چه اتفاقی افتاده است؟
دولت چهاردهم به ریاست مسعود پزشکیان در حال شکلگیریست. بر اساس اعلام یکی از اعضای هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی صلاحیت وزیران پیشنهادی پزشکیان در شهریور سال جاری بررسی میشود و دولت او رسماً آغاز به کار میکند. اگر مبنا را بر این بگذاریم که دولت پزشکیان در امتداد دولت روحانی شکل میگیرد، این پرسش مطرح میشود که آیا سیاستهای نئولیبرالیستی و خصوصی سازیها گرهی از مشکلات بازمیکند؟ تئاتر ایران از رونق افتاده و با اینحال نمود اکثر بحرانهای اجتماعی را میتوان در عرصه تئاتر شناسایی کرد. هنرمندان شهرستانی تقریباً از همه امکانات لازم بیبهرهاند. آنها یا ناگزیرند به تهران مهاجرت کنند که در اینصورت با هزینههای کمرشکن زندگی درگیر میشوند و یا میبایست در شهرستان بمانند و قید تئاتر را بزنند. سیدمحمد بهشتی، رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی، و از شخصیتهای فرهنگی اصلاحطلب که انتظار میرود در دولت پزشکیان، دستکم در پشت صحنه، در عرصه سیاستگذاریهای کلان فرهنگی نقشآفرینی کند، تنوع تئاتر در ایران را به عنوان شاخص گذار از نامدنیت به مدنیت ارزیابی کرده است. او در این تحلیل تئاترهای غیررسمی را که هر روز در گوشه و کنار پایتخت، بدون مجوز و با امکانات اندک روی صحنه میرود لحاظ نکرده. آیا دولت پزشکیان میتواند حاکمیت خود را بر این گروه از هنرمندان اعمال کند؟ راهکار دولت روحانی خصوصیسازی تئاتر بود. خصوصیسازی تئاتر اما در دولت روحانی یک نوع تئاتر مرکزگرا، پرزرق و برق و گرانقیمت برای حلقه مخاطبان «برخوردار» را رقم زد که از تماشاگر امکان رهایی را دریغ میکرد. اگر دولت چهاردهم همان رویه دولت روحانی را در پیش بگیرد نمیتوان به شکوفایی تئاتر ایران امید داشت، اما دستکم با توجه به آگاهی شکلگرفته در بین هنرمندان معترض تئاتر میتوان مطمئن بود که نمایش تضاد طبقاتی به یکی از مضمونهای اصلی تئاتر غیررسمی ایران بدل شود. در این صورت، حتی اگر دولت موفق شود اعتراضات کارگری را خاموش کند، نمایش خشونت و سرکوبهای حاکمیت در خیابان به نمایش خشونت اقتصادی نظام نئولیبرالیستی اسلامی مورد نظر پزشکیان و یارانش به صحنههای تئاتر غیررسمی ایران راه پیدا خواهد کرد و این برای گذار از نامدنیت به مدنیت دستاورد اندکی نیست.
ابتدا بحران کرونا و سپس قیام ژینا، همراه با شدت و حدت سانسور در دولت رئیسی سبب شد که بسیاری از هنرمندان تئاتر جشنوارههای تئاتر در کشور را تحریم کنند. اگر تا پیش از آن، گروههای کوچک و بزرگ در برخی پلاتوها و یا زیرزمین خانهها برخی نمایشها را به طور خصوصی در حلقه سر بستهای از تماشاگران اجرا میکردند، بعد از قیام ژینا حاکمیت ارشاد اسلامی بر بخش وسیعی از تئاتر ایران از دست رفت: یک نوع تئاتر غیررسمی شکل گرفت و در بسیاری از پلاتوهای بزرگ یا کافهها، در فضای مجزایی، دور از چشم و یا در برخی سالنهای خصوصی در ساعتهای ویژه نمایشهایی بدون مجوز ارشاد اسلامی روی صحنه اجرا شد. معمولا تئاترهای غیررسمی در شبکههای اجتماعی تبلیغاتشان را انجام میدهند، نامی هم از محل اجرا و حتی گاه نام بازیگران و عوامل را نمیبرند و یا صرفاً به عنوان نام اثر، نویسنده و کارگردان بسنده میکنند. برخی هم به شکل خصوصی از علاقهمندان و آشنایانشان دعوت میکنند به دیدن نمایش بیایند. معمولاً یک تکاجرا دارند و یا هفتهای یک اجرا، برخی هم در روزهایی بهخصوص در طول هفته اجرا دارند. یک نمایشنامهنویس و بازیگر تئاتر زیرزمینی درباره مهمترین دلیل روی آوردن هرچه بیشتر گروههای تئاتری به تئاتر زیرزمینی و غیررسمی به زمانه گفته بود:
اعمالنظرها و نظارتها از شهریور ۱۴۰۱ شدت پیدا کرده. بدون شک اعمال شدید سانسور، کجسلیقهگیها و سختگیریهای بیش از حد مرکز هنرهای نمایشی برای دادن مجوز اجرای یک نمایش دلیل اصلی روی آوردن گروههای تئاتری به تئاتر بدونمجوز و غیررسمیست.
