با وجود تأکید شما بر تلاشتان در راستای خلق یک اثر تحقیقی بیطرفانه، بالاخره این یک واقعیت است که یک منتقد در بستری از شرایط و بر اساس نگاهی که بر یک برهه از تاریخ دارد اثری را ارائه میدهد. نقدهایی که کم و بیش درباره کتاب شما منتشر شدهاند این مسأله را بیان میکنند که چگونه میتوان «نگاهی به شاه» را از برخی از جانبداریها و همدلیها مبرا دانست؟
این حرف دو سه جور زده میشود. یک عده میگویند – مثل مصطفی رحیمی- که میلانی چرا وقت خودش را تلف کرده و با یک مشت روانی حرف زده درباره هویدا و حالا درباره شاه کتاب نوشته است؟ یکی دیگر در واشنگتن به من گفت چرا شما اینهمه وقت گذاشتید و درباره سلطانپور چیزی ننوشتید. خُب، من میگویم سلطانپور زیرنویسی در تاریخ ایران است. اما شاه ۳۷ سال کشور را اداره کرده. من یکی از دوستان را که سلطانپور را که خوب میشناخته تشویق کردم که بنشیند بنویسد درباره او. من فکر میکنم هر کسی از جمله شما و من مستحق این هستیم که مردم زندگیمان را بهتر بشناسند. اما ما انتخاب میکنیم که درباره چه کسی بنویسیم. باید یک نفر را انتخاب کنیم که فکر میکنیم توضیح درباره او به شناخت پدیدههای دیگر هم کمک میکند. من فکر میکنم ما اگر شاه را خوب بشناسیم انقلاب اسلامی را خوب میشناسیم و اشتباهات گذشته را تکرار نخواهیم کرد. خب دیگران هم درباره بقیه افراد بنویسند. اما فقط این مدل نقد نیست، میگویند این کتاب را با طرفداری نوشته. خب باید بخوانند و ببینند آیا با طرفداری نوشته شده؟
اساساً صحبت از شخصیتی مثل شاه اگر با نقد همراه نباشد میتواند به طرفداری، همدلی و همدردی تعبیر شود. این را قبول ندارید؟
عباس میلانی: خامنهای بدترین درس را از وضع شاه گرفته. خامنهای به این نتیجه رسیده که شاه سقوط کرد چون به مخالفانش امتیاز داد. به نظر من این درس کاملاً غلطی است. شاه سقوط کرد چون به موقع امتیاز نداد.
اشتباه همین است. من به عنوان یک متفکر چپ این کتاب را ننوشتهام، به عنوان یک محقق نوشتهام. برخی از دوستان ما مفهوم تحقیق را با ایدئولوژی قاطی میکنند. تحقیق یعنی کشف حقیقت. کدام علم دنیاست که حقیقتهایش تغییرناپذیر باشد؟ آیا امروز کسی حرف نیوتون را در فیزیک به عنوان حرف آخر قبول دارد؟ حقیقت علمی عوض میشود. ما وقتی محقق هستیم که فروتنی داشته باشیم و بگوییم حقیقتی که فکر میکردیم درست بوده غلط است. من فکر میکردم هویدا یک آدم ژیگول و بیفرهنگ است. رفتم دیدم آدم اهل مطالعهای بوده، رمان میخوانده، کتاب روانکاوی به صادق هدایت میداده. نه به معنای اینکه آدم خوبی بوده و نه به معنی اینکه بد بوده. دنبال آدم خوب و بد گشتن یک کار ایدئولوژیک است، کار تحقیق نیست. من بیشتر از ۲۰ سال است دارم درباره دوران پهلوی کار میکنم. ۶۰ هزار صفحه سند جمعآوری کردهام. اینهمه کار بیثمر است؟ باید میرفتم درباره فرد دیگری مینوشتم؟ تفکر چپ، دنبال حقیقتهای ایدئولوژیک است. اینجا برمیگردم به نکته اولی که شما گفتید. بیوگرافی علم تاریخ را با رمان ترکیب میکند. ما در رمان شخصیت داریم، تیپ نداریم، اما در قرون وسطی تیپ داریم: مثل فرشته سفید، دیو سیاه. در رمان، ما هملت را داریم که ضعف دارد، قدرت دارد، پدرسوختگی دارد، عشق دارد. ما درون او را میفهمیم. ۹۹ درصد کسانی که هملت را خواندهاند نمیدانند او چند ساله است اما میدانند فکر او چیست. بیوگرافی باید اینکار را بکند. کسانی که میخواهند من بگویم شاه یا خائن بود با خادم ناراضیاند از این کتاب. خب باشد، حقشان است که ناراضی باشند اما امید من و خوشحالی من این است که این نوع حرفها و قضاوتها در نسل جوان ایران خریدار ندارد. مردم دیگر دنبال ولی فقیه نیستند. من حاضرم بپذیرم هرچه در این کتاب نوشتهام غلط است ولی به زور حاضر نیستم بپذیرم. به تهدید و فحش حاضر نیستم بپذیرم. باید یک سندی باشد که ثابت کند غلط است. کما اینکه در روایت فارسی کتاب چند غلط را که در روایت انگلیسی وجود داشتند تصحیح کردهام.
