با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب ۵۷، آنچه که تقریبا برای همهی شهروندان معمولی شده، خبرهای مربوط به ایجاد محدودیت و تبعیض برای اقلیتهای مذهبی بوده است. با اینکه در کشور اقلیتهای مذهبی متعددی زندگی میکنند اما قانون اساسی فقط اندکی از آن اقلیتها را به رسمیت شناخته است. اگرچه فشاری که به برخی از اقلیتهای مذهبی وارد میشود بسیار سنگین و ظالمانه است اما محدودیتها به همان اقلیتهای شناسایی شده در قانون اساسی هم کشیده شده است. این محدودیتها به شکلهای گوناگون زندگی مسیحیان، یهودیان و حتی اهل تسنن را تحت تاثیر قرار داده است.
اهل تسنن بیشتر در نواحی مرزی کشور سکونت دارند و با اینکه از همان سالهای ابتدایی بعد از انقلاب سخن از وحدت بین شیعه و سنی مطرح بوده، اما هیچ دورهای را نمیتوان یافت که اهل تسنن زندگی بدون تبعیض و بیدغدغهای داشته باشند. تمام اقلیتهای مذهبی تحت شدیدترین فشارها قرار دارند با این حال وضعیت اهل تسنن در نواحی جنوبی کشور دشوارتر است. هم به دلیل دوری از مرکز و پنهان بودن از دید رسانهها و هم به دلیل بافت خاص منطقهی جنوب کشور. فشارها بر اهل تسنن با ساختار سیاسی گره خورده است. به عبارت دیگر بخشی از این فشارها از سوی شهروندانی به اقلیتهای مذهبی وارد میشود که پیدا و پنهان از حمایتهای معنوی ساختار سیاسی برخوردارند.
دغدغهای قدیمی
در روزهای اخیر اعضای پیشنهادی دولت چهاردهم برای کسب رای اعتماد به مجلس معرفی شده و در حالی که مسعود پزشکیان در رقابتهای ریاست جمهوری به دفعات تاکید کرده بود که باید از نیروهای متخصص اقلیتهای قومی و مذهبی در دولت استفاده شود، اما اثری از نیروهای نخبهی اهل تسنن در بین اعضای معرفی شده به مجلس دیده نمیشود. پزشکیان علاوه بر خلف وعده، قدم در راهی گذاشته است که پیش از او و از ابتدای انقلاب تا کنون پیموده شده است؛ جدیت در عدم بکارگیری نیروهای متخصص اهل تسنن و دیگر اقلیتهای مذهبی. عدم استفاده از نیروهای نخبهی اقلیتها در دولت و در سطوح بالای مدیریتی اگرچه دغدغهای به قدمت چندین دهه است اما موضوع اصلی این نیست. مسئلهی مهمتر تبعیض هولناکی است که بخاطر مذهب، بخش وسیعی از مردم این کشور با آن درگیر هستند و از این نظر اصول ۳،۱۲،۱۳،۱۵،۱۹،۲۰ و چند اصل دیگر که ناظر بر رعایت عدالت بین شهروندان است، مورد خدشهی جدی قرار گرفته است. نکتهی دردناک این است که این تبعیض هم از سوی ساختار سیاسی بر اقلیتهای قومی و مذهبی وارد میشود و هم بخشی از شهروندان به پشتوانهی معنوی دولت، تا جایی که توان داشته باشند زندگی را بر اهل تسنن و دیگر اقلیتها سخت کردهاند. تبعیضی که ساختار سیاسی بر این شهروندان اعمال میکند، در عدم بکارگیری آنها در مناصب و جایگاههای مدیریتی در سطح استان و کشور متجلی شده که در طول سالها موجب رنجش شدید اقلیتهای مذهبی بخصوص اهل تسنن بوده است.
