ابتدا: میگوید آن کس که میخندد هنوز خبر را نشنیده است. البته خبر پیشرفتن ایران به سوی یک دوره طولانی خشکسالی را بسیاری از آنها که باید بشنوند، شنیدهاند. اصل خبر را ابتدا رسانههای معتبر بینالمللی حدود یک ماه پیش به نقل از ناسا اعلام کردند. این خبر اگر چه بازتاب چندانی در رسانههای داخلی نیافت (فقط خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران، ایرن، تفصیل خبر را منتشر کرد)؛ اما رسانههای فارسی زبان خارج کشور مثل سایت رادیو زمانه، بیبی سی فارسی و… این خبر را منعکس کرده و بعضاً گفتوگوهایی هم با کارشناسان در این باره منتشر کردند.
ماجرا این است که بخش تحقیقات اقلیمی ناسا بر اساس نتایج یک تحقیق چند ساله برای مدلسازی دورههای اقلیمی پیش بینی کرده است که در سه تا چهار دهه پیشِ رو، کره زمین با یک نوع تغییر نظام بارش مواجه شده است: از بارش در مناطق خشک کاسته شده و به بارش در مناطق مرطوب افزوده شده. بر این مبنا، مناطق خشک کنونی خشکتر میشوند، بیابانها پیشتر میروند و مناطق استوایی پربارش تر خواهند شد. این تغییر در برخی مناطق شدیدتر و اثرگذارتر خواهد بود. ایران کشوری است که در این گزارش دو بار به نام آن به عنوان یکی از کشورهایی که در پیشانی این قهقرای مرگبار اقلیمی قرار دارد، اشاره شده است.
در خیلی سالهای پیش رو، میزان بارش ایران کمتر از نصف میانگین خواهد بود، بیابانها در ایران بسیار گسترش خواهند یافت. غالب زیستگاههای ایران وارد یک دگردیسی پسرونده خواهند شد. یعنی جنگلها درختزار میشوند، درختزاران بوتهزار میشوند، بوتهزارها بیابان میشوند و بیابانها به عدم زادآوری مطلق نزدیک خواهند شد.
پس این دیگر فقط یک نگرانی نیست، یک اطلاع مسلم علمی است: در خیلی سالهای پیش رو، میزان بارش ایران کمتر از نصف میانگین خواهد بود، بیابانها در ایران بسیار گسترش خواهند یافت. غالب زیستگاههای ایران وارد یک دگردیسی پسرونده خواهند شد. یعنی جنگلها درختزار میشوند، درختزاران بوتهزار میشوند، بوتهزارها بیابان میشوند و بیابانها به عدم زادآوری مطلق نزدیک خواهند شد. هم اکنون حدود بیست درصد مساحت ایران بیابان مطلق است. یعنی زادآوری زیستی آن در حداقل ممکن است. نیمی از مساحت ایران بیابان است. دو سوم مساحت ایران در شمار مناطق خشک و نیمه خشک قرار میگیرد. گزارش ناسا تاکید میکند که بعید نیست بین سی تا چهل سال آینده بخشهای وسیعی از ایران به بیابان مطلق تبدیل شده و یا غالب مناطق نیمه خشک کنونی نیز بیابان خواهند شد. ما خشکتر، بیبرگ و بارتر، سترونتر و بسیار فقیرتر خواهیم شد.
این خبر مهم را بعید است کارشناسان یا دستاندرکاران ذیربط نشنیده باشند. اگرچه در غوغای انتخابات کاملاً مورد بیتوجهی رسانههای پرشمارگان داخلی قرار گرفت. اگر هنوز کسانی هستند که فارغالبال به آینده ایران فکر میکنند، به واقع بدین خاطر است که یا این خبر را نشنیدهاند یا نمیدانند خشکتر شدن و بیابانتر شدن ایران یعنی چه.
بعد: چه کار میشود کرد؟ در وهله نخست باید حاکمیت و مردم متوجه اهمیت موضوع بشوند. حتی یک ثانیه زمان را نباید از دست داد. فرض کنید ما اطلاع قطعی داریم سال آینده در روز و ساعت خاصی قرار است زلزله بزرگی در تهران رخ دهد. چه کار میکنیم؟ هم اکنون باید مردم همان قدر نسبت به خبر پیشگفته ملتهب و حساس باشند. لازم است یک نهاد ویژه، تحت نظر بلندپایهترین مقام اجرایی دولت و با مشارکت تمامی دستگاههای ذیربط، کار راهبری نظام اجرایی کشور را برای آمادگی در برابر وقوع این پدیده به عهده گیرد. تمامی سیاستهای مدیریت محیطی در ایران باید تغییر کنند.
