اشاره: می دانیم که یکی از احکام عبادی اسلام سنت نماز جمعه است که در سورهٴ جمعه است که در مدینه مقرر شده و در زمان نبی اسلام برگزار می شده و پس از آن نیز این سنت تداوم یافته و هم اکنون نیز در کل جهان اسلام در هر جمعه برگزار می شود. گرچه شیعیان از قرون میانه اسلامی، به دلایلی که خواهد آمد، این سنت و فریضه دینی را به حالت تعلیق در آورده و در طول تاریخ غالبا آن را برگزار نمی کرده اند و پس از انقلاب ایران بود که به طور جدی و به عنوان یک سنت مذهبی آن را در سراسر کشور اقامه می کنند. اما آیا این سنت و مراسم، در اهداف خود موفق بوده است؟ ارزیابی من این است که سنت نماز جمعه در سی و چهار سال عمر جمهوری اسلامی، نه تنها موفق نبوده بلکه در عمل تا حدود زیادی نقش وارونه داشته و در واقع تبدیل به ضد خود شده است. این ناکامی چندان آشکار و قطعی است که اخیرا رئیس شورای سیاستگداری ائمه جمعه نیز بدان اعتراف کرده است. در این نوشتار در آغاز کارکردهای مراسم نماز جمعه در جمهوری اسلامی مورد بررسی مختصر قرار می گیرد و آنگاه با اشاره به سخنان رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، به دلایل این ناکامی اشاره می شود.     

نماز جمعه: آیینی "سیاسی - سیاسی"
نماز جمعه: آیینی “سیاسی – سیاسی”

 هرچند فقیهان شیعی از قرون میانه به بعد، غالبا اقامه نماز را جایز ندانسته و حتی برخی آن را حرام شمردند اما در اکنون سی و چهار سال است که در نظام اسلامی-فقهی جمهوری اسلامی، نماز جمعه به مثابهٴ آئین عبادی-سیاسی در سراسر کشور با تشریفات و تبلیغات و با صرف هزینه های بسیار برگزار می­شود. طبق دیدگاه فقهی عموم فقیهان شیعی، اقامه نماز جمعه از شئون امامت و حکومت است و از این رو امام و خطیب جمعه را امام به عنوان حاکم مشروع اسلامی نصب می­کند و در زمان غیبت امام معصوم، به دلیل عدم حضور امام، نماز جمعه تعطیل شد و برای مدتی نامعلوم به حالت تعلیق درآمد. اما اکنون طبق تئوری ولایت فقیه، که فقیه حاکم عملا دارای تمام اختیارات امام معصوم است، حاکم فقیه خود امام جمعه هم هست و خطیبان جمعه را نیز در تمام بلاد نصب می کند؛ بدین ترتیب، آئین نماز جمعه زیر مجموعه امر ولایت و حکومت است.

کارنامه نماز جمله در طول تاریخ چندان مثبت نیست و در جمهوری اسلامی بیش از هر جا و هرزمانی دیگر منفی است. از آنجا که در جمهوری اسلامی نماز جمعه را «آئین عبادی-سیاسی» می خوانند، حول همین عنوان ترکیبی به برخی از کارکردهای این آئین اشاره می کنم:

