هدف نازیها کنترل و هدایت جامعه جهت استقرار حکومت مستبدانه شان بود. نگاهی بیندازیم به اینکه برای رسیدن به این مقصود چطور از زبان به عنوان ابزار سیاسی استفاده کردند.
هیتلر در کتاب “نبرد من” (که نخستین بار در دوجلد سالهای ۲۶ −۱۹۲۵ منتشر شد)، ایدئولوژی نازیسم را یک جهان بینی سر راست و بی ابهام نامید: “چون جهان بینی متعصب است و نمیتواند به نقش حزبی در کنار دیگر احزاب اکتفا نماید. این جهان بینی تایید بی چون و چرای خود را مطالبه میکند و خواستار زیرو روکردن کل زندگی اجتماعی بنا به بینش خودش است.”
جمع کردن همه آلمانیها تحت روشنگری و آموزش (بخوان تبلیغ) در حزب و حلقه هواداران به سادگی ممکن نبود و به مبارزه نیاز داشت. هیتلر زبان واحد حزبیای را که همه مقید به آن باشند برندهترین سلاح این مبارزه دانست. [1]به همین دلیل بعد از آنکه نازیها قدرت را در برلین به چنگ آوردند، در دبیرستانها یک واحد درسی گنجاندند تا در کنار آموزش ایدئولوژی نازی، و شناخت سیاستمداران حزب، اصطلاحات زبان رسمی دولت را به بچهها یاد بدهند. میخواستند از این طریق مفاهیم، برداشتها و ارزشیابی ایدئولوژیک خود را در زبان رسمی و همچنین در زبان روزمره جا بیاندازند.
بعد از تاسیس “وزارت روشنگری مردم و تبلیغات”[2] (به تاریخ پانزدهم مارس ١٩٣٣)، گوبلز هدف از این اقدام را در دوکلام به خبرنگاران توضیح داد: ” برای آنکه توده مردم شروع کند به اینکه به طور واحد فکر کند، و متحدانه واکنش نشان دهد…”[3]
معلوم است که استفاده ابزاری از زبان برای تحکیم قدرت فقط کار نازیها نبود و قبلا هم سابقه داشت. آنچه نازیها کردند این بود که تمام وسایل ارتباطی را زیر سیطره خود گرفتند. چون هدف، استقرار دولتی تمامتگرا و مستبد بود کتابهایی به زبان ساده برای شیر فهم کردن توده مردم منتشر گردید. از جمله : “الفبای سیاسی رایش جدید”، “الفبای نازیسم”، یا “کتاب جیبی نازیسم”.
با این حال به این اکتفا ننمودند و لغتنامهها و دایرة المعارفهای موجود را نیز مطابق سلیقه نازیها تغییر دادند. یک نمونه این دستکاریهای حزبی” دایرةالمعارف مایرز” چاپ سالهای ۱۹۳۶-۱۹۴۲ است، که به قول هاینتس سارکووسکی یک “دایرةالمعارف رسمی حزبی “است. نخست مقالات این دایرةالمعارف توسط کمیسیون رسمی نظارت حزبی (PPK) فقط سانسور میشد. اما بعد کمیسیون خودش راسا مقاله مینوشت. البته کم پیش نمیآمد که کمیسیون در چیزهایی که مینوشت باز تجدید نظر میکرد. چنانکه چند بار در کتابهایی که چاپ و منتشر شده بودند صفحاتی راعوض کردند.
قیاس فرهنگهای لغت “دودن” پیش از سال ۱۹۳۳ با چاپهای سال ۱۹۳۴ و ۱۹۴۱ نشان میدهد که چقدر واژههای فرهنگ نازی در آن گنجانده شده. در چاپ سال ۱۹۳۴ صد و هشتاد کلمه یا اصطلاح از قاموس نازیها (مانند جبهه کار، سلام آلمانی، خلق جوان آلمانی، و فعل مرکب ” افزودن به نژاد برتر شمالی”) وارد فرهنگ لغت دودن شد. این تعداد سال ۱۹۴۱ به ۸۸۳ واژه رسید. خیلی از این واژه ها) مثل :ننگ نژاد، یهودی نیم وجبی، یهودی درسته، فیق توده مردم، ننگ توده مردم) در نخستین چاپ بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸ از فرهنگ دودن حذف گردیدند. بعضی واژههای دیگر تا چاپ سال ۱۹۵۷ دوام آوردند و بعضی ) مانند دشمن مردم، و فعل مرکب” اسکناس جمع کردن از راه ربا (” تازه درچاپ سال ۱۹۶۱ حذف شدند.
