چه اتفاقی افتاده است؟
هین د هس، جامعه‌شناس و جغرافی‌دان هلندی متولد ۱۹۶۹ (عکس: ویکی‌پدیا)

«هین د هس» ( Hein de Haas) پژوهشگر برجسته هلندی در کتابی با عنوان «مهاجرت: ۲۲ افسانه محبوب و آنچه که پس آن است» نشان می‌دهد که چگونه سیاستمداران، روزنامه‌نگاران و برخی سازمان‌های مردم نهاد در تلاش‌اند در مبارزه بر سر قدرت، پدیده مهاجرت را به نفع خود تفسیر کنند. آنچه که در این میان تحریف می‌شود، دلایل واقعی و علمی مهاجرت است. برای اثبات این نظر هس ابتدا قصه‌هایی را که سیاستمداران در مقاطعی مانند کارزارهای انتخاباتی و با کمک رسانه‌ها در مقاطعی مانند کارزارهای انتخاباتی ردیف می‌‌کنند شناسایی می‌کند و سپس یک به یک با ابزارهای پژوهش جامعه‌شناختی نشان می‌دهد که چگونه این قصه‌ها، ساده‌پسندانه و در اغلب مواقع گمراه‌کننده‌اند و با حقیقت فاصله دارند.
هین دی هس یک جامعه‌شناس و جغرافی‌دان هلندی است که در هلند، مراکش و بریتانیا زندگی و کار کرده است. او در حال حاضر استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه آمستردام (UvA) است. بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵، او یکی از اعضای موسس و یکی از مدیران مؤسسه بین‌المللی مهاجرت (IMI) در دانشگاه آکسفورد بود. او همچنین استاد مهاجرت و توسعه در دانشگاه ماستریخت است. دی هس در پژوهش‌هایش به این نتیجه رسیده است که برخلاف تصور طیف‌های سیاسی از راست تا چپ، پدیده مهاجرت امری‌ست وابسته به تغییر و توسعه جهانی. «عصر مهاجرت: جنبش‌های بین‌المللی جمعیت در دنیای مدرن» از آثار او، یک کتاب درسی مهم در زمینه مطالعات مهاجرت است.
در مجموع مهم‌ترین آموزه د هس این است که مهاجرت نه تنها ناشی از توسعه است بلکه به فرآیند توسعه جهانی کمک می‌کند. بر اساس یافته‌های او در رویکرد به مهاجرت، جز لفاظی، تفاوت چندانی بین احزاب محافظه‌‌کار و راست‌گرایان نمی‌توان یافت.

هیاهوهای توخالی برای اخراج خارجی‌ها

از ایالات متحده آمریکا تا اروپا، به ویژه در کشورهایی که مقصد اول مهاجران‌اند، کشورهایی مانند بریتانیا، ایتالیا، فرانسه و آلمان تا حتی ایران مهاجرت یکی از موضوعات مهم در کارزارهای انتخاباتی‌ست. راست افراطی با تکیه بر اسلام‌ستیزی و نفرت‌پراکنی و گاهی با استدلال‌های نژادی وانمود می‌کند که مهاجران دلیل اصلی افت سطح آموزش و پرورش، بیکاری و گسترش فقر در جوامع صنعتی‌اند. در ایران هم معمولاً دیواری کوتاه‌تر از دیوار هم‌زبانان ما در افغانستان یافت نمی‌شود.

مدتی است زیر عنوان «اخراج افغانی [کذا] مطالبه ملی» عده‌ای در تلاش‌اند موج تازه‌ای از نفرت‌پراکنی را در شبکه‌های اجتماعی به راه بیندازند. این عده از هر بهانه هم برای دمیدن بر این آتش نفرت بهره می‌برند. مثال اخیر آن‌ها هم این است که شماری از شهروندان افغانستانی که با ما هم‌زبان و هم‌فرهنگ هم هستند، به این دلیل که عاشورا در امارت اسلامی غیرقانونی‌ست در ایام محرم به ایران سفر کرده‌اند و در اینجا ماندگار شده‌اند.

https://twitter.com/fatherrastaky/status/1815352850861498728

چنین حرکت‌هایی نه تنها غیرانسانی بلکه ضد ملی‌ست. او که به یکپارچگی و توسعه کشورش علاقه دارد، بهتر است مبنا را بر همزیستی برابر و به دور از تبعیض همه ملت‌های ساکن فلات ایران و همکاری با همسایگان برای حل مشکلات متعدد اقتصادی و زیست‌محیطی بگذارد.

مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم در ۲۵ خرداد سال جاری در جریان کارزار انتخاباتی خود در مجموعه‌ای از پیام‌ها در شبکه اجتماعی ایکس سیاست‌های خود درباره مهاجران افغانستانی را اعلام کرد: انسداد کامل مرز‌ها و جلوگیری از مهاجرت بیشتر که مسئولیت محوری به وزارت کشور خواهد بود. ساماندهی مهاجران بر اساس وفاداری آن‌ها به حاکمیت و سرانجام مذاکره با کشور‌های اروپایی برای پذیرش بخشی از مهاجران (و یا حداقل تقبل هزینه‌های حضور آنان در ایران) که به معنای راه انداختن یک کسب و کار جانبی برای جمهوری اسلامی از طریق مهاجران افغانستانی‌ست. پزشکیان گفته است:

غرب باید مسئولیت آنچه در افغانستان انجام داده و منجر به مهاجرت میلیون‌ها افغانستانی شده است را بپذیرد. دلیلی ندارد که مردم ایران هزینه سیاست‌های غلط دیگران را بپردازند.

سیاست‌های پزشکیان در رویکرد به مهاجرت هم‌زبانان ما به ایران فقط یک نمونه از ادعاهای نادرست و جایگزینی این ادعاها با حقیقت است. «هَین د هَس» ( Hein de Haas) در کتاب اخیر خود که به چندین زبان از جمله به زبان‌های انگلیسی، آلمانی و فرانسه ترجمه و منتشر شده، چنین ادعاهایی را با روش‌های پژوهش علمی به سنجش می‌گذارد.

Ad placeholder

قصه فقر به عنوان یکی از عوامل مهاجرت

هین د هس در «مهاجرت: ۲۲ افسانه محبوب» می‌نویسد یکی از متداول‌ترین افسانه‌هایی که در مورد مهاجرت نقل می‌شود این است که مهاجرت از جنوب به شمال جهان به دلیل فقر و توسعه‌نیافتگی جنوب اتفاق می‌افتد. در نتیجه اغلب استدلال می‌شود که اگر کشورهای صنعتی و مرفه جهان در کشورهای فقیر و توسعه‌نیافته سرمایه‌گذاری کنند، می‌توان از گستردگی مهاجرت کاست. این گروه اما این واقعیت را نادیده می‌گیرند که بیشتر مهاجرت‌ها نه از فقیرترین کشورها و نه از فقیرترین بخش‌های جمعیت صورت می‌گیرد. در واقع بر اساس دریافت‌های این پژوهشگر، توسعه و نوسازی در ابتدا منجر به مهاجرت بیشتر می‌شود. او به یافته‌‌‌های ویلبر زلینسکی، جغرافیدان فرهنگی آمریکایی و فرضیه «انتقال تحرک» او در سال ۱۹۷۱ اشاره می‌کند که بر آن اساس زمانی که کشورها شروع به گذار از جوامع روستایی – کشاورزی به جوامع شهری -صنعتی می‌کنند موجی از مهاجرت هم آغاز می‌شود. در ایران در سال‌های دهه ۱۳۵۰ درک نادرست از این پدیده به ستایش از زندگی روستایی، بیزاری از شهر و مظاهر تجدد، غرب‌ستیزی و سرانجام به انقلاب بهمن ۵۷ انجامید.

مهم‌ترین آموزه د هس این است که مهاجرت نه تنها ناشی از توسعه است بلکه به فرآیند توسعه جهانی کمک می‌کند. بر اساس یافته‌های او در رویکرد به مهاجرت، جز لفاظی، تفاوت چندانی بین احزاب محافظه‌‌کار و راست‌گرایان نمی‌توان یافت. تا جهان بوده، بشریت همواره در سفر و در مهاجرت از نقطه‌ای به نقطه دیگر بوده و جوامع بشری هم در حال تکامل و در حال توسعه بوده‌اند. اگر بتوان توسعه را متوقف کرد، مهاجرت را هم می‌توان مهار کرد.

