رژیمهای سیاسی و دولتها در دنیا با هم رقابت دارند، دشمنی و دوستی میورزند، منافع یکدیگر را به خود اختصاص میدهند، در قلمروهای یکدیگر وارد میشوند و سعی میکنند جای پایی باز کنند. در شرایط استثنایی چند دولت علیه یک دولت متحد میشوند یا از یک دولت حمایت میکنند اما اکثر آنها این کارها را بر اساس شناخت از یکدیگر انجام میدهند و نه تصور و توهم از یکدیگر.
کاری که خامنهای در ۲۴ سال حکومت خود در برابر دولتهای غربی انجام داده، عمل کردن به امور فوق بر اساس توهم و تصور بوده و به همین دلیل بیش از فایده برای نظام سیاسی جمهوری اسلامی، برای آن و نیز برای کشور و تک تک شهروندان مخاطره و خسارت ایجاد کرده است.
چهار تصور علی خامنهای نسبت به غرب بیش از همه اهمیت و مخاطره داشته است: مخالفت غرب با تفکر انقلابی اسلامی، بی رحمی و بی توجهی غرب به حقوق بشر، پیروزی اسلامگرایان بر غرب با نفس بروز انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی، و دست داشتن غربیان در خصومتهای فرقهای در جوامع مسلمان. این دیدگاهها را توضیح داده و نتایج مخاطرهانگیز آنها را ذکر میکنم.
مخاطره امنیتی و نه ایدئولوژیک
خامنهای تصور یا وانمود میکند که “گسترش تدریجی تفکر و هویت انقلاب اسلامی ایران، غربیها را به شدت نگران کرد و آنها، همزمان با عمق یافتن تفکر اسلامی، برنامه ریزیها و طراحیهای خود را نیز پیچیدهتر و عمیقتر کردند… اکنون شرایط منطقه و دنیای اسلام به گونهای است که غربیها تصور میکنند از هماوردی با تفکر انقلاب اسلامی عقب ماندهاند و بر همین اساس تمام توان خود را به کار گرفتهاند تا این عقب ماندگی را جبران کنند.” (۱۸ شهریور ۱۳۹۲)
خامنهای تصور یا وانمود میکند که “گسترش تدریجی تفکر و هویت انقلاب اسلامی ایران، غربیها را به شدت نگران کرده” اما مشکل اساسی غرب، نه انقلاب و آرای ایدئولوگهای اسلامگرا بلکه مخاطرات امنیتی ناشی از برنامه هستهای، حضور جمهوری اسلامی در مناطق بحرانی و حمایت این رژیم از تروریسم بینالمللی است.
این تصور بیشتر مبتنی است بر آویزان کردن مدال بر گردن خود و دادن روحیه به طرفداران جمهوری اسلامی تا بیان یک واقعیت.
اما مشکل اساسی کشورهای غربی با جمهوری اسلامی نه انقلاب ۳۵ سال پیش و آرای ایدئولوگهای اسلامگرا بلکه مخاطرات امنیتی ناشی از برنامه هستهای، حضور جمهوری اسلامی در مناطق بحرانی و حمایت این رژیم از تروریسم بینالمللی است. دولتها و رسانهها و مجامع علمی غربی نه تنها ایدئولوژی اسلامگرایی را رقیبی جدی برای لیبرالیسم نمیدانند، بلکه تلاش میکنند با معرفی دقیقتر این ایدئولوژی مردم را از خطرات آن آگاه کنند چون انسان غربی نمیتواند مبانی این ایدئولوژی یعنی تبعیض و تنفر و ضدیت با آزادی و مردمسالاری را بپذیرد.
اسلامگرایی برای غربیان یک مخاطره امنیتی و ابزاری برای جذب نیرو در سازمانهای تروریستی به حساب میآید و نه یک ایدئولوژی رقیب.
به دلیل همین خطای در درک است که خامنهای به جای کاهش مخاطرات یا نگرانیهای دولتهای غربی و افکار عمومی در کشورهای غربی با اعلام واماندگی غربیان در مواجهه با این ایدئولوژی بیشتر به آنها دامن میزند. رژیم وی هرجا بحران و تنشی در خاورمیانه وجود دارد حاضر است، چون میخواهد تفکر انقلاب مذهبی را در منطقه گسترش دهد. اما نتیجه این هماوردی بالا رفتن ریسک تهدید برای ایران در منطقه بوده است.
