کار بررسی صلاحیت وزرای کابینه حسن روحانی در مجلس شورای اسلامی به پایان رسید. افراد زیادی در ایران از طریق تلویزیون و رادیو بحثهای نمایندگان و اتفاقات حین بررسی صلاحیتها را پیگیری میکردند.
گزارش زیر مربوط به اولین واکنشها به نتیجه پایانی رأی اعتماد مجلس به کابینه حسن روحانی است. از افرادی که با آنها گفتوگو شده، درباره بحثهای مجلس در مورد ترکیب کابینه و نتیجه نهایی چهار روز نطق و دستهکشی سؤال شده است.
***
شاهرخ صندوقدار یک داروخانه شبانهروزی است. او میگوید: «این تلویزیون را اینجا گذاشتهایم که مراجعهکنندگان که در نوبت میایستند کمحوصلگی نکنند. وقتی داروخانه خلوت است خودمان هم نگاهی میاندازیم. به خصوص به اخبار. این چند روز تلویزیون را گذاشته بودیم روی شبکه خبر. هر کس میآمد نگاه میکرد. بعضیها وقتی دارو را میگرفتند و میخواستند بروند چند لحظه میایستادند ادامه بحث را گوش میکردند.
«وزرای خارجه، اقتصاد، نفت و اینها رأی آوردند. آموزش و پرورش و دانشگاه رأی نیاورد. فکر کنم برای اینکه بالاخره به روحانی بگویند خیلی با تو موافق نیستیم. اما جرات نکردند وزیران اصلی را رد کنند.»
برای ما خوب بود. خیلیها به جای اینکه بیایستند پشت پیشخوان و مدام بگویند داروی ما چی شد، مجلس را نگاه میکردند. همکارها هم علاقه داشتند. چندبار بحث کردیم با هم. بالاخره سرنوشت کشور است و مردم نگران هستند که اوضاع بهتر میشود یا نه.»
شاهرخ درباره رأی اعتماد مجلس به وزاری کابینه معتقد است: « فکر کنم برای اینکه بالاخره به روحانی بگویند خیلی با تو موافق نیستیم. اما جرات نکردند وزیران اصلی را رد کنند. وزیرهایی که مهم نبودند را رد کردند که از اول دعوای جدی نشود بین دولت و مجلس. الان قسمتهای مهم رأی آوردهاند و باید منتظر باشیم انشاءالله دولت شروع کند و کشور را نجات بدهد.»
فاطمه دبیر آموزش و پرورش است. با خانواده خود برای تفریح به پارک آمده است. او درباره نتیجه نهایی رأی اعتماد مجلس به وزرای پیشنهادی حسن روحانی گفت: «اکثریت کابینه رأی آورد. من خوشحالم. دولت آقای روحانی الان رسمیت دارد و کار خودش را شروع میکند. اما متاسفانه خیلی کملطفی شد به بخش آموزش و پرورش و آموزش عالی.
البته آقای حاجی بابایی مدیر خوبی بودند اما در سطح وزیر، انتظارات بیشتری از ایشان میرفت. آقای نجفی مدیر بسیار توانمندی بودند. ایشان را میشناسم. کاش رأی میآوردند. نقطه قوت کابینه از نظر من آقای نجفی بودند.
«شما توجه نمیکنید که بیرون سیاست چه اتفاقاتی در کشور میافتد. با این همه فشاری که در مورد وزیر امور خارجه و وزیر نفت بود، باز هم رأی آوردند ولی آموزش و پرورش را رأی ندادند.»
وضعیت آموزش و پرورش مساعد نیست. اتفاقاتی افتاده که نتیجهاش خوب نیست برای کشور. شما خبرنگارها فقط مسائل سیاسی برایتان مهم است و توجه نمیکنید که بیرون سیاست چه اتفاقاتی در کشور میافتد.
شما دقت کنید این همه فشاری که بود درباره وزیر امور خارجه و وزیر نفت، باز هم رأی آوردند ولی آموزش و پرورش را رأی ندادند. خواهش میکنم وارد شوید به این مسائل و به مردم بگویید چه اتفاقاتی دارد میافتد.»
از این دبیر درخواست کردم توضیحات بیشتری درباره مسائلی که به آن اشاره میکند، بدهند اما با اکراه خودش و مخالفت همسرش از پاسخ به این درخواست خودداری کرد.
