یک مقام مسئول در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان فاش کرد نرخ سوء تغذیه کودکان در استان سیستان و بلوچستان دو برابر میانگین کشوری است. دبیرخانه شورای عالی امنیت غذایی گفته است ۷۰ درصد ساکنان سیستان و بلوچستان دچار تغذیه ناامن هستند.
به گفته منیر افتخارینیا، کارشناس مرکز بهداشت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان ناامنی غذایی و سوء تغذیه در سیستان و بلوچستان نسبت به سایر استانهای کشور بیشتر است.
او ۵ آبان ۱۴۰۳ به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) که به خانه کارگر وابسته است، گفت: «بیشتر مبتلایان به سوء تغذیه کودکان زیر پنج سال هستند».
افتخارینیا با بیان اینکه «در نوجوانان هم مشکل سوء تغذیه وجود دارد»، افزود در کودکان «به دلیل قرار گرفتن در سنین رشد این مشکل جدیتر است».
به گفته کارشناس مرکز بهداشت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان شاخصهای کم وزنی، لاغری و کوتاه قدی که برای تشخیص سوء تغذیه استفاده میشوند، در سیستان و بلوچستان «حدود دو برابر متوسط کشوری است». او اما میزان این شاخص را اعلام نکرد.
پیشتر در آبان ۱۴۰۱ رسانهها بر پایه آمار وزارت بهداشت و درمان، شمار کودکانِ در سن رشد که از سوء تغذیه رنج میبرند را حدود ۸۰۰ هزار نفر، معادل ۱۵ درصد جمعیت کودکان در این گروه سنی گزارش کردند. بر اساس این گزارش، در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۱ درصد از کودکان ایرانی با کم وزنی و نزدیک ۱۰ درصد با مشکل لاغری مواجه بودند.
چنانچه این آمار در دو سال اخیر ثابت مانده باشد، نرخ سوء تغذیه در استان سیستان و بلوچستان حدود ۳۰ درصد است. حسین راغفر، مدرس اقتصاد و پژوهشگر فقر در ایران اما مهر ۱۴۰۳ در یک سمینار گفت بر اساس آمار منتشر شده از سوی دبیرخانه شورای عالی سلامت و امنیت غذایی «در سیستان و بلوچستان ۵۴ درصد از کودکان دچار سوء تغذیه و کوتاه قامتی و ۲۵ درصد هم دچار کم وزنی ناشی از اختلال در تغذیه هستند.»
فقر اقتصادی خانوار و عدم دسترسی به غذای کافی و با کیفیت از مهمترین علل سوء تغذیه هستند. کارشناس مرکز بهداشت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان با تأیید اینکه «درآمد و فقر خانوار مهمترین عامل سوء تغذیه است»، گفت:
در خانوادههای با جمعیت بالا و درآمد کم، سوء تغذیه به وفور مشاهده می شود.
سمیه فلاحی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی بهشتی تهران هم ۷ آبان ۱۴۰۳ شیوع سوء تغذیه در استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان را «از نوع لاغری و کموزنی» دانست و گفت: «به نظر میرسد سوءتغذیه کودکان مبتلا به کمبود وزن ریشه در فقر اقتصادی خانوادهها داشته باشد».
تحمیل گرسنگی
شیوع سوء تغذیه در ایران طی سالهای اخیر روندی افزایشی داشته است. تکانه ارزی ۱۳۹۷ که موجب آزادسازی نرخ ارز برای جبران کسری بودجه و کاهش درآمد ارزی به عنوان راهکار فوری دولت وقت شد و به دنبال آن حذف ارز ترجیحی واردات کالاهای اساسی یک عامل موثر در افزایش فقر و سوء تغذیه است.
آزادسازی نرخ بنزین در آبان ۱۳۹۸ در امتداد سیاست آزادسازی قیمتها و به دنبال آن حذف ارز ترجیحی کالاهای ضروری در سال ۱۴۰۱ که موجب جهش نرخ رسمی تورم، به ویژه کالاهای خوراکی، حمل و نقل، بهداشت و درمان، و مسکن شد، در وضعیتی که حکومت از افزایش دستمزد برابر با نرخ واقعی تورم جلوگیری میکرد، نرخ فقر را تحریک کرد و جمعیت بیشتری را به زیر خط فقر سوق داد.