کنترل جمعیت باید بسیار سختگیرانه و با الگوی تک فرزندی اجرا شود. کشاورزی و دامداری در ایران باید تغییر کند. مدیریت سکونتگاهها باید بر مبنای یک وضعیت خشکسالی طولانی تطبیق یابد. الگوی مصرف باید در ایران منطبق با توان اکولوژیک کشور از نو تعریف شود.
نظام مدیریت آب کشور باید دگرگون شود. کنترل جمعیت باید بسیار سختگیرانه و با الگوی تک فرزندی اجرا شود. کشاورزی و دامداری در ایران باید تغییر کند. مدیریت سکونتگاهها باید بر مبنای یک وضعیت خشکسالی طولانی تطبیق یابد. الگوی مصرف باید در ایران منطبق با توان اکولوژیک کشور از نو تعریف شود. شاید ناچار شویم به نفع برخی زیستگاهها از حفاظت برخی از آنها چشم بپوشیم، تا بتوانیم تعداد بیشتری از گونههای زیستی کشور را نجات دهیم. فراموش نباید کرد که ما داریم به سمت یکی از مهیبترین و طولانیترین دورههای قحطی در ایران پیش میرویم و از این نظر باید که کل سیاستهای اقتصادی کشور از نو تدوین شود؛ و اینها فقط بخشی از کارهایی است که باید انجام شود.
سرانجام: حالا که هنوز فرصت هست، چقدر ممکن است که حاکمیت و مردم ایران مسئولانهتر و مؤثرتر و سریعتر به آمادهسازی کشور در برابر پدیده مهیب خشکسالی بپردازند؟ فراموش نکنیم که ما درباره یک خشکسالی معمولی حرف نمیزنیم. دو یا سه سال کمبود بارش هماکنون نیز بسیاری از چشماندازهای طبیعی کشور را به مرز ویرانی میکشاند. مثل آنچه که در نیمه دهه هفتاد در استانهایی مثل فارس،کرمان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان شاهد آن بودیم. اما این یک خشکسالی دو-سه ساله نیست. چند دهه ممکن است طول بکشد. از پس آن، بسیاری از چشم اندازهای ایران دیگر آن نخواهند بود که در طول تاریخ بودهاند. واقعاً چه کار باید کرد تا حاکمیت، نخبگان، روشنفکران، اقشار مرجع و همچنین توده مردم نسبت به اهمیت این موضوع واقف باشند؟ جایی هیولایی منتظر ایستاده تا ما را فرو ببلعد. قدم زنان و آوازخوان داریم به سمت این هیولا پیش میرویم. چه کار باید کرد تا همگان متوجه وضعیت مرگباری باشند که در پیش است؟
با سلام
این روند خشکسالی فزاینده از زمان ورود آریایی ها به فلات ایران شروع شده و با افزایش جمعیت در فلات بسته ایران تشدید شده است. مهمترین عامل تخریب هم فعالیت طبیعی بشر در سرزمین وسیعی است که هیچگونه راه آبی خروجی به دریای ازاد ندارد تا الاینده های جامد و مایع را از این سرزمین بسته بشوید و به اصطلاح زیست بوم ها را نو و احیاء کند. از نظر زمین شناسی این سرزمین وسیع و مثلثی شکل که بین دو رشته کوه الیرز و زاکرس قرار گرفته و بین این دو کوه هم محصور است به گونه ایست که هیچ رودخانه ای از ان جاری نمیشود که نهایتا به حلیج فارس یا در یای عمان برسد و تمام رودهای جاری به سوی دامنه های جنوبی البرز و یا دامنه های شمالی زاگرس یا به “دریاچه ی” بسته مازندران مازندران میریزند و یا در گودالهایی مثل دریاچه ارومیه و بختگان و قم و هامون و غیره مسددود و محدود میشوند. نتیجه این تکرار و تداوم چرخه اب در طبیعت بسته فلات ایران این بوده و هست که نمک وارده به محیط زیست تدریجا در همین گودالهای درون فلات انباشته شود و با پرشدن دریاچه ها و ابگیر ها نمک باقی مانده توسط باد به