رانندگان تاکسی، پیگیران همیشگی سیاست
آقا بهرام راننده تاکسی است. موهای سپیدش از سالها تجربه زندگی حکایت دارد. فارغ از درست یا نادرست بودن نظراتش میتوان او را تحلیلگر سیاسی نامید. او مانند بسیاری دیگر از رانندگان تاکسی برای حرف زدن نیاز به طرح سوال ندارد.
او درباره رأی مجلس به وزرای کابینه روحانی میگوید: «سه تا را رأی ندادند. بقیه وزیر شدند. این حکومت خیلی موذی است. احمدینژاد را آورد. هر کاری خواست در مملکت کرد. حالا که اوضاع خراب شده است و در دنیا آدم حسابشان نمیکنند، یکی را آوردهاند که بَر و رو دارد. وقتی حرف میزند فحش نمیدهد. آخه رئیس جمهور توی تلویزیون بگوید ممه! دنیا به ما میخندد.
احمدینژاد ترمز بریده بود این آخریها. رهبر هم زورش نمیرسید جمع و جورش کند. راست و حسینی اینکه من همه این وزیرها را نمیشناسم دقیق. بیشترشان را میشناسم اما همه را نمیشناسم. از رادیو میشنیدم که چه کاره هستند.
«به وزیرهایی که لازم داشتند گندکاریهای احمدینژاد را درست کند رأی دادند؛ اما آنهایی را که قرار بود داخل کار کنند رأی ندادند. روحانی چند نفر را باج داده بود که چند نفر از آنهایی که خودش میخواهد رأی بیاورد. اما کلاه رفت سرش.»
آقا شما اینجوری فکر کن که اینها آمدند وزیرهایی که لازم داشتند گندکاریهای احمدینژاد را درست کند، رأی دادند؛ اما آنهایی که قرار بود داخل کار کنند را رأی ندادند. روحانی چند نفر را باج داده بود که چند نفر از آنهایی که خودش میخواهد رأی بیاورد. کلاه رفت سرش. وزیرهایی که مال آنها بود رأی آورد ولی وزیرهایی که مال خودش بود رأی نیاوردند. این نجفی خیلی خوب حرف زد.»
آقا بهرام ادامه میدهد: «جمهوری اسلامی به وزیر نفت احتیاج داشت که تحریم تمام بشود. به خارجه نیاز داشت که انگلیس و فرانسه و آلمان راضی شوند. به وزیر اقتصاد رأی زیاد دادند که بیاید جمهوری اسلامی را از ورشکستگی نجات دهد. اوضاع خیلی خراب است. احمدینژاد آتش کشید به اقتصاد و تولید.
از آن طرف وزیر کار طرفدار موسوی بود اما رکب زد. آمدند گفتند تو مال فتنه هستی ولی برگ برنده رو کرد که اطلاعاتی است. معلوم نشد کدام طرفی است اما رأی کم آورد. نزدیک بود رأی نیاورد. یعنی اینکه شما بیایید همه چیز را درست کنید، بینالملل را درست کنید، نفت را درست کنید که پول در بیاید اما حق مردم را ندهید. تحریم فقط مال مردم باشد اما آخوندها تحریم نباشند.
قبلاً چهار میلیون بشکه نفت صادر میکردند الان شده ۷۵۰ هزار. اینها میخواهند بشود ۲ میلیون بشکه که حقوق آخوندها را بدهند و بدهند به سوریه و عراق. مردم هم که صدایشان در آمد بگویند تحریم هستیم.
از روز اول که گفتند از روحانی چیزی نخواهید من فهمیدم سرمان کلاه رفته است. این محصلهای دانشگاه مینشستند توی ماشین و میگفتند روحانی چهار سال وقت لازم است تا برسد تازه روی صفر. الان کمتر شده ولی تک و توک هنوز میگویند. توقع را کم کنید یعنی چی؟ من رأی دادم به روحانی برای من کار کند، رأی ندادم که برای رژیم کار کند.»
علی یکی دیگر از کسانی است که با او به گفتوگو میپردازم. ساعات پایانی شب برای خرید سیگار به مغازه مراجعه کرده است. با مغازهدار خوش و بش میکند و کمی درباره وقایع مجلس حرف میزند. از آنجا که ظاهراً مذاکرات مجلس را پیگیری کرده است سوالات خود را با او در میان میگذارم.