تغییر واژگان چنان اهمیتی داشت که گوبلز را به صرافت انداخت فرهنگ نامههای جدید را در مناطق اشغالی هم پخش کنند. او روز ۱۲ فوریه سال ۱۹۴۲ در یادداشتهایش نوشت” : ما در این نواحی اطلاعات خاص خودمان را منطبق برداشت سیاسی مان ترجمه میکنیم. این یک تبلیغ غیر مستقیم است که در درازمدت به بار خواهد نشست”[4]
سال ۱۹۳۳ از مجموع حدود ۴۷۰۰ روزنامه، بیش از ۱۲۱ تای آنها زیر کنترل مستقیم نازیها بود. یک سال بعد این تعداد به ۴۳۴ روزنامه رسید در حالیکه تعداد کل روزنامهها به ۱۴۰۲ کاهش یافته بود. یعنی فقط در عرض یک سال ۳۲۹۸ روزنامه غیبشن زده، یا ممنوع شده یا اینکه خودشان خود سانسوری کرده عطایش را به لقایش بخشیده بودند.
“کنفرانس مطبوعاتی دولت رایش سوم” که اداره مرکزی نظارت و سانسور بود، هر روز در برلین تشکیل میشد و واژهها و اصطلاحات جدید و باید نبایدها را ازطریق خبرنگاران به روزنامهها در سراسر کشور ابلاغ میکرد تا وحدت کلام حفظ شود. گوبلز شخصا بر اداره اطلاعات آلمان (DNB) نظارت میکرد. روزنامههایی که از تصمیمات اداره مرکزی سانسورحزب سر پیچی میکردند، یک روز تا یک هفته معلق، یا اینکه به کلی تعطیل میشدند.
حزب نازی با ارسال بخشنامه و دستورالعملهای اکید اصرار داشته تا واژهها یا اصطلاحات خاصی فقط در مورد حزب نازی یا ایدئولوژی نازیسم به کار برود و لاغیر…شمهای از بخشنامههای هر روزه کنفرانس سانسور مطبوعات از این قرار است:
-ناسیونال سوسیالیستهای چک از این پس سوسیالیستهای خلق چک نامیده میشوند. (۷.۱. ۱۹۳۸)
– ژنرال آنتونسکو) Antonescu دیکتاتور نظامی رومانی بین سالهای ۱۹۴۰-۴۴ که با حمایت نازیها بر سر کارآمد)
نباید رهبر یا پیشوای دولت خوانده شود. این القاب او در رومانی است. ما به او نخست وزیر میگوییم. (۶.۱۰.۱۹۴۰)
-رفیق حزبی فقط شامل حزب نازی میشود ) ۸.۳.۱۹۴۳(
-واژههای جلسه حزب و کنگره مربوط به حزب نازی است. (۱۹۴۰)
– واژههای مراسم، و مراسم صبحگاه فقط برای حزب به کار میرود. (۱۶.۲.۱۹۴۲)
– هواپیمای جنگی فقط هواپیمای جنگی آلمانی است. (۱۴.۸.۱۹۴۱)
– شجاع فقط صفت سربازان آلمانی است.
– به واژهها و اصطلاحات متعالی که به ایدئولوژی حزب مربوطاند نباید بی حرمتی شود.
