امسال وقتی مدرسه‌ها با آغاز پاییز شروع به کار کردند، در بخش‌هایی از ایران، برخی خانواده‌ها در اعتراض به حضور دانش‌آموزان افغانستانی‌تبار جلوی مدارس تظاهرات کردند. کمی پیش از آن، تصویر چند نانوایی‌ در شهرستان بردسیر در استان کرمان در فضای مجازی منتشر شد که بر ورودی آنها نوشته بودند: «به دستور دادستان محترم فروش نان به اتباع ممنوع می‌باشد»؛ اتباع کلمه‌ای است که حکومت برای اشاره به افغانستانی‌تبارهای ایران استفاده می‌کند. اگر به فضای مجازی سری بزنید، کاربرانی خشمگین، حتی خبرنگاران متمرکز بر محیط‌ زیست را می‌توانید در شبکه‌های اجتماعی پیدا کنید که حضور افغانستانی‌ها را دلیل مشکلات عمده داخل ایران می‌بینند.

https://www.radiozamaneh.com/834997

در بیان این کاربران، تعداد مهاجران افغانستانی یا ایرانی‌های افغانستانی‌تبار متولد ایران چندین برابر آمارهای داخلی است و از ارقامی نزدیک به ۱۷ میلیون نفر استفاده می‌کنند و داده‌ها یا نظرهایی متضاد با ایده‌هایشان را رد می‌کنند. آنها همچنین می‌گویند جنگ داخلی افغانستان تمام شده، حکومت طالبان بر این کشور استوار شده و چرا «این‌ها به خانه‌شان برنمی‌گردند؟» با وجود این، آنها یک سوال را نادیده می‌گیرند: «چرا حالا، افغانستانی‌ها همچنان گسترده به کشورهای همسایه می‌روند؟» جواب این سوال را می‌توان در تغییرات اقلیمی یافت. در این مطلب برای بیان تاثیرهای اقلیمی بر زندگی انسان در افغانستان، این کشور با استان سیستان و بلوچستان ایران مقایسه شده است.

برخلاف ایده‌های مخالفان صحبت علم از تغییر اقلیم، طبیعت با ابزارهایی که گرمایش زمین، افزایش دمای میانگین زمین به واسطه فعالیت‌های صنعتی و سبک زندگی انسان، به آن داده است، چیزهای تازه‌ای خلق نمی‌کند. طبیعت در واقعیت، به آنچه موجود است قدرت می‌بخشد.

به‌عنوان مثال، خشکسالی‌ای که در دوران ۱۱هزار ساله تعادل دمایی پس از پایان آخرین عصر یخ‌بندان زمین می‌توانست پدیده‌ای کوتاه مدت در مثال استان سیستان و بلوچستان ایران یا اقلیم‌های افغانستان باشد، با امتداد گرمایش زمین و گسترش اثرهای آن، به پدیده‌ای هر ساله و بلندمدت بدل شد.

سپس زمان خشکسالی گسترش یافت و همزمان با تغییر رفتارهای آب‌وهوای جو زمین، باران‌هایی که با تعادل به زمین این منطقه جاری می‌شدند، بدل به بارش‌هایی انگشت‌شمار شدند که در گذر چند ساعت، حجمی معادل باران چند ماه را روانه زمین می‌کند و در نتیجه‌اش سیلاب‌هایی هر سال شدیدتر از قبل جاری می‌شود. به‌تدریج، توان اقلیم‌ها برای امتداد حیات بشر کاهش می‌یابد و گام به گام، افراد مجبور به ترک محل زندگی‌شان می‌شوند، پس از آنکه تقریبا همه‌چیز زندگی‌شان را به گرمایش زمین باخته‌اند.

Ad placeholder

«بخش سیستان نیمی از سال زیر غبار است»

پیام ما، رسانه توسعه پایدار ایران در گزارش ۱۰ مهر امسال خود با تیتر «مهاجرت یک‌پنجم سیستانی‌ها» به قلم مرضیه قاضی‌زاده نوشت بادهای ۱۲۰ روزه سیستان و بلوچستان ۲۰۰ روزه شدند تا بخش سیستان نیمی از سال زیر غبار باشد.

