دیدگاه

۷ اکتبر ۲۰۲۳؛ در آن روز شوم تروریست‌های حماس و چند گروه ستیزه‌جوی فلسطینی دیگر حملات مسلحانه هماهنگ‌شده‌ای را از نوار غزه به جنوب اسرائیل آغاز کردند که اولین تهاجم به خاک اسرائیل از زمان جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ بود. ارتش اسرائیل تخمین می‌زند که حدود ۳۰۰۰ شبه نظامی به جنوب اسرائیل حمله کردند. مهاجمان در مجموع ۱۱۳۹ نفر را کشتند: ۶۹۵ غیرنظامی اسرائیلی (از جمله ۳۸ کودک)، ۷۱ شهروند خارجی، و ۳۷۳ عضو نیروهای امنیتی. حدود ۲۵۰ غیرنظامی و سرباز اسرائیلی از جمله ۳۰ کودک به عنوان گروگان به نوار غزه برده شدند. حماس این حملات را عملیات «طوفان الاقصی» نامید، در حالی که در اسرائیل به آن «شنبه سیاه» یا «کشتار تورات سیمچات» می‌گویند. پاسخ اسرائیل ویرانگر بود: ۱٫۵ میلیون فلسطینی، بیش از ۷۰ درصد جمعیت غزه، و همچنین ۲۰۰ هزار اسرائیلی بی‌جا شدند. بر اساس آماری که وزارت بهداشت غزه منتشر کرده، تعداد کشته‌شدگان در غزه از ۴۰ هزار نفر فراتر رفته است.

اکتبر سال گذشته شماری از نویسندگان ایرانی در بیانیه‌ای با عنوان «ما شهروند جهانیم» نوشته بودند:

بلای جنگ را به تجربه‌ی پوست و گوشت و خون زیسته‌ایم؛ نکبت سلطه‌ی سیاستمداران دین‌فروش و جاهل و جنایتکار را به بهای مرگ و زندان و آوارگی و پایداری از خود زدوده‌ایم؛ خفقان زیستن در آپارتاید را به رنجی جانفرسا تاب آورده‌ایم. ما دریافته‌ایم که صلح و امنیت و آرامش و آزادی ما در گرو صلح و امنیت و آرامش و آزادی خاورمیانه است. دریافته‌ایم که هیچ انسانی برابرتر از انسانی دیگر نیست و حقوق انسانی فلسطینی و اسراییلی یکسان و هم‌ارزش‌اند. دریافته‌ایم که همدینی با فلسطینی‌ها توجیه‌گر جانبداری از حماس و یا هر گروه اسلامی دیگر نیست. دریافته‌ایم که بیزاری ما از جنایت و بیدادگری و ناکارآمدی و مداخله‌گری جمهوری اسلامی توجیه‌گر جانبداری از سیاست آپارتایدی و فلسطین‌ستیزی اسراییل نیست.

Ad placeholder

فاجعه‌ای که نمی‌‌توان نامی بر آن گذاشت

فادی جوده، پزشک و شاعر فلسطینی – آمریکایی در جنگ غزه بیش از صد تن از خویشاوندانش را از دست داده است. او تحت تأثیر این فاجعه انسانی، مجموعه شعری نوشته است که عنوان ندارد، همانطور که این فاجعه را هم نمی‌توان به نام نامید. راهکار او سه نقطه در فاصله بین دو کروشه است: [… ]. به این ترتیب جوده به سنتی در شعر جهان تکیه می‌دهد که می‌خواهد آن فاجعه انسانی را که به بیان درنمی‌آید، با امکانات شعر بیان کند. «فوگ مرگ» پل سلان، شاعر آلمانی یهودی که از هولوکاست جان سالم به در برد (به ترجمه حسین منصوری) چنین شعری است. از نمونه‌های متأخرتر می‌توان به اشعار ‌ام نوربه سه فیلیبپ (M. NourbeSe Philip) شاعر کانادایی اشاره کرد که در شعری به نام Zong برای قتل عام ۱۳۰ تن از بردگان سیاه در قرن هجدهم، زبان و بیان شاعرانه یافته است. در همه این موارد نشانه‌های سجاوندی مانند [… ] حد و مرز توانایی شعر در بیان فاجعه را آشکار می‌کنند.