قصه گذار از نامدنیت
سیدمحمد بهشتی، رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی، و از شخصیتهای فرهنگی اصلاحطلب که انتظار میرود در دولت پزشکیان، دستکم در پشت صحنه، در عرصه سیاستگذاریهای کلان فرهنگی نقشآفرینی کند در گفتوگو با «آثاروما» (میدان هنر) گفته بود:
در چندین سال اخیر، در شهر تهران، روزانه شاهد به روی صحنه رفتن ۱۸۰ تئاتر هستیم. این در حالی است که در کل آلمان روزانه حداکثر ۱۲۰ نمایش اجرا میشود. اگر به نسبت میان تئاتر و رونق مدنیت توجه کنیم، متوجه میشویم که گذار از نامدنیت به مدنیت که در جامعه شهری ما در حال وقوع است، طوری گسترش یافته که سایهاش بر روی تئاتر افتاده است.
https://www.instagram.com/reel/C9IQmF-NynO/?igsh=MTZsaXQ5N3F4a3Bqcw%3D%3D
نگفته معلوم است که در آماری که سید محمد حسینی از نمایشهای روی صحنه ارائه میدهد، تئاتر غیررسمی که نقش غیرقابل انکاری در بهبود معیشت هنرمندان تئاتر و همینطور کافهدارها و صاحبان پلاتوها دارد لحاظ نشده است.
بر اساس گزارش خبرگزاری مهر تا ۱۵ تیر سال جاری نمایش گالیله به کارگردانی شهابالدین حسینپور در مجموعه تئاتر شهر با حدود ۲۰ هزار مخاطب و چهار میلیارد تومان فروش و با قیمت بلیت ۳۰۰ هزار تومانی پرمخاطبترین نمایش سال بوده است. در ردههای بعدی چند نمایش نه چندان مهم دیگر قرار دارند که بین ۱۰۰ میلیون تا ۲۶ میلیون تومان فروش داشتهاند. یک نمایش موفق در عرصه تئاتر زیرزمینی ممکن است کمتر از این فروش داشته باشد، اما اغلب این نمایشها با امکانات اندک و مبتنی بر یک یا حداکثر سه بازیگر روی صحنه میآیند و هزینه چندانی هم ندارند. علاوه بر جنبه اقتصادی، مسأله حاکمیتگریزی هنرمندان معترض تئاتر را هم باید در نظر گرفت. یکی از فعالان این عرصه در مقالهای درباره ضرورت تئاتر زیرزمینی نوشته بود:
با نظام حاکم مشکل داریم. منتقد نه، مخالفش هستیم. آن را نمیخواهیم. پس نمیتوانیم در حوزه نفوذ و سیطره آن کار کنیم. در نتیجه هرگونه خوانش، نظارت و ارزیابی حکومت بر آثارمان به منظور کسب اجازه و مجوز را برنمیتابیم. تا وقتی این حکومت باقیست شیوه ما نیز همین است. نیاز داریم راجع به موضوعاتی که حکومت حرف زدن از آنها را قدغن کرده، آشکارا و بی پروا سخن بگوییم. پس هر چه حکومت را به هراس می اندازد و آن را عصبانی و ناراحت میکند حیطه کار ما خواهد بود. باید تئاتر کار کنیم. این کمترین حق ما است که تحت ظلم و سرکوب تئاتر کار کنیم. پس ما آن تئاتری را کار خواهیم کرد که بدان ایمان و باور داریم. تئاتری که مورد تأیید ما است زیرزمینیست و همچون خاری در چشم حکومت خواهد بود. و ما همین را میخواهیم. ما از حقمان نخواهیم گذشت.
این منطق را میتوان مدنیترین شکل مبارزه در نظر گرفت. بنابراین برخلاف تصور اصلاحطلبان شاخص گذار از نامدنیت به مدنیت فقط رونق صحنههای رسمی نیست.
