برای این که ببینید رشد ناموزون، بیبرنامگی، بههمریختگی و بیتوجهی به اصول ساده حفاظت از سلامت و آسایش مردم چه بر سر کشور آورده است، به اراک سفر کنید. اراک با بیش از نیم میلیون نفر جمعیت از آلودهترین شهرهای ایران است. وضعیت فاجعهبار محیط زیست این شهر به جایی رسیده که در ایران از نظر آلودگی شهرت یافته و مقامات هم دیگر امکانی برای کتمان حقیقت و ظاهرسازیهای همیشگی ندارند.
به خبری در رسانهها به تاریخ ۱۹ دی ۱۳۹۱در مورد اراک توجه میکنیم:
«نماینده مردم اراک مدعی شد که ۳۰۰ نفر به دلیل وجود نیروگاه شازند در استان مبتلا به سرطان شدهاند. محمدحسن آصفری در تذکر خود در جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی خاطر نشان کرد: به دلیل وجود نیروگاه، شهر اراک از ۳۶۵ روز سال ۲۵۰ روز را در آلودگی میگذراند و هیچ تعهدی هم برای رفع آلودگی دراین شهر وجود ندارد. وی گفت: روز گذشته در روستای خنداب که در کل ۳۰۰ خانوار جمعیت دارد شش خانواده به دلیل عدم استاندارد جاده منطقه، عزادار شدند، در این راستا جلسات متعددی با وزارتخانههای راه و سازمان انرژی اتمی برگزار شد که وزارت راه مطالعاتی را در این رابطه انجام داد که از آن تشکر میکنیم. وی ادامه داد: متاسفانه سازمان انرژی اتمی به تعهد خود عمل نکرد و اگر این سازمان به تعهدات خود جامه عمل میپوشاند، ما دیروز شاهد چنین اتفاق ناگواری نبودیم. نماینده مردم اراک خاطر نشان کرد: اصل ۵۰ قانون اساسی اشاره به محیط زیست دارد، اما متاسفانه توجهی از سوی سازمان محیط زیست برای رفع آلودگی شکل نمیگیرد و هر زمان که تهران آلوده میشود صداوسیمای ما بیدار میشود. آصفری گفت:در طول ۳۶۵ روز سال، ۲۵۰ روز شهر اراک آلوده است و دلیل آن صرفا وجود نیروگاه شازند است اما متاسفانه هیچ تعهدی برای رفع آلودگی در شهر وجود ندارد. وی با بیان اینکه «۳۰۰ نفر به دلیل گرفتار شدن به بیماری سرطان در نوبت بیمارستان هستند» مدعی شد: دلیل عمده این بیماری وجود نیروگاه و آلودگی ناشی از آن است؛ لذا خواهشمندیم معضل آلودگی برطرف شود. (خبرآنلاین به نقل از ایسنا) |
اعتراض مردم
بر این قرار برای مردم اراک، مسئله آلودگی هوا، مسئله مرگ و زندگی است. مدتها مردم از خود میپرسیدند که چرا حرکتی صورت نمیگیرد و چرا همه منفعلانه خفگی را تحمل میکنند. اما سرانجام حرکتهایی آغاز شد.
جمع کوچک از کسانی که افراد از خانواده آنها به دلیل آلودگی هوا مبتلا به سرطان شدهاند حرکتی را شروع کردند که رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک جنبش جمعی است. در روز ۱۲ مرداد جمعیتی قابل توجه از مردم اراک برای هفتمین هفته متوالی در روز شنبه در “باغ ملی” اراک جمع شدند تا شاید بتوانند مسئولان شهر اراک را وادار به تصمیمگیری درباره خطری کنند که از سطوح مجاز و غیر مجاز گذشته و در وضعیت بحران قرار گرفته است. مردم اراک بیش از ۷۵ درصد تعداد روزهای سال هوایی را تنفس میکنند که طبق علائم تابلوهای شاخص کیفیت هوا، آلودگی آن بیش از حد مجاز است. میزان گازهای خطرناک و سرطانزا به دلیل وجود کارخانههای صنعتی متعدد در اطراف این شهر، بالاتر از تمامی شاخصها و استانداردهای پزشکی است.