«سه وزیری که رأی نیاوردند برای این بوده که مجلس از روحانی زهر چشم بگیرد. چون روحانی رأی بالایی آورد اینها میخواهند بگویند که ما از این رأی نمیترسیم. به بیشتر وزیران رأی دادند که نشان بدهند جلوی رأی مردم نایستادهاند.»
او میگوید: «نه. کار من اجازه نمیدهد رادیو و تلویزیون استفاده کنم. کار من با کامپیوتر است. در شرکت از طریق اینترنت اخبار را دنبال میکنم. خوشبختانه سایتهای داخلی خوب پوشش میدهند. نه اینکه اخبار سایتهای دیگر را قبول نداشته باشم. رادیو فردا خوب کار میکند اما همه خبر را نمیزند. ایسنا همه اخبار را زده است. تمام حرفهایی که گفته میشود را مینویسند و روی سایت میگذارند. آدم همه حرفهای طرف را بخواند بهتر است تا اینکه تکههایش را بخواند.»
علی درباره رأی نهایی مجلس به کابینه میگوید: «من از اول به بچههای شرکت میگفتم سه یا چهار نفر رأی نمیدهند و به بقیه رأی میدهند. معلوم بود. مجلس که نمیتواند به همه وزرا رأی اعتماد ندهد. من فکر میکردم به زنگنه و ربیعی رأی نمیدهند. رأی هر دو نفر اندازه هم بود. صد و شصت رأی آوردند.
از آن طرف وزیر علوم ۱۰۰ رأی آورد. من این را متوجه نمیشوم که این ۶۰ نفر اختلاف کدام طرفی هستند! رأی وزیر علوم و وزیر آموزش و پرورش هم جالب است. نجفی از وزیر علوم بیشتر رأی آورده، رأی منفی نجفی هم کمتر از وزیر علوم است. اینطور که من خواندهام وزیر علوم جلوی نجفی مهم نبوده است. نجفی را خیلیها میشناسند اما وزیر علوم راستش را بخواهید من هم اسمش یادم رفته. شاید به خاطر همین معروفیت به نجفی بیشتر رأی دادهاند. چون بیشتر داخل سیستم بوده و رابطه دارد.»
علی اضافه میکند: «سه وزیری که رأی نیاوردند برای این بوده که مجلس از روحانی زهر چشم بگیرد. چون روحانی رأی بالایی آورد اینها میخواهند بگویند که ما از این رأی نمیترسیم. به بیشتر وزیران رأی دادند که نشان بدهند جلوی رأی مردم نایستادهاند. سه نفر وزیر غیر مهم را رأی ندادند که نشان بدهند زور مجلس از زور روحانی بیشتر است.
حکومت بهتر از ما میفهمد!
در میانه گفتوگو با صاحب یک کیوسک روزنامه فروشی متوجه شدم حرف زیادی برای گفتن ندارد اما در آنجا فرصت بهتری برای گفتوگو با فرد دیگری به دست آمد. در هنگام گفتوگو، یک مرد با سن تفریبی ۵۵ سال به کیوسک مراجعه کرد و یک بسته بیسکوییت ساقه طلایی خرید. معمولاً مراجعین به کیوسکهای کنار خیابان برای خرید روزنامه، سیگار، فندک، کبریت و غیره مراجعه میکنند اما خرید یک بسته بیسکوییت ارزان قیمت − و البته مناسب برای رفع گرسنگی − در ساعات پایانی شب واقعاً عجیب است.
این فرد حاضر به گفتن نام خود نشد و هیچ اطلاعاتی از شغل و گذشته خود بیان نکرد. نگاهی به من و صاحب کیوسک انداخت و گفت: «روزنامهنگاری کار جالبی است. این ساعت شب درباره کابینه با این بیچاره حرف میزنی؟ سوژه کم آوردهای یا میخواهی وقتی همه خوابند روی دست همکارانت بلند شوی؟»
«بروید دنبال اینکه در آموزش و پرورش و در دانشگاه و در ورزش ما چه خبر است! این همه حساسیت نظام روی این سه وزارتخانه اتفاقی نیست. سوژههای ناب در این سه وزارتخانه است.»