خصوصیسازیها و مسأله اعمال حاکمیت بر هنرمندان
آیا دولت پزشکیان میتواند حاکمیت خود را بر این گروه از هنرمندان اعمال کند؟ راهکار دولت روحانی خصوصیسازی تئاتر بود. اگر بپذیریم که دولت پزشکیان در امتداد دولت روحانی شکل میگیرد، این پرسش مطرح میشود که آیا واقعاً علاج کار در خصوصیسازیست؟
بیش و کم همزمان با توافق هستهای در سال ۱۳۹۴، تماشاخانههای خصوصی در ایران با نمایشهای پرزرق و برق و با به کارگیری هنرمندان شناخته شده سینما رونق گرفتند. یکی از گرانقیمتترین نمایشها، «عاشقانههای ناآرام» به کارگردانی مریم جلالیان و با حضور بازیگران شناختهشده سینما، کسانی مانند محمدرضا فروتن، فریبرز عرب نیا، نیکی کریمی و یکتا ناصر، پانتهآ بهرام و سیامک صفری روی صحنه رفت. بلیت این نمایش در آن زمان ۴۰ تا ۱۰۰ هزار تومان (معادل ۶۰۰ هزار تومان تا دو میلیون و ۱۰۰ هزار تومان امروز) قیمت داشت. کیفیت پایین این نمایش و گران بودن بلیت آن به یک بحث قدیمی دامن زد: آیا تئاتر باید خصوصی شود؟ کانون کارگردانان خانه تئاتر در بیانیهای به اجرای این نمایش اعتراض کرده بود. در بخشهایی از این بیانیه آمده بود:
مدیریت ناکارآمد، غیر کارشناسانه و گمراهکننده فرهنگی در حوزه تئاتر و غفلت چند ساله خانهی تئاتر در تعریف و ایجاد جایگاه واقعی هنر تئاتر و ضرورتهای واقعی آن فاجعهای را رقم زد که نام آن «عاشقانههای ناآرام است.
در بیانیه کانون کارگردانان تئاتر آمده بود که اجرای این نمایش به «بازشدن پای افرادی به تئاتر» منجر شده که «جز پول و سرمایه هیچ چیز دیگری ندارند.»
بعید است که دولت چهاردهم بتواند با تئاتر خصوصی و زیر سقف سانسور، هنرمندان معترض را با خود همراه کند. اگر بخواهیم با منطق سید محمد بهشتی صحبت کنیم: گذار از نامدنیت به مدنیت در جامعه شهری ما به گونهایست که سانسور و تبعیض و سلطه پول را دیگر نمیتواند تحمل کند.
گستره و عمق تبعیض
بیشترین افزایش اعتبار دستگاههای اصلی بخش فرهنگ و هنر، مربوط به وزارت ارشاد اسلامی است که بهدلیل افزایش برآورد اعتبارات اختصاصی در سال ۱۴۰۳ حدود ۲۶۶ درصد نسبت به مصوب سال ۱۴۰۲، در مجموع رشد اعتبارات داشت. بودجه معاونت هنری ارشاد اسلامی هم سه برابر افزایش یافت و قرار بود که بودجه ویژهای برای تئاتر در نظر گرفته شود که دولت رئیسی مستعجل شد.
تنها منفذی که برای هنرمندان تئاتر در شهرستانها به ویژه در مناطق محروم مانند کردستان وجود دارد، حضور در جشنوارههای منطقهایست که در دولت رئیسی به دلیل جابجایی اولویتها، این جشنوارهها به سبب کمبود بودجه در محاق و در خطر توقف قرار گرفت و سرانجام با دخالت وزیر ارشاد یک میلیارد تومان به انجمنهای نمایشی سراسر کشور تعلق گرفت و جشنوارههای منطقهای در چهار استان در حلقههایی از هنرمندان خودی برگزار شد.
اولویتهای دولت پزشکیان در زمینه تئاتر شهرستانها، به ویژه در مناطقی مانند کردستان، آذربایجان شرقی، و سیستان و بلوچستان و هرمزگان که از کمترین سهم از بودجه فرهنگی برخوردارند هنوز مشخص نیست. با اینحال به اعتبار عملکرد دولت روحانی میتوان از هماکنون گفت اگر مبنا بر خصوصیسازی تئاتر و درآمدزایی هرچه بیشتر از تماشاخانههای خصوصی باشد، دست هنرمندان شهرستانی همچنان خالی میماند. یک هنرمند تئاتر در کرمانشاه به زمانه میگوید:
بودجهای که برای تئاتر در شهرستانها در نظر گرفته میشد آنقدر اندک بود که در نهایت به هنرمندان تئاتر چیزی نمیرسید. بیشتر آن هم صرف هزینههای خودشان میشود. اگر گروهی بتواند به جشنوارهای راه پیدا کند کمکهزینهای میگیرد که به هیچ عنوان کفاف هزینههای ماهها تلاش آن گروه را نمیدهد. به همین دلیل معمولا برخی کارگردانها از دانشجویان و بازیگران غیرحرفهای استفاده میکنند یا نمایشنامههایی را انتخاب میکنند که تک پرسناژ یا نهایتا دو تا سه پرسناژ داشته باشند. برای هزینههای دکور و لباس و… هم معمولا به شکل دوستانه و همدلانه همهچیز را جور میکنند. برخی مجبورند با تکیه بر روابطشان و ساختن کارهای سفارشی در جشنوارههای حکومتی حداقلهای زندگی را تامین کنند.
