۲۸ مرداد ۱۳۵۷مصادف است با سالگرد آتشسوزی در سینما رکس آبادان که به کشته شدن بیش از ۶۳۰ تن از تماشاگران انجامید. آنها فیلم «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی را پرده سینمای شهرشان تماشا میکردند. این واقعه به رویدادهای انقلاب شتاب بیشتری بخشید.
پیمان ماندگار مستندساز و کارگردان، زاده آبادان، کار حرفهای سینما را از دستیاری مسعود کیمیائی در فیلم «مرسدس» شروع کرد و تاکنون بیش از ۱۰ فیلم کوتاه، چهار مجموعه داستانی و چهار مجموعه مستند و تعدادی کلیپ موسیقی را در کارنامهاش دارد.
در گفتوگو با این مستندساز و کارگردان که با واقعه سینما رکس به خوبی آشنایی دارد، تلاش کردم به برخی ابهامات در پرونده سینما رکس بپردازم.
فرهنگ سینمایی در آبادان، در سالهای پیش از انقلاب چگونه بود؟
پیمان ماندگار: شهر آبادان، به نسبت شهرهای دیگر، بهخاطر رفاه حال کارکنان خارجی شرکت نفت امکانات مدرنتری داشت از جمله سینماهای متعدد که با توجه به میانگین جمعیتی در آن زمان پس از تهران دومین شهر از لحاظ تعداد سینماها به شمار میرفت. ۱۱ سینمای عمومی و شش سینمای شرکت نفت آمار سینماهای آبادان تا قبل از انقلاب بود. یکی از مزیتهای سینماهای آبادان اکران همزمان فیلمهای سینمایی به زبان اصلی با آمریکا بود که بعد از انقلاب برای همیشه تعطیل گردید.
وضعیت سینما رکس در میان سینماهای شهر چگونه بود؟
سینما رکس در سال ۱۳۲۳ توسط مرحوم علی نادری بنا نهاده شد. سینما رکس نه تنها مزیتی از لحاظ ساختمانی بر دیگر سینماها نداشت بلکه در زمستان ۱۳۵۵ برای آخرین بار رتبه درجه ۲ نیز نصیبش شد. شاید اکران فیلمهای مهمی همچون «در امتداد شب»، «آرامش در حضور دیگران»، «شازده احتجاب» و.. را بتوان بهعنوان تنها مزیت این سینما نسبت به دیگر سینماهای آبادان دانست. هر کس از هر قشری میتوانست به این سینما برود و تبعیضی بین اقشار مختلف مردم وجود نداشت. تنها شرایط سنی بود که آن هم همه سینماها ملزم به رعایت آن بودند.
گمان میکنید فیلم «گوزنها» که در شب آتشسوزی در سینما رکس به نمایش گذاشته شده بود، در انتخاب این سینما برای به آتش کشیدنش نقش داشت؟
فرج الله بدرکار که از طرف مذهبیها مأموریت داشت سینمایی را به آتش بکشد در بعد از ظهر روز فاجعه، به اتفاق دوستانش رفته بود که سینما «سهیلا» را آتش بزند، اما به دلیل بیاثر شدن تینر فوری رنگ، توفیقی به دست نیاورد. برای همین قرار شد سینما رکس را آتش بزنند. در غروب همان روز فرجالله بذرکار یارانش را جمع کرد و آنها را تشویق کرد که دوباره سراغ سینما سهیلا بروند، بلکه اینبار موفق به آتش زدنش شوند. اما گیشه بسته بود. برای همین تصمیم گرفتند برای شنیدن یک سخنرانی به حسینیه اصفهانیها بروند. سر راه حسینیه، با دیدن سردر سینما رکس، فرج الله بذرکار بلادرنگ و بدون مشورت با دوستانش چهار بلیط خرید و همگی وارد سینما رکس شدند. انتخاب سینما بنا به اعترافات نفر دوم ماجرا یعنی حسین تکبعلیزاده کاملاً اتفاقی بوده و فیلم گوزنها که در آخرین سانس سینما رکس نمایش داده میشد، نقشی در آتشسوزی نداشت.
