هنگامی که بحث از علل و عوامل پیروزی روحانی در انتخابات ۹۲ میشود معمولا به نقش محمد خاتمی (و اصلاح طلبان)، اکبر هاشمی رفسنجانی (و عملگرایان) و خانواده خمینی اشاره میشود، اما کمتر سخنی از ناطق نوری به میان میآید.
او در این انتخابات رسما و علنا از روحانی حمایت کرد. برادرش را به ستاد روحانی فرستاد و در روز انتخابات هم در حسینیه ارشاد و پای صندوق رای روزه سکوت سیاسیاش را در چند جمله شکست و از پیروزی روحانی سخن گفت.
همراهان سیاسی ناطق در موتلفه، جامعه مدرسین و گروههای همراه آنان همه از رقیب روحانی (ولایتی) حمایت کردند، اما این ضرورتا بدین معنا نیست که پایگاه اجتماعی اقتدارگرایان یکصدا به وی رای داد. بسیاری مثل ناطق نوری در چند سال گذشته و بالاخص از سال ۸۸ از این گروهها جدا شدند که حتی تا یکسال آخر زیر پرچم احمدینژاد سینه میزدند.
سیاستمداران دوران خمینی بدو ارادت داشتند اما از وی نمیهراسیدند؛ از وی اطاعت میکردند اگر دیدگاهشان به تصادف در تضاد با وی قرار میگرفت اما روح خود را به وی نفروخته بودند؛ استمزاج نمیکردند تا مطمئن شوند از وی زاویه نگرفتهاند.
گروهی که امروز به نام اعتدالگرایان در عرصه سیاست ایران قدرت گرفتهاند، بیشتر همراهان خود را از اقتدارگرایان سنتگرا برگرفتهاند- روحانی یکی از آنهاست- و نه اصلاحطلبان. ناطق نوری به عنوان یکی از این جداشدهها بیشتر یک روح سرگردان سیاسی بوده است که نمیتوان وی را به راحتی در یکی از جعبههای سیاسی موجود در ایران جای داد.
رقیب خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ از چند جهت در فضای سیاسی ایران قابل توجه است و شناخت آن چه بر سر وی رفته به ما در شناخت سیاست در جمهوری اسلامی کمک میکند.
سیاستورزی در جمهوری اسلامی
ناطق از کدام جنس سیاستمداران جمهوری اسلامی (همه باورمند به جمهوری اسلامی) در دوران حکومت خامنهای است: از جنس ذوبشدگان در ولایت (مثل حداد عادل، برخی اعضای موتلفه و ائمه جمعهای که در بیت تربیت شدهاند)، از جنس منتقد برخی روالهای موجود با نور پایین (محمد خاتمی)، معلق میان مدافع و منتقد (هاشمی رفسنجانی)، منتقد نظام “آقا اجازه” و پیرو ولایت در صورت اعلام موضع صریح ولیفقیه در یک موضوع خاص (علی مطهری و محمدرضا باهنر)، از جنس همراه ولایت تا زمانی که ولایت آنها را همراهی کند (محمود احمدینژاد و همراهانش) یا پیرو ولایت تا زمانی که رانتها برسد (اکثر روحانیان سیاسی قم)؟ میشود گفت هیچکدام.
دو حلقه سیاستمداران عصر خمینی
او همانند محمد خاتمی و عبدالله نوری از حلقه دوم سیاستمداران دوران خمینی است. حلقه اول را کسانی مثل اردبیلی، کروبی، صانعی، رفسنجانی، منتظری، بهشتی، ربانی، و مهدوی کنی تشکیل میدادند.سیاستمداران دوران خمینی بدو ارادت داشتند اما برخلاف سیاستمداران دوران خامنهای از وی نمیهراسیدند؛ از او اطاعت میکردند اگر دیدگاهشان به تصادف در تضاد با وی قرار میگرفت (استمزاج نمیکردند تا مطمئن شوند از وی زاویه نگرفتهاند) اما روح خود را به وی نفروخته بودند.
