مجموعه خودروهای شرکت تویوتا از استان آیچی ژاپن و از سال ۱۹۳۷ تاکنون، برای مردمی که در مرزهای غربی و کوهستانی ایران زیسته‌اند، همراهی همیشگی بوده‌اند. به ویژه تویوتاهای دوکابینی که در زبان بومی به عنوان «پانامل دوکابینه» شناخته و نامگذاری شدند. تویوتاهای باری از سری A تا آخرین و قدرتمندترین سری آن (3F) در زندگی مردم منطقه «هورامان (اورامان)» در استان‌های کردستان و کرمانشاه حضور داشته‌اند. این ماشین‌ها سبک زندگی مردم منطقه را دگرگون کردند. شغل‌ها و تیپ‌های اجتماعی نوینی خلق کردند و فراتر از ماشین بودنشان با ذهن و قلب مردم درگیر شدند.

در جاده‌های کوهستانی هورامان
در جاده‌های کوهستانی هورامان

فرش زیر پای تویوتا

نخستین جاده سراسری منطقه هورامانات حدود سال‌ها ۱۳۴۶ به بهره‌برداری رسید. جاده‌ای که می‌بایست بدون وجود وسائل مدرن جاده‌سازی امروزی، کوه‌ها و دره‌های دربند دزلی، نودشه، گردنه ژالانه و ته‌ته و ده‌ها دره و گردنه دیگر را می‌شکافت. این جاده‌ها قبل از هر چیز نیازهای نظامی پهلوی‌ها را برآورده می‌کرد. چرا که ساخت آن‌ها از زمان پهلوی اول آغاز شد و تا دهه پنجاه هم تداوم داشت.

این جاده‌ها که بخشی از فرایند مدرنیزاسیون و توسعه سخت‌افزاری رضاشاهی بودند، بعدها نقش فرش زیر پای تویوتاهای دوکابین را در منطقه هورامان داشتند.

جاده‌ای خاکی که در سال ۴۶ تا روستای هورامان تخت رسید، بیشتر از یک سال بدون هیچ رفت و آمدی ماند. هیچ ماشینی برای عبور از این جاده تازه‌ساخت وجود نداشت. نقش اصلی جابجایی افراد و بار را قاطرها داشتند. پس از یک سال، تنها یک نفر از اهالی برخوردار منطقه توانست یک مینی‌بوس خریداری کند. اما دردسر تازه‌ای هم برای او وجود داشت. هیچ راننده‌ای برای هدایت آن پیدا نمیشد. این مینی‌بوس هم یک سالی خواب ماند تا بلأخره یک نفر از اهالی توانست گواهی‌نامه رانندگی بگیرد و مینی‌بوس را براند.

Ad placeholder

ورود مهمان

از آن پس کم‌کم مهمان تازه‌ای از کشور ژاپن رسید. سری‌های A و W تویوتا وارد شدند. ماشین‌هایی باری و پرقدرت که گویی به شکلی سفارشی برای نیازهای معیشتی مردم هورامان طراحی شده بودند. شیب تند جاده‌های خاکی منطقه و مسیرهای کوهستانی را تنها این ماشین‌ها می‌توانستند طی کنند.

تویوتای دوکابین به عنوان ماشین عروس: اورامان دهه هفتاد
تویوتای دوکابین به عنوان ماشین عروس: هورامان دهه هفتاد

تویوتا همزمان نمادی از دگرگونی اجتماعی و اقتصادی پرسرعتی بود که در منطقه آغاز شده بود. شیوه زندگی را تغییر داد و همزمان که نیازهایی اساسی را رفع کرد، موجب تولید نیازهای جدیدی هم شد. در اصل تویوتا را می‌توان اصلی‌ترین میانجی تجربه مدرنیته در خط مرزی حیات روستایی کردستان دانست. ماشین‌های این شرکت زمانی که وارد زندگی روزانه مردم شدند به شکل‌های خاصی نامگذاری شدند. هیچ‌کس نام اصلی و شرکتی آن‌ها را به کار نمی‌برد. «پانامل»، «شله‌خه‌جی»، «پانکی» از جمله نامهایی محلی‌اند که روی سری‌های مختلف این ماشین‌ها گذاشته شدند.

مسافران روستاهای منطقه روزانه با این ماشین‌ها روانه شهرهای مریوان، پاوه و نوسود می‌شدند، کارهای پزشکی، اداری و بازاری خود را انجام میدادند و بعداز ظهر همان روز به روستای خود برمی‌گشتند. کم‌کم به واسطه این ماشین‌ها که سال به سال هم تعدادشان هم بیشتر می‌شد، وسائل و امکانات بیشتری وارد زندگی‌های مردم می‌شد. تعداد کم این ماشین‌ها در دهه‌های گذشته دشواری‌هایی تحمیل می‌کرد. گاه هر راننده حدود ۱۵ مسافر را در یک ماشین جا می‌کرد.