وجوه تمایز جمهوری اسلامی و غرب
علی خامنهای تصوری نامتمایز و غیرتحلیلی و فرافکنانه از غرب دارد: “باید در مقابل دنیای غرب، مقتدر بود زیرا آنها نشان دادهاند که به هیچکس رحم نمیکنند و برخلاف ادعاهای حقوق بشری و ظاهر سازیهایشان، کشته شدن میلیونها انسان نیز وجدان آنها را متأثر نخواهد کرد.” (۱۸ شهریور ۱۳۹۲)
این البته وجه تمایز جمهوری اسلامی و غرب نیست چون با فرض درستی سخن خامنهای خود وی و طرفداران نظام نیز از کشته شدن ۱۰۰ هزار نفر در سوریه متاثر نشدهاند و فرماندهان نظامی وی اعلام کردهاند که بدون قید و شرط از رژیم اسد حمایت میکنند.
خامنهای از این هم فراتر رفته و غربیها را بدون تمایز وحشی میخواند: “غربىها، يعنى به خصوص نژادهاى اروپايى، نژادهاى وحشىاند؛ اينها ظاهرشان اتو كشيده و كراوات زده و ادكلن زده و اينهايند امّا همان باطن وحشىگرىاى كه در تاريخ وجود داشته هنوز هم در اينها هست؛ راحت آدم مي كشند، خونسرد جنايت میكنند.” (۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲)
رژیم خامنهای هرجا بحران و تنشی در خاورمیانه وجود دارد حاضر است، چون میخواهد تفکر انقلاب مذهبی را در منطقه گسترش دهد. اما نتیجه این هماوردی بالا رفتن ریسک تهدید برای ایران در منطقه بوده است.
وجه دیگر تمایز میان غرب و جمهوری اسلامی از نگاه خامنهای غوطهوری غربیان در مادیات و غوطهوری جمهوری اسلامی در معنویات است. طرفه اینجاست که رهبر کشوری که مقامات آن ثروت کشور را در اختیار دارند و در مادیات غوطهورند وجه تمایز کشور تحت سلطهی خود و غرب را مادی دانستن دیگران و معنوی دانستن جمهوری اسلامی میداند.
این دو تصور نیز یکی نشات گرفته از انتقامگیری از غربیان به واسطه گزارش نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی و دیگری بیاهمیت جلوه دادن پیشرفتهای جوامع غربی است تا بیان واقعیات.
هر دو تمایز مفروض که مبتنی است بر خود- حق- پنداری و دیگری-شیطان- پنداری همیشه مانعی برای گفتگو و تعامل میان دولتهای غربی و جمهوری اسلامی بوده است. دولتهای غربی نمیتوانند در مقام شیطان با جمهوری اسلامی در مقام فرشته به مصالحه دست یابند.
جمهوری اسلامی، فتح الفتوح
از نظر خامنهای نفس وجود جمهوری اسلامی فتح الفتوح (پیروزی پیروزیها) است و نه دستاوردهای ناشی از رفتار آن. او بر این اعتقاد است که “این فتح الفتوح همچنان با قدرت و استحکام وجود دارد.” (۱۸ شهریور ۱۳۹۲) فتح الفتوح در برابر که؟ طبیعی است در برابر غرب. این تصور نیز متوجه است به روحیه دادن به طرفداران حکومت، تبلیغات سیاسی و تقویت روحیه خود.
رژیمی که بر این باور است که جهان را صرفا با کسب قدرت در یک سرزمین فتح کرده به اندازه کافی متوهم و جاهطلب است تا نتواند ظرفیتها و ریسکهای خود را در برابر کشورهای دیگر به خوبی بشناسد و بر همان اساس عمل کند. از همین جهت است که مقامات نظامی و سیاسی رژیم مدام تهدیدهای توخالی خود را مبنی بر نابودی اسرائیل تکرار میکنند و به جای کاستن دشمنیها بر آنها میافزایند.
خامنهای معتقد است که جنگهای فرقهای ریشه در توطئه بیگانگان و منافع غرب دارد. این تصور، فرافکنی خشونتها و تنفرهای مسلمانان علیه یکدیگر و منتسب کردن آنها به غربیان است. در هیچ سند و در هیچ بیانی از مقامات و نهادهای دولتی غربی چنین سیاستی به چشم نمیخورد.
جنگهای فرقهای و استکبار جهانی
خامنهای معتقد است که جنگهای فرقهای ریشه در توطئه بیگانگان دارد و غربیها دارای منافعی در جنگهای فرقهای هستند: “دشمنان امت اسلامی به خوبی متوجه شدهاند که درگیری مذاهب اسلامی به نفع رژیم غاصب صهیونیستی است و بر همین اساس با راهاندازی گروههای تکفیری از یک طرف و با ایجاد رسانههای به ظاهر اسلامی و حتی شیعی برای دامن زدن به اختلافات از طرف دیگر، به دنبال درگیر کردن مسلمانان با یکدیگر هستند.” (۲۰ شهریور ۱۳۹۲)
بر همین اساس است که روزنامههای دولتی هر انفجاری را که در عراق و پاکستان و لبنان علیه شیعیان (و نه سنیها) صورت میگیرد به استکبار جهانی نسبت میدهند.