یک مدل حرف دیگری هم هست که میگویند من از آمریکا، از پهلوی، از شرکتهای نفتی، از اسرائیل و یا از همه اینها پول گرفتهام که برای پهلوی تبلیغ کنم و یک مقداری از این پول را هم دادهام به حمید شوکت. من که به این حرفها اهمیت نمیدهم. آقای شوکت بهش برخورد و آن فرد را که این ادعا را داشت در آلمان به دادگاه کشاند. دادگاه از من پرسید آیا شما از اینها پول گرفتهاید و به آقای شوکت دادهاید؟ من هم زیر قسم گفتم که حتی یک شاهی نگرفتهام. دادگاه به آن فرد گفت تو غلط کردهای این حرف را زدهای اگر تکراری کنی باید ۲۵۰ هزار دلار هم جریمه بدهی. نصف این حرفها را که میزنند اگر آدم بخواهد ببرد دادگاه نتیجه همین میشود.
در همین زمینه:
رونمایی «نگاهی به شاه» در برلین
دانلود نگاهی به شاه» برای خوانندگان مقیم ایران
برداشت دانشمند محقق جناب دکتر میلانی در باب خانم بازیهای شاه بشدت مذهبی است. متجدد تر از پادشاه سوئد که نداریم، داریم؟ ایشان همین 2011 یک افتضاح خانم بازی داشت که در یک مصاحبۀ مطبوعاتی خودش گندش را درآورد. راستی از همان فرانسه خود میتران سوسیایست هم خانم می آورده و هزینۀ آپارتمانش را هم زحمتکشان فرانسه میدادند. بتهای سابق یعنی مائو و استالین هم ید طولایی در خانم بازی داشته اند. رهبر کبیر انقلابی خاورمیانه، سرهنگ قذافی که دیگر خانم خور بود. این سه تن بتهای کنفدراسیون دانشجویان عزیز بودند.
در مورد مسجدساختن شاه، دانشمند محترم جناب دکتر میلانی چندان درست نمیگوید. بالا رفتن قیمت نفت و رونق اقتصاد ایران بازاریها را فربه کرد. به گونه ای که خورده بازاریها هم اگر میخواستند اسم درکنند یا مالی را حلال، مسجدی تکیه ای حسینیه ای میساختند. نمونه اش در شهر ما یک شاگردنجاری بود ناراضی. ول کرد رفت دنبال قاچاق و بارش را بست تا یک بار لنجشان به چنگ ماموران افتاد اما او موفق به فرار شد. کنارکشید و حج رفت و بازاری شد و نمایندگی لوازم یدکی ماشینها امریکایی را گرفت. بعدا مسجد بزرگی هم ساخت. دزد حاضر و بز حاضر. همۀ مساجد نوساز شهر ما توسط بازاریان ساخته شد نه دولت یا دربار. دانشمند محترم دکتر میلانی بخوبی آگاهند که همین بازاریان فربه خرج روحانیت شیعه را میدادند.
راستی بد نبود اگر استاد محقق اشاره ای هم میفرمودند به مرجع یا لااقل منبع الهام خود در این تحلیل ” فقط یک نیرو در ایران اجازه فعالیت داشت، مذهبیها. یک نیرو حق داشت در هر محلهای یک دفتر بزند و پول بگیرد. یک نیرو حق داشت در ایران کادر تربیت بکند و مدرسه داشته باشد.” حالا که اغلب اینجا وآنجا این سخنرانی و آن مصاحبه از این تحلیل استفاده می نمایند که در منظومه ای بلند بنام “طلسم” از شاعری بنام ا- ماهان آمده بود به این صورت:
و حزب/ قدیمترین و بزرگترین حزبِ منطقه/ اپوزیسیون/ اما نامرعی/ مثلِ خدا مرعی/ با حضورِ فعال و همهجانبه/ در همه عرصهها/ تشكیلات دفتر حوزه پلونوم/ شعبههای محلات/ سه اعلانِ روزانه رادیویِ دولتی/ كلاسهای ایدئولوژی/ حقِ عضویتِ درصدی/ در دو یورشِ تبلیغاتی سالانه/ شهرها را اشغالمیكرد و تیره/ تنها حزبِ سیاسی جهان با مالیاتِ ویژة پیشوا/ و حتا قدرتِ ممنوع كردنِ مالیاتِ دولت/ فسخ تصمیماتِ دولت بدونِ حتا حضور در پارلمان …
سه غلط 17 زنده باشی جوان
مسعود درخشان / 20 August 2013
اضافه کنید به این لیست جان اف کندی، برادر پوتین سارکوزی و….. برخی از این عده برای کشورشان و دنیا خوب بودند مانند کندی و برخی شاید نه چندان ملاک چیز دیگریست رفاه عموم دوست داشتن همدیگر ایجاد امید
green / 23 August 2013