هنرمندان تئاتر در شهرستانها عملاً هیچ درآمدی ندارند. برخی ناگزیر به تهران مراجعه میکنند و برخی هم در شهرستان به خرج خانواده زندگی میکنند. آنها که به تهران مهاجرت میکنند برای تأمین هزینه مسکن و سایر هزینههای کمرشکن زندگی گاهی مجبورند به کارگری تن دهند. برخی هم سرخورده و منزوی میشوند.
عباس عبدی تحلیلگر نزدیک به اصلاحطلبان در انتقاد از نهادهای سربار فرهنگی در «اعتماد» نوشته بود:
اصولا کار فرهنگی موثر و مفید نیازی به پول و بودجه ندارد، برعکس درآمدزا هم هست. هنگامی که درکی از امر فرهنگی نباشد، گمان میکنند که باید پول بگیرند تا مثلا کار فرهنگی کنند. روشن است که افراد ضعیف و ناتوان در حوزه فرهنگ، دنبال این روش پول درآوردن هستند.
روی سخن عبدی در آن زمان با صداوسیمای جمهوری اسلامی، مطبوعات و رسانههای ریز و درشت نزدیک به دولت وقت بود. با اینحال به سادگی میتوان با چرخش سیاستها در دولت پزشکیان این منطق را علیه هنرمندان شهرستانی و گروههای تحت تبعیض به کار گرفت. از اینجا تا تئاترهای پرزرق و برق پولساز سطحی در قالب نمایشهای موزیکال، کمدی یا درامهای سطحی برای حلقهای از مخاطبان پولدار تهراننشین راه چندان درازی باقی نمیماند. علاوه بر این، چنین سیاستهایی، تبعیض در توزیع امکانات را ژرفتر نیز میکند. فاطمه معتمدآریا، بازیگر باسابقهی تئاتر و تلویزیون در سال ۹۴ در انتقاد از خصوصیسازی تئاتر در دولت روحانی گفته بود:
یک جور اختلاف طبقاتی در تئاتر ایران به وجود آمده است. مثل فرق بین کسی که مازراتی سوار میشود و کسی که موتور هم نمیتواند بخرد. امکانات بعضی از سالنها زیر صفر هستند و یک سری سالنها نزدیک به استاندارد هستند[…] کما اینکه چندی پیش در بیانیه اهالی تئاتر آمده بود که این تغییرات اقتصادی دارد آرامآرام بخشی از تئاتر را حذف میکند. این مسأله بر مشکلات مجوز و باقی معضلات اضافه شده است.
این نوع تئاتر مرکزگرا، پرزرق و برق و گرانقیمت برای حلقه مخاطبان «برخوردار» از تماشاگر امکان رهایی را دریغ میکند. آیا امکان دارد در آینده نه چندان دور روی صحنه تئاترهای غیررسمی و آلترناتیو در زیر زمین این موضوع، یعنی ساز و کار سیاستهای نئولیبرالیستی و تأثیر آن بر تماشاگر به بحث گذاشته شود؟
اگر در دولت چهاردهم نمیتوان به شکوفایی تئاتر ایران امید داشت، اما دستکم با توجه به آگاهی شکلگرفته در بین هنرمندان معترض تئاتر میتوان مطمئن بود که نمایش تضاد طبقاتی به یکی از مضمونهای اصلی تئاتر غیررسمی ایران بدل شود. در این صورت، حتی اگر دولت موفق شود اعتراضات کارگری را خاموش کند، نمایش خشونت و سرکوبهای حاکمیت در خیابان به نمایش خشونت اقتصادی نظام نئولیبرالیستی اسلامی مورد نظر پزشکیان و یارانش به صحنههای تئاتر غیررسمی ایران راه پیدا خواهد کرد و این برای گذار از نامدنیت به مدنیت دستاورد اندکی نیست.