کمتر کسی تصور میکرد که بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ اقلیتهای مذهبی و قومی در معرض انواع فشارها و محدودیتها قرار بگیرند، اما ساختار سیاسی شکل گرفته نشان داد که در این زمینه جدیت مرگباری وجود دارد. فشاری که بر اقلیتهای قومی و مذهبی وارد میشود، فقط از سوی ساختار سیاسی نیست. هر چه باشد ساختار سیاسی فعلی هم تا حدی برآمده از متن جامعه است و اگر بر اقلیتهای قومی و مذهبی فشار وارد میشود، بخش مهمی از آن فرهنگی محسوب میشود. نکته این است که اگر عموم شهروندان نسبت به چنین فشارهایی آگاه نباشند، چه بسا نادانسته به ابزار افزایش فشار تبدیل خواهند شد.
به گزارش ایسنا بین ۸ تا ۱۰ درصد جمعیت کشور را اهل تسنن تشکیل میدهند. این جمعیت بیشتر در استانهای مرزی ساکن بوده و به همین دلیل نگاه امنیتی حاکم بر مناطق مرزی کشور، تشدید شده است. اینکه چرا مسئولان نگاه سختگیرانه به اهل تسنن و دیگر اقلیتهای مذهبی دارند، ریشه در آموزههای شیعی دارد. از صدر اسلام تاکنون شیعیان در جهان اسلام همواره اقلیت به شمار میآمدهاند و اگر چه در بین شیعیان تفسیرها و نگاههای متفاوتی نسبت به اهل تسنن و دیگر مذاهب وجود دارد، اما یکی از سختگیرانهترین قرائتها در اواخر قرن گذشته در ایران قدرت سیاسی را به دست گرفت. ساختار سیاسی به دلیل رقابتهای منطقهای، شهروندان اهل تسنن را هم درگیر این رقابتها دانسته و فشار را بر آنان تشدید کرده است. موضوعی که موجب دلخوری اهل تسنن بوده که از نگاه آنها نه تنها باید این نگاه امنیتی از اهل تسنن برداشته شود، بلکه مسئولان کشور باید راه را برای نخبههای اهل تسنن باز کنند. محیالدین مرادی فعال سیاسی و مدنی کرد در میزگرد «ایسنا» که در روزهای قبل از انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، اظهار داشت: «مردم شهرهایی که اهل سنت بودند، انتظارشان این بود که استانداران، فرمانداران، مدیرکلها و ریاست برخی از دستگاههای اجرایی و پستهای مهم دولتی از بین اهل سنت انتخاب شوند. کدام اهل سنت؟ اهل سنتی که از خانواده شهدا هستند، اهل سنتی که وفاداریشان را نشان دادند». به نوشتهی «خبرگزاری دفاع مقدس» در طول جنگ بین ایران و عراق، بالغ بر ۱۱ هزار جوان اهل تسنن جان خود را از دست دادند که از این میان حدود ۱۰۰ نفر روحانی بودهاند.
صدا به مثابه ابزار!
فشارها و تنگناهای اهل تسنن از مرکز تا شهرهای حاشیهای تفاوت دارد. در شهرهای بزرگ به خاطر حضور موثرتر رسانهها، عموما به این اکتفا میشود که اجازهی داشتن مسجد به اهل تسنن داده نمیشود. به نوشته سایت «سوال و جواب مذهبی» در حد فاصل سالهای ۶۰ تا ۹۴ بالغ بر ۲۰ مسجد اهل تسنن در سراسر کشور بسته شده و در مواردی ویران شده است. در شهرهای دور از مرکز، داستان از جنس دیگری است و نه تنها مسئولان ارشد شهری از مرکز به این شهرها فرستاده میشوند، بلکه با حمایتهای آشکار و پنهان، گروهی از شیعیان تندرو به شکلهای مختلف فشار شدید بر شهروندان اهل تسنن وارد میکنند.
در یکی از شهرهای کوچک استان هرمزگان، مرد مغازهداری که خود را عبدالصمد معرفی کرده، با ناراحتی میگوید:
چند وقتی است که سرایدار مسجد شیعیان تغییر کرده است. فردی که اخیرا آمده، از اهل تسنن کینهی شدیدی به دل دارد و به هر راهی که بتواند اهل تسنن را آزار میدهد.