زمین های اطراف پراکنده شود. این نمک فزاینده حاصل مستقیم فعالیت بشر در فلات ایران است چه هرنفر به طور متوسط روزانه بین ۳ الی ۵ گرم نمک طعام مصرف و همین مقدار نمک را بی کم و کاست به محیط زیست بر میگرداند. اگر جمعیت فلات مرکزی ایران را (منطقه بین دو کوه البرز و زاگرس) که شامل افغانستان هم میشود در حدود ۶۰میلیون بیانگاریم این افراد جمعاْ به طور روزانه بین ۱۸۰ الی ۳۶۰ تن نمک به محیط بسته فلات وارد کرده و میکنند. نمک وارده به محیط زیست بدون کم و کاست باقی میماند تا در فصول خشک سال که آبگیرها و دریاچه ها تبخیر میشوند توسط باد های موسمی به زمینهای اطرف پراکنده شوند که نتیجه ان کاهش پوشش گیاهی و کم شدن تدریجی بارندگی در منطقه است. بنابراین گرچه ممکن است مطالعات سازمان ناسا ریشه در واقعیت هم داشته باشد اما روند تخریب زیست محیطی فلات ایران به چند هزار سال پیش برمیگردد که اریایی ها برای استفاه از چراگاهها و سرسبزی های این منطقه به ان کوچ کردند. مسلما در ان زمان هیچکس به دنبال نفت و معادن اورانیوم و مس منطقه نبود!
اما چه میشود کرد تا سرزمین اباء و اجدادی مان را از این روند نخریب نچات دهیم یا حداقل انرا در همین مرحله نگداریم و اجازه ندهیم تا روند تخریب فلات ایران از انچه که هست فراتر رود!؟ ممکن است قبل از اینکه این سوال را جواب دهیم سوال دیگری هم به ذهن برسد و ان اینکه مگر میشود چنین کاری را انجام داد. خوشبحتانه جواب سوال دوم اری است و با این حساب میتوان انتظار داشت تا با اجرای یک سری برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت روند خشکسالی را در فلات ایران به تدریج کند و حتی متوقف و یا دگرگون کرد. در وحله نخست بایستی تمام گودالها و نمکزارهای منطقه که اکثراْ هم نزدیک ابادی ها هستند شناسایی و انها را مدیریت کرد. دریاچه ارومیه؛ دریاچه خشک شده قم : و به خصوص کویر نمک در جنوب غربی خراسان فقط چند نمونه از این گودالهای پایانی نمک وارده به محیط زیست هستند که میتوان انهارا با مدیریت صحیج دوباره به صورت دریاچه های آب شور و محل حبس و تراکم نمک دراورد. با ایجاد گوالهایی در گودترین نقطه کویر نمک خراسان میتوان نمک پخش شده در محیط وسیع منطقه را دوباره در یک گودال متمرکز و زمینهای اطراف را نمک زدایی کرد. در بلند مدت هم بایستی یک لوله فاضلاب سراسری از آذربایجان به سمت و سوی چاه بهار ایجاد کرد تا فاضلاب همه کشور را به سوی دریای ازاد ببرد. ظاهراْ شیب زمینهای فلات ایران از جنوب غرب به سمت شمال شرق است اما در این میان دره هایی هم هستند که میتوان از مسیر انها مسیر لوله فاضلاب ملی را به سوی دریای ازاد هدایت کرد.. مسلما این پروژه فاضلابسراسری نقش مهمی در نمک زدایی و احیاء فلات ایران دارد و بایستی به جای پروزه ارتباط خلیج فارس و دریای مازندران به ان فکر کرد. پروژه ابراه بین دو دریا به دلیل اختلاف ارتفاع و موانع مرتفع تر بین دو اب غیر قابل اجراست اما پروژه فاضلاب سراسری امکا نپذیر است و نتیجه کار هم سرسبزی فزاینده و پایدار فلات ایران خواهد بود اما از طریقی دیگر.
امید است دوستان و متخصصین محیط زیست با بررسی این مقوله در راههای احیاء اساسی محیط زیست فلات ایران همدلی و همکاری کنند.