برای مردم اراک، مسئله آلودگی هوا، مسئله مرگ و زندگی است. مدتها مردم از خود میپرسیدند که چرا حرکتی صورت نمیگیرد و چرا همه منفعلانه خفگی را تحمل میکنند. اما سرانجام حرکتهایی آغاز شد.
حالا دیگر معترضان اراکی برای خودشان صفحه فیس بوک رسمی دارند و عکسها و فیلمهای اعترضات خود را نیز منتشر میکنند. در اثر پافشاری عدهای کوچک که تنفس هوای سالم را حق خود میدانند، توجه مردم و مسئولان شهر اراک متوجه شهر اراک شده است و اخبار مربوط به آن در سطح رسانههای ایرانی و غیر ایرانی مورد توجه قرار گرفته است.
نمی خواهیم بمیریم!
در گزارشی از اعتراض مردم اراک در روزهای شنبه در یک ای-میل گروهی آمده است: «میدان اصلی شهر اراک همچنان با نام قدیم آن یعنی “باغ ملی” شناخته میشود. چند درخت، کمی گلکاری، فوارههای آب قدیمی، یک مجسمه عجیب که ترکیبی از گل لاله و کبوتر است به همراه ترافیک و تعداد بسیار زیادی خودرو در این میدان جلب توجه میکند. در گوشه شرقی میدان تجمع چند ماشین و موتورسیکلت پلیس خودنمایی میکند اما خیلی زود مشخص میشود نیروهای معمولی پلیس هستند و ربطی به یگان ویژه یا دیگر نهادهای نظامی ندارند. ساعت دقیقا ۱۸:۰۱ است و ظاهراً عزم معترضان جزم است. راس ساعت تعیین شده در میدان حضور دارند. آنها شعار نمیدهند و هر حرفی دارند روی پلاکاردهای خود نوشته و آنرا بالا میگیرند تا عابران آنها را بخوانند.»
در همین گزارش از قول خانمی که در این تجمع حضور داشته، آمده است:
«در خانواده ما سرطان وجود نداشت. یعنی ارثی نبود. ظرف ۵ سال در خانواده مادریام ۲ نفر و از خانواده همسرم یک نفر فوت کردند. خیلیها مریض سرطانی دارند. آن خانمی که مقنعه به سر دارد اراکی نیست. از شازند آمده است. بچه سه ساله خواهرش سرطان دارد. در شازند هم سرطان زیاد شده. اراک در تعداد سرطان اول شده در ایران! ما نمیخواهیم بمیریم. دلمان میخواهد زندگی کنیم. مگر چهار تا کارخانه چه ارزشی دارند که همه مردم اراک به خاطر آنها سرطان بگیرند و بمیرند؟»
آمار مربوط به شیوع سرطان
احمد قربانی، مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران سرطان استان مرکزی (تبسم) در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا- منطقه مرکزی با تایید آمار شیوع سرطان در استان مرکزی گفته است: «در حال حاضر هزار و ۴۳۰ بیمار سرطانی در این انجمن پرونده دارند که ۱۰۶ نفر از آنها کودک هستند». متاسفانه رنج سنی این کودکان از شش ماه تا ۱۵ سال است و بیماری ۹۰ درصد این کودکان سرطانهای خونی است.
به گفته آقای قربانی طی یک ماه گذشته حدود ۵۰ نفر به تعداد بیماران سرطانی عضو انجمن افزوده شده است. فقط در سال ۹۰ مجموع بیماران سرطانی انجمن هزار و ۲۳۰ نفر اضافه شده است که در مردان رتبه اول سرطان در کشور مربوط به استان مرکزی و شایعترین سرطان در مردان پوست، روده و پروستات است و در حوزه زنان نیز حائز رتبه چهارم کشور هستیم که سرطان سینه، پوست، معده و روده در این قشر بیشترین میزان ابتلا را داراست.