اما آیا واقعاً در فاجعه‌ای با ابعاد آنچه که در غزه اتفاق افتاد شعر اصلاً اهمیت دارد؟ بسیاری از شاعران و نویسندگان فلسطینی ساکن غزه کشته یا بی‌جا شدند و اگر هم مانند فادی جوده در ساحل امنی پناه گرفته بودند، اعضای خانواده خود را از دست دادند. رفعت العرعیر، شاعر، استاد دانشگاه و نویسنده‌ محبوب فلسطینی در حملات هوایی اسرائیل به شمال غزه، به‌همراه برادر و خواهر خود کشته شد. در آخرین شعری که از او به جای مانده (به ترجمه سپیده جدیری) می‌نویسد:

اگر قرار است من بمیرم
شما باید بمانید
تا قصه‌‌ام را بازگفته،
دار و ندارم را فروخته،
تکه‌ای پارچه بخرید و چند رشته نخ،
(یک سفیدش را درست کنید با دنباله‌ای بلند)
چنان‌که کودکی در گوشه‌کناری از غزه
هنگام چشم‌دوختن به آسمان
به انتظار پدری که در آتش به جا گذاشت-
پدری که با هیچ‌کس خداحافظی نکرد
حتی با گوشت تنش
حتی با خودش-
بادبادک را ببیند، بادبادک مرا که شما
ساخته‌اید، و اوج گرفته
و برای لحظه‌ای تصور کند یک فرشته
آنجاست
که عشق را بازمی‌آورد.
اگر قرار است بمیرم
بگذار مرگم امید به بار آورد
بگذار قصه شود.

مسئولیت اجتماعی شاعر

مجموعه شعر فادی جوده: در جست‌وجوی کلمه‌ای برای بیان فاجعه
مجموعه شعر فادی جوده: در جست‌وجوی کلمه‌ای برای بیان فاجعه

این وصیت رفعت العرعیر، شاعر جانباخته فلسطینی در آخرین شعرش است: شما بمانید و داستان زندگی مرا بازگویید. فادی جوده در مجموعه [… ] دقیقا می‌‌خواهد بازگوکننده فاجعه باشد. او در گفت‌وگو با دانشگاه ییل درباره وظیفه و مسئولیت اجتماعی شاعر در چنین مواقعی می‌گوید:

اغلب فکر می‌کنم که مسئولیت شاعر تلاش برای تبدیل شدن به خاطره‌ای است که مردم ممکن است در آینده در مورد معنای انسان بودن داشته باشند: یک ثابت همیشه در حال تغییر. در شعر، دامنه استعاره‌ها و موضوعات محدود و قابل پیش‌بینی، اما سبک‌ها بی‌شمار است. به این فکر کنید که چگونه شعرهای قرن‌ها پیش را می‌خوانیم. تنها چیزی که از شعر قدیم باقی مانده، موسیقی معنای انسان بودن است. و شاید این تمام چیزی است که ما از شعر می‌خواهیم؛ زبان زندگی.

زبان زندگی، زبانی‌ست که فادی جوده با توسل به آن در مجموعه [… ] ماجرای نجات یک دختربچه از زیر آوارها را بیان می‌کند (ر. ک به گاردین): امدادگران روی زمین زانو زده‌اند یا دراز کشیده‌اند و با دست خالی آوارها را کنار می‌زنند با این امید که بازمانده‌ای بیابند. آن‌ها در گرد و غبار تغییر شکل داده‌اند و به اشباحی مانند شده‌اند که ناگهان دختربچه‌ای را زیر آوار می‌بینند. او زنده است. آری زنده است و چنین است که غریو شادی سر می‌دهند. این است زبان زندگی که نه حماس می‌فهمد و نه حامیانش در تهران و نه نتانیاهو و جنگ‌طلبانی که عضو کابینه او هستند و حامیان ایرانی آن‌ها.

Ad placeholder

بازگشت به زندگی

فادی جوده مجموعه [… ] را در فاصله بین اکتبر تا دسامبر ۲۰۲۳ نوشته است. تا آن تاریخ دست‌کم ۳۰ هزار نفر در غزه کشته شده بودند. از تعداد کشته‌شدگانی که زیر آوار مانده‌اند هیچ اطلاعی در دست نیست. دیوان کیفری بین‌المللی اخیراً حکم بازداشت سه رهبر حماس و همچنین بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و یوآف گالانت، وزیر دفاع نتانیاهو را صادر کرده است. هر پنج نفر متهم به جنایات علیه بشریت اند، هرچند به درجات مختلف. دیوان کیفری بین‌المللی بر اساس شکایت آفریقای جنوبی از اسرائیل خواسته است از هرگونه اقدامی که طبق کنوانسیون ۱۹۴۸ به عنوان نسل‌کشی طبقه‌بندی می‌شود، خودداری کند، اما دستور توقف عملیات غزه را صادر نکرده.

این وقایع در شعر فادی جوده به این شکل بازتاب می‌یابد که او انتظارات و تأملات و اندیشه‌هایی را مطرح می‌کند اما در این مسیر به انتظارات و تأملات و اندیشه‌های دیگری راه می‌برد. از سلاخی تا بازگشت به زندگی در شعر او راه درازی نیست. اگر ابتدا ابتکار عمل در دست دشمنان فلسطینیان است، به زودی فلسطینیان [در شعر او] عاملیت خود را بازمی‌یابند. چنین است که در شعر جوده مهاجم و قربانی به طور مداوم در هم تنیده می‌شوند.

