در ایران مسعود پزشکیان تا چند روز دیگر به عنوان رئیس دولت چهاردهم کار خود را آغاز می‌کند. او در زنجیره‌ای از رویدادهای عجیب به این سمت رسید که با سقوط هلی‌کوپتر ابراهیم رئیسی آغاز شد. پرونده دولت سه‌ساله سیزدهم با مرگ رئیسی بسته شد بی آنکه موضوع احیای برجام به جایی رسیده باشد. احیای برجام یکی از نقاط کلیدی سیاست خارجی جو بایدن در کارزار‌های انتخاباتی سال ۲۰۲۰ بود. نهایتاً اما سایه دیگر موضوع‌های اختلافی چنان سهمگین شد که پرونده احیای برجام در پاییز ۱۴۰۱ بسته شد.

جمهوری اسلامی پس از مرگ ابراهیم رئیسی، رخت نو بر تن دولتش کرده است. دولت انقلابی مورد حمایت علی خامنه‌ای جای خود را به دولتی داده است که رئیس‌اش مورد حمایت گروه اصلاح‌طلبان است. البته مسعود پزشکیان می‌گوید «حزبی» نیست و آمده تا دعواهای جناحی را خاتمه دهد.

https://www.radiozamaneh.com/827564

در آمریکا اما هنوز مشخص نیست که در ماه نوامبر چه خواهد شد. جو بایدن یکشنبه ۳۱ تیرماه/ ۲۱ ژوئیه از نامزدی برای انتخابات کناره گرفت. هنوز مشخص نیست که نامزد نهایی دموکرات‌ها کامالا هریس، معاون بایدن خواهد بود یا شخصی دیگر. حتی اگر کاخ سفید بار دیگر هم دموکرات بماند اینکه هریس یا یک هم‌حزبی دیگرش مدل سیاست خارجی بایدن را دست‌کم در قبال ایران به همان کیفیت پیشین ادامه بدهد، محل تردید است.

در سمت دیگر سیاست آمریکا اما ابهام به مراتب بیشتر است. دونالد ترامپ فعلاً بخت بالاتری برای پیروزی دارد و اگر دوباره به کاخ سفید راه بیابد، یکی از محورهای سیاست خارجی‌اش نحوه مقابله با پرونده ایران، روسیه و چین خواهد بود. او سیاستمداری غیرقابل پیش‌بینی با مدل تصمیم‌گیری نامتعارف است و چنین دولتی در ترکیب با ذهن شکاک علی خامنه‌ای یعنی پیچیدگی بیشتر در تعامل یا تقابل دو طرف.

دولت بلاتکلیف میان فرمایشات آقا و انتظارات مردم

سیاست خارجی جمهوری اسلامی از حوزه‌هایی است که سرشتش نه در دولت‌ها که در اتاق‌های دربسته بیت علی خامنه‌ای تعیین می‌شود. دولت‌ها مجریان این سیاست‌ها بوده‌اند و حتی در جزئیات نحوه اجرای سیاست هم باید منتظر تأیید دفتر خامنه‌ای باشند. دیدار با همتایان آمریکایی، مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم با آمریکا، تعداد و سطح این دیدارها، چینش افراد برای مذاکره، نحوه تعامل با اروپا، نحوه برخورد یا تعامل با همسایگان جنوب خلیج فارس، کیفیت رابطه با چین و روسیه و حتی نحوه حضور در دو حوزه ثانویه مانند آفریقا یا آمریکای جنوبی را باید با «آقا» هماهنگ کرد.

مسعود پزشکیان از همان روزی که در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرد گفت که می‌خواهد مجری خوب و صادق «فرمایشات آقا» و «سیاست‌های رهبری» باشد. او در جریان کارزار‌های انتخاباتی حتی وقتی که بحث به موضوع قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از حقوق ملت ایران» کشید و محمد جواد ظریف به عنوان مشاور سیاست خارجی‌اش از آن انتقاد کرد گفت که در هر صورت قانون را اجرا خواهد کرد و تابع خامنه‌ای است.

قانون اقدام راهبردی که در پاییز ۱۳۹۹ در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید، به باور محمد جواد ظریف و حسن روحانی به عنوان مهم‌ترین دلیل احیا نشدن برجام مطرح شده است. مجلس یازدهم که خامنه‌ای آن را مجلس انقلابی می‌نامید در این قانون دولت را مکلف کرد که اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را متوقف کند، نظارت‌های فراپادمانی آژانس لغو شود، دستگاه‌های پیشرفته غنی‌سازی به کار گرفته شوند و اگر مدیران جمهوری اسلامی در توسعه برنامه اتمی تعلل کنند مجرم شناخته می‌شوند.

