«تحولی که در این دوره در شعر او به وجود آمد، هم در معنی هنری اشعار اوست و هم در مهارتش در شعرگویی. صداهای مختلفی وارد شعر او شد. شعرهای او در این دوره کشمکشها و رنجهای زندگی زنان را بیشتر نشان میدهند.»
ای فریاد خونین زن
برابری از چه میخواهی؟
که برسی به من؟
من که هنوز خود مردیام
نگهبان گورستان خرافات و
طوق بر گردن از مهملات و
اسیر عقل خرابات
و در شعر دیگری مینویسد:
زنی غمی را ناتمام رها کرد و بافتنش را تمام نکرد
پاییز آمد و برای او تمامش کرد
پاییز تابلویی را ناتمام رها کرد و خزانش را تمام نکرد
باد حسرت آمد و برای او تمامش کرد
من نیز دیروز طنازی قصیدهای را ناتمام رها کردم
تا اینکه امروز قد رعنای او آمد و برای من تمامش کرد
شیرکوه بیکس در این دوره از شاعرانگیاش شعرهای معمولاً کوتاه میسرود. شعر بلند «دره پروانهها» آغازگر دوره تازهای در شعر او به شمار میآید.
عصمت صوفیه درباره چند و چون این دگرگونی میگوید: «شعر بلند “دره پروانهها” فقط در یک ژانر نوشته نشده، بلکه تلفیقی است از ژانرهای مختلف ادبی؛ آمیزهای از داستان و شعر و نمایشنامه حتی. درآمد شعر به شکل آزاد نوشته شده، اما بعد به قالب نمایشنامه درمیآید. بیکس در این شعر بلند، مجموعهای از ژانرهای مختلف را با استادی به هم میآمیزد و به نمایش میگذارد. پیش از او کسی اینکار را به این شکل در شعر کوردی انجام نداده.»
از آن پس بود که بهتدریج حتی اشیاء هم به شعر بیکس راه یافتند. شعر «صندلی» یکی از بهترین نمونههای چگونگی رویکرد شیرکو بیکس به اشیاء است:
من نامم صندلیست
کس نداند من میدانم
که این همه خنجر خیانت و
جویهای جاری خون و
دزدی مال و ثروت و
این همه سیاهیهای نفرت
به خاطر تکیه زدن بر من است
اما نمیگویند
کسی نمیگوید
اینهمه
به خاطر تکیه زدن برمن است
همه میگویند
به خاطر چشمان زیبا و
قد رعنای آزادیست
برای شیر نوزادان
برای آب برای نان
به خاطر گل و پرندگان است
برای دفاع در برابر
هجوم وحشیانه درندگان است
اما نمیگویند
کسی نمیگوید
اینهمه
به خاطر تکیه زدن بر من است
عصمت صوفیه درباره شعر «صندلی» میگوید: «شیرکو بیکس از زبان یک صندلی حرف میزند و نهایتاً در اواسط شعر متوجه میشویم که این صندلی یک انسان است که تاریخی را روایت میکند. شعر بیکس فقط به تصاویری از طبیعت و به مفهوم وطن محدود نمیشود. از این مفاهیم برمیگذرد و فراتر میرود.»
و در ادامه به جزئینگری شاعر اشاره میکند و میگوید: «بیکس در شعرهایش همواره به جزئیات و حاشیهها توجه میکند. او بر خلاف شاعرانی که به وقایع تاریخی مهم نظر دارند، یک صندلی را که ممکن است به نظر بیاهمیت بیاید، به شعرش راه میدهد، و در حاشیه، با کمک همین صندلی به ظاهر بیاهمیت، تاریخ بزرگی را نشان میدهد. او اعتقاد داشت که تاریخ واقعی با چیزهای کوچک و به ظاهر بیاهمیت شروع میشود؛ چیزهایی حاشیهای که ممکن است دیده نشده باشند یا فراموش شده باشند.»