اصطلاح «بغل‌دست» اشاره‌ای بود به بدترین جایگاهی که یک مسافر در این ماشین‌ها نصیبش می‌شد. منظور از «بغل دست» مسافر کابین جلو و کنار دست راست راننده نبود. در صندلی جلو سمت راست اغلب دو مسافر سوار می‌شدند. علاوه بر آن راننده روی همان صندلی خود و در سمت چپش هم یک مسافر را به زور جا می‌کرد. دنده‌ تویوتاهای نسل قدیم دستی بود و این مقداری کار را برای راننده آسانتر می‌کرد. مسافران در چنان شرایطی چندساعتی پس از پیاده شدن تازه خستگی راه از بدنشان می‌رفت.

تویوتا به ماشین عروسی و شادی‌ها تبدیل شد، بارهای انار و انجیر و گردو را به بازارهای فروش رساند، در حادثه‌ها با یاری مردم مصیبت‌زده رفت و جای خود را در زندگیهایشان باز کرد.

Ad placeholder

قاچاق

سری F ماشین‌های تویوتا در منطقه مرزی اورامان، فرصتی نو در اختیار جمعیت رو به فزونی بیکار قرار داد. پس از بهبودهای نسبی وضعیت عمومی بهداشت و درمان در دهه هفتاد، شانس اغلب کودکان متولدشده برای زنده ماندن و بزرگ شدن بالاتر رفت. پیش از این اغلب زوج‌ها با نوعی حساب و کتاب منطقی بچه‌دار می‌شدند. مثلا می‌دانستند که ممکن است از ۱۰ بچه‌ای که به دنیا می‌آورند نصف آن‌ها در بیماری‌های همه‌گیری مثل سل، هپاتیت یا سرخک تلف شوند. بنابراین باید جایگزینی برای آنها می‌بود. اما تغییرات جدید بهداشتی این حساب و کتابها را به هم ریخت. تقریبا اکثریت کودکان زنده ماندند درحالی که الگوهای باروری هنوز تغییری نکرده بود. یعنی همچنان زاد و ولد در سطح بسیار بالایی بود. این جمعیت جدید که محصول دوران پرزایی دهه۶۰ و ۷۰ بود، در جوانی با بیکاری روبه‌رو شد. ساختار شغلی رسمی کشور جایی برای آن‌ها نداشت و دیگر شیوه معیشت نسل پیشین هم پاسخگوی نیازهای جدید آن‌ها نبود.

بر بام تویوتا
بر بام تویوتا

Ad placeholder

جای‌گیری در نظام تقسیم کار

 اینجا بود که از روی ناچاری، قاچاق را کشف کردند. تویوتاهای سری F بهترین ابزار مناسب این کار بود. ماشین‌هایی که بسیار پرسرعت‌تر و قدرتمندتر از سری‌های قبلی بودند، مسیرهای سخت را می‌رفتند و می‌توانستند از دست ماشین‌های گشتی فرار کنند.

این کارآیی هنوز هم مهم‌ترین کاربرد این ماشین‌ها در منطقه است. تویوتاها کم‌کم جای اسب‌ها و قاطرها در کسابت مرزی غیررسمی را گرفتند. این ماشین‌ها در برابر گلوله و آزار مأموران مرزی مقاومتر بودند. با شلیک یک گلوله همچون قاطرها و اسبها نمی‌میرند و خستگی زیاد هم آن‌ها را از پای در نمی‌آورد. راننده‌های تویوتاهایی که قاچاق کار می‌کردند به عنوان انسان‌هایی جان‌سخت و زرنگ شناخته شدند. تا حد زیادی مردم عادی از آن‌ها در برابر حمله مأموران دفاع می‌کردند. چرا که بهره این بارها به نوعی منافع اغلب آن‌ها را در بر دارد. از انباردارها گرفته تا کولبران و مغازه‌داران همگی شبکه‌ای از تقسیم کار غیررسمی را شکل داده‌اند که آن‌ها را پیوسته به هم وابسته می‌کند. تویوتا از حدود ۶ دهه قبل تاکنون به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی و معیشت مرزنشینان کردستان تبدیل شده است. کارایی آن تغییراتی داشته اما همچنان اهمیت خود را حفظ کرده است. تویوتا به بخشی از خاطره جمعی مردمی تبدیل شده که با آن زندگی کرده‌اند و حتی به آن عشق می‌ورزند. چرا که نیازهای اساسی‌شان را برآورده کرده است. زندگی مرزی در کوهستان بدون تویوتا دیگر امکان‌پذیر نیست. تویوتا بسیار بیشتر از هر مسئول و برنامه توسعه‌ای در خدمت نیازهای این مردم بوده است. به همین دلیل هم در ستایش آن شعرها و آوازهایی هم سر داده‌اند.