوثر معتقد هستند که چون حوضه دارای منابع آب شیرین است، می‌توانند برای تسریع در تغذیه آبخوان‌های منطقه، آب شیرین را به صورت لوله و مستقیم در دهانه‌ چاه‌ها هدایت کنند.

سوم این که مطابق محاسبه دکتر میرزایی، برای مخلوط شن و ماسه مورد نظر به ارتفاع ۱۰ سانتی‌متر، باید قرضه‌ایی (یا معدنی)‌ یافت شود به حجم ۵۵۰ میلیون مترمکعب. به عبارت دیگر، چیزی حدود ۱۸ سد گتوند (و یا کرخه) باید روی زمین اجرا شود. البته توجه داشته باشیم که اجرای سد از اجرای خاکریزی در مساحت بالا بسیار ساده‌تر است، چراکه ماشین‌آلات ساختمانی فقط در یک محدوده‌ کوچک جابجا می‌شوند و کار می‌کنند و در نتیجه می‌توان یک سد را سریع‌تر اجرا کرد. اما فرض کنیم که حتی رکوردهای خاکریزی سد گتوند نیز در پهنه‌ی دریاچه ارومیه قابل اجرا باشد، یعنی خاکریزی ماهانه معادل حدوداً یک و نیم میلیون مترمکعب. در این صورت اجرای عملیات خاکریزی دریاچه ارومیه حدود ۳۷۰ ماه و یا ۳۱ سال به طول خواهد انجامید. از آن شگفت‌آورتر بودجه تقریبی این طرح خواهد بود. با فرض اینکه در بهترین شرایط قیمت خاکریزی با مشخصاتی که گفته شده است حدود ۱۰ هزار تومان برای هر متر مکعب شود، برای اجرای این طرح باید ۵۵۰۰ میلیارد تومان (یعنی ۳۰درصد بیشتر از بودجه بخش آب در سال ۹۲) به قیمت امروز پول وجود داشته باشد و قطعا بعد از گذشت ۳۱ سال، این مبلغ به طرز فاجعه‌باری اضافه خواهد شد. ماجرای استحصال و برداشت نمک که برخی از برآوردها میزان آن را تا ۱۰ میلیارد تن تخمین زده‌اند[۱۴] نیز خود قصه‌ای مشابه دارد که با توان لجستیکی کنونی کشور و حتی منطقه! قابل اجرا نیست.

چهارم آنکه دکتر کردوانی گزینه انتقال آب از دریای مازندران به سمت دریاچه ارومیه را به این دلیل رد می‌کنند که هزینه انرژی انجام آن بالاست. یعنی اگر هزینه تمام شده طرح کاهش می‌یافت، ایشان از نظر علمی با اجرای چنین طرحی ظاهراً مشکلی نداشتند. در صورتی که اگر فرض دکتر کردوانی را بپذیریم که شیب هیدرولوژیکی تغییر کرده و جهت آن از دریاچه به سمت دشت شده است، آیا با ورود آب شور دریای مازندران، عملاً شتاب نابودی دشت‌های شرقی ارومیه را افزایش نمی‌دهیم؟

پنجم آنکه نابودی کامل دریاچه ارومیه سبب کاهش محسوس ظرفیت گرمایی ویژه در منطقه شده که به شدت کیفیت حیات زیستمندان گیاهی و جانوری و از جمله اقلام زراعی را متأثر کرده و نیاز آبی آشکارا تغییر خواهد کرد؛ رخدادی که روند اقتصادی بودن ادامه کشاورزی در آبخیز ۵.۲ میلیون هکتاری ارومیه با تردیدهایی جدی روبرو ساخته و موج‌های جدیدی از مهاجرت پدید خواهد آورد.

واپسین نکته هم اشاره به وجود گنبدهای نمکی در حوضه آبخیز آجی چای و متأثرشدن رودخانه‌هایی است که از سمت شرق به دریاچه می‌ریزند به عنوان یکی از مهم‌ترین دلایل افزایش شوری آب دریاچه ارومیه. بنابراین، حتی اگر به فرض بتوان نمک را از کف بستر دریاچه جمع‌آوری و منتقل کرد (به کجا؟!) باز هم به سرعت، آن نمک‌ها توسط تلخه رود و دیگر آبراهه‌های عمدتاً شرقی، جایگزین خواهند شد.

بنابراین، به نظر می‌رسد باید اهتمام مدیران حوضه آبخیز دریاچه ارومیه بازگرداندن تراز یا بیلان سفره‌های آب زیرزمینی به شرایط طبیعی آن باشد؛ اقدامی که با ارتقای نرم‌افزاری بخش کشاورزی، کاهش وابستگی معیشتی به سرزمین، تغذیه مصنوعی و تخصیص آب پشت سدها به این منظور و به ویژه جلب مشارکت مردمی، کاملاً امکان‌پذیر است.