واکر در همان گام نخست این پرسش را پیش روی ما قرار می‌دهد که هنر سیاه چگونه هنری‌ست و آیا اصلاً چنین شاخه‌ای از هنر می‌تواند موضوعیت داشته باشد؟ مهم‌ترین درونمایه‌های آثار او قدرت، درد و لذت است. در اغلب مواقع او این درونمایه‌ها را، در پس‌زمینه تاریخ مبارزات نژادی در سال‌های قبل از جنگ داخلی آمریکا روایت می‌کند با این هدف که تاریخ رسمی را زیر سوال ببرد.  

واکر در سال ۱۹۶۹ در استاکتون، در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد. پدرش، لری واکر، نقاش و استاد دانشگاه بود. مادرش گوندولین هم دستیار اداری بود. واکر در سال ۱۹۹۱ مدرک کارشناسی خود را از کالج هنر آتلانتا و در سال ۱۹۹۴ کارشناسی ارشد خود را از دانشکده طراحی رود آیلند دریافت کرد. او که از همان زمان تحصیل به عنوان یک استعداد برتر شناخته می‌شد، با کاغذهای برش‌خورده، نقاشی‌های پانورامایی از چهره‌های سیاه کاریکاتوروار روی دیوارهای سفید پدید آورد. این آثار از طریق تصاویر خشونت‌آمیز و تفسیرپذیر بیانگر تاریخ برده‌داری و نژادپرستی در آمریکا هستند. او به خاطر این آثار در سال ۱۹۹۷ جایزه «هنرمند نابغه» بنیاد مک‌آرتور را دریافت کرد و به یک هنرمند شناخته‌شده بدل شد.

او در گفت‌وگویی درباره رویکردش به هنر سیاه با موضوع تبعیض نژادی گفته است:

من نمی‌خواستم روی موضوع برده‌داری کار کنم. اما به زودی متوجه شدم از من انتظار دارند که فقط روی موضوع برده‌داری متمرکز باشم. زیرا ظاهراً در چشم آن‌ها من فقط یک چیز هستم: یک سیاه‌پوست. با خودم گفتم بسیار خوب، من هرآنچه را که می‌خواهم درباره قدرت و عشق بگویم با هرآنچه که از ادبیات برده‌داری و رمانتیسم برده‌داری به جای مانده، به هم می‌آمیزم و از آن برای بیان کردن موضوع برده‌داری استفاده می‌کنم. چون این موضوع ظاهراً هرگز از بین نمی‌رود؛ جزء جدایی‌ناپذیری از فرهنگ آمریکاست.

 سیلوئیت‌های واکر در نظر اول مانند سیلوئیت‌های دوران ویکتوریایی جلوه می‌کنند. اما با دقت در فیگورهای بریده شده از کاغذ سیاه می‌توان دریافت که این‌بار به جای اربابان سفید، بردگانشان به نمایش درآمده‌اند. این فیگورهای کاملاً مسطح به گونه‌ای روی دیوار چسبانده شده‌اند که گویی هر لحظه ممکن است با دیوار یکی شوند و از مقابل دیدگان ما ناپدید گردند. ظاهر گروتسک این فیگورها، کنش‌های آن‌ها و این واقعیت که از کاغذ سیاه بریده شده‌اند، همگی روایت غالب از برده‌داری و نمود آن در هنر و ادبیات سفید را به چالش می‌کشد. در اینجا مساله بر سر این است که فیگورها از زمینه‌ای که به آن تعلق داشته‌اند «قیچیِ و به یک معنا کنده شده‌اند و حالا وادار به کنشی شده‌اند که کنش طبیعی آن‌ها نیست. بهتر از این نمی‌توان کارماده را در خدمت بیان معنا قرار داد.

https://www.instagram.com/p/BK9mVIBjsr6/?hl=de

اهمیت این مجموعه در این است که واکر کارکرد معنایی سیلوئیت‌ها در سال‌های پایانی قرن هجدهم در دوران ویکتوریایی (دوره رمانتیسیسم) را دگرگون می‌کند. به گفته منتقدی، سیلوئیت‌های واکر می‌بایست اینطور جلوه کنند که سایه روشن‌هایی از آدم‌های زنده از پوست و گوشت و خون و استخوان‌اند اما در واقع آن‌ها فقط تقلیدهایی از پرتره هستند بدون آنکه کسی مدل ایستاده باشد. به جای مدل، واکر از تصاویر کلیشه‌ای استفاده می‌کند که از ادبیات دوران برده‌داری به ما رسیده است. در این معنا سیلوئیت‌های او با کاریکاتورهای نژادپرستانه در طول تاریخ تصویری برده‌داری در آمریکا خویشاوندند. روایت غالب در این آثار این است که برده‌های سیاه در کنار اربابان سفید خود به خوبی و خوشی و به شکل مسالمت‌آمیز روزگار می‌گذرانند. واکر این روایت را متلاشی می‌کند.

