جنبش دادخواهی در جهان و مردم آرژانتین در سوگ یکی از بنیانگذاران سازمانهای دادخواه «مادربزرگهای میدان مایو (Plaza de Mayo)» و «مادران میدان مایو» نشسته است. جنبشی که در ایران به نام «مادران روسری سفید» شناخته میشود. به گزارش روزنامه «Pagina 12»، میرتا باراواله، یکی از چهرههای برجسته این جنبش، روز شنبه ۲ نوامبر/ ۱۲ آبان در سن ۹۹ سالگی درگذشت.
حساب کاربری جنبش مادران و مادربزرگان میدان مایو خبر مرگ میرتا باراواله را چنین اعلام کرد:
ما با یکی دیگر از رفقای مبارز، میرتا باراواله، از بنیانگذار «مادران و مادربزرگهای میدان مایو»، خداحافظی می کنیم. میرتا در ۹۹سالگی بدون در آغوش گرفتن نوهاش (از میان ما) رفت. ما به دنبال نوه او و همه آنها (بازماندگان ناپدیدشدگان قهری) خواهیم بود.
جنبش «مادران و مادربزرگهای میدان مایو» در تلاشاند تا دادخواهی در مورد جنایات دوره دیکتاتوری نظامی آرژانتین (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳) تحقق یابد.
برآوردها نشان میدهد که در آن دوران، دستکم ۵۰۰ کودک از مخالفان رژیم در زندانها و شکنجهگاهها به دنیا آمدهاند. این کودکان بهطور سیستماتیک از والدین خود جدا شده و به خانوادههای دیگر سپرده شدند. تاکنون، بیش از ۱۰۰ مورد از این بازماندهها شناسایی شده و نوهها به خانوادههای اصلی خود بازگردانده شدهاند. با این حال، میرتا باراواله موفق نشد فرزند دخترش را که در سال ۱۹۷۶ و در زمان بارداری دستگیر و ناپدید شد، پیدا کند.
مادران میدان مایو: داستان مقاومت و دادخواهی
در دههٔ ۱۹۷۰، آرژانتین تحت حکومت نظامی راستگرا به دورهای تاریک به نام «جنگ کثیف» وارد شد. در این دوره، دولت نظامی با ادعای حفظ «ارزشهای مسیحی و غربی»، هزاران نفر را بهدلیل «افکار مخرب» و مخالفت با حکومت دستگیر، شکنجه و ناپدید کرد. این افراد شامل دانشجویان، فعالان چپ، و حتی جوانانی بودند که خانوادههایشان برای یافتن خبری از آنها به پلیس و پادگانهای نظامی مراجعه میکردند. در این فضای رعبآور، گروهی از مادران آرژانتینی در سال ۱۹۷۷ تصمیم گرفتند تا صدای خود را علیه ظلم بهصورت عمومی بلند کنند و به نشانهٔ اعتراض بهطور منظم در میدان اصلی بوئنوس آیرس ، میدان مایو، جمع شوند.
آنها را دیوانه میخواندند
آنها اولین کسانی بودند که بهطور علنی علیه دیکتاتوری نظامی و جنگ کثیف آرژانتین به اعتراض برخاستند. برای شناسایی یکدیگر، زنان روسریهای سفیدی به سر میکردند که به گفتهٔ خودشان، نمادی از کهنهٔ کودک و همچنین کبوتر سفید صلح بود؛ نمادی که «میتواند تمامی زنان را متحد کند». مادران شعار ساده و مؤثری را سر دادند: «ما فرزندانمان را میخواهیم و میخواهیم بدانیم کجایند». برخی عکس فرزندان ناپدیدشده خود را حمل میکردند و میگفتند:
مهم نیست اندیشه فرزندان ما چیست، آنها نباید شکنجه شوند. نباید علیهشان اتهامی وارد شود و باید بتوانیم آنها را ببینیم و به ملاقاتشان برویم.
تکرار ساده حقیقت و بیان اندوه مادران در شرایطی صورت گرفت که بیشتر آرژانتینیها یا وحشیگری رژیم را نادیده میگرفتند یا از بیان مخالفت میترسیدند. در ابتدا صدای دادخواهی مادران به گوش کلیسا، فعالان کارگری و اقتصادی و رسانهها نمیرسید. آنها را «گروه دیوانهها» مینامیدند و حتی همسایگان و دوستانشان از آنها دوری میکردند. برخی اعضای خانوادهها از ترس جان عزیزانشان به مادران هشدار میدادند که خود را درگیر این موضوع نکنند.