بر اساس این گزارش آمار درستی در دسترس نیست که چند روستا تخلیه شدند؛ ولی آن‌طور که احمد قنبری، استاد تمام بوم‌شناسی (اکولوژی) دانشگاه زابل به واسطه تحقیقاتش می‌گوید ۵۰۰ هزار نفر جمعیت منطقه سیستان به زیر ۴۰۰ هزار نفر رسیدند؛ هر چند که او معتقد است به جهت توان اکولوژیکی، منطقه سیستان توان بیش از ۱۵۰ هزار نفر جمعیت را ندارد.

مهدی اربابی پشت خط تلفن از فقر می‌گوید. از ناامنی که در پس فقر و این طوفان‌ها ایجاد شده است. او می‌گوید:

روستاها خالی از سکنه شدند. کاری نیست. شغلی نیست. ناامنی زیاد شده، آدم‌کشی زیاد شده، دزدی زیاد شده. مردم مجبورند، گرسنه هستند. اگر کسی گرسنه نباشد، کاری نمی‌کند. این افراد مجبورند خلاف کنند.

سید محمدتقی طباطبایی، فوق‌تخصص کلیۀ کودکان و رئیس اسبق دانشگاه علوم پزشکی سیستان نیز می‌گوید بین ۲۰ تا ۳۰ درصد کودکان زیر ۵ سال، یعنی حدود ۱۵۰ هزار نفر با فقر شدید و کمبود تغذیه مواجه‌اند و وعدۀ غذایی کامل ندارند؛ وعدۀ غذایی آنان در حد نان و چای است و قطعاً از میوه و سبزی بی‌خبرند. همچنین گوشت و حبوبات هم سالی یکی دو بار توسط خیریه‌ها به آنان می‌رسد.

سیستان و بلوچستان، همچنین استان‌های جنوبی و مرکزی خراسان، از منطقه‌های ایران هستند که به‌طور گسترد‌ه‌ای از تغییرات اقلیمی و همچنین سوءمدیریت حاکم بر جمهوری اسلامی رنج می‌برند. حکومت در سال‌های اخیر، سر موضوع آب تا آستانه جنگ با طالبان پیش رفت و نگرانی از عدم ورود آب از منطقه هیلمند به خاک که در کنار دیگر آسیب‌ها به طوفان‌های ریزگرد و غبار استعداد و توان گسترشی حتی بیشتر را می‌دهد، از دل‌نگرانی‌های دل‌واپسان محیط‌ زیست ایران است.

در آن سوی مرزها در افغانستان، این کشور یکی از بدترین آسیب‌های تغییرات اقلیمی را شاهد است. در داخل این سرزمین، زیرساخت‌های افغانستان مستعد جابه‌جایی گسترده مردم نیست. در آن سوی مرزها در ایران، زیرساخت‌های ایران هم مستعد جابه‌جایی گسترده آوارگان اقلیمی نیست.

امروز یک‌پنجم مردم سیستان با تغییر اقلیم از مکان تاریخی زندگی خود رانده شده‌اند. با پیش‌رفت تاثیرهای تغییر اقلیم، بخش‌های بیشتری از مردم این منطقه ناچار می‌شوند به مکان‌های دیگری بروند. درست همان‌طور که مردم مناطق آسیب‌پذیر تمام کشورهای جهان، به‌تدریج به آواره‌گان اقلیمی بدل می‌شوند و مجبور می‌شوند محل تاریخی زندگی خود را ترک کنند.

هیچ کجای جهان از آسیب‌های تغییرات اقلیمی مصون نیست

پژوهشگران اقلیمی سال‌هاست هشدار می‌دهند که منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تحت‌تاثیر تغییرات اقلیمی می‌تواند به کل نامسکون شود.

در ۱۹ اوت ۲۰۲۴ میلادی، رسانه «فارن پالسی» در گزارش «تغییرات اقلیمی خاورمیانه را نامسکون می‌کند» به‌نقل از بانک جهانی نوشت تا ۲۰۵۰ میلادی، کمی بیش از ۲۵ سال دیگر «کمبود آب» می‌تواند ۱۴ درصد از تولید ناخالص این منطقه را ناممکن کند. تیتر گزارش بانک جهانی اما ترسناک‌تر است: «تغییرات اقلیمی تا ۲۰۵۰ میلادی می‌تواند ۲۱۶ میلیون نفر از مردم جهان را در سرزمین‌های خود وادار به مهاجرت کند».

