عیسی ابراهیمزاده، کارگر و کشاورز کُرد ۲۹ تیر ۱۴۰۳ به دلیل عدم تمدید مرخصی از جانب نهادهای امنیتی، دست به خودکشی زد.
خوشبختانه این اقدام او سرانجام موفقیتآمیزی نداشت؛ اما سایه تهدید و فشارهای امنیتی همچنان بر سر عیسی ابراهیمزاده و خانوادهاش سنگینی میکند.
اگر در ایران هستید و به خودکشی فکر میکنید، پیش از هر اقدامی با یکی از شمارههای زیر تماس بگیرید: اورژانس اجتماعی: ۱۲۳، اورژانس شهری: ۱۱۵، صدای مشاور: ۱۴۸۰، اورژانس روانپزشکی تهران: ۴۴۵۰۸۲۰۰.
عیسی ابراهیمزاده متاهل و دارای سه فرزند است. فرزند کوچکش مبتلا به بیماری قلبی است و او بهعنوان پدر و نانآور خانواده بر سر زمینهای مردم کار کشاورزی میکند تا خانواده خود را تامین کند.
بهنام ابراهیمزاده، برادر عیسی در خصوص نحوه ورود برادرش به فعالیت صنفی و کارگری به خبرنگار زمانه میگوید:
ما همیشه یک خانواده کارگر و سیاسی بودیم. پدر ما مدتی عضو کمیته هماهنگی کارگران بود به همین سبب من و برادرم هم وارد فعالیت صنفی کارگری شدیم که البته همه اینها قانونی بود و ما هیچکار غیرقانونیای انجام ندادیم.
اولین بازداشت عیسی ابراهیمزاده به دهه ۹۰ باز میگردد. او به همراه پدر و چند تن از اعضای کمیته هماهنگی کارگران از جمله فتاح سلیمانی و عباس هاشمپور مدتی را در بازداشتگاه وزارت اطلاعات در ارومیه گذراند.
پس از آغاز اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» در ایران نیروهای لباس شخصی ابراهیمزاده را در ۳۰ آبانماه ۱۴۰۱ در مسیر بازگشت به روستایشان همراه با فرزند خردسالش (آسو)، بازداشت و به انفرادی بازداشگاه وزارت اطلاعات ارومیه منتقل میکنند.
پس از ۵۰ روز انفرادی، عیسی ابراهیمزاده با وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی از بازداشگاه وزارت اطلاعات موقتاً آزاد میشود.
ابراهیمزاده با چندین اتهام روبهرو میشود. اتهامهای وارده به او «عضویت در گروههای معاند، شرکت در تجمعات، تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی» است.
دادگاه انقلاب شهرستان اشنویه به سرپرستی قاضی رضایی، عیسی ابراهیم زاده را بدون آنکه از حق داشتن وکیل اختیاری برخوردار باشد به سه سال زندان محکوم کرد. او در بهمن ١٤٠٢ برای تحمل این حبس به زندان اشنویه و پس از آن به زندان مرکزی نقده منتقل شد.
جمهوری اسلامی در بسیاری از پروندهها با فشار و تهدید و ارعاب علیه خانواده زندانیان و فعالان سیاسی، سعی بر تنگتر کردن عرصه بر آنها میکند.
بهنام ابراهیمزاده که خود نیز فعال صنفی و کارگری است، در این ارتباط میگوید:
پس از خارج شدن من از ایران، نیروهای امنیتی بارها خانواده من را تهدید کردند که باید ارتباط خود را بهطور کامل با بهنام قطع کنید. بارها به بهانه رعایت نکردن حجاب سعی داشتند «آرزو» دختر عیسی را مورد آزار و اذیت قرار دهند و او را از بازداشت بترسانند. «آرزو» یک دختر دبیرستانی است؛ او تنها ۱۵ سال دارد!
به گفته بهنام ابراهیمزاده، ماموران امنیتی «موسی» دیگر فرزند خانواده ابراهیمزاده را نیز تهدید به بازداشت کردهاند.
