مقدونیه

از «پیریشتینا» به سمت «اسکوپیه»، پایتخت مقدونیه، حرکت کردم. مدت زمان کمی داشتم تا از شهر بازدید کنم. قبلا جایی خوانده بودم و البته شنیده بودم که برای دیدن اسکوپیه یک روز کافی‌ است.
اولین چیزی که در مرکز شهر نظرم را جلب کرد، مجسمه اسکندر مقدونی بود که  در ابعادی بزرگ‌ در مرکز شهر نصب شده بود. پس از دیدن مجسمه به موزه یهودیان رفتم. در آنجا درباره تاریخ یهودیان در مقدونیه و همچنین سرنوشت آنها در زمان جنگ جهانی‌ دوم توضیحاتی داده شد. بعد از آن، به بخش قدیمی‌ شهر رفتم. آنجا من را به یاد استانبول می‌انداخت، معماری سبک عثمانی و غذاهای محلی آنجا را شبیه به ترکیه کرده بود.

90

بعد از اسکوپیه به سمت یونان حرکت کردم. پس از گذشت دو روز به یونان رسیدم و اولین شب را در یونان در چادر و در مزرعه گٔل آفتاب گردان به صبح رساندم و از سکوت و دیدن ستاره‌ها لذت بردم.

[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130906_Mosafer_32_Mecedonia_Human_Rawarpoor.mp3[/podcast]