فارن‌پالسی به‌نقل از گزارش صندوق کودکان سازمان ملل، یونیسف نوشت ذخایر آب کشور مصر تا ۲۰۲۵ میلادی سال آینده می‌تواند تمام شود. ایران هم مشابه مصر، وضعیت بسیار بد ذخایر آب دارد.

سوءمدیریت حاکم بر جمهوری اسلامی، اجازه داده تا منابع زیرزمینی گسترده مصرف شوند. حاکمیت با گسترش سدسازی اجازه ترمیم زیرساخت‌های آب ایران را گرفت و در مثال سدهای گتوند و سد چمشیر منابع محدود آب شیرین ایران را بدل به آب شور کرد.

فارن‌پالسی یادآور بحران کشورهای سوریه و ترکیه هم شده که در نتیجه سدسازی‌های ترکیه، اقلیم سوریه را خشک‌تر کرده است. وضعیت آب در عراق هم به‌واسطه سدسازی‌های ترکیه و تغییرات اقلیمی، به‌شدت نگران‌کننده است.

سوریه، از جمله حکومت‌هایی است که تحت‌تاثیر تغییرات اقلیمی در کنار دیگر موارد، به جنگ داخلی وارد شد و نتوانست نیم درجه گرمایش زمین را تحمل کند. یمن، حکومت بعدی خاورمیانه بود که نتوانست یک درجه گرمایش را تحمل کند و به جنگ‌های داخلی رسید.

هم‌اکنون، بیش از ۱۵ ماه است که در زمین، در دمایی دست‌کم ۱٬۵ درجه سانتی‌گراد گرم‌تر به‌نسبت پیش از دوران صنعتی شدن زندگی می‌کنیم. دهه‌هاست پژوهشگران اقلیمی و علوم اجتماعی این سوال را بررسی می‌کنند: هر حکومت در سیاره زمین تا چه اندازه گرمایش را تحمل می‌کند؟

افغانستان ششمین کشور آسیب‌پذیر جهان در فروپاشی اقلیمی

افغانستان از جمله کشورهایی است که عمده زمانی که مردمان و سیاستمداران جهان با موضوع گرمایش زمین و تاثیرهای تغییرات اقلیمی آشنا می‌شدند، در جنگ با شوروی، جنگ‌های داخلی و جنگ آمریکا با این سرزمین گذراند.

وقتی ۳۷ سازمان وابسته به سازمان ملل و موسسه بین‌المللی «گروه توسعه پایدار سازمان ملل» گزارش «نبرد افغانستان علیه وضعیت اضطراری اقلیمی» را منتشر کردند، این سرزمین را از آسیب‌پذیرترین کشورهای جهان در زمینه تاثیرهای گرمایش زمین معرفی شد:

گزارش ۲۰۲۱ میلادی «شاخص جهانی خطرهای اقلیمی» افغانستان را ششمین کشور آسیب‌پذیر جهان در موضوع خطرهای مرتبط به تغییر اقلیم معرفی کرده است و این کشور، یکی از کمترین آمادگی‌ها در برابر شوک‌های اقلیمی را در این رده‌بندی دارد.

گزارش «شاخص جهانی خطرهای اقلیمی» پس از سال ۲۰۲۱، به‌خاطر کمبود داده و آمار، به روز نشده است و متن آن را به زبان انگلیسی می‌توان در وب‌سایت موسسه پژوهشی جرمن‌واچ خواند. گروه توسعه پایدار سازمان ملل در ادامه نوشته است:

افغانستان همیشه مستعد تکرار بلایای طبیعی است که به خرابی‌ها و تلفات جانی، از دست رفتن معیشت‌ها، خانه‌ها و زیرساخت‌ها منتهی می‌شود. این تهدیدهای موجود، در کنار وابستگی گسترده افغانستان به معیشت کشاورزی، اکوسیستم شکننده، توسعه ضعیف اجتماعی-اقتصادی و تاثیرهای بیش از چهار دهه جنگ، بنیان آسیب‌های گسترده‌تر ناشی از آسیب‌پذیری‌های شدید اقلیمی را مهیا می‌کند. خشکسالی در بسیاری از مناطق این کشور رویه مرسوم شده است و بارش‌های موردی خیلی شدید به سیل و رانش زمین منتهی می‌شود. عواقب آن تنها گرفتن جان افغانستانی‌ها نیست بلکه بر توسعه اقتصادی و ناامنی غذایی هم تاثیر می‌گذارد و مهاجرت را تشدید می‌کند.

گزارش «شکاف در سازگاری ۲۰۲۲ میلادی» برنامه محیط‌ زیستی سازمان ملل نه تنها حکومت افغانستان، بلکه به صورت کلی، حکومت‌های جهان را «نسبت به حمایت مردم در برابر تاثیرهای موجود تغییرات اقلیمی» شکست‌خورده معرفی می‌کند.

همان‌طور که افغانستان زیرساخت‌های لازم برای حمایت از مردم در برابر تاثیرهای فروپاشی اقلیمی را فراهم نکرده، فروپاشی اقلیمی که حاصل بی‌اعتنایی به گرمایش زمین، گسترش مصرف بیشتر سوخت‌های فسیلی، جبهه‌گیری علیه علم و درنهایت، صرف تماشای تاثیرهای گوناگون و مخرب تغییرات اقلیمی است، جمهوری اسلامی هم زیرساخت‌های لازم را برای حمایت از مردم در این زمینه نساخته است. این درحالی است که اسرائیل، چین، آمریکا یا کانادا هم آماده تاثیرهای تغییر اقلیم از جمله امواج آوارگان اقلیمی نیستند.

در زمان نوشتن این گزارش، تعداد کشته‌های طوفان چرخنده هلین (helene hurricane) در آمریکا به ۱۸۰ نفر رسیده و این رویداد آب‌وهوایی، به یکی از ویرانگرترین‌های تاریخ این کشور بدل شده است.

رابرت رایش، اقتصاددان و وزیر سابق کار آمریکا در واکنش به هزینه‌های اقتصادی این طوفان در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) نوشت:

از ۱۹۸۰ میلادی، در آمریکا دست‌کم ۳۹۵ فاجعه آب‌وهوایی رخ داده است که ویرانی‌های هر کدام بیش از یک میلیارد دلار بوده‌اند. این فجایع در کل ۲٬۷۷ تریلیون دلار هزینه در بر داشته‌اند و ۱۶۵۰۰ نفر را کشته‌اند. به من نگویید برای مدیریت بحران اقلیمی «پول نداریم». واقعیت این است که اگر کاری نکنیم، پول کافی نداریم.

Ad placeholder

ویرانگری‌های اقلیمی نخست علیه فقیرترین‌ها، به‌ویژه زنان و کودکان

مانند مثال سیستان و بلوچستان و استان‌های جنوبی و مرکزی خراسان، یا افغانستان، بیشترین آسیب‌های اقلیمی مقدم بر همه نصیب فقیرترین بخش‌های جامعه می‌شود و همچنان بیشتر از بقیه، به زنان و کودکان آسیب وارد می‌شود. مثال آن را سازمان ملل متحد در مطلب «چرا زنان برای اقدام اقلیمی حیاتی هستند» نوشته است:

در پی فاجعه‌های شدید آب‌وهوایی، زنان و کودکان ۱۴ برابر بیشتر از مردان در معرض خطر مرگ قرار می‌گیرند، بیشتر به‌واسطه اینکه دسترسی محدودی به اطلاعات دارند، امکانات محدودتری برای جابه‌جایی، تصمیم‌گیری و دسترسی به منابع دارند. از هر پنج نفری که در جهان به‌واسطه تاثیرهای تغییرات اقلیمی آواره شده، چهار نفرشان زنان و دختران هستند.