رفتار پلیس، نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی
“میلاد”، که در تهران دانشجو است اما در همه اعتراضات مردم اراک حضور داشته، درباره نوع برخورد مسئولان شهر و نیروهای انتظامی و امنیتی با معترضان میگوید:
«ما سیاسی نیستیم. اول ترسیدند که سیاسی باشیم. دو جلسه اول اطلاعاتیها با بی سیم آمدند و گفتند اگر نروید شما را میگیریم. ما نرفتیم چون قضیه سیاسی نیست. با آنها صحبت کردیم. حالا دیگر کاری با ما ندارند. پلیس میآید و نگاه میکند. لباس شخصیها هستند. بعضی وقتها فیلم برداری میکنند اما دیگر کاری با ما ندارند. فقط پلیس میآید و میگوید از بولوار بیرون نیائید تا راه ماشینها بسته نشود. فقط همین».
“میلاد” درباره دلیل تغییر رفتار نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی میگوید: «همه اراکیها ممکن است سرطان بگیرند. اطلاعاتیها بالاخره آدم هستند. هر کسی از خانه بیرون میآید چشماش میسوزند؛ سرش را بالا بگیرد، میبیند که هوا آلوده است. بعد اینکه همه ما معلوم هستیم! اراکی هستیم، خانواده ما معلوم است، آدرس ما معلوم است؛ همه حرف ما این است که هوای سالم میخواهیم. دلیلی ندارد از ما بترسند.»
“معصومه” هم مانند “میلاد” در اراک بزرگ شده، اما در تهران درس میخواند. او از فعالان محیط زیست در استان مرکزی است. “معصومه” میگوید که تا کنون پنج هفته در جمع معترضان بوده است و حتماً در اعتراضات بعدی شرکت خواهد کرد. او درباره رفتار پلیس و نیروهای امنیتی با معترضان به آلودگی هوا در شهر اراک چنین توضیح میدهد:
«اطلاعاتی و غیر اطلاعاتی چه فرقی دارد؟ به خاطر آلودگی همه در خطر سرطان هستند. هفته دوم یک سرهنگ نیروی انتظامی آمد و خیلی خشن به ما گفت باید برویم. بچهها با او صحبت کردند. به او گفتیم ممکن است پدر و مادر خودش، همسرش، بچههایش یا خودش سرطان بگیرند. قانع شدند. ز آن موقع به بعد داخل ماشین مینشیند و فقط نگاه میکند. الآن هم داخل آن ماشین هستند».
معصومه ادامه میدهد: «سرطان ترس دارد. سرطان درد دارد. سرطان هزینه دارد. هیچکس دلش نمیخواهد سرطان بگیرد. کارگر و پلیس ندارد، کارمند و اطلاعاتی ندارد. هر کسی سرطان بگیرد سلامتیاش را از دست میدهد و خانوادهاش به سختی میافتند. مریضداری سخت است. هفته اول یک نفر با لباس شخصی آمد. شاید مال اطلاعات بود، نمیدانم.شماره تلفنام را روی کاغذ نوشتم و گفتم اگر لازم باشد به مسئولان گزارش میدهم که چه بلائی دارد به سر همه ما میآید. هیچ کس زنگ نزد اما اگر لازم باشد اطلاعات هم میروم. فرقی ندارد، همه ما در اراک زندگی میکنیم و داریم خفه میشویم. مسئولان باید بدانند فقط خطر برای مردم نیست و خودشان هم در خطر هستند.»