د هَس به مطالعات هاتون و جفری ویلیامسون در مطالعه مهاجرت گسترده اروپا به آمریکای شمالی بین سال‌های ۱۸۵۰ و ۱۹۱۳ اشاره می‌کند که بر آن اساس ورود گسترده گروهی از کارگران جوان به بازار کار، افزایش درآمد و تغییر ساختاری نیروی کار از کشاورزی به سمت بخش شهری سبب مهاجرت گسترده اروپایی‌ها به آمریکای شمالی شد. بعدها کشورهای کمتر توسعه‌یافته اروپای شرقی و جنوبی از آن پیروی کردند.

به نظر د هَس این الگو در مورد مهاجرت در دوران معاصر نیز صدق می کند. همانطور که جوامع توسعه می‌یابند، مهاجرت هم گسترده‌تر می‌شود و این یک رابطه بلندمدت و ساختاری است. بر اساس مطالعات او، شوک‌های سیاسی و اقتصادی ممکن است به این روند شتاب دهد اما دلیل اصلی آن نیست. اگر این نظر صحت داشته باشد، می‌توان گفت مهم‌ترین عامل مهاجرت شهروندان افغانستانی به ایران هم آغاز روند گذار افغانستان از جامعه روستایی – کشاورزی به جامعه شهری -صنعتی‌ست.

د هَس می‌نویسد با بررسی داده‌های جهانی در فاصله بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۵ می‌توان دریافت که کشورهای توسعه یافته مهاجران بیشتری را جذب می‌کنند. در همان حال کشورهایی با درآمد متوسط ​​بالاترین سطح مهاجرت را دارند. بنابراین تصادفی نیست که کشورهای مهم مهاجرتی مانند مکزیک، مراکش، تونس، ترکیه، فیلیپین و اندونزی معمولاً کشورهایی با درآمد متوسط ​​هستند. بر اساس یافته‌‌های د هس تنها زمانی که کشورها به درآمد سرانه ملی بالاتر از حد متوسط دست می‌یابند مهاجرت کاهش می‌یابد. 

به همین ترتیب توسعه در کشورهای کم درآمد مهاجرت داخلی و بین المللی را تقویت می‌کند زیرا بهبود درآمد، توسعه زیرساخت‌ها و ارتقای سطح آموزش معمولاً توانایی‌ها و آرزوهای مردم برای مهاجرت را افزایش می‌دهد. بر اساس یافته‌های د هَس، آموزش و قرار گرفتن در معرض رسانه‌ها نیز معمولاً تغییرات فرهنگی را تسریع می‌کند و سبب می‌شود که افراد سبک زندگی خود را از روستایی به شهری تغییر دهند و به مهاجرت از شهرهای کوچک به بزرگ و از داخل به خارج از کشور متمایل شوند.

Ad placeholder

قصه انسداد مرزها

برخلاف آنچه که سیاستمداران راست‌گرا و اغلب عوام‌فریب ادعا می‌کنند، انسداد مرزها به سادگی بستن در منزل نیست. علاوه بر این به نظر د هَس اعمال محدودیت‌ها نسبت به مهاجران ممکن است پیامدهای نامطلوب در پی داشته باشد. برای مثال زمینه را برای قاچاق آدم و مال‌اندوزی سودجویان فراهم می‌آورد. علاوه بر این سبب ازدواج‌های صوری صرفاً برای دریافت مجوز اقامت می‌شود. هین د هَس یادآوری می‌کند که اتخاذ چنین سیاست‌هایی به مهاجرت «یا الان یا هرگز» می‌انجامد. برای مثال وقتی که جمهوری سورینام (در شمال آمریکای جنوبی) در سال ۱۹۷۵ از هلند مستقل شد، حدود ۴۰ درصد از جمعیت آن قبل از اجباری شدن ویزا، به هلند مهاجرت کردند. در نهایت این را هم نباید فراموش کرد که اعمال محدودیت‌ها باعث وقفه در گردش و سوق دادن مهاجران به اسکان دائمی در کشور میزبان می‌شود، چنانکه در سال‌های دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بسیاری از «کارگران مهمان» در آلمان ماندگار شدند. د هَس می‌نویسد قبل از سال ۱۹۹۱، بسیاری از مراکشی‌ها به عنوان کارگران فصلی و موقت به اسپانیا رفت و آمد می‌کردند، اما توافق‌نامه شینگن در سال ۱۹۹۱، سبب شد که این شهروندان به مهاجرت غیرقانونی روی بیاورند، در اسپانیا ماندگار شوند و خانواده‌های خود را هم به این کشور بیاورند. در نتیجه جمعیت مراکشی‌های مقیم اسپانیا ناگهان به ۷۰۰ هزار نفر جهش یافت.

