۱۶ آبان ۱۴۰۳ برابر با ۶ نوامبر ۲۰۲۴ سرنوشت نگران کنندهتری برای بخش بزرگی از مردم آمریکا و جهان در عصر سرخوردگی، حس بیچارگی و بیعدالتی و رواج پسا حقیقت – دستکم طی چهار سال آینده – رقم خورد.
در آمریکا بسیاری از جمله فمینستها، «اقلیتهای جنسی»، ضد نژادپرستان، چپ گرایان، طرفداران محیط زیست و لیبرالها پیروزی ترامپ را کابوسی برای آینده آمریکا میدانند که محدود کردن حقوق زنان، مهاجران، آزادیهای دموکراتیک از جمله نتایج فوری آن خواهد بود. در حالی که محافظهکاران، راست افراطی و نژادپرست، مردانگی اقتدارگرا و نوستالژیک و طرفداران سیاست «پروتکشنیستی» اقتصادی او احیای «عظمت آمریکا» را جستجو میکنند.
راست پوپولیست و افراطی در جهان و به ویژه ایران از نتایج این انتخابات سخت خرسند است به گونهای که یکی از راستهای افراطی ایرانی طرفدار حمله نظامی به ایران در ابراز شادی از پیروزی ترامپ نوشت: «قفنوس پیر از خاکستر برخاست».
رضا پهلوی هم در پیام شادباش خود به ترامپ «تاریخساز» در رابطه با ایران نوشت:
اکنون شما این فرصت را دارید که تاریخساز شوید و با کمک به پایان دادن به این تهدید، یک بار برای همیشه، میراثی از صلح پایدار به جا بگذارید.
گویی نظرسنجیها و پیشبینیها در آمریکا با غافلگیری به مراتب بهتانگیزتر از دوران نخست پیروزی او روبرو شدند. اما صرفنظر از نحوه عمل میلیاردرهایی همچون ایلان ماکس و رسانههای آمریکایی در آخرین روزهای مبارزه انتخاباتی که لیبرال دموکراسی سخت معیوب قدرتمندترین دموکراسی جهان را با چالشهای بازهم بیشتری روبرو ساخت، پرسش اینجا است که ترامپ چگونه پس از این همه رسوایی، محاکمه، شکست در انتخابات پیشین و کارنامه پرآشوب دوران ریاست جمهوری پیشین خود که به اعتبار آن بسیاری دیگر شانسی برای به قدرت رسیدن مجدد او نمیدیدند، بازهم پیروز شد؟
نگاهی به تجربه پیشرویهای راست پوپولیست در اروپا و دیگر کشورهای جهان و از جمله آمریکا نشان میدهد روشنگری درباره دروغپردازی، بیپرنسیپی، بیاعتنایی به هنجارهای دموکراتیک، انکار کرامت انسانی و باورهای سکسیستی و نژادپرستانه در پوپولیسم راست برای بیاعتبار ساختن آن کافی نیست. به جای آن، میبایست بر آلترناتیو ایجابی که نویدبخش آینده بهتری باشد تکیه کرد. امری که کسری آن در سیاست حزب دموکرات آمریکا که چهار سال قدرت را در دست داشت آشکار به چشم میخورد.
«دوزخیان روی زمین»، آنها که نه تنها خود را قربانی بیعدالتی، بلکه نفرینشدگان و فراموش شدگانی مییابند که هیچ امیدی به نهادهای تثبیت شده قدرت برای توجه و تغییر سرنوشت خود ندارند، به هرآنچه به انتقامگیری و شورش علیه «وضعیت موجود» بیانجامد، چنگ میزنند. به قول یکی از جامعهشناسان، آنجا که «حس تعلق طبقاتی منفی»که در آن استیصال و انزجار از سرنوشت جاودان حاشیهنشینی و طردشدگی و بیافقی پررنگتر از «حس تعلق طبقاتی مثبت» همچون همبستگی و مبارزه برای عدالت است، زمینه جذب این گروه به راست افراطی و پوپولیست همچون «حزب ناراضیان» افزایش می یابد.
این که ترامپ خود یکی از ثروتمندترین سرمایهداران آمریکا است تاثیری در این ندارد که رتوریک زبانی او بخت همزادپنداری با ادعاهای او در مبارزه علیه «صاحبان قدرت» و «بالاییها» را در میان دوزخیان روی زمین افزایش داده است.