-صلاح نیست واژه کلیدی” نژاد “برای تبلیغ یک کلاه مدرن به کار رود. (۱۴.۱.۱۹۳۷)
– از ترکیبات” مردم کاتولیک”، ” مردم اهل کلیسا”، ” مردم پروتستان” باید حتما اجتناب شود. فقط “خلق آلمان “به کار رود. (۱۱.۸.۱۹۳۶)
– خواهشمند است کلمه ” تبلیغات” مورد سوء استفاده قرار نگیرد. تبلیغات در چهارچوب دولت نوین یک اصطلاح حفاظت شده است و نباید در موارد پیش پا افتاده از آن استفاده گردد. بنا بر این ما “تبلیغات وقیحانه”، یا “تبلیغات بلشویکی” نداریم. بلکه “تحریکات وقیحانه” و “کارزار کثیف ” را به جای آنها میگذاریم. تبلیغات به نفع ما و تحریکات علیه ماست. (۲۸.۷.۱۹۳۷)
سال ۱۹۳۸ یک جوان یهودی به نام هرشل گرینسپن (Herschel Grünspan) منشی سفارت آلمان در پاریس را ترور کرد. او با این اقدام میخواست از انتقال اجباری یهودیان، از جمله والدین خودش به لهستان انتقام بگیرد. نازیها این را بهانه حملات بی سابقهای به یهودیان قرار دادند، که به علت شکستن شیشه مغازهها و پخش آنها بر کف خیابانها به “شبهای کریستال” در ماه نوامبر معروف شد. گوبلز خود شخصا هدایت گزارش دهی رویدادهای وحشتناک نهم و دهم نوامبر را به دست گرفت. در واقع این خود او بود که با موافقت هیتلر دستههای ترور نازی رابه جان یهودیان انداخت. حالا او میخواست بازداشت دهها هزار یهودی، انتقال آنها به ردوگاههای کار اجباری، آتش زدن کنیسه ها، شکستن شیشههای مغازههای یهودیان، خراب کردن خانهها و وحشیگریهایی از این دست را نشانه خشم مردم جا بزند. بنا به دستورالعمل مطبوعاتی به تحریریهها یک روز بعد ازحوادث یاد شده یعنی در روز ۱۰ نوامبر :۱۹۳۸ اخبار مربوط به اقدامات انتقامی علیه یهودیان فقط باید مطابق گزارش اداره اطلاعات آلمان تنظیم شوند [5]. خبر این اداره که روز بعد از صدور این دستورالعمل در همه مطبوعات در جای چشمگیری ازصفحه روزنامه چاپ شد این بود” : خشم به جا و قابل درک خلق آلمان از ترور بزدلانه یک دیپلمات در پاریس، شب گذشته به طرز گستردهای نما یان شد. در شمار زیادی از شهرها و مناطق رایش عملیات انتقامی علیه ساختمانها و مغازههای یهودی انجام شد. حال از مردم اکیدا خواسته میشود که از تظاهرات و دیگر اقدامات علیه یهودیت به هر شکلی چشم پوشی گردد. [6]
در یک دستورالعمل تکمیلی اداره مطبوعات به تحریریهها گوشزد شد که ” چنانچه تفسیر خبر لازم دیده میشود، بایستی خیلی کوتاه حاکی ازخشم قابل فهم و خودجوش مردم باشد. [7]
به واقع هم در تمام مطبوعات، حتی در گزارشهای محرمانه ماموران امنیتی نازی پنج شش کلمه مشخص تکرار میشوند) :اقدام انتقامی، عملیات علیه یهودیان، تظاهرات مردم، پاسخ خود جوش، خشم قابل فهم، عمل اعتراضی). اصطلاح “شبهای کریستال “در مطبوعات آن زمان دیده نمیشود. این اصطلاح در زبان شفاهی غیر رسمی به کار میرفت.
اظهارات کله گندههای حزب، وحتی کتاب” نبرد من” هیتلر نیز از شمول مقررات یک پارچگی کلامی مستثنی نبودهاند. بنا به یک دستور العمل مطبوعاتی به تاریخ اول سپتامبر۱۹۳۴، این گفته گورینگ نخست وزیر وقت که “خلق آلمان باید خلق خلبان بشود، “، بایستی بنا به دلایل و مصالح خارجی از مطبوعات آلمان حذف گردد. [8]
در بخشنامه مطبوعاتی ششم مارس ۱۹۴۲ به سخنرانی لی [9] (Ley) در لایپزیگ اشاره شده، که گفته بود ” :حق تنها آن چیزی است که به درد ملت بخورد، حق دیگری وجود ندارد”.
“در شرایطی که ما داریم به اروپا نظم عادلانه تری میدهیم، استفاده از این جور عبارات خطرناک است و باید از آنها اجتناب نمود. هر چند که این جملات در نقل قولهای اداره اطلاعات آمده، با این حال باید حذف شوند. هر نویسنده آلمانی باید در این مورد دقت کند چون در مقابل رئیس مطبوعاتی رایش، پاسخگواست. همچنین در آینده این موارد میتوانند این موارد از سخنرانیها حذف شوند. “[10]
در چاپهای مختلف” نبرد من “هم مطابق دستورالعملهای مختلف زبانی متناسب با شرایط روز تغییراتی دیده میشود. هرمان همرفقط بین چاپ اول در١٩٢٥/٢٧ تا چاپ ششم (۱۹۳۰/۳۳)، ۲۲۹۴ مورد اصلاحی پیدا کرده. [11]به جز اینها اصلاحاتی نیز تا چاپ دهم صورت گرفته. مقداری از این اصلاحات برای صیقل دادن نثر یا اصلاح پارهای موارد تخصصی انجام شده، مقداری هم برای تطبیق دادن بعضی از بخشهای کتاب با تغییرات ایدئولوژیک زبان.