د هَس می‌نویسد این واقعیت‌ها بدان معنا نیست که دولت‌ها نمی‌توانند یا نباید مهاجرت را کنترل کنند. بلکه نشان می‌دهد که سیاست‌های لیبرال در زمینه مهاجرت لزوماً منجر به مهاجرت انبوه نمی‌شود، بلکه اتخاذ سیاست‌های مهاجرتی نادرست است که اغلب نتیجه معکوس دارد. در مجموع می‌توان گفت هرچه ورود به یک کشور را محدودتر کنند، مهاجران تمایل بیشتری به ماندن دارند.

قصه نظارت بر مرزها

د هَس یادآوری می‌کند که توجه رسانه‌ها به پدیده مهاجرت، برای مثال حوادثی که برای قایق‌های مهاجران اتفاق می‌افتد و آن‌ها را به تیتر اول رسانه‌ها بدل می‌کند و همچنین ادعاهای مکرر سیاستمداران راست‌گرا سبب شده که عده‌ای گمان ببرند که سیاست‌های مهاجرتی لیبرال در کشورهای مهاجرپذیر شکست خورده است و مرزها خارج از کنترل هستند. به یک معنا تمرکز بر «بحران پناهجویی» این واقعیت را پنهان کرده است که اکثر سیاست‌های مهاجرتی کاملاً مؤثرند. د هَس می‌نویسد گروه بزرگی از مهاجران – بر اساس برآوردهای موجود حداقل ۹ نفر از ۱۰ نفر – به طور قانونی وارد اروپا می‌شوند. به این ترتیب، مهاجرت غیرقانونی یک پدیده نسبتاً محدود است. دوره‌های بحرانی مانند بحران پناهجویی در سال ۲۰۱۵ یا در سال‌های دهه ۱۹۹۰ در جریان درگیری‌های بالکان، استثناهایی بیش نیستند و معمولاً ادامه ندارند.

یکی از مهم‌ترین آموزه‌‌های پژوهش د هَس این است که در حال حاضر در جوامع توسعه‌یافته و در حال توسعه، انسان‌ها از نحوه توسعه ناراضی‌‌اند. در این میان برای سیاستمدارانی که نتوانسته‌اند توازن ایجاد کنند و مشکلات را از میان بردارند، بسیار وسوسه‌انگیز است که مهاجران را مقصر جلوه دهند. به یک معنا ایجاد وحشت از «آن دیگری» بهترین راه برای بسیج مردم پیرامون یک جریان سیاسی‌ست که در پی حفظ منافع یک گروه مشخص است و از روی عوامفریبی ادعا می‌کند برای هر مشکلی راه‌حلی هم در آستین دارد.

د هَس می‌نویسد مهاجرت جریانی نیست که بتوان آن را مانند یک شیر آب باز کرد یا بست. هدف سیاست‌های مهاجرتی مدرن، تأثیرگذاری بر انتخاب و زمان‌بندی مهاجرت است تا حجم مهاجرت. با این حال، اغلب اثرات سیاست‌های مهاجرتی به طور اغراق‌آمیزی بزرگ‌نمایی می‌شود، در حالی که مهاجرت و مهاجرپذیری بخشی از فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی‌ست. برای مثال، در اکثر کشورهای اروپایی، میزان مهاجرت به شدت با چرخه‌های تجاری مرتبط است. در دوره‌های رشد و شکوفایی اقتصادی، بازار به نیروی کار نیاز دارد، بنابراین مهاجرت تسهیل می‌شود. در دوره‌های ریاضت اقتصادی که نیاز به نیروی کار کاهش می‌یابد مهاجرت یک امر نامطلوب جلوه داده می‌شود و در چنین شرایطی معمولاً جناح‌هایی از سیاستمداران با کمک رسانه‌ها وانمود می‌کنند که مهاجرت پدیده‌ای غیرقابل کنترل است و به فقر و خشونت در کشورهای مبدأ ربط دارد.

