جایزه نوبل ادبیات امسال به خانم هان کانگ از کره جنوبی تعلق گرفت. من او را از کتاب «اعمال انسانی» (در ایران به ترجمه علی قانع، انتشارات چترنگ) میشناسم. این یازدهمین رمان اوست که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. کتاب را در سال ۲۰۱۷ پس از اینکه ترجمه آلمانی آن منتشر شد خواندم.
خواندن این رمان تجربه عجیبی برای من بود؛ خود را با تمامی شخصیتهای رمان در پیوند میدیدم و مرزهای جغرافیایی در این احساس جایی نداشت. آنها شخصیتهای خیالی نیستند، انسانهای واقعی هستند که سرکوب بیرحمانه فجیعی را روایت میکنند که در ماه مه ۱۹۸۰ در شهر گوانجو، بهدنبال مقاومت مردم این شهر در برابر نظامیان حاکم آن زمان صورت گرفت. این واقعه که ۱۸ مه ۱۹۸۰ شروع شد و ۱۰ روز ادامه یافت، نزدیک به ۱۶۵ کشته و مجروح به جا گذاشت و عده زیادی دستگیر و شکنجه شدند. از آنجا بود که گوانجو به سمبل مبارزه و مقاومت در برابر دیکتاتوری و برای دموکراسی درآمد.
وظیفه انسان بودن
نویسنده از وقایعنگاری پرهیز میکند و بر تجربه انسانها در لحظه وقوع کشتار و تاثیرات بعدی آن در زندگی آنها و بازماندگان متمرکز میشود. هان کانگ قلم توانای خود را در اختیار راویان قرار میدهد که از زندگی و مرگ خود سخن بگویند. در اینجا مردهها حرف میزنند. «دونگ هو» ۱۵ساله است؛ دانش آموزی که در تظاهراتی با یکی از دوستان همسن و سال خود در حلقه سربازان گرفتار میشود، در لحظه شلیک نخستین گلولهها ترس بر او غلبه میکند و دست دوستش را رها میکند و او کشته میشود. حال که نتوانسته دوستش را نجات دهد، وظیفه خود میداند که به نجات مردگان بشتابد. مردهها هم که پیچیده در کفن در مدرسهای قرار داده شدهاند، از دست سربازان در امان نیستند. او به اتفاق دانش آموز هجده ساله دیگری وظیفه مراقبت از آنها را به عهده میگیرد. از مردهها پرستاری میکند تا بستگان بتوانند آنها را شناسایی کنند. وقتی سربازها بالاخره به مدرسه یورش میبرند، دونگ هو هدف گلوله قرار میگیرد. بقیه که آنجا پناه گرفته اند، زنده میمانند.
قهرمانان دیگر رمان هم با شجاعت و شهامتی ایستادگی میکنند و وظیفه انسان بودن آدمی را به ما یادآوری میکنند. و چه فروتنانه! «جین سو»، دانشآموزی که مقاومت را سازماندهی میکند، خیاطی که عضو یک اتحادیه کارگری است، کارمندی که به مقاومت میپیوندد و زندانی میشود، مادری که بعد از سالها هنوز سوگوار است.
فصل به فصل کتاب با سرگذشتهای مختلف آشنا میشویم که در هم تنیده میشوند و یک روایت جامع را میسازند. معنای انسان بودن چیست و چگونه میتوان آنرا حفظ کرد؟ این چالشی است که قهرمانان مرده و زنده رمان پیش روی ما قرار میدهند.
