رابطه حسن روحانی و علی خامنهای در چهار سال آینده هم برای آن دو و هم برای ناظران مسائل ایران یک معمای پر ابهام و یک معضل دشوار است. آیا سرنوشت رابطه روحانی/خامنهای مثل رابطهی خامنهای با رفسنجانی و خاتمی (رانده از بارگاه ولایت و مانده از معترضان) خواهد شد؟
آیا روحانی به سرنوشت موسوی (زندان خانگی) دچار خواهد شد؟ یا پس از پایان دوره مثل احمدینژاد در انتظار انتقامجویی رهبر خواهد ماند؟
آیا روحانی و خامنهای قادر خواهند بود با یکدیگر کار کنند؟ مذاکرات آنها بر سر اعضای کابینه چگونه پیش رفته است؟ آنها در موضوع سیاست خارجی و سیاست هستهای، با تفاوت آرایشان چه خواهند کرد؟
همکاری یا زدن دیگری؟
برای پاسخ به این سوالات به یک انگاره مفهومی نیاز داریم. “معضل زندانیان” این انگاره را به دست ما میدهد. نخست گزارش بسیار ساده و مختصری از این معضل تقدیم میکنم: دو سارق همکار توسط پلیس بازداشت میشوند اما پلیس شواهد کافی برای محکوم کردن آنها ندارد. آنها در انفرادی جدای از هم نگاهداری میشوند و امکان مشورت ندارند. بنای پلیس آن است که هر دو را به یک سال زندان محکوم کند اگر آنها علیه هم شهادت ندهند. پلیس به هر یک از آنها یک معامله پیشنهاد میکند: اگر فردی علیه دیگری شهادت دهد تبرئه شده و دیگری به سه سال زندان محکوم میشود. اما اگر هر دو علیه هم شهادت دهند هر یک به دو سال زندان محکوم میشود.
مقامات جمهوری اسلامی فقط کشور را برای شهروندان به صورت یک زندان بزرگ در نیاوردهاند بلکه خود نیز زندانی این زندان مخوف هستند. دو زندانی سرشناس این زندان فعلا روحانی و خامنهایاند.
بدین ترتیب اگر دو زندانی بدون هماهنگی با یکدیگر بر اساس ایده همکاری و داشتن هوای همدیگر، سکوت کنند هر دو میزان اندکی مجازات میشوند (یک سال). اگر یکی این ایده را داشته باشد و دیگری نداشته باشد آن که ایده همکاری دارد، مجازات سنگینی دریافت میکند. اگر هر دو ایده همکاری نداشته باشند بیشتر از حالت همکاری متقابل اما کمتر از زدن برای همدیگر مجازات میشوند.
این معضل به گونهای طراحی شده که مشوقی برای عدم همکاری عرضه میکند یعنی تبرئه در صورت انداختن تقصیر بر عهده دیگری. اما در صورت همکاری هر دو مجازات اندکی خواهند داشت و کسی بدون مجازات صحنه را ترک نمیکند. همچنین تنبیهی برای عدم همکاری متقابل درنظر گرفته شده که از تنبیه همکاری متقابل بیشتر است. تجربه نشان داده که افراد در این موقعیت با ترجیح منافع خود بر دیگری تنبیه بیشتری را با هم متحمل میشوند.
زندانی که مقامات برای خود ساختهاند
مقامات جمهوری اسلامی فقط کشور را برای شهروندان به صورت یک زندان بزرگ در نیاوردهاند بلکه خود نیز زندانی این زندان مخوف هستند. دو زندانی سرشناس این زندان فعلا روحانی و خامنهایاند. اگر این دو زندانی در شرایط موجود با هم همکاری کنند هر یک فشار کمتری را متحمل خواهد شد: سیاستمداران دیگر جناحها نمیتوانند بدانها برای بدتر شدن شرایط بتازند، میتوانند نقش پلیس بد و پلیس خوب را برای جامعه جهانی بازی کنند، و در عین حال شاید اندکی از مشکلات جامعه بکاهند و به خاطر آن از سوی ناظران امتیاز دریافت کنند.
اما اگر با هم همکاری نکنند هر یک میتواند گناه شرایط بد یا بدتر شدن شرایط را بر عهده دیگری بیاندازد. عادت خامنهای در ۲۴ سال رهبریاش این بوده که پیشرفتها را به حساب خود بنویسد حتی اگر با آنها مخالف بوده (مثل افزایش دانشجویان به ۴ میلیون نفر) و مشکلات را نیز بر گردن دیگران بیاندازد. بر اساس عادت خامنهای رابطه وی با روحانی نیز به بازی سرزنش تبدیل خواهد شد چون خامنهای نمیخواهد روحانی موفق شود (او نمیخواهد هیچ کس موفق شود) و بنابراین روحانی نیز او را برای عدم موفقیتهایش ملامت خواهد کرد.
عادت خامنهای در ۲۴ سال رهبریاش این بوده که پیشرفتها را به حساب خود بنویسد حتی اگر با آنها مخالف بوده (مثل افزایش دانشجویان به ۴ میلیون نفر) و مشکلات را نیز بر گردن دیگران بیاندازد.