همچنین در چهار سال گذشته در آمریکا نه از دامنه شکافهای اجتماعی کاسته شد و نه موقعیت اقتصادی کشور با بهبودی درخور روبه رو شد. به وارونه، گسترش تورم و گرانی و مشکلات اقتصادی افزایش یافت. از جمله به دلیل طولانی شدن اشغال اوکراین توسط روسیه و جنگی که آمریکا و اروپا با کمک های تسلیحاتی گسترده به اوکراین در آن غیرمستقیم درگیر شدند و هزینهها و پیامدهای اقتصادی سختی برای اروپا و آمریکا در بر داشته است، به این مشکلات دامن زد. هریس همچون ادامه دهنده راه بایدن هیچ امید جدی برای خلاصی از این اوضاع بر نیانگیخت. ترامپ اما وعده داد به محض به قدرت رسیدن با پوتین به توافق خواهد رسید و جنگ را پایان خواهد بخشید و یا دستکم از کمکهای بیدریغ آمریکا به اوکراین خواهد کاست. همچنین وعده داد از سهم بودجههای کمک آمریکا به ناتو خواهد کاست و با تعرفههای گمرکی به ویژه در برابر واردات چینی به رشد اقتصادی کشور کمک خواهد کرد. بسیاری که اوضاع اقتصادی آمریکا در دوران قبل و به ویژه پیش از جنگ روسیه و اوکراین را با امروز مقایسه میکنند، در ترامپ «گودوی» دست نیافتنی را برای آیندهای بهتر از امروز انتظار کشیده و جستجو میکنند.
مهاجرت در عصر پساحقیقت
مساله بغرنج مهاجرت هم به رغم همه چالشهای خود در عصر پساحقیقت که از آن همچون تهدیدی علیه رفاه اجتماعی، امنیت ملی، عامل گسترش بزهکاری و تهدیدی علیه هویت ملی نام برده میشود، به یکی از برگهای برنده ترامپ بدل شد. درست به همان گونه که راست افراطی و پوپولیست در اروپا از آن برای تولید هراس و جذب آرای مردم سود جست. این واقعیت که بسیاری از آمریکاییهای مهاجرتبار غیر سفید که پیشتر به دموکراتها رای میدادند در این انتخابات به ترامپ رای دادند نه تنها نشانگر سرخوردگی آنها از سیاستهای حزب دموکرات آمریکا است، بلکه نشانگر آن است که بخشی از مهاجرین که موقعیت شکنندهای دارند، چگونه وحشتزده و ناراضی از سیاستهای مهاجرتی میتوانند به سیاهیلشکر مهاجرستیزی بدل شوند. پدیدهای که پیشتر در حمایت بخشی از مهاجرتباران اروپایی و از جمله ایرانیان و آسوریهای مقیم سوئد از احزاب خارجی ستیز شاهد بودیم.
امری که ادعای منحصر بودن نژادپرستی و رشد آن تنها در «سفیدها» را با چالشی سخت روبرو میکند. به ویژه آنکه گسترش مسلمانستیزی در سالیان اخیر نیز خلاصهکردن برتریجویی سفید به غیر سفیدها در غرب را مسئله برانگیزتر کرده است.
به هر رو، اگر دشواریهای اقتصادی فزاینده به ویژه پس از جنگ روسیه و اوکراین و مسئله مهاجرت دو عامل اصلی پیروزی ترامپ همچون نماد احیای «عظمت گذشته» و شکست هریس همچون تداعی کننده ادامه دوران بایدن در عرصه داخلی بوده است، سیاست بینالمللی حزب دموکرات به ویژه در برخورد به تراژدی غزه بسیاری از چپگرایان، فعالان ضد جنگ، جوانان و مهاجران عربتبار و مسلمان در آمریکا را از حزب دموکرات نومید کرد. بگونهای که بخشی از آنها یا هیچ فرق جدی بین ترامپ و هریس ندیده یا از آن بدتر به ترامپ که خواستار پایان جنگ تا آخر امسال و قبل از ورودش به کاخ سفید شده، متمایل شدند.
با آنکه با کنارهگیری بایدن از کاندیداتوری، هریس توانست بهطور موقت شور انتخاباتی دوبارهای بهپا کند، اما بیشتر تداعیگر ادامه دهنده سیاستهای بایدن در چهار سال اخیر در ناتوانی در کاهش شکافهای اجتماعی در داخل و پایان بخشیدن به جنگ اوکراین و تراژدی غزه بود.