دکتر ابراهیمیان ۲۰تیرماه ۱۳۹۲
Doctor Abrahamian / 11 July 2013
باسلام.لطفأ بفرماییدکه ما شهروندان معمولی چه حرکت کمک کننده یی میتوانیم انجام دهیم؟ اینجانب آماده هرگونه خدمت به طبیعتم.
سپاس
لیلاسروری / 12 July 2013
جناب دکتر ابراهیمیان
گذشت آنزمانی که فاضلابها را مستقیما وارد طبیعت می کردند الان دیگر بحث تصفیه و احیاء فاضلابها و اجرای آنها است. اگر بخواهیم جلوی فاجعه را بگیریم یا حداقل آنرا کاهش دهیم منطقی است که مدیریت آبخیز های خودمان را بهینه سازیم و از احداث اینهمه سدهای بیهوده که با زدن هر یک از آنها رگ حیات منطقه وسیعی از طبیعت قطع شده و تبدیل به شوره زار و بیابان می شوند جلوگیری کنیم علت بیشتر خشکسالی ها دستکاری عمدی ما در طبیعت است بگذاریم طبیعت خود زندگی کند و ما را هم در آن زندگی کنیم نه اینکه طبیعت را به میل خود مدیریت کنیم و اینگونه به ماتم بنشینیم
حبیب / 12 July 2013
با سلام وتشکر از جناب ابراهیمیان
راهکار ایشان وهمچنین تاریخچه این منطقه جالب بود البته ورود این حجم نمک به ابهای بین المللی چه اتفاقی رامیتواند خصوصا در اقیانوس هند ایجاد کند حتما باید بررسی شود اما در خصوص طرح ابراهه داخلی من هم همعقیده هستم ولی طرحی مانند انچه در شهر دبی اجرا شده یعنی اوردن اب خلیچ فارس به داخل بافت شهر وایجاد شرایطی مانند وجود رودخانه در شهر دبی میتواند در اشلی بزرگتر ودر چند منطقه ایجاد شود وکمکی به شسته شدن نمک حاصل از پساب شهری کند وهم رطوبت منطقه را بالا ببرد من در منطقه جاز موریان وامتداد آن از استان کرمان تا سیستان وبلوچستان منطقه ابرفتی را دیدم اگر بتوان بخشی از اب دریای عمان را به آن وصل کرد اولا همان گودال های جمع اوردی نمک به وجود میاید ثانیا به دلیل بادهای موسمی با بالا رفتن رطوبت منطقه هم از حرکت شنهای روان میتوان جلوگیری کرد هم تا خراسان جنوبی رطوبت را می توان رساند که به دلیل سردتر شدن دما در خراسان شاید بارندگی نیز به وجود بیاید امیدوارم این مسئله جدی گرفته شود ودولت جدید نیز پیگیر ان باشد
رامین مرزآبادی / 12 July 2013
جناب حبیب
خیلی ممنون از توجه شما به ریزه کاریهای مطلب. بنده در هیچ جای نوشته نگفتم که فاضلاب را به صورت “ناپرورده” یا خام به دریا هدایت کنیم. مسلما وقتی یک فاضلاب سراسری احداث شود به این معنااست که در طول مسیر هر شهری هم دارای یک تصفیه خانه است و ابهای نمکین و یا پساب نمکین شهر یا ابادی را به این لوله منتقل میکند نه فاضلاب ناپرورده را! البته اگر در این مسیر سرمایه گذاری شود انوقت هر شهری که لوله پساب خودرا به ان متصل میکند مبلعی هم به عنوان حق استفده به شرکت یا دولت مرکزی پرداخت میکند تا هم بتوان سیستم را نگهداری کرد و هم بهبود بخشید. از نظر تولید کار هم که نیازی به گفتگو نیست.
این مدلی که اکنون در ایران برقرار است ممکن است از چاه های قدیمی کمی بهداشتی تر باشد اما بازهم مشکل اصلی یعنی نمک وارده به محیط زیست بر جا و باقی است. تازه اگر به این نتیجه برسیم که فاضلاب سراسری یک نیاز اصلی و مبرم است بازهم ان پسابی که از شهری یا ابادیی حاصل میشود می بایستی قبل از ورود به شبکه سراسری فاضلاب نمک زدایی شود تا بتوان به گفته دوست عزیزمان اقای مرزابادی از افزایش نمک در اقیانوس ها و به خصوص محور خلیج فارس- دریای عمان- اقیانوس هند جلوگیری کرد.