کووید -۱۹ یک عامل موثر دیگر در افزایش نرخ فقر بود. با همهگیری کووید شمار بیکاران افزایش یافت و با گذشت سه سال از پایان مقررات محدودکننده در دوره کرونا هنوز بسیاری از آنها همچنان بیکار ماندهاند. کووید ۱۹ همچنین هزینه سلامت خانوار را افزایش داد. افزایش هزینه سلامت با سیاستهای دولت در حوزه درمان شدت گرفت تا خانوارها برای جبران کسری بودجه، به کاهش اجباری مصرف مواد غذایی به عنوان یک راهکار روی بیاورند.
به گفته نهادهای حکومتی جمعیت زیرخط فقر در یک بازه زمانی پنج ساله ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ حدود ۱۰ درصد بیشتر شد و سرانه مصرف لبنیات، پروتئینها و مواد غذایی با ارزش غذایی بالا کاهشی چشمگیر داشت. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی به تازگی گفته نرخ فقر در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال قبلتر حدود چهار دهم درصد افزایش یافته و از سی درصد فراتر رفته است.
تیر ۱۴۰۲ رسانهها به نقل از هادی موسوی، مدیرکل مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نوشتند ۵۷ درصد جمعیت ایران دچار سوء تغذیه هستند و روزانه کمتر از ۲۱۰۰ کالری دریافت میکنند. این آمار را نهادهای حکومتی و بینالمللی تایید نکردند. سازمان خواربار و کشاورزی سازمان ملل در گزارش سالانه ۲۰۲۲ برآورد کرده بود حدود شش درصد جمعیت ایران دچار سوء تغذیه هستند.
محمد اسماعیل مطلق، رئیس دبیرخانه شورای عالی سلامت و امنیت غذایی هم در پیوند با همین موضوع، مرداد ۱۴۰۳ سوء تغذیه در استانهای کرمان، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خوزستان، بوشهر، ایلام را بالا و در مرحله هشدار توصیف کرد.
پیشتر زهرا عبداللهی، مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت و درمان در سال ۱۴۰۰ گفته بود: امنیت غذایی در استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان، خراسان جنوبی و خوزستان نامطلوبتر از سایر مناطق است و «شاخص سوءتغذیه به ویژه میان کودکان در اغلب این استانها در مقایسه با دوره قبل از کرونا تقریبا دو برابر شده است.»
به گفته او؛ «گرانی منابع اصلی غذایی پروتئینی و ریزمُغذیها، اقشار کمدرآمد را به سمت مصرف بیشتر نان و برنج و نشاسته که ارزانتر و فاقد ارزش غذایی کافی است، سوق داده تا تنها شکمشان سیر شود. در چنین شرایطی، چاقی ناشی از فقر رخ میدهد که خود نوعی سوءتغذیه است».
راغفر، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا نیز مهر ۱۴۰۳ با استناد به گزارش دبیرخانه شورای عالی سلامت و امنیت غذایی، با بیان اینکه «هشت استان در معرض ناامنی غذایی قرار دارند»، گفت:
در استان خوزستان ۵۸ درصد ازخانوارها دچار تغذیه ناامن هستند. این رقم در سیستان و بلوچستان ۷۰ درصد و در استان کرمان ۷۴ درصد است.
علاوه بر کرمان، سیستان و بلوچستان و خوزستان که در کنار هرمزگان و کهگیلویه و بویراحمد از سال ۱۳۹۵ در فهرست استانهای ناامن غذایی قرار داشتند، بوشهر، ایلام و خراسان جنوبی هم در سال ۱۳۹۸ به این فهرست افزوده شدند.
جغرافیای فقر تحمیلی
در میان هشت استان ناامن غذایی، سیستان و بلوچستان بر پایه گزارش نهادهای حکومتی فقیرترین استان ایران است.
سیستان و بلوچستان در جنوب شرق، پهناورترین استان ایران است که ترکیب جمعیتی آن را بلوچهای اغلب سنی و فارسهای شیعه تشکیل میدهند. مدیرکل ثبت احوال این استان در دی ۱۴۰۲، جمعیت آن را سه میلیون و ۲۶۶ هزار نفر اعلام کرد. تقریبا نیمی از جمعیت سیستان و بلوچستان، یک میلیون و ۶۲۹ هزار و ۷۳۵ نفر، در مناطق روستایی سکونت دارند و نیمی دیگر، یک میلیون و ۶۳۶ هزار و ۲۶۸ نفر در مناطق شهری.