الف- کارکردهای عبادی نماز جمعه

این دعوی که نماز جمعه از شعائر مذهبی و از عبادات است، حرفی نیست، اما در عمل نمازهای جمعه سراسری ایران، به ویژه در تهران و شهرهای بزرگ، چندان کارکرد و آثار عبادی ندارند چرا که نه انگیزه های عبادت در این مراسم چندان قوی و جدی است و نه محتوا و مضامین خطبه ها و بسیاری از رفتارها و شعارها و آدابی که در این نوع مراسم دیده و شنیده می شود، تناسبی با معنا و مفهوم و فلسفه عبادت و نیایش معنوی دارد. در امور عبادی، چنان که عموم فقیهان گفته اند و می گویند، عنصر نیت و «قصد قربت» است که در صحت و قبولی اعمال عبادی مدخلیت تام دارد. گرچه نیت و قصد قربت امری درونی و باطنی است و نمی توان آن را به سادگی کشف کرد، اما اگر قرار باشد که قصد و نیت را در رفتارها سراغ گرفت، شواهد و قراین حالیه و مقالیه گواه این واقعیت است که در مراسم های نماز جمعه قصد قربت غالبا غائب است. چرا که «رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ ضمیر». زمانی که در مراسم های عبادی باره ها و به طور سیستماتیک افعال خلاف شرع مسلم انجام می شود، دعوی قصد قربت هرگز پذیرفته نیست. دروغ های آشکار، تهمت های علنی، توهین های مسلم، پروند سازی های سازمان یافته برای افراد حقیقی و حقوقی (که گاه مال باختن و آبرو باختن و جان باختن نتیجه آن است)، مرگ خواهی برای این و آن و امور خلاف شرع مسلم و فراوان در مراسم نماز، چگونه با قصد قربت و سنت و ماهیت عبادت سازگار است؟ عبادت به مقتضای مبنا و ماهیت و کارکرد آن، باید موحب تقویت اخلاق و تحکیم معنویت و ترویج ارزشهای انسانی بشود و از جمله هویت جمعی دینداران و مؤمنان را استوار کند، اما در نماز جمعه های سراسری جمهوری اسلامی، چنین کارکردهایی بسیار اندک است و حداقل چنان تحت الشعاع افعال و آدب حاشیه ای غیر عبادی قرار دارد که این مؤلفه ها بی اثر و یا کم اثرند. در واقع اکنون نماز جمعه، مانند دیگر امور دینی و اجتماعی، عمدتا به عنوان ابزاری سیاسی در خدمت تحکیم قدرت و تقویت و استمرار سلطه است تا سنتی عبادی و دینی و در خدمت تقویت ارزشهای اخلاقی و مذهبی. در بخش بعدی این مدعا بیشتر شکافته می شود.

ب- کارکردهای سیاسی نماز جمعه

مبحث ربط دین و سیاست و جامعه، مبحث دیرین و پیچیده ای است و اکنون نمی توان بدان پرداخت، اما به تناسب موضوع فقط اشاره می کنم که به هرحال دین به ویژه دین و شریعت اسلام را نمی توان به کلی از جامعه و سیاست و حتی حکومت جدا کرد و آن را در پستوی شخصی مؤمنان محبوس ساخت، از این رو، اشکالی ندارد که در نمازهای جمعه خطیب جمعه از امور اجتماعی و مردمی و سیاسی هم سخن بگوید و در حواشی مراسم امور خیریه در جهت گره گشایی از مشکلات جاری مردم نیز انجام شود. به ویژه که طبق آداب نماز جمعه، لازم است در خطبه دوم خطیب به مسائل جاری و روزمره نیز اشاره ای بکند. معمولا در خطبه اول مطالب دینی و اخلاقی بیان می شود و در خطبه دوم به موضوعات اجتماعی و سیاسی اشاره می شود.

اما در نمازهای جمعه جمهوری اسلامی، در مجموع بعد عبادی و معنوی این آیین یکسره تحت الشعاع بعد سیاسی آن است و می توان آن را چنین خواند: «ائین سیاسی-سیاسی». در واقع اندرزها و موعظه های معنوی و توصیه های اخلاقی خطیبان در حد لقلقه زبان است و چنان بی روح و بی محتوا که در عمل هیچ تغییر و تحول معنوی در مؤمنان ایجاد نمی کند. به ویژه زمانی که خطیب در خطبه دوم، وقتی که به امور جاری و سیاست می پردازد، خود نخستین کسی است که سفارشهای صوری اخلاقی چند دقیقه پیش خود را نقض می کند و نادیده می گیرد.

نگاهی به خطبه های دوم بیندازیم و مضامین و جهت گیری ها و آثار اجتماعی آنها را ملاحظه کنیم. در نمازهای جمعه جمهوری اسلامی، خطیب در خطبه اول آزاد است که به هر موضوعی بپردازد اما در خطبه دوم، خطیب موظف است مطالبی را در گفتارش بگنجاند که سیاست روز حکومت حول سیاست های خاص رهبر نظام است و از ستاد مرکزی نماز جمعه در تهران القا و به یک معنا بخشنامه می شود. اگر به سخنان خطیبان جمعه سراسر ایران (به ویژه تهران و مراکز استان) توجه کنیم، اشارات هماهنگ و گاه با عبارات واحد به موضوعی واحد، از این سخنان بخشنامه ای حکومتی پرده بر می دارد.