به جای ویرانههای سینما رکس، بنای تازهای ساختهاند. آیا شهروندان آبادانی خاطرهای از این سینما دارند؟
حکومت برای پاک کردن این فاجعه از صفحات تاریخ، تلاشهای گستردهای انجام داد: از حذف این رویداد در تقویمها و سالنامهها گرفته تا جلوگیری از انتشار هرگونه کتابی درباره این واقعه و همچنین پخش نکردن فیلم محاکمه عوامل سینما رکس. با این حال اهالی آبادان هر سال بدون توجه به مسئولان، بهصورت خودانگیخته مراسمی هر چند کوچک برگزار میکنند.
آیا با بازماندگان قربانیان فاجعه سینما رکس ، گفتوگوهایی برای یک فیلم مستد انجام دادهاید؟
بله. گفتوگوهای زیادی با بازماندگان داشتهام و تحقیقات میدانی زیادی هم درباره این موضوع انجام دادهام. ما هنوز در ابتدای این راه هستیم چون بسیاری از اسناد و مدارک این فاجعه در انحصار حکومت ایران و در آرشیوهای فوق محرمانه نگهداری میشود و شاید هم حتی در این فاصله نابود شده باشند.
در آبادان هر سال جشنوارههای مختلف دفاع مقدس برگزار میشود. آیا تاکنون جشنواره فیلمی به یاد کشتهشدگان سینما رکس برگزار شده؟
تنها فیلمهایی که به فاجعه سینما رکس پرداختهاند و یا در آنها اشارهای به آن شده، تا آنجا که حافظهام یاری میکند، فیلم مستند «برای آزادی» اثر حسین ترابی، فیلم سینمایی «در کوچههای عشق»، مستند «قصه شب» اثر عباس امینی، فیلم داستانی ناتمام «زخمیها» و همچنین فیلم داستانی «رستاخیز» از کارهای خودم هستند. در اینجا خوب است اشارهای کنم به دوست عزیز و هنرمند همشهریم عبدالرضا سواعدی که پس از پایان جنگ ایران با عراق توانست تصاویری از بازماندههای سینماهای آبادان تهیه کند. در شهریور ۱۳۸۷ مراسمی در سینما تاج آبادان برگزار شد که پخش فیلم عباس امینی و سخنرانیهایی در باره این فاجعه صورت گرفت که در همان حد هم باقی ماند. البته نباید از کورش کرمپور نویسنده فهیم و شاعر آبادانی غافل شوم که در مجموعه شعرهایش به نام «صادره از آبادان» و همچنین در هفتهنامهای که بهنام «یادگاری» در آبادان منتشر میکند، تلاشهایی انجام داده برای بازروایی فاجعه سینما رکس که بهحق قابل تقدیر است.
آمار سوختگان در فاجعه سینما رکس بهطور رسمی ۳۷۷ نفر اعلام شد، آمار واقعی چقدر است؟
کلاً در آن روز فروش همه سانسهای این سینما ۱۳۶۰ بلیط ۴۰ ریالی و ۱۷۰ بلیط ۳۰ ریالی بوده است که حدود ۶۵۰ تا ۶۸۰ تا از آنها مربوط به سانس آخر بوده است. من گمان میکنم اگر تیتر روزنامههای آن زمان ۳۷۷ تن نبود اکنون رقم بسیار کمتر از این عنوان میشد. اما این رقم در رسانههای رسمی دولت ایران تکان نخورده است. من با خبرنگاری که آن زمان در آبادان فعالیت میکرد صحبت کردم. آمار نزدیک به هزار نفر را با توجه به اطلاعیههایی که در کوچهها و معابر نصب شده بود عنوان کرد که قابل بحث است.