رسانه افغانستانی افق در خبر «افغانستان بالاترین شمار آوارگان داخلی جهان را دارد» به نقل از دفتر هماهنگ‌کننده کمک‌های بشری سازمان ملل متحد در افغانستان (اوچا) و پس از یادآوری وضعیت بد محیط‌ زیستی این سرزمین، نوشت:

به گفته اوچا، از آگست [اوت] ۲۰۲۱، طالبان بیش از ۵۰ فرمان را صادر و گسترش داده که زنان و دختران را هدف قرار می‌دهند، در کنار چندین فرمان و عملکرد ناسازگار در سطح ولایت که حقوق اولیه و آزادی‌های اساسی زنان را محدود می‌کند. محرومیت زنان از آموزش و تحصیل به عنوان نقض حقوق بشر نه تنها ثبات اقتصادی زنان و خانواده‌های آن‌ها را کاهش می‌دهد، بلکه جامعه را از مشارکت‌کنندگان ماهر در همه بخش‌ها محروم می‌کند.

صندوق نجات کودکان در گزارش اوت ۲۰۲۴ میلادی خود گفت بیش از ۳۸هزار نفر در افغانستان به شکل مستقیم تنها در شش ماه نخست امسال به‌واسطه تغییرات اقلیمی آواره شده‌اند و نیمی از آنها کودک هستند. تعداد این افراد در این شش ماه، بیش از تعداد کل کسانی است که در ۲۰۲۴ میلادی به‌خاطر امتداد خشکسالی، گرمای شدید، سیلاب‌ها، رانش زمین و طوفان‌ها در افغانستان آواره شده‌اند. این بخشی از آوارگان اقلیمی است و تنها به کسانی اشاره می‌کند که همه‌چیز زندگی‌شان را به‌واسطه رویدادهای اقلیمی از دست داده‌اند.

سرکوب زنان افغانستان به شیوه سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی»

جمهوری اسلامی از جمله حکومت‌هایی است که در واکنش به گسترش اعتراضات مردمی متمرکز تلاش برای تغییر به نفع زندگی عموم جامعه، گسترده دست به سرکوب و خشونت می‌زند و مانند طالبان، امسال قانون‌های سخت‌گیرانه‌ای در تضاد با قانون اساسی جمهوری اسلامی علیه زنان و دختران تصویب کرده است.

این حکومت همچنین دهه‌ها به‌جای توجه به واقعیت علم، بر ایجاد تردید بر واقعیت‌های گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی سرمایه‌گذاری کرده است. تا همین چند سال پیش، مقامات ارشد جمهوری اسلامی حتی صرف این کلمه‌ها را به سخره می‌گرفتند. در حالی که ایران گسترده شاهد تاثیرهای تغییر در رفتارهای آب‌وهوایی است.

امسال در یادبود جنبش «زن، زندگی، آزادی» توییت یک کاربر ارزشی گسترده در میان مخاطبان این جنبش دست به دست شد که در آن، کورش غدیری نوشته است:

هشتگ «اخراج افغانستانی مطالبه ملی» در مقابل هشتگ براندازه «مهسا امینی» علم کردیم تا پروژه آشوبگران رو برهم بزنیم و دیدید که ۲۵ شهریور پهلوی‌چی‌ها و منافقین رو کیش و مات کردیم.

در کنار سرکوب زنان و دختران ایرانی، جمهوری اسلامی افغانستانی‌تبارهای ایران یا ایرانی‌هایی که فاقد مدارک شناسایی باشند، گسترده بازداشت و سپس رد مرز (دیپورت) می‌کند. خبرگزاری بانوان افغانستان در مهر امسال در گزارش «افزایش اخراج اجباری از ایران؛ زنان در ترس بازگشت به حاکمیت طالبان» نوشت:

برخی از  زنان و دختران که در دوره‌ی جمهوری در وزارت‌خانه‌های مختلف، نهادهای حقوق بشری، سازمان‌های بین‌المللی کار می‌‍‌کردند؛ می‌گویند که از ترس انتقام‌جویی‌های طالبان به ایران پناه برده‌اند. این زنان می‌افزایند در ماه‌های پسین اخراج اجباری افزایش یافته و از سوی با بد رفتاری روبه‌رویند. برخی از زنان افغانستانی در ایران در صحبت با خبرگزاری بانوان افغانستان می‌گویند که از ترس طالبان و به امید زندگی بهتر به گونه‌ی قانونی و یا غیر قانونی به این کشور پناه برده‌اند.