همکاری در تشکیل کابینه
خامنهای اکنون پس از انتخاباتی که خود وی میخواهد آن را شوینده سرکوب سال ۸۸ قرار دهد، نمیخواهد روش عدم همکاری با روحانی را در پیش بگیرد. روحانی نیز نمیخواهد فردی غیرعملگرا در عالم سیاست ظاهر شود. بدین دلیل آن دو در تشکیل کابینه با هم کنار خواهند آمد و از این جهت با انتخاب افرادی که هر دو بر سر آنها توافق میکنند اندکی ملامت را از سوی همهی جناحها خواهند خرید (چیزی شبیه به یک سال زندان برای هر دو در مثال زندانیان) حتی اگر ملامت متوجه به خامنهای بر سر زبانها نیاید.
اما هنگامی که کار دولت آغاز شود خامنهای نیاز به همکاری و هوای همدیگر را داشتن برای برد متقابل را فراموش میکند و در عین تلاش برای تبرئه خود از مشکلات همه نابسامانیها را به دولت ارجاع میدهد.
اگر روحانی کاملا زیر بار وزرای مورد نظر وی نرفته باشد بیشتر مورد ملامت بیت و نزدیکان خامنهای قرار خواهد گرفت. سپس روحانی هم بیکار ننشسته و اگر خود نخواهد خامنهای و بیت را مقصر جلوه دهد (به واسطه ترس از قوای قهریه در اختیار زندانی دیگر- در مثال زندانیان- که هر دو در یک گروه تبهکار عضو بوده و همدیگر را میشناسند و به روحیهی یکدیگر آشنایند) از طریق همکاران این کار را انجام میدهد.
در این حالت هر دو بیشتر در نظر مردم مقصر جلوه خواهند کرد و بیشتر خواهند باخت. بدین ترتیب همکاری آنها باعث ملامت کمتر و عدم همکاری آنها باعث ملامت بیشتر آنها خواهد شد.
زدن یکدیگر در سیاست خارجی و هستهای
اکنون روحانی در عرصه سیاست خارجی داری دو ظرفیت است:
۱) انتخاب شدن با برنامه مصالحه که غربیها را به مذاکرات امیدوارتر میسازد،
و ۲) آشنایی و سابقه همکاری و مذاکره با مقامات خارجی. اگر خامنهای بخواهد از این ظرفیت استفاده کند از سیاست مورد نظر خود در هشت سال گذشته که جلیلی طوطیوار آنها را بیان میکرد فاصله گرفته و ژست همکاری با روحانی را به نمایش خواهد گذارد. این در عرصه خارجی از سرزنش هر دوی آنها خواهد کاست اما سرزنش را به صفر نخواهد رساند.
اما گر خامنهای همهپرسی هستهای در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ را نادیده بگیرد و به روحانی به خاطر سابقه مذاکره با دیدی منفی نگاه کند و اورا مثل خاتمی غیرقابل اطمینان در مذاکرات خارجی تلقی نماید، نه تنها خود وی بلکه روحانی به همراهش به ورطه سرزنش شدن بیشتر در داخل و خارج سقوط خواهند کرد.
سنت خامنهای در برابر کابینه این است که حتی به تحمیل برخی وزرا به رئیس دولت اکتفا نمیکند و بعد از شکلگیری کابینه تلاش میکند افراد مورد نظر خود را بر وزرا تحمیل سازد یا وزرایی را که نمیخواسته تحت فشار قرار دهد.
جدال در سیاست داخلی
عادت خامنهای بر آن است که حتی به تحمیل برخی وزرا به رئیس دولت اکتفا نمیکند و بعد از شکل گیری کابینه تلاش میکند افراد مورد نظر خود را بر وزرا تحمیل کند یا وزرایی را که نمیخواسته تحت فشار قرار دهد (تا حد کتک زدن آنها نماز جمعه توسط اعضای حزب پادگانی).
برخی مقامات فورا حرف شنوی میکنند و برخی در برابر دستوراتی که از بیت میآید با عنوان این که “بگویید خود آقا زنگ بزند” در برابر خامنهای میایستند.
البته خامنهای خود به کسی زنگ نمیزند تا دستوری بدهد و کسانی که در برابر اعضای دفترش میایستند بعدا هزینه میپردازند (مثل پنج سال زندانی که عبدالله نوری وزیر کشور خاتمی به بهانه تخلفات روزنامه خرداد گرفت).
از همین جاهاست که دو طرف در سیاست داخلی به جای داشتن هوای همدیگر (با هزینه کمتر برای هر دو) به زدن یکدیگر میپردازند و شروع کننده هم همیشه خامنهای است.
در این حال تنشها بالا گرفته و هر طرف میخواهد حداکثر بهره و کمترین هزینه را آن خود کند و در نهایت هر دو بیشتر میبازند. خاتمی و خامنهای یا رفسنجانی و خامنهای در پایان دوره ریاست جمهوری این دو در برابر نارضایی بیشتری قرار داشتند.
خامنهای حتی به قیمت افول خود و نارضایی بیشتر از خود، روسای دولتها را مجبور به دادن هزینه میکند تا محبوبیت خود را در میان برخی اقشار از دست بدهند.
قبل از اعلام آمار بظاهر انتخابات ٬ آقای فریدون را بوزرات کشور خواندند و همه شرط و شروط را به وی اعلام کردند از جمله حتی نام نبردن موسوی و کروبی .
mehran / 02 August 2013