” روح الله خمینی دو روز بعد اطلاعیهای در مورد این فاجعه صادر کرد که کاملاً ترس و وحشت در آن پیداست. ترس از اینکه مشخص شود کار، کار مذهبیها بوده است.”
یعنی خمینی، از فرانسه دستور آتش سوزی را داده بوده است؟ خوب ساواک چرا این نقشه را برملا نکرد؟ چرا ساواک اقدام به دستگیری عاملان نکرد؟ بلکه این نظام نوپای جدید بود که دادگاهی عاملان را برگزار کرد.
خمینی ترس از این داشت که مشخص شود کار مذهبی ها بوده است؟ مگر خمینی وکیل وصی همه مذهبی ها بود. مجاهدین خلق هم مذهبی بودند، اما خمینی هیچوقت ازشان حمایت نکرد. به طور کلی تا پیش از پیروزی انقلاب، خمینی از هیچ گروه مسلحی، اعم از مجاهدین یا فدائیان یا … حمایت نمی کرد.
چند ابهام اساسی در این رابطه وجود دارد:
1- چرا مامورین شهربانی پس از اطلاع از آتش گرفتن سینما درب سینما را بستند و از کمک رسانی مردم جلوگیری به عمل آوردند؟
2-بسیاری از کشته شدگان در فاجعه سینمارکس، در حالی جان باخته بودند که بر روی صندلی های سینما قرار داشتند. این در حالی است که اگر متوجه آتش سوزی شده بودند به سمت در هجوم می آوردند. در واقع به نظر می رسد که مرگ آنها در اثر نوعی مسمومیت توسط گاز می بوده است. (چیزی مشابه اتاق های گاز نازی ها)
3- از مدتی پیش از وقوع حادثه، در حوالی چهارراه امیری (محلی که سینما رکس در آن قرار دارد) و اطراف سینما تعدادی مامور شهربانی در فواصل منظم مستقر شده بوده اند.
4- با فرض پذیرفتن اینکه نیروهای مذهبی، با برنامه ریزی قبلی، اقدام به آتش زدن سینما رکس کرده اند، نباید حداقلی از هوش را برای آنها در نظر گرفت که این کار را در ساعتی انجام بدهند که تردد کم است و سینما تعطیل باشد. باید توجه داشت که فرهنگ عمومی و جو آبادان به گونه ای است که در فصلی مانند تابستان تا نیمه های شب و بلکه بعد از نیمه شب ( یعنی تا ساعت 1 یا 2 شب) مردم در خیابان ها هستند و تردد می کنند و شب زنده دار هستند.
در نهایت آقای پیمان ماندگار مگر چند سال دارند که با این قاطعیت در بارۀ حوادث آن دوره سخن می گویند؟ ایشان طوری حرف زده انگار در آن ایام شاهد عینی ماجرا بوده است در حالیکه در آن ایام تنها شش سال داشته است.
آیا بهتر نبود که برای مصاحبه، شخصی را بر می گزیدید که جزو شاهدان عینی باشد. یا یکی از بستگان قربانیان آن حادثه را انتخاب می گردید؟
در نهایت باید گفت که آقای ماندگار متولد ماهشهر هستند و آبادانی نمی باشند. اگر پرداختن به مسئله سینما رکس برای ایشان شغل، یا طریق مشهور شدن است، برای مردمان آبادان ، امری مربوط به هویتشان است. ایشان هرگز نخواهند توانست احساس یک آبادانی را نسبت به آن واقعه داشته باشند یا درک کنند.
این دست حرفها که ایشان زده اند برای داغدیدگان هرگز تشفی خاطر نخواهد شد. بلکه دیدن اینکه کسانی (از پرویز صیاد با آن تئاتر بی معنایش گرفته تا این آخری) دوره افتاده اند و با جانباختگان آن فاجعه کسب نام و نان می کنند، زخم کهنه شان را ناسور کرده و بر درد و رنجشان خواهد فزود.
ایمان / 21 August 2013
آقا پیمان شجاعتت واقعا قابل تحسین.
حقیقت گو / 23 November 2014