 از منظر منافع ملی و وحدت گرایی نیز به جای ایجاد وحدت و همدلی، غالبا تخم نفاق و تفرقه در اقشار متنوع ایرانی پراکنده می شود. از این رو نمازهای جمعه ایران به صورت نهادی و آئینی اختصاصی یک گروه کوچک از مؤمنان در آمده و در عمل محلی است برای شمار اندکی از مسلمانان کاملا حکومتی تا به تبلیغ افکار کلیشه ای و سفارشی معینی بپردازند و مکانی است برای حمله و تهاجم به این فرد و آن گروه و ابزاری است برای تسویه حساب باندی و گروهی و حتی تریبونی است برای پراکندن تهمت و توهین و دروغ و شبهه  و دشمنی به منظور رسیدن به اغراض خاص سیاسی یک جماعت وابسته به حاکمیت. در این نمازها، بر خلاف آموزه های مسلم دینی و بر خلاف سنت و سیره، «مرگ خواهی» برای این و آن از شعارهای ثابت سی ساله و چارساله است که احتمالا به این زودی ها ترک نخواهد شد. در این نمازها، که قاعدتا تمام مسلمانان می­بایست در آن حاضر باشند، اکثر مؤمنان حضور ندارند و حتی اکثر جناحهای سیاسی حکومتی نیز در آن غالبا شرکت نمی­کنند. در این سالها واگرایی محور استوار خطبه ها و شعارهای مراسم نماز جمعه بوده و از این رو هر روز دایره مشارکت در نمازهای جمعه تنگ تر شده است. واقعیت این است که نمازهای جمعه ایران به همه چیز و هر محلی شباهت دارد جز به مکانی برای عبادت و ایمان و تقوی و وحدت ملی و عطوفت و اخوت ایمانی.

بدین ترتیب نماز جمعه ها در بعد عبادی غالبا و علی الرسم به جای عبادت و نیایش و تقوا و پارسایی و گسترش فضایل و راستی و دوستی و مهربانی در میان مؤمنان و در سطح جامعه، بی تقوایی و دروغ زنی و کینه و نفرت و گسترش رذایل و خشوت گرایی و دشمنی می پراکنند. در بعد سیاسی نیز نماز جمعه ها عموما و به طور سازمان یافته، عامل گسستگی اجتماعی و تضعیف و سستی روحیهٴ ملی است. چرا که این مراسم ها مطلقا در اختیار یک گروه و یک جریان است و آن هم جریان منتسب به بیت رهبری و شخص رهبر است که می توان گفت «حزب بیت رهبری» و صرفا افکار و رهنمودهای ویژه رهبری در این مراسم تبلیغ می شود نه هیچ فکر و سلیقه دیگری. این در حالی است که در سطح کشور دهها جریان فکری و سیاسی و دینی متفاوت و متعارض وجود دارد و طبق قانون رهبر نیز قرار است رهبر و نمایندهٴ مجموعهٴ متنوع و متکثر ملت ایران و حداقل ولی جامعهٴ دینی باشد. با این که طبق سنت و حکم شرعی باید عموم مؤمنان در این مراسم مذهبی حضور داشته باشند، دیری است که نه تنها اکثریت غالب به اتفاق مسلمانان (به ویژه شیعیان) در نمازهای جمعه شرکت نمی کنند، بلکه حتی بخش بزرگ باورمندان به جمهوری اسلامی حتی با مدل ولایت فقیه و جناح های سیاسی وابسته به آن نیز در نمازهای جمعه حضور ندارند. تجربه نشان می دهد آنان که شرکت می کنند نیز، به ویژه در سطح مسئولان حکومتی، غالبا با طیب خاطر نیست بلکه به گونه ای تحمیلی حضور می یابند و این خود موجب تقویت ریا و تظاهر است و در عین حال موجب ابطال عبادت. کشاندن اتوبوسی نمازگزاران (به ویژه از سربازخانه ها) چگونه می تواند با قصد قربت همراه باشد؟ از چند نماز جمعه سالیان نخستین که بگذریم، نمازهای جمعه، مکانی است برای حمله و تهاجم به این فرد و آن گروه و ابزاری است برای سرکوبی و تسویه حساب باندی و گروهی.

بنابراین نمازهای جمعه کنونی در جمهوری اسلامی، نه از منظر دینی کارنامهٴ موفق و قابل قبولی داشته و دارد و نه از منظر ملی و اجتماعی و سیاسی.