عبدالصمد اول به مسجد شیعیان اشاره میکند بعد مسجد کوچکی در آنسوی خیابان را نشان میدهد و میگوید:
آنجا مسجد اهل تسنن است. میبینی که فاصلهی دو مسجد زیاد نیست. وقتی که مردم برای نماز به مسجد میروند، سرایدار مسجد با صدای بلند سرودهای انقلابی پخش میکند. چند بار هم به او تذکر داده شده اما کارش را ادامه میدهد.
سرایدار مسجد شیعیان حاضر به صحبت کردن نمیشود و از لای در میگوید: «مزاحم نشو» و در را میبندد.
در سالهای اخیر در همهی شهرهای کوچک و بزرگ جایگاههایی برپا میشود که با دادن چای و شربت و پخش نوحه، عزاداری را به تمام کوچهها و خیابانها کشاندهاند. تعداد این جایگاهها در خیابان اصلی یکی از بندرهای حاشیهی خلیج فارس و از شهرهای استان هرمزگان که منطقهای سنی نشین است، بسیار بیشتر از دیگر نواحی به نظر میرسد. هرچند که اهل تسنن کشور از دیرباز احترام روزهای عزای شیعیان را حفظ کردهاند اما در چند سال اخیر عزاداریها شکل دیگری به خود گرفته و با صراحت بیشتری به بزرگان اهل تسنن بیاحترامی میشود. موضوعی که موجب رنجش شدید اهل تسنن منطقه شده است.
در مرکز استان، راننده تاکسی دربارهی فشار بر اهل تسنن میگوید:
نزدیک یک ماه قبل گفته شد که تاکسیدارها میتوانند برخی قطعات در معرض استهلاک را با قیمت کمتر از فروشگاههای معرفی شده خریداری کنند. دو فروشگاه نظر گرفته شده بود و من به هر دو فروشگاه سر زدم اما برخوردشان با من خوب نبود. فقط به دلیل اینکه اسم کوچک من، از نظر شیعیان حق حضرت علی را غضب کرده است. شاید باور کردنش سخت باشد اما سری به ثبت احوال در شهرهای سنی نشین بزن از زیادی درخواست تغییر اسم تعجب کنی. نسل جدید با آگاهی از این محدودیتهاست که برای بچهها اسمهای غیر مذهبی انتخاب میکند.
مهندس مکانیک در یکی از شهرهای استان بوشهر میگوید:
الان دو ماه شده که از کارم استعفا دادهام. دلیل استعفا این بود که من شافعی بودم و اگر چه بین شیعیان و شافعیان نزدیکیهایی وجود دارد که در مواردی صحبت از وحدت شیعه و شافعی مطرح شده، اما مدیر جایی که در آن کار میکردم نگاه خشمگینی به من داشت. او اجازهی رفتن به مرخصی نمیداد. قانون کار، حق برخورداری از مرخصی دورهای… اینها همه در حد حرف باقی مانده بود. الان یک هفتهای هست که با ماشین مسافرکشی میکنم، آنهم بعد از پانزده سال سابقهی کار.
تعریض به اهل سنت
با اینکه در نوار ساحلی جنوب کشور اهل تسنن زندگی میکنند اما مشکل این است که در نظر عموم شهروندان سنیها بیشتر در استانهای کردستان و بلوچستان زندگی میکنند و کمتر کسی از کثرت اهل تسنن در استانهای بوشهر و هرمزگان خبر دارد. این بیخبری موجب شده که برخی از تندروها که مسئولیتهایی در شهرها دارند، دست بازتری در آزار این شهروندان داشته باشند.