این غریبه معتقد بود: «در سیاست چیزهای پیش میآید که اتفاق است! غیرقابل پیشبینی است. اما یادت باشد این اتفاقات برای کسی که درباه آن چیزی نمیداند اتفاقی است. در سیاست هیچ چیزی اتفاقی نیست. برآیند نیروهای سیاسی و اجتماعی بنا به منافعشان و بنا به قدرت نفوذشان به صورت مستقیم یا با واسطه، شرایط زندگی ما را تغییر میدهند. گاهی اوقات واسطهها به قدری زیاد است که ما پشت صحنه را نمیبینیم. میگویم اتفاق است.
الان موقعیت به شکلی درآمده که فعالان سیاسی ایران فقط در فضای رسانه وجود دارند. بیرون رسانهها هیچی نیستند. اگر رسانهها را رصد کنید، وضعیت ۹۵ درصد فعالان سیاسی ایران دستتان میآید. به عمد یا به صورت ناخودآگاه در سطح هستند. روابط اصلی و پنهان را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند! »
او درباره رأی اعتماد مجلس گفت: «… در نگاه سطحی مهم نیستند اما با یک نگاه ژرفبین، آینده کشور است. دانشگاه، جوانان، ورزش، آموزش و پرورش! آینده کشور را چه کسی میسازد؟ دانش آموزان، دانشجویان و جوانان. حکومت بهتر از ما میفهمد. آنها باهوش هستند که میدانند اهمیت وزارت آموزش و پرورش از وزارت نفت بیشتر است. اهمیت وزارت علوم از وزارت خارجه بیشتر است. آنها دقیقا میدانند با ورزش چطور مغز جوان ایرانی را به انحراف بکشند.
هسته گزینش آموزش و پرورش در میدان فردوسی است. برو آنجا گزارش تهیه کن. ورود به آموزش و پرورش از ورود به سازمان انرژی اتمی سختتر است. استخدام را میگویم. چرا؟ خامنهای بعد از اعتراضات سال ۸۸ نگفت ارتش و ادارات را پاکسازی کنید؛ گفت کتابهای درسی را پاکسازی کنید. خبر دارید چه تعداد رشته را از دانشگاه حذف کردهاند و چقدر کتابها را عوض کردهاند؟»
او ادامه میدهد: «از طریق آموزش و پرورش به بچهای که باید ذهنش با علم و دانش آشنا شود، خرافات درس میدهند. بچه را از جهنم میترسانند. میگویند رهبر نماینده امام زمان است. معلم دینی به بچه یاد میدهد که اگر وضع مملکت خوب نیست تقصیر رهبر نیست. کارمندان بد کار میکنند. جوانی که وارد دانشگاه میشود و باید کار جمعی و گروهی را تجربه کند و در محیط امن دانشگاه دست به آزمون و خطا بزند تا صاحب اندیشه و فکر شود، جلوی این را میگیرند.
«اهمیت وزارت آموزش و پرورش یا علوم از وزارت نفت و وزارت خارجه بیشتر است. خامنهای بعد از اعتراضات سال ۸۸ نگفت ارتش و ادارات را پاکسازی کنید؛ گفت کتابهای درسی را پاکسازی کنید.»
دغدغه دانشجوی ایرانی زمانی اصول اصلی سیاست بود. دانشگاه کانون جدال تئوریک بود. امروز ذهن دانشجو فقط متوجه ارتباط با جنس مخالف، پول در آوردن، حراست و کمیته انضباطی و فیسبوک است. دغدغه مردم و کشور و آرمانهای والای انسانی دیگر در دانشگاه نیست. تقصیر دانشجویان نیست، حکومت به عمد فضای دانشگاه را عوض کرده است.
همه جای دنیا علاقمندان به ورزش از طریق اینترنت بلیط میخرند و یک ربع قبل از شروع مسابقه به استادیوم میروند و لذت میبرند. بعد از آن دوباره به زندگی خودشان میپردازند. استادیوم آزادی مرکزی شده است که خشم جوانان بیرون ریخته میشود. جوانها ساعتها درباره فوتبال حرف میزنند اما آیا به اندازه آن درباره زندگی خودشان و سرنوشت کشور فکر میکنند؟ به اندازهای که از فوتبال اطلاعات دارند از جامعه، از وضع کشور اطلاعات دارند؟
در طول عمر جمهوری اسلامی از مدیرانی استفاده میشود که پای منبر روحانیون حزب جمهوری اسلامی، موتلفه و روحانیت مبارز پرورش داده شده بودند. یک تیم ثابت و بسته. نسل بعدی در مدرسه مفید یا دانشگاه امام صادق. جمهوری اسلامی مدیرانش را خودش میسازد.