این خبرگزاری قصه حلیمه را نوشته است که در کابل آرایشگر بود و با دستور طالبان، شغل‌اش غیرقانونی اعلام شد. او به یک گروه اعتراضی زنان ملحق می‌شود و «بارها به خیابان می‌آید و در برابر سیاست‌های طالبان اعتراض و راه‌پیمایی می‌کند.» اعتراضات زنان در افغانستان گسترده سرکوب می‌شود و حلیمه نیز، «با تنگ‌تر شدن فضاهای عمومی و مورد تهدید قرار گرفتند، از کابل فرار می‌کند و به ایران پناه می‌برد. اکنون شش ماه می‌شود که در این کشور زندگی می‌کند؛ اما در آن‌جا نیز مورد بدرفتاری‌های ایرانی و خطر بازگشت داده شدن به افغانستان قرار دارد» روایت حلیمه با این جمله تمام می‌شود: «طوری‌که با خودم برخورد شده است. این‌که تو افغانستانی، مهاجر استی. برو گم‌شو به کشورت».

خطرهای پیش‌روی جهان شامل بر ایران و افغانستان

مجمع جهانی اقتصاد در «گزارش خطرهای جهانی ۲۰۲۴ میلادی» ۱۳ مرتبه از ایران نام می‌برد، از جمله نخستین مرتبه در صفحه ۲۰ این گزارش وقتی جمهوری اسلامی را یکی از کشورهایی معرفی می‌کند که برای مقابله آزادی بیان در مواجهه با خبرهای جعلی و اطلاعات دروغین، از خشونت‌ شامل بر بازداشت و زندان استفاده می‌کند. این گزارش، پنج معضل اصلی ایران در دهه پیش‌رو را این‌گونه معرفی کرده است:

  • تورم
  • کمبود آب
  • تزلزل در انسجام اجتماعی
  • نابرابری در ثروت و درآمد
  • رکود اقتصادی

این گزارش بر پایه این مقایسه شکل گرفته است که وضعیت جهان در ۲۰۲۴ میلادی چیست و برای ۲۰۳۴ میلادی، چه پیش‌بینی می‌شود. مهم‌ترین خطرهای حکومت‌های جهان در این دوره ده ساله، این ده مورد هستند:

  • رویدادهای شدید آب‌وهوایی
  • تغییرات حیاتی در سیستم‌های زمینی [مانند تغییر شیو‌ه‌های بارندگی]
  • کاهش تنوع زیستی و فروپاشی زیست‌بوم‌ها [با گسترش انقراض گونه‌ها]
  • کمبود منابع طبیعی
  • اطلاعات دروغین و خبرهای جعلی
  • پیامدهای نامطلوب فن‌آوری‌های مرتبط به هوش مصنوعی [مانند افزایش بیکاری]
  • مهاجرت‌های ناخواسته [مانند آوارگان اقلیمی]
  • امنیت سایبری
  • افراطی شدن جامعه
  • آلودگی‌ها [مانند آلودگی هوا یا آلودگی‌های پلاستیکی]

در یک وضعیت متعادل، حکومتی مانند جمهوری اسلامی می‌توانست این خطرها را مد نظر بگیرد و نسبت به آنها پژوهش کند، بر علم روز بومی برابر تحقیق‌های محلی گسترده سرمایه‌گذاری کند و برای سازگاری با آنها، برنامه‌ریزی کند.

در واقعیت، جمهوری اسلامی حتی به پیمان اقلیمی پاریس ملحق نشده است و پس از آنکه شورای نگهبان رای مجلس شورای اسلامی برای الحاق ایران به این پیمان را رد کرد، اقدامی بیشتر صورت نگرفته است و انگار واقعیت گرمایش زمین در ایران به دست فراموشی سپرده شده است. ایران مانند افغانستان، برنامه‌ریزی دولتی برای مقابله به تاثیرهای تغییر اقلیم، شامل بر آوارگان اقلیمی ندارد.

