“یک میلیون تن نفت خام مجانی و دوونیم دلار تخفیف در هربشکه از پنج میلیون دیگر.” ۱۵ فروردین سال ۱۳۶۲ هاشمی رفسنجانی این بخشش را بهایی میداند که “نظام باید برای نگهداشتن سوریه در کنار ایران و جبران خسارات قطع رابطه سوریه با عراق بپردازد.” اما این روزها او به این نتیجه رسیده که ایران نباید به پای سوریه بایستد و بهایی گزاف بپردازد.
در تبلیغات مذهبی شیعیان “شام” که بر اساس روایتهای مشهور دمشق فعلی، بخشی از آن است همواره نمادی از ظلم و تزویر است و کوفه نمادی از بیوفایی و عهدشکنی. در تبلیغات رسمی جمهوری اسلامی کوفه نماد مردم نافرمان است اما برای شام جایگزینی متناسب با دوران معاصر تعریف نشد.
هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفته اختلاف موضع خود با رهبری در حوزه سیاست خارجی را هم کاملا شفاف کند. سخنان او این جسارت را به دولت و سیاسیون میدهد که صدای خود را برای موضعگیری متفاوت درباره سوریه بلندتر کنند.
در روزهای جنگ ایران و عراق، سوریه موتلف ایران بود و در خاطرات هاشمی رفسنجانی بارها از حضور حافظ اسد و مقامات سوری در ایران و مذاکره با آنها سخن رفته است. پس از جنگ و دوران سازندگی تلاش هاشمی رفسنجانی برای بهبود رابطه با غرب، نقش عربستان را برای ایران پر رنگتر کرد.
حافظ اسد اما تا زمان مرگ مورد اعتماد و احترام سیاستمداران ایرانی بود. پس از مرگ حافظ اسد بسیاری از رسانههای ایران و حتی معدود نشریههای باقی مانده اصلاحطلب، او را مذاکره کنندهای توصیف میکردند که در مذاکرات بینالمللی همواره از میز مذاکره برنده بلند میشد.
تقابل ۱۸۰ درجهای سیاست خارجی معترضان و حاکمیت
روابط بشار اسد هم به مانند پدرش با ایران ادامه یافت. در روزهایی که سیاست خارجی متاثر از درگیریهای شدید داخلی بود. روابط با سوریه، حزبالله لبنان و گروههای فلسطینی هم بر همین اساس تعریف میشد.
رهبری جمهوری اسلامی، یاسر عرفات را احمق میخواند اما اصلاحطلبان حمایت از او را به حمایت از گروههای دیگر فلسطینی ترجیح میدادند. دراین گیر و دار موضوع سوریه همواره در کنار موضوعات فلسطین و لبنان دیده میشد و به تنهایی کمتر مورد توجه قرار میگرفت.
پس از انتخابات سال ۸۸ معترضان به تعبیر رایج برای “رو کم کنی” هم که شده، سیاست خارجی مطلوب خود را در تقابل ۱۸۰ درجهای با حاکمیت تعریف کردند. از همین رو بود که هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه مشهور پس از انتخابات، بخشهای اول سخنان خود را به محکوم کردن سرکوب مسلمانان چین توسط دولت این کشور اختصاص داد و با فریاد ” مرگ برچین” معترضان تشویق شد. این روزها اما هاشمی رفسنجانی باز هم زمزمهگر مخالفت با موضع رسمی حکومت درباره سوریه شده است.
پیشنهاد نمایندگان مجلس برای جنگ در سوریه تنها زمینه شوخیهای فیسبوکی شد، اما سخنان رفسنجانی با وجود تکذیب دیگران و تکذیب دیرهنگام خودش جدی گرفته شد؛ هم توسط مخالفان اسد و هم توسط حامیان او.
معدود اشتراکات باقی مانده بین رهبری و هاشمی
معدود اشتراکات باقی مانده بین رهبر جمهوری اسلامی و هاشمی رفسنجانی بخشهایی از سیاست خارجی ایران است که “بخش جهادی” نامیده میشود: ارتباط با فلسطین، سوریه و لبنان. اینک اما هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفته اختلاف موضع خود با رهبری در حوزه سیاست خارجی را هم کاملا شفاف کند.
رهبر جمهوری اسلامی سوریه را خط اول مقاومت دربرابر اسرائیل میخواند، ۱۷۰ نماینده مجلس از آمادگی برای کشته شدن در سوریه میگویند، اما هاشمی از حملات شیمیایی بشار اسد علیه مردم سوریه خبر میدهد.