رحمان، کارمند میانسال ادارهی برق در شهر کوچک ساحلی میگوید:
بعضی کارها مثل دهنکجی به مردم است. مردم این منطقه سنی هستند و تعداد شیعیان خیلی کمتر از سنیهاست. از چند سال قبل موج بنا کردن مساجد جدید توی محلههای سنی نشین به راه افتاده و هنوز هم ادامه دارد. مساجدی که اغلب درهایشان بسته است و نماز جماعت در آنها برگزار نمیشود. آنچه که موجب دلخوری اهل تسنن میشود این است که اسامی که برای این مساجد انتخاب میشده، به شکلی تعریض به اهل تسنن بوده است. مثلا اسم کسی روی مسجد محل ما گذاشته شده که از نظر اهل تسنن، در کشتن خلیفهی سوم نقش داشته است. درست مانند اینکه توی محلهی شیعه نشین اسم یکی از دشمنان حضرت علی را روی مسجد بگذارند؛ به همان اندازه ناراحت کننده است.
این موضوع با یکی از روحانیون اهل سنت در میان گذاشته شد. وی در پاسخ اظهار داشت:
هرچند چنین حساسیتهایی شایستهی دقت نظر است اما مشکلات اهل تسنن بسیار عمیقتر از این است. مثلا یکی از مهمترین مشکلاتی که اهل تسنن با آن درگیر هستند این است که در فرمهای اطلاعات شخصی سوال میشود که آیا شیعه هستید یا سنی. این سوال حتی در فرمهای بیمارستانی هم پرسیده میشود. واقعا چه دلیل وجود دارد که برای بستری شدن بیماری که از درد به خود میپیچد، قبل از بستری شدن سوال شود که سنی هستی یا شیعه؟ از همین سوال میتوان فهمید که برخوردها متفاوت خواهد بود. پرستار یا بهیاری که باید به بیماران خدمت کند، اگر فردی متعصب و تندرو باشد، چه برخوردی با بیمار اهل تسنن خواهد داشت؟ تصور کردنش سخت نیست. به این خاطر که الان و در مراسم عزاداری که از تلویزیون پخش میشود یا روحانیونی که برای صحبت کردن به تلویزیون میآیند و یا بسیاری از مداحان، با صراحت به بزرگان اهل تسنن حمله میکنند.
وی در ادامه میگوید:
با اینکه در قانون اساسی گفته شده که مذاهب چهارگانهی اهل سنت میتوانند به فقه خود عمل کنند اما در موارد حساس چنین اتفاقی نمیافتد. مثلا در مورد دعاوی خاص که بین دو نفر اهل سنت ایجاد میشود، انتظار اینکه بین این دو نفر مطابق فقه خودشان قضاوت شود، خیلی دور از ذهن است. در این باره چندین بار با مراکز تصمیمگیری نامهنگاری شده اما پاسخی دریافت نکردهایم.
یک اتفاق خوب
با وجود انواع فشارهایی که بخشی از شهروندان تندرو بر دیگر اقلیتهای مذهبی وارد میکنند، چنین نگاهی در بین نسل جوان بسیار کمتر قابل مشاهده است. نسل جوانی که تجربهی زندگی در حکومتی مذهبی را دارد، متوجه شده که مذهب چگونه میتواند به عنوان ابزاری برای سرکوب تبدیل شود. هرچند تا زمانی که فشارها به شهروندان اهل تسنن و دیگر اقلیتهای مذهبی به مثابه ارزشی شیعی تبلیغ شود، چنین تنگناهایی برای این گروه از هممیهنان ما وجود خواهد داشت. اینکه از بین نخبههای اهل سنت کسانی به سطوح بالای مدیریتی برسند، مطالبهای سیاسی است که در سطح دیگری جریان دارد اما اینکه شهروندان شیعه به خود اجازه دهند که زندگی را بر شهروندان اهل تسنن سخت کنند، موضوعی فرهنگی است. اتفاق مبارکی که در این سالها در حال رخ دادن است، کم شدن از نگاههای مذهبی و سختگیرانه در بین نسل جوان است. تردیدی نیست که دخالت ندادن نگرش مذهبی در دوستیها و ارتباط اجتماعی در بین نسل جوان، نشان دهندهی بازتر شدن فضا برای دیگر شهروندان این سرزمین است.