در مقابل، جمهوری اسلامی ابراز عقیده را گسترده‌تر از پیش سرکوب می‌کند، به حق دسترسی به آمارها و داده‌های دولتی را برچسب «محرمانه» می‌زند و داده‌های موجود، در مثال‌هایی مانند مرگ روستاها و آوارگان اقلیمی منتشر نمی‌کند.

به‌جای اینکه این حکومت مسئولیت خود برای مدیریت کشور، مقابله با سوءمدیریت‌ها و تصحیح اشتباهات گذشته را بپذیرد، به‌دنبال بخش‌هایی از جامعه است که آنها را مقصر مشکلات موجود اعلام کند. یکی از قدیمی‌ترین و رایج‌ترین شیوه‌های حکومت‌های استبدادی، انگ زدن به مهاجران است. در مثال جمهوری اسلامی، این انگ نصیب جامعه افغانستانی‌تبارهای کشور شده است.

نتیجه این شده است که مردم افغانستان، که قرن‌ها بخشی از ایران بود، به جای روحانیت و سپاه پاسداران حاکم، مسئول گسترش فقر، نابرابری‌های اقتصادی، کمبودها، گسترش خشونت در جامعه و هر سوژه‌ای معرفی می‌شوند که حکومت مسئول واقعی آن است.

در کنار آن، در فضای مجازی و جامعه، بین مردم افغانستان و ایران شکاف خلق شده است و بر امتداد این جدایی، به‌طور گسترده سرمایه‌گذاری کرده‌اند تا اجازه سازمان‌دهی، به‌خصوص بین زنان ایرانی و افغانستانی را ندهند تا نیروهایشان را منسجم و هماهنگ علیه سرکوب زنان در هر دو کشور استفاده کنند و «زن، زندگی، آزادی» را به هر دو سرزمین بیاورند.

Ad placeholder

چند نفر از افغانستان به ایران آمده‌اند؟

مثال نبود آمار در جمهوری اسلامی را می‌توان در تعداد مهاجران افغانستانی و همچنین کودکان از والدین یا والد افغانستانی‌تبار یافت. روزنامه دنیای اقتصاد، در یک اینفوگرافی که در ایکس منتشر شد، نوشت:

مهاجرت افغان‌ها با حمله شوروی به افغانستان آغاز شد و شروع جنگ‌های داخلی، تعداد مهاجران افغان به شدت افزایش یافت. آمارهای اخیر نشان می‌دهد که در ۱۴۰۱ تعداد افغان‌های مقیم ایران به چهار میلیون و ۳۰۰ هزار نفر رسیده و پیش‌بینی می‌شود این تعداد در ۱۴۰۳ به بیش از ۱۰ میلیون نفر برسد.

منبع این آمار مشخص نیست و نمی‌گوید چگونه دو میلیون و ۷۰۰هزار نفر در ۱۴۰۲ به بیش از ۱۰ میلیون نفر در ۱۴۰۳ رسیده‌اند.

کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در «توضیح بحران پناهندگان افغانستان» که در ابتدای تابستان به روز شده است، نوشت بیش از نیمی از جمعیت این کشور یعنی دست‌کم ۲۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر که عمده آنها زنان و دختران هستند، برای ادامه حیات نیازمند کمک‌های جهانی‌اند.

این کمیساریا همچنین نوشت در پایان ۲۰۲۳ میلادی، تعداد کل پناهندگان افغانستانی در جهان شش میلیون و چهارصد هزار نفر است و نزدیک به ۱۰ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر در داخل افغانستان آواره شده‌اند. هم‌اکنون پس از مردم سوریه و اوکراین، افغانستانی‌ها سومین جامعه نیازمند حمایت جهانی برای اقامت در سرزمینی دیگر هستند. تعداد آوارگان و پناهجویان افغانستانی در ۲۰۲۳ میلادی در کشورهای دیگر جهان ۷۴۱هزار و ۴۰۰ نفر افزایش یافته است و عمده آنها در ایران و پاکستان سکونت یافته‌اند.