معصومه به آینده اعتراضات مردم اراک امیدوار است. او میگوید که این اعتراضات «حتماً نتیجه میدهد. الآن دیگر انتخابات تمام شده و حساسیت نیست. نمایندههای مجلس تا حالا حواس شان به انتخابات پرت بود اما مطمئن هستم نمایندهها اعتراض میکنند. الآن دادستان اراک از ما حمایت کرده است. باید از مسئولان شهرمان در برابر فشار خارج از استان حمایت کنیم. وزارت خانهها و ادارات تهران برایشان مهم نیست ما اینجا خفه شویم. فقط سود کارخانهها را میخواهند برای همین باید با مسئولان شورای شهر، نمایندههای مجلس و دادستان هماهنگ باشیم. اگر ادامه بدهیم کارخانههای آلوده را از اراک منتقل میکنند. قسمت سختاش اولین کارخانه است. اگر یکی بشود بقیه هم میشود. فقط نباید سیاسی کاری کنیم. همینطوری بدون شعار اینجا جمع میشویم تا تعدادمان زیاد بشود. برای داستان نامه مینویسیم و از کارخانههای آلوده شکایت میکنیم.»
عدم تعطیلی به بهانه بی گناهی کارگران!
دادستان عمومی و انقلاب اراک در یک نشست مطبوعاتی در مورد آلودگی کارخانه آلومینیوم سازی گفته است: «از سال ۷۲ تاکنون به دنبال طرح شکایت از کارخانه آلومینیوم مبنی بر آلودگی زیست محیطی، دادستانی به جدیت موضوع را در دستور کار خود قرار داد که درسال گذشته با وجود مخالفتهای بسیار، موفق به تعطیلی خط یک شد و هم اکنون نیز موضوع را در دست پیگیری دارد تا بتواند با مجاب کردن مسئولان، آلودگی زیست محیطی این کارخانه را به حداقل برساند.
به گفته طاهری، دادستانی در اجرای حکم تعطیلی خطوط آلوده این کارخانه با مخالفتهای شدیدی مواجه بود و از هیچگونه حمایتی برخوردار نبود و بدون هیچ حمایتی این حکم را به مرحله اجرا در آورد!
طاهری ادامه داده است: مسئولان ایرالکو با حمایت عدهای، کارگران را در مقابل نیروی انتظامی قرار داده و مانع از اجرای حکم تعطیلی خط سه شدند و این در حالی است که اگر میخواستیم دیگهای خطوط سه را از مدار خارج کنیم، باید در مقابل کارگران بیگناه میایستادیم!
یک نشریه محلی: «متاسفانه در چند سال اخیر شرکت آلومینیوم اراک، همانجایی که خون عده کثیری برای دفاع از میهن به زمین ریخت، با افزایش آلودگیهای زیست محیطی، زمینه مرگ بسیاری از همشهریان و ابتلای تعداد کثیری از کودکان و مردم عادی به بیماریهای صعب العلاج را فراهم کرده است. کارخانهای که روزی نماد مظلومیت در اراک به شمار میرفت، به یکباره نماد ظلم به مردم شد و مردم روز به روز از آن متنفرتر شدند… جای سوال است آیا تولید بیشتر، درآمدزایی و انباشت سرمایه در جیب عدهای قلیل ارزش جان مردم را دارد؟ نمیدانم آیا مدیران این کارخانه، صدای شیون مادران و خانوادههای داغدار را نمیشنوند که اینگونه مثل دشمنان با مردم به تقابل برخاسته اند؟»
طاهری همچنین گفته است: «دادستانی از ملاحظه کاری که در حق مردم این شهر میشود به هیچ وجه راضی نیست چرا که آیندگان با بررسی سندهای مربوط به ایرالکو در این مورد به قضاوت مینشینند. دادستانی همچنان بر تعطیلی خطوط قدیمی ایرالکو پا فشاری دارد و معتقد است مسئولان ایرالکو باید نگران سلامتی مردم این شهر و آیندگان باشند.
در حال حاضر خطوط ۱ و ۲ ایرالکو بصورت کامل و نیمی از خطوط ۳ و چند دیگ خطوط ۴ نیز بسته شده است و بر اساس آخرین تصمیمات اتخاذ شده مدیران مجموعه مکلف به رفع آلودگی شدند و دادستانی از این پس دیگر کارگر را در مقابل احکام قضایی قرار نمیدهد و در صورتی که مسئولان در این خصوص اقدامی نکنند از خدمات و پستهای دولتی منفصل میشوند».