مقاومت مادران در برابر نظامیها جانشان را به خطر انداخت. برخی از اعضای اصلی گروه اولیه ناپدید شدند، اما دیگران به حضور در میدان ادامه دادند و اغلب مجبور بودند که برای جلوگیری از متفرق شدن توسط پلیس، نقشههایی برای دور زدن نیروهای امنیتی بکشند. آنها در مکانهای مختلف جمع میشدند، در روزهای متفاوت تظاهرات میکردند و بهتدریج یاد گرفتند چگونه با سگهای پلیس و گاز اشکآور مقابله کنند. اگر یکی دستگیر میشد، بقیه نیز به صورت گروهی به همراه او به زندان میرفتند. بعدها گفتند:
خیابان به ما قدرت داد. در میدان احساس قدرت میکردیم. تصمیم گرفتیم که دوباره به میدان بازگردیم، چون به ما احساس نزدیکی به فرزندانمان میداد.
توجه بینالمللی و تأثیرات جهانی
پس از مدتی، سازمانهای حقوق بشری در جهان به داستان این مادران توجه کردند و آنها را به کنفرانسهای بینالمللی دعوت کردند. مادران که اکثر آنها در ابتدا زنانی خانهدار بودند، به مبارزانی شناختهشده تبدیل شدند و با رهبران جهانی ملاقات کردند. آنها خواهان محاکمهٔ عاملان جنایات علیه فرزندانشان بودند و از حکومت دموکراتیک آرژانتین نیز خواستند تا عدالت را برقرار کند. اما، با تصویب قانونهای بخشش و عفو نظامیان در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، بسیاری از مجرمان بدون محاکمه آزاد شدند.
هنوز برای زندانی شدن قاتلان میجنگیم
با سقوط نظامیها و برقراری دموکراسی در سال ۱۹۸۳، جنبش مادران روسری سفید به نیرویی مهم در جنبشهای تغییرخواهانه تبدیل شدند. اما میان اعضای گروه اختلاف افتاد. عدهای دل به اصلاحات سپردند و سیاستهای کمتر رادیکال را دنبال کردند و بر این باور بودند که باید با دولت دموکراتیک جدید بهگونهای متفاوت از دیکتاتوری پیشین رفتار کنند و در درون سیستم برای اصلاحات تلاش کنند.
گروه دیگری اما به فعالیتهای سیاسی خود ادامه دادند و از جنبشهای دیگر برای تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی حمایت کردند. این گروه از مادران هرگونه مذاکره با دولتی که از قاتلان فرزندانشان محافظت میکند، خودداری کردند و خواستار افشای اسامی مسئولان و عاملان جنایات شدند. وقتی به آنها پیشنهاد شد که اجساد فرزندانشان را بازگردانند، آنها رد کردند و گفتند اگر قرار نیست فرزندانشان زنده به آنان بازگردند، وظیفه دولت است که توضیح دهد چه بر سر آنها آمده و مسئولان را محاکمه کند.
قوانین عفو و مصونیت اثرات مخربی به جا گذاشت. مادران میگویند:
در نهایت آنچه باقی میماند، اشتیاق عمیق به تحقق عدالت است… ما هنوز برای زندانی شدن قاتلان میجنگیم. میخواهیم همه بدانند چه بر سر فرزندانمان آمد تا دیگر این نوع جنایت هرگز تکرار نشود.
برخی از مادران اکنون نوههای «ناپدیدشدگان» را بزرگ میکنند یا بهدنبال نوههایی میگردند که در زندان به دنیا آمده و هرگز به خانوادههایشان بازگردانده نشدهاند. آنها از فناوریهای نوین تطبیق ژنتیکی استفاده کردهاند و به نتایجی نیز رسیدهاند.
با این حال، مادران هنوز هر پنجشنبه در میدان مایو، با روسریهای سفیدشان، راهپیمایی میکنند و حضورشان خود گواهی قدرتمند بر تداوم دادخواهی است. آنها میگویند:
نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم و همچنان مقاومت میکنیم.