این تصور نه بیان واقع بلکه فرافکنی خشونتها و تنفرهای مسلمانان علیه یکدیگر و منتسب کردن آنها به غربیان است. در هیچ سند و در هیچ بیانی از مقامات و نهادهای دولتی غربی چنین سیاستی به چشم نمیخورد. این نظریه توطئه صرفا ساخته ذهن توطئه اندیشان حرفهای است. چنین تصوری که کاملا ساختگی و معطوف به دشمن تراشی و غفلت از چهارده قرن شکاف در میان مسلمانان و منازعات درونی آنهاست، سنیان ستیزهجو یا مخالف شیعه را مزدوران استکبار معرفی میکند. دولتهای غربی را از روی نقشه حذف کنید. آیا منازعات رونی مسلمانان پایان مییابد؟
غربیها خواهان امنیت برای داد و ستد و فروش محصولات خود به منطقه و ثبات بازار انرژیاند و جنگهای فرقهای علیه هر دو خواسته عمل میکنند. به همین دلیل این برچسب هیچ کمکی به امنیت ملی و منافع ملی ایران در منطقه نمیکند بلکه علیه آن وارد عمل میشود. دولتهایی که اکثریت شیعه یا اکثریت سنی در کشورهایشان را راهبری میکنند نخست باید یکدیگر و اختلافها و گروههای درونی خود را به رسمیت بشناسند و سپس راهی برای حل یا کاهش منازعات پیدا کنند. آوردن پای بیگانه که مقامات ایرانی در ظاهر آن را نفی میکنند به
پیچیدهتر شدن موضوع دامن میزند تا حل آن. خامنهای علی رغم تکرار این سخن که قدرت دولتهای غربی در منطقهی خاورمیانه رو به افول است (“امروز، تمدن غرب به واسطه تناقضها، بی منطقیها، زورگوییها و بی اعتنایی به اصول انسانی در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است.” ۲۸ فروردین ۱۳۹۲) این دولتها را قادر مطلق فرض کرده و همه شرور این منطقه را به آنها نسبت میدهد.
همانطور که نویسنده ی این مقاله خامنه ای را متوهم می داند، من نیز از ایشان دعوت می کنم اندکی توهم را کنار بگذارند. یک ادم متوهم که صرفا نسبت به غرب آلرژی دارد و پارانویا دارد نمی تواند بیست و اندی سال رهبر یک حکومت سرمایه داری در منطقه باشد. چرا فکر می کنید حضور نیروهای ایرانی به رهبری ایشان در اقصا نقاط منطقه صرفا به خاطر گسترش اسلام و مذهب و این حرفهاست. چرا به قراردادهای نفتی و صنعتی و اقتصادی که ایران در عراق و سوریه و لبنان دارد نگاه نمی کنید؟ چرا به اینها اشاره نمی کنید؟ ایران به عنوان یک حکومت سرمایه داری که می خواهد در مناسبات سیاسی و اقتصادی منطقه نقش هر چه بیشتری داشته باشد، در اقصا نقاط منطقه با قدرتهای غربی (که آنها هم همین اهداف را دارند) در کشاکش است. حال اینکه چه کسی عقب زده خواهد شد و چه طرفی سود بیشتری از این مناقشات حاصل خواهد کرد باید دید. منتها اینها “توهمات” آقای خامنه ای نیست. بلکه منافع طبقات حاکم بر ایران است که اگر قراردادهای سوریه و عراق و غیره را از دست بدهند ایران ضربه ی بسیاری خواهد دید. ایران در دست یک “فرد متوهم” نیست. ایران را منافع یک طبقه ی سرمایه دار اداره می کند که باید بطور همزمان شیره ی جان طبقات محروم داخل و اطراف را بمکد تا قادر به ادامه ی بقا باشد. (همانطور که ترکیه هم باید همین کار را بکند. به همین خاطر آب دهانش راه افتاده تا در اعتلاف جنگی غرب علیه سوریه شرکت جوید). ما وقتی به این مسئله پی می بریم که اتفاقا حرفهای خامنه ای توهم نیست که می بینیم جامعه به همین “توهمات” او عمل می کند. حتی مخالفانش. وقتی در منطقه انقلاباتی رخ داد، خامنه ای گفت “ما انقلابمان را کرده ایم و الان نیازی به انقلاب نداریم”، انچه عربها انجام می دهند را ما قبلا انجام داده ایم و باید همین را پیش ببریم. در انتخابات امسال دیدیم که جامعه دقیقا همین