مقایسه مدیران کارخانههای شهر اراک
با صدام حسین
“احمد” خبرنگار است. در تهران کار و زندگی میکند اما یک پایش در اراک است. میگوید که خیلی تلاش میکند که مسائل شهر اراک در رسانههای منعکس شود.
“احمد” با خوشحالی میگوید: مطبوعات محلی در شهر اراک مردم را تنها نگذاشتهاند و با وجود محدودیتهای بسیار خبرنگاری در شهرستانها، تمامی نشریات شهر اراک و استان مرکزی به پوشش اخبار آلودگی هوا میپردازند. یکی از جالبترین نوشتهها در این زمینه مطلب آقای نصیر عالیخانی سردبیر هفته نامه محلی “سماع” است.
آقای عالیخانی در شماره ۵ مرداد ۱۳۹۲ در مطلبی با عنوان «بمباران آلومینیوم اراک، جان مردم سیری چند؟» با مقایسه کشته شدن کارگران اراکی در بمباران کارخانههای شهر اراک توسط هواپیماهای ارتش عراق و فوت شهروندان اراکی به دلیل آلودگی این کارخانهها نوشته است:
«متاسفانه در چند سال اخیر شرکت آلومینیوم اراک، همانجایی که خون عده کثیری برای دفاع از میهن به زمین ریخت، با افزایش آلودگیهای زیست محیطی، زمینه مرگ بسیاری از همشهریان و ابتلای تعداد کثیری از کودکان و مردم عادی به بیماریهای صعب العلاج را فراهم کرده است. کارخانهای که روزی نماد مظلومیت در اراک به شمار میرفت، به یکباره نماد ظلم به مردم شد و مردم روز به روز از آن متنفرتر شدند…
جای سوال است آیا تولید بیشتر، درآمدزایی و انباشت سرمایه در جیب عدهای قلیل ارزش جان مردم را دارد؟ نمیدانم آیا مدیران این کارخانه، صدای شیون مادران و خانوادههای داغدار را نمیشنوند که اینگونه مثل دشمنان با مردم به تقابل برخاسته اند؟
کاری که هم اکنون ایرالکو با سلامت و جان ۶۰۰ هزار شهروند اراکی انجام میدهد را صدام و بسیاری از دشمنان خونی ایران در اراک انجام ندادند. شاید روزگار خبر داشته که چه فاجعهای قرار است در این کارخانه رخ دهد که آن بمبارانها را در دامان خود پرورد! پس از گذشت ۲۷ سال از بمباران آلومینیوم اراک، سالهاست ایرالکو بر سر مردم بمبهای خاکستری میریزد! آقایان مدیر، جان مردم سیری چند؟»
متاسفانه این وضعیت فقط منحصر به اراک نیست و چندی پیش اخبار مشابهی هم در باره اصفهان منتشر شده بود. به همین منوال هم تهران و کاشان و مشهد و دیگر شهرهای فلات مرکزی ایران در معرض یک فاجعه زیست محیطی هستند چه از نظر الودگی هوا و چه از نظر الودگی اب ویا الودگی زمین. مثلا کارخانه باطری سازی در شمال تهران با وارد کردن سرب به زمین های اطراف و فرسایش این مواد توسط باران و باد موجب خواهد شد تا رفته رفته تمام زمین های پایین دست الوده به سرب شوند. قرار دادن این کارخانه در شمال تهران مصداق الوده کردن سرچشمه است چه الاینده های سربی در اتر فرسایش توسط باد و باران به زمین های پایین دست منتقل خواهند شد. حال بگذریم که سالها مقادیر معتنابهی سرب توسط خودروهای فرسوده و قدیمی در هوا و زمین و اب منطقه انباشت شده است. حتی معلوم نیست که سبزیجات و میوه های ورامین و دیگر مراکز تولید در نزدیکی تهران و اصفهان و غیره به سرب الوده نباشند. به هر حال این اشتباهی بوده که صورت گرفته و در واقع تمام کارخانه هایی که در فلات مرکزی مستقر هستند لازم است که به دامنه های جنوبی زاگرس منتقل شوند جه انباشت پسماندهای این کارخانه ها در فلات بسته ایران بین البرز کوه و زاگرس مصداق شعر سعدی است که فرمود (یکی بر سرشاخ بن میبرید).