مباحثه بر سر این قانون در روزهای تبلیغات انتخاباتی ۱۴۰۳ باز هم داغ شد. هنوز مشخص نیست که پزشکیان با این قانون و موانع مشابه در سیاست‌خارجی دولتش چه خواهد کرد. او وعده‌هایی برای مذاکره و سازش با غرب داده است ولی هم‌زمان می‌گوید تابع سیاست‌هایی است که در عمل راه را برای هرگونه تعامل و مذاکره می‌بندد و پشت آن علی خامنه‌ای ایستاده است.

علی خامنه‌ای یکشنبه ۳۰ تیرماه در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی لازم دید که برای محکم‌کاری هم که شده، بار دیگر نظرش را در مورد این قانون و رویه‌های فرادولتی که مانور سیاست‌ خارجی در دولت آینده را دشوار می‌کند، بیان کند.

او در تمجید از مجلس یازدهم گفت که یک اقدام خوب آن‌ها همین تصویب قانون اقدام راهبردی بوده است و هر اشکالی که به این قانون گرفته می‌شود، بی‌خود است:

یک نمونه از کارهای خوب، همین قانون اقدام راهبردی در مجلس قبل بود؛ این یکی از کارهای بسیار خوب [بود]. البته بعضی‌ها اعتراض کردند و عیب‌جویی کردند؛ مطلقاً این عیب‌جویی وارد نیست و کار بسیار درستی بود.

معماری دولت آینده ایران و همراهی و یا صف‌آرایی بازوهای رهبری با آن و البته نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا یک معادله با چندین مجهول خواهد بود. در ادامه فهرستی از این مجهول‌ها را مرور می‌کنیم:

Ad placeholder

برجام احیا خواهد شد؟

«تغییر دکترین هسته‌ای ایران» از تهدیدهایی است که ایران پس از خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ تا امروز در دو نوبت بیان کرده است. یک بار در زمستان ۱۳۹۸ و زمانی که ایران ساخت اورانیوم فلزی را کلید زد و زمزمه‌هایی در اروپا بلند شد که ممکن است سه کشور اروپایی به سمت فعال کردن مکانیسم ماشه بروند. در آن زمان وزارت خارجه دولت حسن روحانی نامه‌ای به سه کشور اروپایی نوشت و به روشنی هشدار داد که در صورت اجرای چنین تصمیمی ایران ممکن است در مورد ماندن یا نماندن در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان‌پی‌تی) تجدید‌نظر کند. این بیانی دیپلماتیک برای هشدار در مورد نظامی شدن برنامه هسته‌ای ایران بود.

یک بار دیگر و پس از واقعه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و تشدید تنش میان اسرائیل و ایران، یکی از سرداران سپاه و کمال خرازی از اعضای شورای راهبردی سیاست خارجی دفتر رهبر جمهوری اسلامی از امکان تغییر دکترین هسته‌ای ایران سخن گفتند. باز هم بیانی فنی و دیپلماتیک برای رساندن این پیام که اگر به ما سخت بگذرد به سمت تولید بمب اتمی هم می‌رویم.

ایران هم‌اکنون در حال غنی‌سازی اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد است، در حالی که اورانیوم با درجه تسلیحاتی تا حدود ۹۰ درصد غنی‌سازی می‌شود. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه کنونی آمریکا جمعه ۲۹ تیرماه/ ۱۹ ژوئیه هشدار داد که ایران تنها یک تا دو هفته تا ساخت مواد مورد نیاز برای به کار رفتن در نخستین بمب اتمی‌اش زمان نیاز دارد.

آن‌چیزی که بلینکن در نقد سیاست ترامپ برای خروج از برجام گفت، بیان یک مسئله غامض بر سر احیای برجام است. ایران از سال ۱۳۹۸ که تعهدات برجامی‌اش را در چند مرحله کنار گذاشت به اندازه‌ای برنامه هسته‌ایش را گسترش داده است که عملاً امکان فنی بازگشت به برجام از بین رفته است.

در کنار موانع فنی، مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی برای هر دولت دموکراتی در کاخ سفید به کابوس می‌ماند. درگیری غیرمستقیم و مستقیم ایران با اسرائيل پس از جنگ غزه، حملات متقابل به پایگاه‌های آمریکایی و نیروهای نیابتی سپاه قدس در سوریه و عراق، حملات حوثی‌ها به خطوط کشتیرانی در دریای سرخ، همکار نظامی ایران و روسیه در جنگ اوکراین، پیمان ابراهیم و معماری جدید سیاست آمریکا در خاورمیانه موانع اصلی هر توافق متوسط یا بزرگ میان واشنگتن و تهران است.