آنهایی که مرگ را پشت سر گذاشتهاند جای خالی رفیق و همراه غایب را همیشه حس میکنند، در آن جای خالی احساس گناه، تنهایی و افسردگی نشسته که برای همه کسانی که کشتارها و اعدامهای دسته جمعی را تجربه کرده اند، حسی آشنا است. آنکه زنده میماند هرگز از این احساس رها نمیشود که رفیق همراه جان خود را از دست داد تا او زنده بماند. از یکی از رهبران قیام که بعد از تحمل سالها زندان و شکنجه به الکل پناه برده، میشنویم:
من هر روز میجنگم. با ننگ زنده ماندن و زنده بودن میجنگم. با واقعیت انسان بودن خود میجنگم. و شما هم انسانی چون من چه پاسخی میتوانید به من بدهید؟
فراموش نکردن آن همراه غایب به واقع فهم ارزش زندگی است و آنکس که رفیق غایب را در یاد زنده نگه میدارد، اینرا هم فراموش نمیکند، که دستور شلیک از کجا آمد. این گام نخست عدالت جویی است.
غایبان، آن کشتهها در رمان حضور دارند و صدایشان را میشنویم. مونولوگ روح مردهای که میکوشد از بدن در حال تجزیهاش در انبوه اجساد دور شود، ما را در گردابی از بیرحمی و در عین حال لطافت فرو میبرد. انگار که در دادگاهی این صدا را میشنویم. او با سربازی که به او شلیک کرده، حرف میزند:
می خواهم صورتت را ببینم. میخواهم دستم را روی پلکهایت بگذارم وقتی در خواب فرورفتهای. میخواهم در رویاهایت فروبروم. میخواهم سراسر شب را دور و برت بچرخم آنقدر که در کابوسهایت چشمهای خودم را ببینم که خون میبارد. آنقدر که صدای خودم را بشنوم که میپرسم: شما، چرا به من شلیک کردید؟ چرا مرا کشتید؟
در جستوجوی حقیقت
هان کانگ در گوانجو به دنیا آمد. پدرش هم نویسنده بود و هم معلم. وقتی او کودکی ده ساله بود، خانوادهاش به سئول نقل مکان کردند و خانه خود را به خانواده دونگ هو فروختند. بعدها هان کانگ در جستوجوی خاطرههای کودکی و ارتباطی که با گوانجو و تاریخچه آن احساس میکند، درمییابد که خانه پدری نقطه پیوند او با دونگ هو بوده است. برای پافتن ردپایی از زندگی کوتاه دونگ هو به محلهها و مدرسه کودکی خود سفر میکند، با سوالهایش خانواده و اعضای فامیل را آسوده نمیگذارد، به دنبال عکسی یا بریده روزنامهای قفسههای کتاب خانواده را زیرورو میکند. سفر به گذشتههایی که بهنحوی خود را با آن در پیوند میبیند، محور رمان «اعمال آدمی» میشود.
هان کانگ در پایان رمان شخصیتی را خلق میکند: یک مستندساز یا یک خبرنگار، که در جستجوی حقیقت با بازماندگان دیدار میکند روایتها را ضبط میکند. این زمانی است که هنوز دیکتاتوری نظامیان بر کشور حضور دارد و او ناچار است مخفیانه این کار را انجام دهد. شاید بشود گفت که هان کانگ خود را هم با خلق این شخصیت که به خود او شباهت دارد، وارد داستان کرده است.
بازنمایی تلاشها برای ثبت و فراموش نکردن بعدها به شکلگیری بنیاد ۱۸ مه انجامید. این بنیاد هر سال در سالگرد آن ماه مه خونین جایزه گوآنجو را به اشخاص و نهادهایی که فعالیتشان را همسو با اهداف خود میداند، اهدا میکند. سال ۲۰۱۴ جایزه بنیاد ۱۸ مه به مادران و خانوادههای خاوران اختصاص پیدا کرد. مادر بازرگان و پروانه میلانی برای شرکت در مراسم به گوانجو رفتند و پیام خانوادههای خاوران را خواندند.
–––––––––––––––––––––––––––
- «اعمال انسانی»، عنوان این کتاب به فارسی در زبان آلمانی به Menschenwerk و به انگلیسی Human Acts ترجمه شده است.