نیروگاه اتمی شازند اراک که ممکن است با مواد رادیو اکتیو سرو کار داشته باشد و همچنین کارخانه اورانیوم نطنز و فردو همه در فلات مرکزی هستند و لازم است در باره انها تصمیاتی گرفته شود. در واقع فلات مرکزی ایران به عنوان یک سرزمین بسته که هیچ راهابی به دریای ازاد ندارد محل مناسبی برای صنعتی شدن نبوده و نیست و این مساله متاسفانه از دید مان پنهان مانده است. گرچه بدون این الاینده ها هم محیط زیست فلات به تدریج به نمکزار و شوره زار تبدیل شده و طراوت و سرسبزی خود را به تدریج در اثر فعالیت ظاهراْ معصومانه انسان در منطقه از دست داده است.
شاید راه حل مساله در این باشد گودالهای نمک در پایین دست ابادی ها و شهرها را فعالانه مدیریت کنیم. این گودلاها روزی دریاچه های اب شیرین بوده اند و رفته رفته از گل و لای و رسوبات و نمک شسته شده از محیط پر شده اند و ابتدا به دریاچه های موسمی و سپس به نمکزار تبدیل شده اند. این گودالها به عنوان حلا و نگهدارنده نمک از پراکنده شدن و کسترش نمک جلوگیری میکردند اما فرسایش و پراکندگی این الاینده های جامد به خصوص نمک باقی مانده توسط باد رفته رفته فلات مرکزی ایران را به نمکزار و کویر پهناوری تبدیل کرده است. این روند در سالهای اخیر با واگرفتن اب از دریاچه ها و گودالهای نمک تسریع شده و ما امروزه حتی نمیتوانیم تصور کتیم که کویر لوط و کویر نمک با وسعت و گستره فزاینده شان روزی چمنزار و علفزار بوده اند و دریاچه ارومیه و بختگان و قم روزی حاوی آب شیرین بوده اند.
به هر حال اشتباه را از هر کجا که متوقف کنیم سود است و ادامه اشتباه ولو اینکه سود اور هم باشد اشتباه و دارای عواقب وخیم و خطرناک است. می گویند انکس را که خواب است میتوان بیدار کرد اما انکس که خودرا به خواب زده را نمیتوان. با توجه با گزارش های اخیر در مورد خشکسالی ۳۰ ساله و افزایش خارج از اندازه الاینده های آب و هوا و زمین و
و گسترش کویرها و نمکزارها در نزدیک مراکز جمعیت جادارد که همه ما و بخصوص مسءولان به طور جدی و تمام وقت به این مسایل فکر کنیم و انها را جدی بگیریم زیرا برای ایررانزمین همه روز روز محیط زیست است. متوقف کردن و زدودن الاینده ها ی جامد و مایع و بخارات و گازهای سمی از زمین و اب و هوای قلات ایران بایستی به موضوع اول و دوم و سوم اهمیت برای ایرانزمین و دولت جدید تبدیل شود و الا روزی نه چندان دور فرا خواهد رسید که مردم فوج فوج تلف شوند و یا از بی ابی مجبور به مهاجرت از فلات ایران شوند. هم اکنون بسیاری از دهات ایرانزمین بر اثر بی ابی به بیغوله تبدل شده اند. ان روز چندان دور نیست و با خشکسالی موعود شاید در دو سه دهه اینده به بن بست زیست محیطی موعود برسیم. این مساله شوخی نیست و دیر و زود دارد اما بر و بگرد ندارد.
ابراهیمیان
۱۴ مردادماه ۱۳۸۲
Abrahamian / 04 August 2013
جرا ملت مملكت محروصه ايران در مقابل خشك شدن درياجه اروميه
و بياباني شدن منطقه منفعل شدهاند ومنتظر مرك نشسته اند
وحيد / 05 August 2013