چنین سیاستمدارانی طبیعی بود که در دوران خامنهای یک به یک از قافلهی ولایت عقب بمانند و ذوبشدگان در ولایت جای آنها را بگیرند.
اخلال در سخنرانی و پرتاب شیئی، تاکتیک همیشگی خامنهای و اعضای دفتر وی برای دادن علامت به سیاستمداران جمهوری اسلامی بوده است که از ولایت فاصله گرفتهاند. خامنهای تا بتواند سیاستمداران شناخته شده را یکباره حذف نمیکند اما به آنان درس لازم را میدهد.
از حلقه اول گروهی (منتظری و کروبی) به حصر خانگی رفتند، گروهی در روزه سکوت به سر میبرند (اردبیلی و صانعی)، گروهی از بیت اخراج شده و تحت فشارند (رفسنجانی)، گروهی به دیار باقی شنافتهاند اما فرزندانشان با حکومت مشکل دارند (بهشتی و ربانی) و گروهی نیز به جان رهبر دعا میکنند تا امپراتوری اقتصادیشان خللی پیدا نکند (مهدوی کنی).
به سرنوشت اعضای حلقه دوم نگاه کنید: یکی امروز ممنوعالخروج است و حتی برای مراسم تحلیف روحانی به مجلس دعوتش نمیکنند (محمد خاتمی)، دیگری روزه سکوت گرفته (ناطق نوری) و سومی سالهای نقاهت بعد از زندان را میگذراند (عبدالله نوری).
حسن روحانی نیز از همین حلقه است و سرنوشت سه تن دیگر در انتظار اوست. مهم نیست آنها امروز چه عناوینی دارند (رئیس دولت یا رئیس بازرسی دفتر رهبری) یا ندارند؛ مهم آن است که این سیاستمداران نمیتوانند در رژیم ولایتفقیه از نوع رژیمی که خامنهای ساخته و پرداخته کار کنند. خامنهای عبودیت میخواهد که اینها علیرغم همه اسلامگراییشان نمیتوانند آن را بپذیرند.
تقدسزدایی از سیاست و روحانیون
ناطق نوری از سیاستمداران کاملا واقعبین و عملگراست. او تقدسات معمولی را که به ولیفقیه نسبت میدهند مزخرف خوانده است: “این که کسی بیاید و بگوید وقتی مقام معظم رهبری به دنیا آمده قابله ایشان ناگهان اللهاکبر گفته، برای اینکه ایشان وقتی به دنیا آمده گفته است یا علی، این مزخرفات است.”
او همین گونه سخن را در مورد مقدس کردن یکی از روحانیان شیعه (بهجت) به زبان آورده است: “یک روحانی یا منبری در یک سخنرانی حرفهایی میزند درباره یک آقایی که از دنیا رفته و نمیشود راست و دروغ آن حرفها را از او پرسید. بعضی چنان کشف و کراماتی برای اینها قائل میشوند که نه با عقل جور در میآید نه با شرع .”او دقیقا با معیار واقعگرایی و تحقیقپذیری به نقد این سخنان پرداخته، کاری که اکثر روحانیان نمیکنند.
کسب و کار با دین
ناطق نوری سیاست را پیشه خود قرار داده و با آن کسب و کار میکند. او البته به همه بیماریهای سیاستمداران جمهوری اسلامی مثل رانت خواری و امتیاز طلبی مبتلاست که قاعده است، اما امتیازجویی وی نه به دلیل ادعای نیابت امام زمان بلکه داشتن دست بالاتر در قدرت سیاسی و نظامی و امنیتی است.
ناطق نوری سیاست را پیشه خود قرار داده و با آن کسب و کار میکند. او البته مصون از بیماریهای سیاستمداران جمهوری اسلامی مثل رانت خواری و امتیاز طلبی نمانده، اما امتیازجویی وی نه به دلیل ادعای نیابت امام زمان بلکه داشتن دست بالاتر در قدرت سیاسی و نظامی و امنیتی است.