زاهدان پرجمعیتترین شهرستان سیستان و بلوچستان بر اساس آمار رسمی ۷۷۰ هزار نفر از جمعیت استان را در خود جای داده است. روزنامه شرق ۲ مرداد ۱۴۰۲ به نقل از شهردار زاهدان جمعیت این شهر را حدود یک میلیون نفر گزارش کرد و نوشت ۴۴ درصد این جمعیت در مناطق حاشیهای سکونت دارند. این شهر یکی از کانونهای حاشیهنشینی در ایران است.
نهادهای حکومتی تا به حال جزئیات ترکیب جمعیتی این استان را فاش نکردهاند اما در پژوهشهای نهادهای امنیتی و دانشگاهی به اینکه کسر بزرگی از ساکنان سیستان و بلوچستان بلوچ و سنی هستند، اذعان شده است. به عنوان نمونه فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست در مقالهای با عنوان «بررسی عوامل موثر بر خشونت سیاسی؛ مطالعه موردی جمعیت بلوچ زاهدان» به نقل از آمار رسمی نوشت ۵۰ درصد جمعیت زاهدان بلوچ هستند. تنها در بخش کوچکی از مناطق شمالی استان سیستان و بلوچستان جمعیت غالب «فارس» و «شیعه» هستند. همین جمعیت اندک اما سهم بیشتری از منابع عمومی، خدمات اجتماعی و مدیریت دارند در حالیکه بلوچها به عمد به حاشیه رانده و سرکوب شدهاند.
نابرابری درون استانی در سیستان و بلوچستان و ستم تحمیل شده بر بلوچها در این جغرافیا اغلب زیر نام آن پنهان نگه داشته شده است. تنها یک نمونه از این نابرابری سرانه تخت بیمارستانی در استان است که به گفته رئیس دانشگاه علوم پزشکی چابهار، در کل استان ۹ دهم، جنوب استان ۶ دهم و منطقه مکران که سواحل دریای عمان را شامل میشود، چهار دهم به ازای هر هزار نفر است.
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارش فقر چند بعدی، نرخ فقر کشوری را در سال ۱۴۰۰ حدود سی درصد اعلام کرد و همزمان گفت این شاخص در سیستان و بلوچستان ۵۰ درصد است؛ یعنی از هر دو ساکن پهناورترین استان ایران یک نفر در سال ۱۴۰۰ زیرخط فقر بود.
بر اساس دادههای همین گزارش سیستان و بلوچستان در سال ۱۴۰۱ بزرگترین ضریب جینی (۰٬۴۸ درصد) را ثبت کرد که بیانگر نابرابری گستردهتر در این استان است.
دو پژوهشگر علوم اجتماعی نیز شهریور ۱۴۰۳ در سمینار «آیندهپژوهی فقر و نابرابری» گفتند در استان سیستان و بلوچستان نرخ فقر بیش از ۵۰ درصد است. مقصود فراستخواه در این سمینار با بیان اینکه حدود یک چهارم جمعیت ایران زیر خط فقرند، گفت:
در استان سیستان و بلوچستان نصف جمعیت فقیرند.
آرمان ذاکری، پژوهشگر علوم اجتماعی نیز در سمینار آینده پژوهی فقر و نابرابری نرخ فقر قطعی در سیستان و بلوچستان را ۵۱ درصد اعلام کرد. او گفت: بر اساس تعریف وزارت کار «هر خانواری که دارای دو شاخص از سه شاخص «تحت پوشش کمیته امداد بهزیستی بودن»، «جزء سه دهک پایین جامعه بودن» و «فاقد درآمد ثابت ماهیانه بودن» باشد، دچار فقر قطعی است». وزارت کار شاخص فقر قطعی در سال ۱۳۹۹ را ۲۲٬۸ درصد برآورد کرده بود.
سیستان و بلوچستان از جمله استانهایی است که بر اساس گزارش مرکز آمار، کمترین میانگین درآمد و هزینه سالانه را دارد.