بهنام ابراهیمزاده در رابطه با علت خودکشی برادرش، عیسی میگوید:
عیسی یک فرزند خردسال بیمار دارد. او کارگر است و با کار کردن بر روی زمین کشاورزیِ مردم زندگی خود را میگذراند. فصل تابستان فصل برداشت محصولات است. پس از پیگیریهای فراوان خانواده بالاخره پنج روز مرخصی به عیسی دادند. عیسی در روز آخر مرخصی به مسئولان زندان اطلاع داد که من امکان بازگشت به زندان را ندارم چون وضعیت جسمی فرزندم بسیار نامناسب است و نمیخواهم به سرنوشت برادرم دچار شوم. جواب بازجوی برادرم همین چند جمله بود: «به درک! به ما مربوط نیست باید برگردی زندان.» عیسی هم نتوانست تحمل کند و دست به خودکشی زد.
بهنام ابراهیمزاده در ادامه میگوید:
من خودم ۸ سال در زندان بودم. فرزندم بیمار بود و اجازه ندادند برای مداوایش به مرخصی بروم تا اینکه فرزندم جان خود را از دست داد.
ویدیو زیر فایل صوتی گفتوگوی عیسی ابراهیمزاده با بازجویی است که تلفنی اقدام به تهدید و احضار او میکند:
پس از انتشار خبر خودکشی عیسی ابراهیمزاده، خانواده او مقابل اداره اطلاعات ارومیه دست به تجمع زدند.
بهنام ابراهیمزاده در اینباره به زمانه میگوید:
ماموران وزارت اطلاعات مادر ۸۰ سالهمان را تهدید به بازداشت کردهاند. با این وجود هم خانواده من مقابل اداره اطلاعات اشنویه تجمع کردند و خواهان تمدید مرخصی عیسی شدند.
به گفته بهنام ابراهیمزاده ماموران امنیتی به خانواده ابراهیمزاده که مقابل اداره اطلاعات اشنویه جمع شده بودند حمله کرده و در پی بازداشت فرزندان آقای عیسی ابراهیمزاده بودند که البته موفق نشدند.
بهنام ابراهیمزاده اضافه میکند:
ماموران امنیتی گوشی و وسایل ارتباطی همسر، مادر و یکی از فرزندان عیسی ابراهیمزاده را ضبط کرده و در پی بازداشت «آرزو» دختر آقای ابراهیمزاده بودند که فعلا وی توانسته از دست ماموران امنیتی فرار کند.
بهنام ابراهیمزاده در ادامه میگوید:
آرزو، دختر عیسی تنها ۱۵ سال دارد! بازجوی برادرم شخصی به اسم اسدزاده است. او با خانواده من تماس گرفته است که باید آرزو را تحویل دهند و الا خودشان اقدام میکنند! مگر یک دختر ۱۵ ساله چه خطری میتواند برای این نظام داشته باشد که اینگونه برای بازداشتش برنامهریزی میکنند؟
در چند هفته اخیر فشار بر فعالان سیاسی و به ویژه فعالان کارگری شدت یافته است.
فردین روحی دهکردی، از بازداشتشدگان اعتراضات ۱۴۰۱ که مدتی در زندان شهرکرد محبوس بود، روز چهارشنبه ۲۷ تیرماه ۱۴۰۳ دست به خودکشی زد.
فرهاد بیگی شهروند ۲۱ ساله کُرد خردادماه ۱۴۰۳ جان خود را گرفت.
پیکر سارا تبریزی، ۲۰ ساله که نزدیک به دو ماه در اوین بود هم پس از احضار دوباره و زیر فشار و تهدید ماموران امنیتی، پنجم فروردین ۱۴۰۳ پیدا شد.
بسیاری از زندانیان سیاسی پس از آزادی به دلایل متعدد از جمله طرد شدن از سوی جامعه، پیدا نکردن شغل مناسب، از دست دادن جایگاه شغلی و مشکلات معیشتی و آزار و اذیتهای ماموران امنیتی تلاش میکنند به زندگی خود پایان دهند.