استدلال را قبول کرد و همین گونه عمل کرد و با وجود شرایط انقلابی منطقه همه ی ایرانی ها یکصدا گفتند دوران انقلاب گذشته است و ما به صندوق رای و به عدم فروپاشی مناسبات موجود اعتقاد بیشتری داریم و بدین سان به انقلاب مردم عرب به دیده ی تحقیر نگریستند و بدان پاسخی ندادند و حال داریم می بینیم عدم پاسخ مردم ایران به انقلابات منطقه (یا در واقع پاسخ ارتجاعی مردم ایران) باعث ضعف و قهقرای این انقلابات هم شده است.. این نشان می دهد که اتفاقا حرفهای خامنه ای توهم نیست و ریشه در شرایط عینی جامعه دارد. آنچه مقابله با دیگری (غرب، دشمن) می نامیم، تاریخ نشان داده است که اتفاقا می تواند سرمایه داری یک کشور را به مرور قوی تر و مستحکم تر کند تا بعدها زمینه های گشایش پدید آمد. بی شک ارزش مصرف خامنه ای یک روز تمام می شود و دوران جدید و شعارها و دلقکهای تازه ای را خواهیم دید، اما عدم درک ضرورت وجودی این آقا و متوهم نامیدن او، خود ناشی از *** عدم شناخت از واقعیت جامعه ایران است
منتقد / 14 September 2013
این چهار خطا وارد است .اما غربی ها هم به هیچ وجه این فرشتگانی که شما ساخته اید نیستند.با کودتای 28 مرداد تا بیست سال پایین بودن قیمت نفت را تضمین کردند.و….
محمود / 14 September 2013
مقام معظم رهبری در آستانه بقدرت رسیدن دولت آقای احمدی نژاد تعبیری بکار بردن تحت عنوان « ریزش رویش بدنبال دارد» این گفتار ایشان در واقع منجر به این شد که بخش قابل توجهی از نیروهای انسانی با تجربه از چرخه اجرایی کشور حذف و خانه نشین شوند .
عملکرد ضعیف دولت آقای احمدی نژاد و فساد غیر قابل انکار دستگاه اجرایی در زمان زمامداری ایشان که بشدت از سوی مقام معظم رهبری حمایت می شدند این نظر که ریزش منجر به رویش می شود را مورد تردید قرار داد و انتخاب هیئت دولت با میان گین سنی بالا در دولت جایگزین دولت احمد نژاد در واقع ابطال این نظر مقام معظم رهبری بود .
ضرورت بکار گیری افراد با تجربه بشکلی بود که مجلس اصول گرا را ناگزیر به رای اعتماد به اکثریت وزرائ معرفی شده کرد.
وجود رهبری متوهم می تواند زیان های غیر قابل جبرانی ببار بیاورد که به سادگی قابل جبران نیست.
سام / 14 September 2013
با تشکر فراوان از استاد محمدی .
لطفآ آدرس ایمیل خود را جهت مکاتبه درج بفرمائید .
ضمنآ جناب منتقد که در کامنت خود در نقل قول از خامنه ای گفته اید ( ما انقلابمان را کرده ایم و الان نیازی به انقلاب نداریم”، انچه عربها انجام می دهند را ما قبلا انجام داده ایم و باید همین را پیش ببریم. )
میشود بفرمائید خامنه ای چه وقتی این حرفها را زده اند که هیچکس نشنیده و منبع آن کجاست ؟
بهنام / 15 September 2013
دشمنی غرب با انقلاب اسلامی توهم نیست بلکه واقعیت است، وگرنه کدامیک از گزارشات آژانس بین المللی اعلام کرده است که ایران از برنامه صلح آمیز انحراف پیدا کرده است.برنامه هسته ای جمهوری اسلامی بهانه است هدف اصلی و پنهانی غرب اصل انقلاب اسلامیست. 35 سال است که جمهوری اسلامی ایران تحت شدیدترین تحریمها قرار دارد.آیا از 35 سال پیش ایران برنامه هسته ای داشته است؟
کدام عملیات تروریستی در جهان صورت گرفته است و ایران در آن نقش داشته است.
کدامیک از مقامات جمهوری اسلامی ایران رژیم جعلی صهیونیستی را به حمله نظامی تهدید کرده است در صورتیکه مقامات این رژیم جعلی و حرامزاده هر روز صبح با تهدید ایران ناشتا می گیرند.
کدام بحران منطقه ای را میشناسید که دستان غرب و آمریکا در آن مشخص نباشد.
داوری / 19 May 2014