حکومت زندگیکُش
فقر در سیستان و بلوچستان شاخص امید به زندگی در این استان را نیز کوچک کرده است. سازمان ثبت احوال سال ۱۴۰۲ امید به زندگی در استان سیستان و بلوچستان را ۵۰٬۷ سال اعلام کرد که بیش از ۲۰ سال از میانگین کشوری این شاخص کوچکتر بود. میانگین امید به زندگی در ایران بزرگتر از ۷۷ سال اعلام شده است.
یافتههای یک مقاله تحقیقی با عنوان «بررسی تفاوتهای استانی امید زندگی در ایران: مقایسه موردی دو استان گیلان و سیستان و بلوچستان» هم بیانگر نرخ دو برابری مرگ محدوده زمانی تولد سیستان و بلوچستان نسبت به میانگین کشوری این شاخص است. این پژوهش فاش میکند «میزان مرگ ناشی از بیماریهای محدوده زمانی تولد، حوادث غیرعمدی و بیماریهای عفونی و انگلی» در سیستان و بلوچستان پنج مرگ در هزار تولد است، در حالیکه میانگین شاخص کشوری ۲٬۵ مرگ در هزار تولد برآورد شده است.
سیستان و بلوچستان در حالی کمترین امید به زندگی را دارد که جوانترین استان ایران است. مهدی زنگنه، معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، اردیبهشت ۱۴۰۲ گفت این استان با ۳۸٬۸ درصد بیشترین جمعیت گروه سنی زیر ۱۴ سال را دارد. سرپرست ثبت احوال این استان هم مهر همان سال اعلام کرد ۶۶٬۷ درصد جمعیت را افراد زیر ۳۰ سال تشکیل میدهند از این تعداد ۲۸٬۴ درصد جمعیت استان در گروه سنی جوانان (۱۵ تا ۳۰ سال) قرار دارند.
جوانترین استان ایران بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل را دارد. مرکز پژوهشهای مجلس پیشتر جمعیت بازماندگان از تحصیل را بیش از ۹۰۰ هزار تن برآورد کرده بود. در آستانه سال تحصیلی ۴۰۴-۱۴۰۳ رسانهها به نقل از وزارت آموزش و پرورش شمار کودکان و نوجوانان در سن آموزش که ثبتنام نکردند را ۷۹۰ هزار تن گزارش کردند. معاون امور ابتدایی وزیر آموزش و پرورش هم گفت: «در دوره ابتدایی در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ حدود ۲۱۶ هزار و ۲۴۳ کودک از تحصیل بازماندند». به گفته او تنها ۳۱ هزار و ۵۰۰ تن از این کودکان به چرخه آموزش بازگشتند.
یافتههای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ تعداد ۱۴۵ هزارو ۳۴۰ نفر معادل بیش از ۱۸َ٬۲ درصد از جمعیت دانشآموزی سیستان و بلوچستان بازمانده از تحصیل بودند و بیش از ۴ درصد از جمعیت دانشآموزی استان ترک تحصیل کردهاند.
خبرگزاری رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران ۲۳ مهر ۱۴۰۳ به نقل از حسین بروشکی، مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان، نوشت بر اساس آمار سامانه آموزش و پرورش «۴۰ هزار دانشآموز مقطع ابتدایی، ۳۳ هزار دانشآموز مقطع متوسطه اول و نزدیک به ۴۰ هزار دانشآموز در مقطع متوسطه دوم از تحصیل بازماندهاند». او گفت این آمار دقیق نیست. همین آمار غیردقیق نشان میدهد ۱۱۳ هزار کودک و نوجوان در سیستان و بلوچستان از چرخه آموزش حذف شدهاند؛ رقمی معادل حدود ۱۵ درصد کل جمعیت ۷۹۰ هزار نفری بازماندگان از تحصیل.
هم بازماندگی از تحصیل و هم سوء تغذیه در بلوچستان که بخشهایی از استان کرمان و هرمزگان را نیز در برمیگیرد، نتیجه فقر تحمیلی حاکمیت است. حکومت با عدم سرمایهگذاری و تخصیص بودجه ناکافی برای محرومیتزدایی در این مناطق، ستم مضاعفی را بر بلوچها تحمیل کرده است. یکی از بارزترین پیامدهای این وضعیت، گسترده شدن نارضایتی در جغرافیای بلوچستان است که در مهر ۱۴۰۱ و چند ماه پس از آن خود را نشان داد و همچنان ادامه دارد.