ناطق منتقد درست کردن کعبه قلابی (مسجد جمکران) و ادعای ارتباط با امام زمان- دستآویز موعودگرایان اسلامگرا-است. این نوع سیاست کاملا دنیوی و عرفی- اما غیردمکراتیک- است.
هاید پارک جمهوری اسلامی
ناطق از آن دسته از سیاستمداران جمهوری اسلامی بود که اعتقاد داشت مردم عادی (غیرسازمان یافته و فاقد رسانه که نمیتوانند کلیت نظام را به چالش بکشند) و احزاب و گروههای سیاسی خودی (نه کسانی که با اصل و بنیاد جمهوری اسلامی مشکل دارند) باید بتوانند از حقوق مصرح در فصل سوم قانون اساسی استفاده کنند: «آقای ناطق نوری خاطرهای تعریف میکرد که زمانی که میخواستند محلی را برای ساختمان مجلس جدید تعیین کنند روی نقشه دیدم که اطراف مجلس قدیم باغهایی وجود دارد و به آقای آخوندی- وزیر مسکن وقت- گفتم که این باغها را تملک کنند و یک هاید پارک درست کنیم تا کسانی که اعتراضی دارند در آن تجمع کنند و شعار بدهند و بعد از بیان اعتراض به کار و پیشه خود بپردازند.» (مسعود سلطانیفر، اعتدال ۲۹ تیر ۱۳۹۲) نظام ولایی که در حال قبض بوده ظرفیت تحمل این گونه افراد را نداشته و آنها را به سکوت واداشته است.
اخلال در سخنرانی، نشانه فاصلهگیری
معیار بسیار روشنی در جمهوری اسلامی برای فاصلهگیری سیاستمداران سابقا ترازمکتب از بیت و خامنهای وجود دارد. فهرستی از این سیاستمداران وجود دارد: از حسن خمینی و محمد خاتمی تا هادی خامنهای و کروبی، و از ناطق نوری و علی اکبر محتشمیپور تا علی لاریجانی و اکبر هاشمی رفسنجانی. با همین معیار میتوان فاصله ناطق از بیت را اندازه گرفت.
گرچه از روز روشنتر است که باند پرتوسخن (وابسته به نهادهای تحت نظر مصباح) به اخلال سخنرانی و پرتاب شیئی به علی لاریجانی در قم اقدام کردهاند اما رئیس کمیسیون امنیت ملی (بروجردی که بدون اجازه بیت آب هم نمیخورد) مانع از قرائت گزارش مجلس در این باب است.
اخلال در سخنرانی و پرتاب شیئی تاکتیک همیشگی خامنهای و اعضای دفتر وی برای دادن علامت به سیاستمدارانی بوده است که از ولایت فاصله گرفتهاند. خامنهای تا بتواند سیاستمداران شناخته شده را یکباره حذف نمیکند اما به آنان درس لازم را میدهد.
سیاست رفاقت نمیشناسد
در ۳۵ سال عمر جمهوری اسلامی بسیار بودهاند رفقای هم- حلقه که دوستان نزدیک خود را به مصالح سیاسی فروختهاند. در کارزارهای انتخاباتی سال ۸۸ مجموعه اقتدارگرایان علیرغم اختلافاتی که با تیم احمدینژاد داشتند برای شکست موسوی و کروبی پس از اهانتهای احمدینژاد به ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی لب فرو بستند (با علم به این که این دو از بیت فاصله گرفتهاند) تا مگر رایی از آرای احمدینژاد کم نشود و خدشهای به منافع آنان از مجرای دولت وارد نیاید.
ناطق نوری از آن دسته اقتدارگرایانی نبود که نیازی به احمدینژاد برای ادامه حیات سیاسی خویش داشته باشد و به همین علت دوستان هم جناحیاش او را رها کردند. اما امروز که دوستان سابق برای تقرب به دولت روحانی به او نیاز دارند روی خوشی از وی نمیبینند.