ایران و آمریکا از زمانی که دونالد ترامپ پای دستور اجرایی خروج از برجام را امضا کرد چنان در تقابل با یکدیگر قرار گرفته‌اند که دشوار بتوان یک «توافق موضوعی» مانند برجام را پله‌ای برای کاهش تنش قرار داد.

مانع دیگر موعد اعتبار قطع‌نامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است. این قطع‌نامه در حقیقت ضمانت حقوقی توافق اولیه برجام بود. دوره زمانی قطعنامه ۲۲۳۱ به عنوان ضامن اجرای برجام ۱۴ ماه دیگر به پایان می‌رسد و اگر تا آن زمان اعضای باقی‌مانده در این توافق به سمت فعال کردن مکانیسم ماشه نروند، قطعنامه‌های تحریمی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران پیش از ۲۲۳۱ ملغی می‌شوند.

همین موضوع اروپا و آمریکا را در موقعیت دشواری قرار داده است. از طرفی چشم‌انداز دستیابی به توافقی محدود یا گسترده با ایران وجود ندارد و از دیگر سو از دست رفتن ابزارهای فشار حقوقی مانند قطعنامه‌های تحریمی سازمان ملل، برخورد با برنامه هسته‌ای ایران را دشوارتر از پیش می‌کند.

به همین جهت و با معماهای بسیاری که در مورد ساختار تصمیم‌گیری و اجرای سیاست خارجی در دولت پزشکیان وجود دارد ممکن است در ماه‌های پیش رو نه تنها تنش‌ها کاسته نشود که طرف اروپایی به سمت فعال کردن مکانیسم ماشه برود.

Ad placeholder

اگر ترامپ بیاید چه می‌شود؟

ترامپ کسی است که فرمان کشتن قاسم سلیمانی را داده است. این مهم‌ترین مانع برای هر نوع توافق میان تهران و واشنگتن در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری است. سازش با کسی که سردار محبوب خامنه‌ای را کشته‌ است تا اکنون که غیرممکن به نظر می‌رسد. احتمال اینکه رهبر جمهوری اسلامی مصلحت نظام را به تصویر دست قطع شده سلیمانی با انگشتر اهدایی‌اش تاخت بزند چیزی در حد معجزه است. مگر آنکه یک خطر بسیار بزرگ در حد حمله نظامی گسترده به ایران در افق هویدا شده باشد.

مانع دیگر پیمان ابراهیم است. توافقی میان اسرائیل و کشورهای عربی که در مرکز سیاست خارجی دولت ترامپ برای خاورمیانه قرار داشت و حتی دولت بایدن هم به آن متعهد ماند. پیمان ابراهیم در حقیقت نسخه‌ اجرایی سیاست جدید آمریکا برای تغییر در نحوه بازیگردانی‌اش در خاورمیانه است. سیاستی دو حزبی که بر شکل دادن به یک محور نظامی-سیاسی و اقتصادی از ریاض و ابوظبی تا تل‌آویو تاکید دارد و در آن ایران و نیابتی‌هایش بیش از گذشته در انزوا و فشار قرار می‌گیرند.

ایران امید دارد که امتیازخواهی عربستان سعودی از آمریکا و جنگ غزه مانع گسترش این پیمان شود. عربستان سعودی در زمان اعلام پیمان ابراهیم در سال ۲۰۲۰ که روابط امارات و بحرین با اسرائیل را عادی‌سازی کرد گفته بود که به طرح ابتکاری ملک عبدالله در رابطه با اسرائیل متعهد است. بر اساس این طرح، پذیرش اسرائیل و برقراری روابط منوط به حل مسئله فلسطین شده است. بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷، تشکیل دولت فلسطینی در قدس شرقی و برگشتن آوارگان و اسکانشان در مناطق اشغالی خارج از مرزهای ۶۷ در مرکز طرح عربستان قرار دارد.

با وجود این، دو کشور در سال‌های گذشته به واسطه تهدید ایران، درب پشتی و امنیتی را به روی یکدیگر گشوده‌اند. اخبار بسیار زیادی در مورد سفر مقام‌های ارشد امنیتی و سیاسی دو کشور به ریاض و تل‌آویو منتشر شده است. این سفرها ماهیتی محرمانه دارند و در مورد جزئیاتش خبری منتشر نمی‌شود. عربستان و اسرائیل انجام این سفرها و برقراری خط ارتباطی امنیتی میان دو کشور را تأیید یا رد نمی‌کنند. با این حال آمدن ترامپ به کاخ سفید می‌تواند راه را برای انعقاد پیمان امنیتی استراتژیک با ریاض باز کند و آن‌گاه ایران خود را بازیگر مغبون خاورمیانه خواهد دید. این وضعیتی است که به احتمال بسیار زیاد به سمت تشدید تنش میان ایران و حوزه نفوذش با آمریکا و کشورهای عربی هم‌پیمان پیش خواهد رفت.