به باور خانم صوفیه در شعر «اکنون دختری وطن است» شعر بیکس به راه دیگری میرود: «”وطن” در شعرهای شیرکوه بیکس مفهوم خاص خودش را دارد. وطن در نظر او بیش از یک “وطن” است. “وطن” در شعر او بسامد بالایی دارد و بارها تکرار میشود. او اما در شعر “اکنون دختری وطن است” کلمه “وطن” را نقد میکند و به مفهوم تازهای از این کلمه دست مییابد. به یک معنا نگاه او به “وطن” دگرگون میشود. او حالا از آن حالت شاعرانه نسبت به “وطن” فاصله میگیرد و از یک زاویه انتقادی به این مسأله میپردازد و به یک معنا از آن تقدسزدایی میکند. در این شعر، “وطن” مجموعهای است از تاریخ سیاسی و فرهنگی یک ملت که لازم است با دید انتقادی به آن نگریست و در تاریخش بازنگری کرد. برای مثال جنگ داخلی کوردها.»
شیرکو بیکس در شعر بلند «گورستان چراغها» تلاش میکند تاریخ ملت کورد را زنده نگه دارد. عصمت صوفیه درباره این تلاش شاعر میگوید: «گاهی درد ملتی و تراژدی ملتی به حدی بزرگ است که در شعری کوتاه و در چند کلمه جا نمیگیرد و نمیتوان تمام آن درد را رنج را در چند سطر بیان کرد. شیرکو بیکس در این منظومه هم با بهرهگیری از زبان آزاد و با تلفیق ژانرها تلاش میکند فاجعهای را که بر سر یک ملت آمده بیان کند و تاریخ او را در خاطرهها زنده نگه دارد. او اعتقاد داشت که ما گاهی حافظه تاریخی خوبی نداریم و برای همین چنین اشعاری ضروری است.»
بیکس در شعری با نام «تجلی» مینویسد:
نخستین بار واژه را بخشیدم
نثار عشقی که به خویشتن دارم
پنجرهای از درون
در قلبم باز شد.
برای دیگر بار واژه را بخشیدم
به پاس عشقام به وطن
این بار ده پنجره
در سرم باز شدند
آنگاه واژه را بخشیدم
به خاطر عشقی که به جهان دارم
بعد آن
تمامی آسمان
در شعرم متجلی شد.
نوشتن
قطرهای روشنایی
بر ظلمت یک معنا چکید
اندوهم شعله گرفت
در کنارش
عشق ترا نوشتم.
سردار صالحی، شاعر ایرانی درباره شعر شیرکو بیکس گفته است: « شیرکو بیکس، در برابر سرنوشت انسان بسیار حساس است.»
و رسول یونان، شاعر دیگری از کشور ما درباره او گفته است: « شیرکو بیکس شاعری ساده و صمیمی است. او زندگی، آزادی و رنجهای بشری را در پشت کلمات پنهان نکرده، بلکه این مفاهیم را از پشت کلمات بیرون کشیده و آنها را در برابر مخاطبان خود به طرز استادانهای تبیین کرده است. بیکس شاعر زندگی و آزادی است.»
از شیرکو بیکس چند مجموعه شعر هم به فارسی ترجمه شده است: «مرا به عشق بسپارید»، «گورستان بیچراغ»، «مردهای سنگی» و «مهمانی خزانی» با ترجمه رضا کریم مجاور و «جهان و سپیده دم سلیمانیه» با بازسرایی سیدعلی صالحی و نیز گزیدهای از اشعار او به ترجمه مریوان حلبچهای.
شیرکو بیکس وصیت کرده بود که با صدای دلنواز ساز و آواز و مقام علی مردان و سرود «خدایا وطن را آباد کن» در پرچم کردستان کفن شده و به خاک سپرده شود.
سلام، درود، در شمارە تازە مجلە زن ، با اشارە بە منبع اجازەی انتشار این مطلب را داریم؟
https://www.facebook.com/jingovar
مجلە زن / 10 August 2013
بله. حتماً و با کمال میل. سپاسگزار توجه شما.
فرهنگ زمانه / 10 August 2013
سلام با تشکر از مطلب جالبتان درمورد زنده یاد شیرکو بی کس و مترجم اشعار شیرکو خانم عصمت صوفیه . من یکی از دوستان دوران تحصیل خانم صوفیه هستم اگر برایتان امکان پذیر یا ایمیل من را دراختیار خانم صوفیه قرار دهید یا ایمیل او را برایم ارسال کنید با تشکر دوباره
شوبو / 27 August 2013