آمارهای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل تعداد آوارگان افغانستانی که از ۲۰۲۱ میلادی به ایران امده‌اند را ۴٬۵ میلیون نفر معرفی می‌کند که ۷۱ درصد آنها زنان و کودکان هستند. کل جمعیت افغانستانی‌ها در ایران پنج میلیون و ۸۲۰ هزار نفر، نزدیک به نیمی از آمار دنیای اقتصاد و کمتر از یک‌سوم ادعاهای کاربران افغانستانی ستیز در فضای مجازی فارسی‌زبان عنوان شده است.

مردمی که به‌خاطر گرمایش زمین فقیرتر و گرسنه‌تر می‌شوند

در نبود دسترسی آزاد به داده‌ها و آمارهای حکومتی در ایران، گزارش‌های رسانه‌هاست که می‌تواند وضعیت بخش‌های گوناگون کشور در نتیجه تاثیرهای تغییرات اقلیمی را نشان دهد. مثال آن در این مطلب، گزارش قاضی‌زاده برای پیام ما است که در پایان آن متمرکز استان سیستان و بلوچستان نوشته شده:

حدود ۳ میلیون و ۲۵۰ هزار نفر در این استان زندگی می‌کنند، اما ۶۰ درصد خانوارهای شهری و ۸۰ درصد خانوارهای روستایی زیر خط‌فقر هستند. به دلیل فقر، خشکسالی و ناامنی، ۴۰ درصد مردم زابل و چابهار حاشیه‌نشین هستند؛ بیشترین میزان حاشیه‌نشینی، در این استان وجود دارد. ایران وخیم‌ترین وضعیت آبی ۵۰ سال اخیر خود در رودخانۀ مرزی هیرمند را تجربه می‌کند. از هامون تا آمودریا، تحت‌تأثیر سیاست‌های آبی طالبان یا از بین رفته یا در حال ازبین‌رفتن است. نه فقط بند «کمال‌خان» اصلاح نشده، بلکه ساخت سدهای «بخش آباد و خاشرود» هم سرعت گرفت است.

نویسنده اشاره می‌کند «آمار به روزتری از تعداد روستاهای تخلیه شده وجود ندارد» و تعداد مرگ روستاهای سیستان و بلوچستان بین سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ را ۸۶ روستا اعلام می‌کند و تخمین می‌زند «هم‌اکنون ۲۸ روستا در معرض نابودی ناشی از هجوم شن‌ها و ماسه‌های روان قرار دارد» و ادامه می‌دهد:

دامنه جزیره غیرمسکونی کویر گسترده شده است، این مکان‌ها به مقر اشرار، قاچاقچیان و قانون‌گریزان تبدیل شده و به‌عنوان پایگاهی مطمئن برای دسترسی به سایر نقاط کشور مورداستفاده قرار می‌گیرد. بسیاری از مردم منطقه برای فرار از شرایط مذکور دست به مهاجرت زده و جمع کثیری از آنها نیز برای تأمین معیشت خود به مشاغل کاذب از جمله قاچاق سوخت، قاچاق کالا و دوره‌گردی روی آورده‌اند.

احمد قنبری، استاد تمام بوم‌شناسی دانشگاه زابل به پیام ما گفت «مطمئنان در آینده نزدیک باید شاهد سیل مهاجر از سیستان به سایر شهرها و حومه‌های [ایران] باشیم» و افزود:

سیستان زاییده هیرمند است. یک تمدن اینجا شکل‌گرفته و بر اساس ظرفیت‌های موجود یک جمعیت تقریباً ۵۰۰ هزارنفری اینجا زندگی می‌کردند، ۲۰ سال بیشتر است که حقابه هامون دریافت نشده و الان ظرفیت محیطی زابل بسیار پایین آمده است. سیستان اکنون ظرفیت همین ۴۰۰ هزار نفر را باتوجه‌ به حجم آب ندارد، همین تعدادی که ماندند در حد استاندارد زندگی نمی‌کنند و واقعیت این است که ظرفیت محیطی سیستان بیش از ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نفر نیست.

شبیه به همین وضعیت را می‌توان در نقاط مختلف افغانستان دید. شبیه به همین را می‌توان در عراق، سوریه، مصر و یمن مشاهده کرد. در آسیب‌های اقلیمی، خون کسی بر دیگری رنگین‌تر نیست، همه آسیب می‌بینیم.

Ad placeholder