Ad placeholder

قصه محدودیت مهاجرت

د هَس می‌نویسد برخلاف آنچه که سیاستمداران وانمود می‌کنند مهاجرت در جهان محدودتر نشده است. او به تحقیقی که در دانشگاه آکسفورد انجام داده اشاره می‌کند. در این پژوهش او و همکارانش ۶۵۰۰ قانون مهاجرت در ۴۵ کشور بین سال‌های ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۰ را بررسی کرده‌‌اند. د هَس و همکارانش به این نتیجه دست یافتند که سیاست‌های مهاجرتی برای اکثر گروه‌های مهاجر در دهه‌های گذشته در کشورها غربی آزادتر شده است. برای مثال در آلمان، در حدود ۶۱ درصد از قوانین محدود کننده مهاجرت تجدید نظر شده است. د هس می‌نویسد در این میان قوانین بازدارنده برای جلوگیری از ورود پناهجویان به مرزهای اتحادیه اروپا یک استثناء است. این پناهجویان تنها اقلیتی از طیف‌های متنوع مهاجران را تشکیل می‌دهند. بر همین اساس اگر به روندهای بلندمدت در پذیرش مهاجران دقت کنیم، اکثر گروه‌های مهاجر دیگر از جمله کارگران فنی و دانش‌آموختگان مهاجر به طور فزاینده‌ای مورد استقبال قرار گرفته‌اند.

د هس یادآوری می‌کند که تا همین ۲۰ سال پیش، سیاستمداران آلمانی و هلندی اغلب ادعا می‌کردند که کشورهایشان «کشورهای مهاجرپذیر» نیستند. امروزه معمولاً این ادعا را فقط سیاستمداران دست‌راستی طرح می‌کنند؛ این نیز نشان می‌دهد که مهاجرت علی‌رغم همه لفاظی‌های راستگرایان به طور فزاینده‌ای در کشورهای اروپایی پذیرفته شده است. علاوه بر این، د هس می‌نویسد که برخلاف آنچه که پنداشته می‌شود تغییرات اقلیمی و مسائلی مانند بیابان‌زایی از دلایل اصلی و عمده مهاجرت به شمار نمی‌آید. نگرانی‌ها در مورد مهاجرت ناشی از تغییرات آب و هوایی در چارچوب بحث‌های مربوط به گرمایش زمین مطرح می‌شود. د هس یادآوری می‌کند که بدون شک گرمایش زمین یکی از مبرم‌ترین مسائلی است که بشریت با آن مواجه است و عدم تمایل دولت‌ها و جامعه بین‌المللی برای رسیدگی موثر به آن هم باید مورد اعتراض و انتقاد قرار گیرد اما، با این حال، پیوند دادن این موضوع با مهاجرت‌های انبوه، یکی از افسانه‌پردازی‌های متداول است. دامنه این موضوع اما به قدری گسترده است که مجال دیگری می‌طلبد. فعلا به اشاره‌ای بسنده می‌کنیم و می‌گذریم.

در مجموع مهم‌ترین آموزه د هس این است که مهاجرت نه تنها ناشی از توسعه است بلکه به فرآیند توسعه جهانی کمک می‌کند. بر اساس یافته‌های او در رویکرد به مهاجرت، جز لفاظی، تفاوت چندانی بین احزاب محافظه‌‌کار و راست‌گرایان نمی‌توان یافت. خلاصه بگوییم: تا جهان بوده، بشریت همواره در سفر و در مهاجرت از نقطه‌ای به نقطه دیگر بوده و جوامع بشری هم در حال تکامل و در حال توسعه بوده‌اند. اگر بتوان توسعه را متوقف کرد، مهاجرت را هم می‌توان مهار کرد. بنابراین کسانی که مخالف مهاجرت‌اند، در عمل، مخالف توسعه‌اند.

یکی دیگر از مهم‌ترین آموزه‌‌های پژوهش د هَس این است که مهاجرت بخشی از ماهیت جوامع انسانی‌ست اما در حال حاضر در جوامع توسعه‌یافته و در حال توسعه، انسان‌ها از نحوه توسعه ناراضی‌‌اند. در این میان برای سیاستمدارانی که نتوانسته‌اند توازن ایجاد کنند و مشکلات را از میان بردارند، بسیار وسوسه‌انگیز است که مهاجران را مقصر جلوه دهند. به یک معنا ایجاد وحشت از «آن دیگری» بهترین راه برای بسیج مردم پیرامون یک جریان سیاسی‌ست که در پی حفظ منافع یک گروه مشخص است و از روی عوامفریبی ادعا می‌کند برای هر مشکلی راه‌حلی هم در آستین دارد.

تهیه کتاب: به انگلیسی/ به آلمانی/ به فرانسه