یک مثال : در هشتصد و بیستمین چاپ کتاب در سال ۱۹۴۳ یک جمله پرنفرت در مورد یهودیان در روسیه که سالهای سال دست نخورد بود، دستکاری میشود. جایی که قبلا در توصیف رفتار یهودیان “وحشیگری متعصبانه ” آمده بود، این بار” وحشیگری واقعا شیطانی” مینشیند :
“وحشتناکترین نمونه روسیه است که یهودی ۸۰ میلیون انسان را با وحشیگری واقعا شیطانی میکشد و… گرسنگی میدهد “.
علت تغییر این بود که “تعصب” در رایش سوم یکی از عالیترین مراتب تکامل یک ناسیونال سوسیالیست شده بود، این بود که متن کتاب هیتلر را مطابق این برداشت تازه عوض کردند.
این کنترل زبان از بالا بر تمام موقعیتهای اجتماعی ممکن در استفاده از زبان احاطه داشت، از توافق قلبی با مقررات آن گرفته، تا رعایت چاپلوسانه، بزدلانه یا فرصت طلبانه آن.
از این نمونه معلوم میشود که هدایت زبان و مقررات سفت و سخت برای ایجاد زبان واحد حزبی، دیگر جایی برای مخالفت یا تعاطی افکار و عقاید نمیگذاشت. با احاطه وحدت کلام، کلام دیگر یا کلمه دیگر، معنی نداشت. تازه خیلی هم زود لو میرفت و مانند وصلهای ناجور به چشم میخورد. یک گونگی و یک گویگی، هیچگونه دیگرگونگی یا دیگر گویگی را بر نمیتابید.
هرگونه انتقاد، ناقض این وحدت محسوب میشد و میتوانست مرگ آور باشد.
منبع:
Sprache und Sprachlenkung im Nationalsozialismus
پانویسها:
“Schlussrede vom “Reichsparteitag der Freiheit”, 1935 . In: Die Reden Hitlers am Parteitag der Freiheit 1935. München o. J., S. 15/16
Das Reichsministerium für Volksaufklärung und Propaganda (RMVP)
“W. Ranke: Propaganda. In: Enzyklopädie d. Nationalsozialismus. Hg. W. Benz u. a., München, 2. Aufl. 1998, S. 42
“E. Fröhlich, Hg.: Die Tagebücher v. Joseph Goebbels. Teil II. Bd. 3. München 1994, S. 292
“In: NS-Presseanweisungen d. Vorkriegszeit, Bd. 6/III, Nr. 3204
“In: NS-Presseanweisungen d. Vorkriegszeit, Bd. 6/III, Nr. 3204
“Bd. 6/III, Nr. 3209
“ZSg. 101/4, Nr. 704, 1.9.1934, Slg. Brammer, Bundesarchiv Koblenz
[9] رابرت لی از رهبران نازی که بعد از جنگ جهانی دوم اسیر شد و قبل از محاکمه در دادگاه نورنبرگ خود را حلق آویز کرد.