پیشنهاد نمایندگان مجلس برای جنگ در سوریه تنها زمینه شوخیهای فیسبوکی را فراهم کرد، اما سخنان هاشمی رفسنجانی با وجود تکذیبهای دیگران و تکذیب دیرهنگام خودش جدی گرفته شد، هم توسط مخالفان اسد و هم توسط حامیان او.
خالد بن ولید و دو راهی اسد
پیش از اینکه سخنان هاشمی رفسنجانی در جمع مردم سوادکوه جنجال برپا کند او در جمع مردم اصفهان، بشار اسد را با صدام مقایسه کرده بود و حمله شیمیایی به مردم سوریه را، با بمباران شیمیایی حلبچه. اشاره هاشمی به صدام شاید بیغرض هم نبود.
او این روزها میتواند مدعی باشد که در حمله اول آمریکا به عراق در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۱) ایران را از تبعات جنگ مصون نگهداشته است. سالها است که اصولگرایان به طعنه سخنان علیاکبر محتشمیپور را به رخ او میکشند که صدام را با خالدبن ولید مقایسه کرده و خواستار دخالت ایران در جنگ آمریکا و عراق شده بود.
اینک نه تنها محتشمیپور بلکه اصولگرایان هم دخالت مستقیم ایران در جنگ سوریه علیه آمریکا را متصور نیستند، اما به هر حال جمهوری اسلامی در دو راهی اسد قرار گرفته و در صورت حمله آمریکا ایران دو راه بیشتر ندارد، سکوت یا خرابکاری.
سقوط بشار اسد نه تنها ایران را در منطقه تنهاتر میکند بلکه روحیه حامیان رهبری را هم تضعیف خواهد کرد. برای رفسنجانی که برهههای این چنینی را تجربه کرده، شاید این فرصتی برای امتیازگیری از رهبری باشد.
روزنامه “وال استریت ژورنال” براساس شنودهای دولت آمریکا مدعی دستورایران به شبه نظامیان عراقی برای حمله به منافع آمریکا درصورت حمله این کشوربه سوریه شده، اما مشخص نیست ایران تا چد حد جرات اینگونه اقدامات را پیدا کند.
فرصت امتیازگیری از رهبری
برای این گونه خرابکاریها نهادهای زیر نظر رهبری باید حمایت و یا حداقل سکوت دولت و شخصیتهای سیاسی برجسته درون نظام را با خود داشته باشند. سخنان هاشمی رفسنجانی این جسارت را به دولت و دیگر سیاسیون میدهد که صدای خود را برای موضعگیری متفاوت درباره سوریه بلندتر کنند.
رهبر جمهوری اسلامی علاوه تبعات خارجی، از تبعات داخلی سقوط بشار اسد هم نگران است. سالهاست که “بخش جهادی سیاست خارجی” در ایران مصرف داخلی دارد. سقوط بشار اسد نه تنها ایران را در منطقه تنهاتر میکند بلکه روحیه حامیان رهبری را هم تضعیف خواهد کرد و دیگر نمیتوانند مدعی باشند که”ایران پشت خیمههای آمریکا است.” برای هاشمی رفسنجانی که برهههای این چنینی را تجربه کرده، شاید این فرصتی برای امتیازگیری از رهبری باشد. فرصتی که برخی معتقدند سید محمد خاتمی در حمله آمریکا به افغانستان و عراق از آنها بهره نبرد.
جام زهری که از شام میآید
شاید برای همین امتیاز ندادنها است که حامیان رهبری حمله شدید خود به هاشمی رفسنجانی را آغاز کردهاند. آنها پیش از این بارها گفتهاند اجازه نخواهند داد که هاشمی رفسنجانی و موتلفانش جام زهر را به رهبری بنوشانند. جام زهری، شبیه به جام زهری که آیتالله خمینی نوشید. جام زهری که این بار نه از کوفه بلکه از شام میآید. هاشمی رفسنجانی البته بابت سخنان خود خوشنود است و احتمالا معتقد به اینکه این سخنان کار خودش را کرده و حملات اصولگرایان از اهمیت آن نخواهد کاست.
بیشتر از هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی باید نگران نحوه دخالت ماجرای ایران در سوریه باشد. او تصمیم گرفته درعرصه سیاست خارجی پیامهایی متفاوت با احمدینژاد عرضه کند اما درباره سوریه تنها ادبیات موضعگیریها است که عقلانیتر و محتاطتر شده است.
شاید روحانی و دولتش درباره سوریه هنوز به جمعبندی نهایی نرسیدهاند اما این بحران میتواند پوست موزی باشد زیرپای دولتی که در ابتدای راه است. حسن روحانی اما تجربههای پیشین را همراه دارد و فرصتی کوتاه برای تصمیمات بزرگ.