راز ناکامی نمازهای جمعه چیست؟

در این که سنت نماز جمعه در جمهوری اسلامی ایران با هر معیاری، کارنامهٴ موفقی ندارد و می توان گفت شکست خورده است، تردیدی نیست؛ این را بارها مسئولان و مدیران آن نیز اعتراف کرده اند. حجه الاسلام سید رضا تقوی، رئیس ظاهرا مادام­العمر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور، اخیرا در گردهمایی سراسری ائمه جمعه در تهران گفته است «این که می بینیم با وجود همه تلاش ها و صرف بودجه فرهنگی نتیجه نمی گیریم به دلیل آن است که دیگران کارهایی که روحانیت و ائمه جمعه انجام می دهند را خراب می کنند» (خبرگزاری فارس، پنجشنبه 21 شهریور 92)

اما چرا به تعبیر جناب تقوی، به رغم این همه تلاش و صرف هزینه، نتیجه گرفته نمی شود، خود محتاج بررسی دقیق است که باز متأسفانه مجال آن نیست اما به کوتاهی به چند نکته اشاره می شود:

اول. دلیل اصلی این ناکامی حکومتی بودن نماز جمعه است. از اقامه نماز جمعه به وسیله پیغمبر اسلام، چنین استنباط شده که اقامه این فریضهٴ دینی از شئون حکومت و زعامت سیاسی است؛ به ویژه که پس از پیامبر نیز این سنت به وسیلهٴ جانشینان بلافصل وی (خلفای راشدین) ادامه یافت و به زودی به عنوان امری حکومتی جا افتاد و در نظام استبدادی خلافت تثبیت شد. اما به گمان من، هرگز چنین نیست یعنی نمی توان از اقامه نماز جمعه به وسیله پیامبر نتیجه گرفت که این از شئون هر حاکم مسلمان است ولی فعلا از بررسی فنی و فقهی آن در می گذرم و فقط روی این موضوع تکیه می کنم که، به هر دلیل، اگر قرار باشد که نماز جمعه از اختیارات ویژه و انحصاری حاکم اسلامی تحت هر نامی (خلیفه، سلطان، امیر، ولی فقیه و . . .) باشد، نتایج آن نه تنها اهداف و فلسفه تشریع حکم جمعه را بر نمی آورد، بلکه غالبا به نتایجی معکوس منتهی خواهد شد و «سرکنگبین صفرا» می افزاید. این را هم منطق امور می گوید و هم منطق موقعیت و الزامات عملی امر حکومتی. تبیین نظری آن نیز روشن است. به گونه ای که تصور آن موحب تصدیق آن است. گفتن ندارد وقتی قرار است حاکم به طور قهری و انضمامی امام جمعه باشد و امامان جمعه را نیز او برگزیند، نتیجه این می شود که از تریبون عمومی نماز جمعه و در مراسم عام آن همواره یک حرف گفته شود و یک اندیشه و سیاست اعمال و تبلیغ شود و آن هم اندیشه و سیاست و خواسته ها و اراده حاکم و حکومت زیر مجموعهٴ اوست. این چندان ربطی به خوبی و بدی حاکم هم ندارد. هرچند افکار و سیاست های شخص حاکم و یا شخص امام جمعه می تواند در شرایط خاص متفاوت باشد و در آثار منفی و مثبت مراسم نماز اثر بگذارد. این مسئله چندان جدی است که به گمانم تا زمانی که مراسم نماز جمعه از حکومت و حاکم خلع ید نشود و به قلمرو عمومی جامعه مدنی دینی باز نگردد و مستقیما به دست مؤ منان هر شهر و هر محله سپرده نشود، کم و بیش، آثار آن همین است که هست و در تاریخ هم همین بوده و اکنون در جوامع اسلامی اهل سنت نیز تا حدودی همین است. این نتایج منفی و ویرانگر، در واقع، محصول اندیشهٴ دین معطوف به قدرت و اقتدار است. به گفتهٴ رادها کریشنان، فیلسوف و سیاستمدار هندی، وقتی زور جامه سبز تقوا به تن می کند، فاجعه آغاز می شود.

دوم. از این اشکال اساسی که بگذریم، به طور خاص در جمهوری اسلامی، ایرادها و اشکالات ویژه وجود دارد که اگر نبود و یا کمتر بود، کارنامهٴ نماز جمعه می توانست به گونه ای دیگر باشد و حداقل از آثار منفی آن کاسته شود. دلایل عمدهٴ شکست و ناکامی نمازهای جمعه در ایران همین ایرادها و اشکالات است. در ذیل به چند مورد از آنها اشاره می شود.