“ZSg. 101/19, Nr. 727 TP, 6.3.1941, Slg. Brammer, Bundesarchiv Koblenz
“Die deutschen Ausgaben von Hitlers ‘Mein Kampf’. In: Vierteljahresh. f. Zeitgesch., 4. Jg., 1956, Nr. 2, S. 161-178
در دهه ۲۰ میلادی، فلسفه عقلی_تحلیلی، بیش از ۵۰ درصد اختراعات و اکتشافات علمی، ادبیات و…از فرهنگ آلمانی سرچشمه میگرفت، شکست در جنگ جهانی اول و قرارداد ننگ آوری که با فرانسه و شرکأ امضا شد، روحیه ناسیونالیستی و انتقام جویی را در میان توده مردم و افراد فرصت طلبی چون هیتلر بوجود آورد که مسبب آن فجایع ایی شد که همه میدانیم. تشابهات شگرفی بین فاشیسم موسولینی و نازیسم هیتلری که شکل منضبط و نظامی آلمانی آن بود، با حکومت آقای خمینی وجود دارد که اینبار نه ملیت و کشور بلکه امت اسلامی و مذهب، پرچمدار این فاشیسم عریانی است که مشروعیت خود را از خدا و کتاب او قرآن، به ارمغان گرفته است، البته جای یادآوری است که این سیستم فاشیستی نوین شکل ایرانی با چاشنی اسلام شیعی، در زمان آقای خامنه ایی، در یک مشاوره و گفتمان بین هم ریشها و خودی ها، کمرنگتر شده ولی در برخورد با مخالفین و منتقدین رادیکال، هنوز خشونت و نابودی شرط بقای این رژیم است. اصطلاح “وحدت کلمه” “همه با هم” از شعارهای معروف محوری آقای خمینی بود، بتازگی در اوج درماندگی، رهبری ج.ا. مستقیما از مخالفین ج.ا. تقاضای شرکت در انتخابات سال ۹۲ میکند تا با بیشتر بودن آرا، تحریم و حمله به نظام مطلوب خود را پاسداری کند !
جمهوریخواه / 12 August 2013
دست مریزاد. مقاله جاندار و محکمی است.
آزاد / 12 August 2013
عجب شباهتی وجود داره بین این سیاستهای زبانی با سیاستهای جمهوری اسلامی !!
kermanshahi / 12 August 2013
بسیار مقاله سودمندی بود. واقعا زحمت کشیدید،
davoud / 13 August 2013
[یک گونگی و یک گویگی، هیچگونه دیگرگونگی یا دیگر گویگی را بر نمیتابید.]
این قسمتشو محشر نوشته . در مورد همه حکومتهای توتالیتر همینطوریه
اسفندیار / 13 August 2013
من هم شباهت زیادی میبینم با سانسور در کشور خودمون ، اینا هم تقریبا همین جوریها از زبان استفاده میکنن چون که از مخالف میترسن و میخوان نذارن که کسی جور دیگه ای فکر کنه
جهان / 14 August 2013
تشکر از این مقاله تون . واقعا روشنگر بود
amani / 19 August 2013
{از این نمونه معلوم میشود که هدایت زبان و مقررات سفت و سخت برای ایجاد زبان واحد حزبی، دیگر جایی برای مخالفت یا تعاطی افکار و عقاید نمیگذاشت. با احاطه وحدت کلام، کلام دیگر یا کلمه دیگر، معنی نداشت}
نکته همین است. در همه انقلابهای ایدئولوژیک هم همین گونه است.
جهانگیر / 29 August 2013
این متنهای تاریخی خیلی مهم اند . برای شناخت تاریخ سانسور و اشکال مختلف سرکوب حتما باید با این متنها و تحلیلها آشنا شد . ممنون از شما و این رادیوی خوبتون .
شیرازی / 03 September 2013
شباهت وحدت کلمه که از شعارهای محوری خمینی بود با سیاست ایدئولژیک نازیها به راستی که عجیب است. چقدر این تاریخ درس آموز است.
morteza / 12 September 2013
از این مقالات لطفا بیشتر منتشر کنین چون به علت شباهتt با بعضی کارهای حکومت اسلام رهگشا است.
esfandiar / 28 September 2013
من یه جا دیدم که هیتلر توی یه سری عکس که عکاس مخصوصّ ش گرفته بود داشت سخنرانیهشو تمرین میکرد. یعنی قشنگ معلومه که چطوری دستشو تکون میده و فیگور میگیره.
pary / 11 October 2013
توی ایران هم بعد انقلاب کتابای درسی رو بنا به ایدئولژ یی اسلامی تغییر دادن . این مقدمه اون انقلاب فرهنگیشون بود
بدیعی / 12 October 2013
توی خبرها خواندم که خوشبختانه کتاب “نبرد من” آدولف هیتلر بازچاپ نخواهد شد. دولت ایالتی بایرن در تصمیمی غافلگیرکننده چاپ مجدد کتاب “نبرد من” را ممنوع کرد.
shahriar / 20 December 2013
اشاره بسیار زیرکانه و جالبی داشتید به همین شعار وحدت کلمه توسط خمینی.
با همین شعار بود که وحدت ملی ما رو شکستند و جنبش آزادیخواهی رو سرکوب کردند.
پوررحیمی / 14 May 2014