شاید بسته به شرایط و روی کار آمدن جناحهای مختلف روی افراد چانه بزنند اما این درگیری بین جناحهای داخلی است. این افراد از فیلترهایی رد شدهاند تا به قدرت راه پیدا کنند. به اسم مردم با هم درگیر میشوند، مردم چون چاره دیگری ندارند از یک گروه حمایت میکنند. این بازی تکرار میشود تا مردم بفهمند به جای حمایت از این جناح یا آن جناح از منافع خودشان دفاع کنند.
بروید دنبال اینکه در آموزش و پرورش چه خبر است و در دانشگاه چه خبر است و در ورزش ما چه خبر است! در دنیا هیچ چیزی اتفاقی نیست. این همه حساسیت نظام روی این سه وزارتخانه اتفاقی نیست. سوژههای ناب در این سه وزارتخانه است.»
آخرین همصحبت من آقا رحیم است. او رفتگر شهرداری است و در جوی آب مقابل ساختمان وزارت نفت مشغول جمعکردن آشغال است. میگوید: «ما چکار داریم! یارانه را بدهند، بقیهاش مال خودشان. از پول نفت مملکت ماهی ۴۵ هزار تومان به ما میدهند، هر روز میگویند منبع نداریم و دیر و زود میشود. خدا کند وضع این مملکت درست شود زودتر. این پولدارها اگر اوضاع درست نشود ما را یکی، یکی میخورند. هر روز میرود روی جنسها اما صدای کسی در نمیآید. نه نظارت، نه قانون، نه مامور. پول داشته باش در این مملکت، هر کاری دلت میخواهد، بکن.
این وزیر و نمایندهها یک جایی را که میگیرند دیگر ول نمیکنند. بچههایشان را میبرند سر کار. فامیلشان را. وام کلان میگیرند، اعمال نفوذ میکنند… از ما بهتران باید دلواپس مجلس باشند، نه ما! زمان خاتمی همین بودم، زمان احمدینژاد همین بودم، الان هم همین هستم. راه نجات آدمِ ندار در این مملکت فقط گور است! پول مملکت را پاس میدهند به خودشان. هشت سال این، هشت سال آن. موقع انتخابات که هست، آدم میشویم! میگویند رأی دارید، محترمید. چه احترامی؟ بعد از انتخابات میپرسند چه دردتان است؟ فلک همه ما را زده است. این به آن فحش میدهد، خودش که رئیس میشود هی میگویند مقاومت کنید. اگر راست میگویی خودت نان نخور. اینقدر پول دارید که بچههایتان نیاز ندارند کار کنند، آنها را با پارتی بازی نبرید سر کار تا بچههای مردم بروند سر کار. اگر راست میگویید خودتان کمتر بدزد. بخور بخورش مال شماست، مقاومتش مال ما؟»
اینها میخواهند جوانان را مثل طالبان به مکتب خانه دینی بفرستند. ولی به پول نفت علاقه دارند!
dara / 18 August 2013
امنیتی ها و سفارشی ها رای آوردند تا بگیر و ببند ادامه داشته باشد و درآم شخصی شان پایدار و تضمین شده باشد.
faryad / 18 August 2013
بيش از ۲۰۰ نفر در يک کنسرت عمومی در تهران بازداشت شدند !!
خبرگزاری هرانا – بيش از ۲۰۰ تن از شهروندان که در سالن “آمفی همايش مهر آفرينش”، جهت شرکت در کنسرت يک گروه موسيقی راک شرکت کرده بودند؛ بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، پليس امنيت تهران در مراجعه به سالن آمفی همايش مهر آفرينش، محل برگزاری کنسرت گروه “Dawn of Rage”T بيش از ۲۰۰ تن از شرکت کنندگان و اعضای اين گروه را بازداشت کرد.
بر اساس گزارشات رسيده جمعی از بازداشت شدگان که زير سن قانونی بودند در ساعت اوليه آزاد شدند. سالن آمفی همايش آفرينش ۲۲۰ نفر ظرفيت دارد که در زمان برگزاری اين کنسرت ظرفيت آن کامل شده بود.
لازم به ذکر است اجرای گروه مذکور قرار بوده در دو سانس انجام شود که بدليل ممانعت نيروهای امنيتی در سانس اول و بازداشت حاضرين نيمه تمام باقی ماند.
rana / 18 August 2013