یکی از این ایرادها اندیشهٴ «خود حق پنداری» است که کم و بیش بر همه آشکار است. در نظام فکری حکومت تئوکراتیک، به ویژه از نوع اسلامی-شیعی آن، حق و حقانیت در قلمرو دین و شریعت و قدرت سیاسی و فرمانروایی از طریق پیامبر و بعد امام غائب شیعی منحصرا به فقیه حاکم منتقل شده و دیگران جز تبعیت وظیفه ای ندارند و به تعبیر فقهی «مکلّف» به اطاعت اند و گرنه منحرف و گمراه و دشمن خدا و رسول و امام غایب اند. روشن است که محصول و پیامدهای چنین اندیشه ای، اعمال سیاست سرکوب دگراندیشان است و امامان جمعه و حتی جماعات (چرا که در جمهوری اسلامی امامان مساجد نیز ذیل ستاد امور مساجد سازماندهی شده و عموما تحت امر حکومت اند) به طور طبیعی و سیستماتیک مبلغ و مروج چنین اندیشه و سیاست اند.

اشکال دیگر این است که رهبران جمهوری اسلامی عموما «دشمن محور» اند و گمان می کنند هیئت مدیره ای در جهان شب و روز دست اندرکار توطئه و نقشه برای براندازی جمهوری اسلامی و به طور خاص شخص ولی فقیه است و در داخل کشور نیز کسانی یا عامل مزدبگیر دشمنانند و یا فریب خوردهٴ آنان. از این رو یکی از وظایف رهبری و کارگزاران مستقیم و غیر مستقیم او، افشای مستمر این نقشه ها و مبارزه بی امان بر ضد آنان است. اهریمنانی دشمن دین و نظام و حتی کشور و وطن که باید به دست رهبران و مسئولان اهورایی «نظام مقدس» افشا و نابود شوند. طبعا در این میان بیشترین مسئولیت بر عهدهٴ روحانیت وابسته و حقوق بگیر و به ویژه خطیبان جمعه و جماعت است که بیش از هر فرد و جریان و نهادی در حاکمیت، ایدئولوژیکمان و نیز از نظر منافع و معیشت وابسته به حکومت و شخص رهبر اند.

سومین مشکل در نگاه ایدئولوژیک نظام و به طور خاص ولی فقیه به مقولهٴ «فرهنگ» است که سالیانی است با عنوان «تهاجم فرهنگی» از آن یاد می شود و برآمده از اندیشه دشمن محوری است. آیت الله خامنه ای مبدع خطر تهاجم فرهنگی است و طبق آموزه ها و تحلیل های ایشان غرب و تمدن و تجدد غربی از طریق نفوذ و رواج فرهنگ و اندیشه و آداب مدرن خود به درون کشورهای اسلامی و از جمله ایران رسوخ و نفوذ کرده و می خواهد از این طریق انقلاب و اسلام و نظام الهی و مقدس جمهوری اسلامی را فاسد و نابود کند. از آنجا که اسلام انقلابی رهبر نظام و پیروان فکری ایشان، معطوف به قدرت و بقا به هر قیمت است، این تحلیل و اندیشه به نوعی با نظامی گری و سلاح پیوند خورده و از این رو ادبیات تولید شده در حول تهاجم فرهنگی ادبیات نظامی و جنگی است. وقتی ولی فقیه کشمکش بین ایران اسلامی با غرب را «اختلاف مبنایی اسلام و غرب» می داند و معتقد است غرب دیری است که به اسلام و مسلمانان و ایران انقلابی هجوم آورده است، ناگزیر این تقابل صبغهٴ نظامی پیدا می کند و در نهایت جز یک پیکار و جنگ بی امان و فیصله بخش بین اسلام و مسلمانان و غرب و تمدن و تجدد و فرهنگ آن، راه حلی باقی نمی ماند. اصطلاحاتی که رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در همان منبع به کار می برد، دقیقا اصطلاحات نظامی است. به این اصطلاحات آقای تقوی توجه کنید: «هر امام جمعه ای باید فرماندهٴ قرارگاه فرهنگی شهر خود باشد و به صورت جبهه ای فعالیت کند». ایشان کارکرد نهاد نماز جمعه را «تحرکی برای خنثی کردن دشمن» می داند و نمازگزاران را «لشکر» این قرارگاه و حرکت می شمارد. ایشان می گوید: «فضای مجازی اگر چه یک تهدید است که دشمن علیه ما بهره می برد اما یک فرصت هم هست و می توانیم با استفاده از آن به دشمن هجمه کنیم». دشمن، فرمانده، جبهه، قرارگاه، لشکر، هجمه فرهنگی، غلبه، کلیدواژه های این گفتار اند.