اگر بپذیریم پوپولیسم راست و ناسیونالیسم افراطی همچون واکنشی به نابسامانیهای عصر نئولیبرالیسم است، پرسش این جا است آیا بدون تجدید نظر در آن و اتخاذ سیاستی عادلانهتر تاچه حد امکان فرمان ایست به پیشروی پوپولیسم راست وجود دارد؟ آیا الهامپذیری از دستکم بخشی از سیاستهای ترقی خواهانه سندرز نمیتوانست طیف گستردهتری از جوانان، طرفداران محیط زیست، فمینیستها و تهیدستان و مهاجرتباران و ضدنژادپرستان را با امید به فردایی بهتر به میدان آورد؟
بسیاری همچون جفری ساکس، از اقتصاددانان برجسته آمریکایی هر دو کاندیداها را فاقد کفایت میدانند. امری که آن را شاید بتوان یکی از پیامدهای معیوب بودن لیبرال دموکراسی آمریکا که مردم را در برابر چنین انتخاباتی قرار میدهد خواند.
پس از نتایج انتخابات آمریکا در دستگاه حزب دموکرات صداهای انتقادی از بیبرنامگی و ناروشنی سیاستهای هریس و وابستگی او به رئیس جمهور غیرمحبوب کنونی آمریکا، بایدن بالا گرفته است. پرسش اینجا است که آیا اعتراضات به گردش به چپ بیشتر در این حزب منجر خواهد شد یا آن که همچنان تلاش خواهد کرد خود را به عنوان حزبی لیبرال و میانه بازسازی کند؟
زمستان سخت پیشرو
به هر رو بسیاری نه فقط در آمریکا بلکه در جهان زمستان سختتری را انتظار میکشند. اروپا و به ویژه اوکراین از پیروزی ترامپ نگران است، اما پوتین، نتانیاهو و راست افراطی اروپا از آن خرسند است. چین نیز با ظن و تردید و دوگانگی روبرو است. در حالی که سیاست اقتصادی ترامپ را تهدیدی علیه منافع خود مییابد، در حوزه سیاسی آن را خطر کمتری برای جنگ افروزی می داند.
در جامعه ایرانی نیز شاهد آرای متفاوتی هستیم. در حالی که بخشی از حاکمیت، پیروزی ترامپ را به معنای سرسختتر شدن موضع آمریکا در برابر جمهوری اسلامی و حمایت بیشتر آن از اسرائیل میداند، بخش دیگری ترامپ را اهل معامله دانسته و به وعده او که خواستار رژیم چنج در ایران نیست، دل بسته است. بخش دیگر از حاکمیت اما اصولا فرق چندانی بین گزینههای موجود در انتخابات آمریکا، که هر دو حامی سرسخت اسرائیل هستند، نمیبیند.
در اپوزیسیون ایرانی راست افراطی جنگطلب که همواره به ستایش فشار حداکثری ترامپ پرداخته، امید افزایش فشار به جمهوری اسلامی، حمله نظامی و «رژیم چنج» افزایش یافته است. هم از اینرو آنان از شادی سر از پا نمیشناسد. هرچند ترامپ تنها بر جلوگیری از ایران هستهای تاکید کرده است. خرسندی از پیروزی ترامپ میتواند در بخشی از مردم ایران که حس نومیدی و تنها گذاشته شدن در برابر ظالمان حاکم در آنها فزونی گرفته نیز گسترده باشد.
اما اپوزسیون صلحطلب، دموکرات، لیبرال و چپ و فمینیست ایرانی که همچون مبلغ صدای سوم به مبارزههای دموکراتیک مردم ایران برای تغییر و گذار از نظام به دموکراسی دل بسته است، هیچ نظر مثبتی به پیروزی ترامپ نشان نمیٰدهد. به وارونه، آنان نگران آنند که با افزایش صدای جنگطلبی توسط هسته سخت قدرت در کشور، اخراج وزیر دفاع اسرائیل که بر آن باور بود با راه حل نظامی معضل امنیت اسرائیل و مسئله غزه و گروگانها حل نمیشود و با پیروزی راست پوپولیست در آمریکا، ایران و کل منطقه خاورمیانه آبستن تنشهای بیشتری شود. هرچند برخی نیز بر این باورند نتایج انتخابات آمریکا ممکن است بر خودداری جمهوری اسلامی از توسل به حمله نظامی تلافی جویانه موثر باشد.
در متن گیرکردگی سیاست و فقدان هرنوع آلترناتیو رهگشا، امید بستن به فردایی بهتر اگر توهم نباشد، به خود فریبی پهلو میزند. با این همه براینباورم در رویارویی با جنگ افروزی بنیادگرایی اسلامی و راست افراطی در سطح ملی و جهانی، صدای سوم دفاع از صلح و دموکراسی و عدالت و امنیت جامعه محور، بیش از هر زمان دیگری نیازمند پررنگتر شدن در همه جهان است.