ایران و آمریکا به سمت توافق جدید حرکت می‌کنند؟

جاناتان پانیکوف، معاون سابق افسر اطلاعات ملی دولت ایالات متحده در امور خاورمیانه، دوشنبه ۱ مرداد/ ۲۲ ژوئیه به خبرگزاری رویترز گفت که یکی از چالش‌های رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا در سیاست خارجی «ناگزیر شدن برخورد با مسئله ایران» است. فارغ از آنکه چه کسی کلیددار کاخ سفید شود سه موضوع مهم در سیاست خارجی آمریکا نحوه تعامل با چین، جنگ اوکراین و سرنوشتش و نحوه برخورد با ایران در خاورمیانه خواهد بود.

ناگزیر بودن مواجهه با مسئله ایران الزاماً به معنای تشدید تنش نیست. وقتی مسئله‌ای به اولویت امنیتی در سیاست خارجی یک ابرقدرت تبدیل می‌شود معمولاً راه برای دو سیاست باز می‌شود. توافق یا درگیری. قاعدتاً انتخاب هر کدام از این دو مسیر به محاسبه هزینه و فایده انتخاب هر کدامشان بستگی دارد. جمهوری اسلامی در سال‌های پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق، سیاست منطقه‌ایش را به نحوی تغییر داده است که امکان تقابل مستقیم نظامی با خودش را برای غرب بسیار پرهزینه کند. بازوهای نیابتی جمهوری اسلامی و شعاع عملکردشان، انتخاب گزینه جنگ را برای سیاستمداران و استراتژیست‌های نظامی در واشنگتن دشوار می‌کند. گزینه فروپاشی و محاصره اقتصادی فلج‌کننده هم در سال‌های گذشته و به مدد افزایش سطح تنش میان آمریکا و چین کارایی خود را از دست داده است.

این‌ها نقاط امید رهبران سیاسی در جمهوری اسلامی است. البته آن‌ها می‌دانند که تکیه بر تقابل قدرت‌های بزرگ و زنده‌ماندن در شکاف‌های میان آن‌ها همواره این خطر را به همراه دارد که آن‌ها می‌توانند قربانی یک توافق بزرگ‌تر در دنیایی شوند که دوستی‌ها و دشمنی‌های ناپایداری دارد.

اما توافق میان ایران و آمریکا هم یک گزینه است که احتمال آن صفر نیست. در حقیقت هیچ گزینه‌ای در سیاست خارجی ناممکن نیست. این توافق هم از همان جمله است. ناموفق بودن مدل «توافق کوچک و تعمیم آن به دیگر اختلافات» که در قلب توافق برجام بود برای هر دو طرف روشن است. در چنین وضعیتی آزمودن دوباره این راه برای هر دو طرف دشوار می‌نماید. «توافق جامع» هم به زمینه‌هایی نیاز دارد که امکان آن فراهم نیست. مهم‌ترینش اینکه ایران ثمن معامله‌ای در دست ندارد که بتواند آن را به صورت مرحله‌ای روی میز بگذارد و هرگاه طرف مقابل بدعهدی کرد آن را از روی میز بردارد.

توافق جامع به معنای تغییر در دکترین امنیت ملی هر دو طرف است. اینکه آمریکا جایگاهش را از دشمن ردیف اول ایران و ایران جایگاهش را از محور شرارت در آمریکا به نقطه‌ای دیگر تغییر دهند به یک بده و بستان بزرگ نیاز دارد.

ایران، نیابتی‌ها، برنامه هسته‌ای و موشکی‌اش را به عنوان ثمن معامله در دست دارد و آمریکا هم ابزارهای تحریمی، بانکی و امنیتی در سراسر جهان. ثمن معامله ایران نقد است و روزی که واگذار شود دیگر نمی‌تواند آن را پس بگیرد. آمریکا اما ابزارهایی در اختیار دارد که هر وقت اراده کند کار می‌کند و هر وقت بخواهد به عقب بر می‌گردد. همین ناترازی در ماهیت موضوعات مورد معامله امکان توافق بزرگ میان دو کشور را تاکنون ناممکن کرده است.

به نظر می‌رسد موضوع ایران در ریاست‌جمهوری آینده آمریکا همچنان مسئله‌ای غامض باقی بماند. مسئله‌ای که مهم و حیاتی است ولی راه‌حلی بلندمدت برای آن وجود ندارد.