از اکتبر گذشته تاکنون بیش از ۱۹ هزار کودک فلسطینی ساکن غزه یتیم شده‌اند و حدود سه هزار نفر عضوی از بدنشان را از دست داده‌اند. بی‌جهت نیست که در شعر فادی جوده مدام بر «آینده» تأکید می‌شود. او در شعری می‌گوید که پرتاب‌کنندگان بمب می‌خواستند کودکانی را که کشته‌اند از ارتکاب به «گناهان آینده» باز دارند:

این کاری است که پرتاب‌کنندگان بمب انجام دادند

نمی‌دانستم: آنها می‌خواستند ببینند که آیا دیگران از رنج بی‌اندازه رنج می‌برند یا خیر

فادی جوده در گفت‌وگو با دانشگاه ییل به آمار و ارقامی که از بی‌جاشدگان و کشته‌شدگان غزه منتشر می‌شود اشاره می‌کند و می‌گوید روزی سرانجام عشق بر ریاضیات پیروز می‌شود. او که به خوبی می‌داند زندگی فقط یک منظره از مرگ و تباهی نیست در ادامه یادآوری می‌کند:

من یک مرد فلسطینی هستم. یک مرد عرب یک مرد مسلمان. خواسته‌های من معمولی است. شکنندگی‌های من هم همینطور. در این اشعار، تنم را از فرهنگی باز می‌گردانم که می‌خواهد مرا فقط به عنوان صدایی در پس فاجعه بشنود و بخواند و نه بیشتر.

برخی منتقدان نشانه سجاوندی [… ] – جایگزین عنوان اشعار فادی جوده- را نشانه‌ای از اسیران فلسطینی در زندان‌های اسرائیل و برخی دیگر از آن به عنوان آرزوی خانه یاد کرده‌اند. ممکن است منتقدان در این تفسیرها راه اغراق پیموده باشند اما در هر حال این واقعیتی‌ست که شعر در فلسطین زنده است. منتقدی می‌نویسد:

خطاب شخصی و غالباً صمیمی از مهم‌ترین هدایای شعر به خوانندگان است. و در زمان نسل‌کشی، زمانی که غیرانسانی‌سازی محرک اصلی جنایت‌ها علیه بشریت است، به هر «نیروی انسان‌ساز» به شدت نیاز داریم.

ان بویر، شاعر تحسین شده‌ی آمریکایی و برنده‌ جایزه‌ی پولیتزر سال ۲۰۲۰ برای کتاب «فناناپذیر: درد، بی‌پناهی، مرگ و میر، دارو، هنر، زمان، رؤیاها، مفروضات، فرسودن، سرطان و تیمار» ۲۵ آبان سال گذشته در اعتراض به جنگ غزه از دبیری ستون شعر نیویورک تایمز استعفا داده بود. او در بیانیه‌ای نوشته بود:

این جنگ نه برای امنیت اسرائیل است، نه آمریکا، نه اروپا و نه به‌خصوص یهودیان که از سوی همان‌هایی که به دروغ ادعا می‌کنند دارند برای آنها می‌جنگند، در معرض تهمت و افترا قرار گرفته‌اند. این جنگ تنها برای کسانی که منافع نفتی‌شان را در آن جست‌وجو می‌کنند و تولیدکنندگان اسلحه، سود وحشتناکی به بار می‌آورد و بس. جهان، آینده، قلب‌های ما، همه و همه، با این جنگ، کوچک‌تر و سخت‌تر می‌شود. بحث این جنگ فقط موشک‌ و تجاوز به خاک نیست؛ بلکه جنگی‌ست مداوم علیه مردم فلسطین؛ مردمی که مقابل دهه‌ها اشغال‌گری، رانده شدن اجباری، محرومیت، کنترل، محاصره، زندان و شکنجه مقاومت کرده‌اند.

و در ادامه با درماندگی درآمیخته با خشم یادآوری کرده بود:

من نمی‌توانم در میان کسانی که با لحن «منطقی» خود می‌خواهند این رنج غیرمنطقی را برای ما عادی‌سازی کنند، درباره‌ی شعر قلم بزنم. سفیدشویی‌های شنیع‌‌ دیگر بس است. سفیدشویی این مناظر جهنمی دیگر بس است. دروغ‌های جنگ افروزانه دیگر بس است.

این همان صدای انسانی‌ست که از پس ویرانه‌‌های جهان ما همچنان به گوش می‌رسد. به زبان فادی جوده:

ناگهان در آتش سوختم
ناگهان زمان از حرکت بازایستاد
ناگهان پیکر مرا نمی‌توانی یافت
آنچه را که نمی‌توانی، دفن نمی‌توانی کرد
آخرین شعرم را سال‌ها قبل از پرسیدن ساعت نوشتم
ناگهان صدای من، بی‌صدا
چون بی‌وطن،
صدایی به دنیای پرهیاهو بخشید
ناگهان من

[…]