با این تلقی از نماز جمعه نتیجه ای جز همین که هست حاصل نمی شود. آقای تقوی برای فرهنگ ماهیت تهاجمی قایل است و به پیروی از مقتدایش (کسی که او را به ریاست شورای سیاستگذاری نماز جمعه منصوب کرده)،  فرهنگ غربی را شاخه نظامی استعمار و ابزار سلطه جویی می داند و از این رو معتقد است که نماز جمعه باید در بخش فرهنگی با دشمن بستیزد و نقشه های دشمن را خنثی کند. آنچه در گذشته در کارکردهای نماز جمعه در طول این بیش از سه دهه گفتم، دقیقا محصول این تفکر و نتیجه این سیاست است. در این تفکر، محل نماز جمعه قرارگاه نظامی است که البته در بخش نرم افزاری به جنگ جهان غرب و در واقع جهان غیر اسلامی می رود.

اما تا کنون این تلاشهای گستردهٴ سرهنگی در حوزهٴ فرهنگ و آداب دینی کارساز بوده و برای حاکمیت دینی بهره ای هم داشته است؟ گفته شد که رئیس شورای سیاستگذاری این نهاد پر عرض و طول و پر هزینه صریحا اذعان دارد که تا کنون نتیجه ای حداقل مطلوب و در حد انتظار نگرفته اند. در عین حال باید دید چه اهدافی برای آنان مطرح بوده تا داوری در مورد پیروزی و شکست ممکن شود. اگر هدف تقویت ارزشهای اخلاقی و دینی باشد، که قاعدتا باید چنین باشد، قطعا در نمازهای جمعه نه تنها برآورده نشده بلکه غالبا نتیجه معکوس بوده و حداقل کمکی به دینی شدن بیشتر جامعه مؤمنان نکرده است. اگر هدف تعمیق همبستگی ملی و ایجاد تعامل و وحدت اجتماعی باشد، که البته برای حاکمیت و فرماندهان قرارگاه های فرهنگی و سیاسی آن چند اهیت ندارد، باز نه تنها در این زمینه موفق نبوده، بلکه دستاوردهای فرهنگی نمازهای جمعه به طور جدی و عمیق به همبستگی ملی و حتی همبستگی دینی و هویت جمعی مؤمنان آسیب رسانده است. اگر هدف مبارزه و مقابله با فرهنگ غربی و خنثی کردن هجمه فرهنگی بیگانه است و سامان دادن هجمه متقابل در برابر آن، باز کامیاب نبوده است. دلیل آن نیز روشن است. اصولا کسانی که تحت تأثیر فرهنگ غربی هستند طبقه متوسط و گروه درس خوانده و اهل اندیشه و آشنا با جهان اینترنت و رسانه های مجازی اند، اینان به قرارگاه فرهنگی و تلاشهای سرهنگی امامان نماز جمعه نه اعتقادی دارند و نه در چنان قرارگاه هایی حضور پیدا می کنند. بنابراین جهد آنان بی حاصل است و آب در هاون می کوبند.

در عین حال باید اذعان کرد که نهاد نماز جمعه و مساجد دو کارکرد مثبت برای حاکمیت دارد. یکی این که در گسترهٴ نهاد پر عرض و طول نمازهای جمعه سراسر کشور، که به گفتهٴ آقای تقوی  750 نماز جمعه در کشور برگزار می شود، شمار زیادی از وابستگان به نظام به کار مشغول اند و از این طریق ارتزاق می کنند و طبعا این وابستگی معیشتی به وابستگی ایدئولوژیک و سیاسی کمک می کند. یعنی طبق ضرب­المثل مشهور برای مردم «آب» ندارد، اما برای کثیری «نان» دارد. دیگر این که در هرحال خطبه های غالبا هماهنگ و سازمانی نمازها، تا حدی می تواند مخاطبان خاص و محدود و ثابت خود را در سطح کشور از نظر فکری و اعتقادی و سیاسی ارضا و اشباع کند و در صورت لزوم از این به تعبیر آقای تقوی «لشکر» برای بسیج توده ای و یا اعمال فشار بر مخالفان و حذف آنان استفاده کند.