https://www.instagram.com/p/BI3WLPkDHb0/?hl=de

Ad placeholder

باید توجه داشت که سیلوئیت‌ها در قرن هجدهم هرچند با هنر سایه‌بازی در چین و ژاپن خویشاوندی دوری دارند، اما در بریتانیا بر اساس نظریه‌های شبه‌علمی که در پی تعریف نژادها بود اخذ شده‌اند. در دستان واکر این سیلوئیت‌ها تغییر ماهیت می‌دهند و به خاستگاه خود در خاور دور که همانا سایه‌ای اهریمن‌‌وار از واقعیتِ شی است نزدیک می‌شوند.

https://www.instagram.com/p/C91rzCxNcJx/?hl=de

علاوه بر این استفاده از کلیشه‌های فیزیکی مانند نمایه‌های صاف‌تر، لب‌های بزرگ‌تر، بینی صاف‌تر و موهای بلندتر وجه تمایز سیاه از سفید در این آثار است.

https://www.instagram.com/p/CLRn-5PLUtD/?hl=de

برای واکر به کارگیری سیلوئیت در سال‌های دهه ۱۹۹۰ به معنای اتخاذ موضع بود. با فرارسیدن یک دوره بحران اقتصادی در آمریکا، سرمایه‌گذاران در آن ایام از بازار هنر کناره‌گیری کرده بودند و هنرمندان هم ناگزیر به کارماده‌های ارزان‌تر روی می‌آوردند. همزمان با این تحولات زمینه‌ها برای ورود مهاجران و هنرمندان سیاهپوست به بازار هنر آمریکا هم کم‌کم فراهم می‌شد. در این دوره نقاشی روی بوم یک رویکرد محافظه‌کارانه به شمار می‌آمد. اگر تا آن زمان سیلوئیت شکلی از هنر نازل و بازاری بود، در دستان واکر متحول شد و به دنیای هنر متعالی راه پیدا کرد. سیلوئیت‌های واکر در ابعاد بزرگ به پرده سینما هم شباهت می‌برد. در چیدمان «دلیجان کاتاستف» جلوه ای از نزدیکی با سینما در برخی آثار واکر را می‌توان سراغ گرفت:

https://www.instagram.com/p/BflZ-2zlR2p/?hl=de

https://www.instagram.com/p/Bfj4vJ0lzAW/?hl=de&img_index=1

ساختار سیلوئیت‌های واکر مبتنی بر ناهمزمانی است. این تصاویر داستان‌هایی از زندگی یک زن سیاه‌پوست در ۱۵۰ یا ۲۰۰ سال پیش را روایت می‌کنند. اشکال بیان هنری در آن زمان محدود بوده است. سیلوئیت‌های واکر را هم می‌توان با این استدلال بیانگر محدودیت‌های هنری در سال‌های دهه ۱۹۹۰ در نظر گرفت.

این آثار در مجموع نه تنها بیانگر خشونت دوران برده‌داری‌اند، بلکه تأثیرات آن خشونت‌های نژادی تا دوران معاصر را هم بازنمایی می‌کنند و مخاطب را با تصاویری که تاریخ برده‌‌داری و روایت غالب سفید به او تحمیل کرده درگیر می‌کنند و به او نشان می‌دهند که چگونه این روایت‌ها تا امروز ادامه یافته و زندگی را به نژادپرستی و خشونت تا روزگار ما آلوده کرده است.

 کارا واکر را نمی‌توان فقط به سیلوئیت‌هایش محدود کرد. علاوه بر آثار گواش، آبرنگ و انیمیشن، او مجسمه‌هایی در ابعاد بسیار بزرگ هم می‌سازد. چیدمان «ظرافت، یا کودک شیرین شگفت‌انگیز» از مهم‌ترین آثار اوست. این چیدمان شامل یک پیکره ابوالهول زن به طول حدودا ۲۲ متر و ارتفاع ۱۰ متر بود با ۱۵ مجسمه مرد جوان در اندازه واقعی به نام خدمه. ابوالهول با ۸۰ تن شکر سفید ساخته شده بود. این چیدمان در سال ۲۰۱۶ در یک کارخانه متروکه تولید شکر در بروکلین به نمایش گذاشته شده بود با این هدف که تلاش کارگران و بردگان در مزارع نیشکر که از جانشان مایه گذاشته بودند تا کام سفیدان شیرین شود، گرامی داشته شوند.

https://www.instagram.com/p/BPNQ4T9B2UA/?hl=de

Ad placeholder

منابع

یک، دو، سه، چهار، پنج