اما در این میان علل و عوامل این ناکامی از منظر حاکمیت چیست؟ آقای تقوی چنین پاسخ می دهد: «دیگران کارهایی که روحانیت و ائمه جمعه انجام می دهند را خراب می کنند» و این «دیگران» چه کسانی هستند؟: «برخی اساتید حرفهای ماهواره ای را سر کلاس تکرار می کنند». راه حل چیست؟ و چه باید کرد تا قرارگاه های نماز جمعه موفق شوند؟ اخراج آنان از دانشگاه. «یکی از خدمات دولت گذشته این بود که برخی اساتید دگراندیش و سیاه دل را از عرصه دانشگاهی و آموزشی بیرون کرد». در واقع ایشان بر این گمان است عده ای، البته دشمن و فریب خورده و به تعبیر ایشان «سیاه دل»، در عرصه های فرهنگی کشور از جمله استادان دانشگاه فرهنگ فاسد غربی را در جامعه رواج می دهند و این «هجمه فرهنگی» موجب بی اثر و بی ثمر شدن زحمات روحانیت و ائمه جمعه می شود.

اما روشن است که جناب تقوی سرنا را از سر گشادش می دمد و به بیراهه می رود. هرچند تأثیر نیک و بد افکار و آداب و فرهنگ غربی از طریق ماهواره و صد طریق دیگر بر افکار و سلایق و ذائقه های فردی و جمعی مردم ایران، مانند دیگر جوامع، جدی است و جای تردید ندارد، اما به هزار و یک دلیل می توان نشان داد که علت العلل شکست تلاشهای برنامه ریزان و کنشگران دینی و فرهنگی جمهوری اسلامی، نگاه نادرست و در پاره ای موارد وارونه به مقولاتی چون دین و فرهنگ و «مهندسی فرهنگی» دولتی و آمرانه است و بس. ظاهرا پس از بیش از سه دهه مخالفت با علوم انسانی و در برابر آن مهندسی فرهنگی دولتی، هنوز بر مدیران ریز و درشت «نظام مقدس» روشن نشده است که ایراد اصلی از خودشان است نه از دیگران و استادان سیاه دل و هنرمندان و نویسندگان دگراندیش منتقد و یا مخالف بی عِدّه و عُدّه. در عالم تصور اگر علوم انسانی و تمام ماهواره ها و روشنفکران و روزنامه نامه نگاران و منتقدان دگراندیش از صفحه روزگار بر افتند، باز کمترین تأثیری در کارآمدی برنامه ها و تلاشهای مدیران فرهنگی جامعه در جهت شکل دهی مردمان به ویژه برای جوانان به نحو مطلوب نظام نخواهد داشت. تا کنون نه انقلاب فرهنگی دانشگاهها توانسته کمکی به اهداف رژیم حاکم بکند و نه بگیر و ببند نویسندگان و حتی کشتن آنان توانسته موجب کامیابی شود. قاضی القضات کشور جناب صادق لاریجانی اخیرا نسبت به «خطر مدرنیته» و نفوذ آن در جامعه هشدار داده که البته مورد تأیید اخوی دیگر یعنی رئیس قوهٴ دیگر (علی لاریجانی) نیز قرار گرفته است. داستان مشهور کنیز زشت و کودک گریان برای بیان ناکامی جمهوری اسلامی در مهندسی فرهنگی دلخواه بسیار گویاست. گویند کسی از راهی می گذشت، دید کودکی در آغوش کنیزی زشت رو و ترسناک، به شدت گریه می کند و کنیز تلاش می کند کودک را آرام نماید اما هر لحظه بر بی قراری و گریه کودک افزوده می شود. رهگذر، که دریافته بود ماجرا چیست، گامی به جلو برداشت و خردمندانه هشدار داد و گفت: خانم، این کودک را رها کن، آرام خواهد شد. زن با شگفتی نگاهی پرسشگرانه به رهگذر کرد. رهگذر گفت: آخر، بچه از خود تو می ترسد! باید به مهندسان فرهنگی به ویژه در نهاد ائمه جمعه و جماعات گفت: دین را مردم را در اختیار مردم بگذارید، بدانید، وضع بهتر خواهد شد.