نکته دیگر اینکه انچه که امروز به عنوان بهترین سامانه های فاضلاب در دنیا وجود دارد بازهم در این زمینه ناقص است و روزی خواهد رسید که بشریت متوجه اشتباه خود در این زمینه خواهد شد و ان روزی است نه جندان دور اما به عمر ما قد نمیدهد. روزی خواهد امد که اقیانوس ها خالی از ماهی و ابزیان دیگر شوند و انهم به دلیل ورود بی رویه نمک و دیگر الاینده های جامد و مایع که شهرهای بزرگ دنیا سرش را در اقیانوس گذاشته اند و میلیون ها تن نمک و الاینده دیگر را به نام فاضلاب تصفیه شده به ان وارد میکنند. این یک واقعیت است که قسمت اعظم زندگی و حیات در اقیانوس ها در اطراف خشکی ها یعنی قاره ها متمرکز هستند و همین مواد الاینده و سمی تا کنون آبزیان بسیاری همچون مرجانها را نابود کرده اند و زنگ خطر تاکنون به صدا درامده است اما کو گوش شنوا؟
لطف کنید نگاهی دیگر به سایت ناقص بنده بیندازید تا جنبه های دیگر قضیه هم روشنتر شوند. (www.biocourse.com)
در جواب سرکار خانم سروری هم باید عرض کنم یکی از راهکهارهای بسیار ساده برای جلوگیری از افزایش نمک در محیط زیست قطع کامل نمک از سفره و میز غذاست. بنده الان چند سال است که حتی یک کریستال نمک به غدای روزانه ام اضافه نکرده ام و در نتیجه نمکی هم نخریده ام. ابتدا غذا ها بی نمک و بی مزه بودند اما چند هفته که گذشت هم بنده و هم همه اهل خانواده متوجه طعم شوری زاید غذاها شدیم. نان سنگک و ابگوشت کله پاچه برای ما انقدر شور هستند که تاب خورد انها را نداریم. حلاصه اینکه مقدار نمک موجود در غذا های روزمره بیش از نیاز روزانه بدن است و مثلا در طالبی و هندوانه شیرین و کرفس و گندم و دیگر غذاها انقدر نمک زیاد است که نیازی به اضافه کردن نمک به غدانیست. شما میتوانید این پیام را به دوستان و اشنایان برسانید وانها هم به همین منوال تا سرانجام میزان استخراج نمک از زیر زمین را به صفر برسانیم. روزی خواهد امد که به نانوای سر کوچه مان بگوییم نانها خیلی شور هستند نمک را کم کنید! حتما شما هم قبل از پخت برنج روی ان نمک میریزید و می خیسانید و بعد هم اب نمک را در لوله فاضلاب میریزید به خیال اینکه نمکی که از دیدرس ما دور میشود در صبیعت هم ناپدید میشود. اما تمام این نمک ها (چه از طریق دورریز و چه از طریق تعریق و تعرق بدن) در محیط فلات ایران انباشته میشود چون این سرزمین هیچ راه آبی به دریا ندارد. تا نمک در زیر زمین مدفون است مساله ای نیست اما وقتی استخراج شود و مصرف شود یا نشود سرانجام در محیط پخش خواهد شد که برای فلات ایران مصیبت است ونتیجه اش همین است که میبینیم یعنی پیش روی کویر و نمکزارها و از دست رفتن زمین های کشاورزی و قابل زیست برای همه جانداران که شامل انسان هم هست. به جرات میتوان گفت که منشاء تمام نمک دریاچه ارومیه در معادن نمک خوی و دیگر معادن اطرا ف دریاچه است. نمک دریاچه مهارلو و بختگان از شهر شیراز و دیگر ابادی های بالادست منشاء میگیرد. و نمک کویر نمک در شرق خراسان هم به همین منوال از ابادی های بالادستی. امروز حتی نمیتوان تصور کرد که دریاچه ارومیه روزی اب شیرین بوده است و فعالیت بشر در منطقه انرا به این روز دراورده است.
موفق باشید- ابراهیمیان تیرماه 1392
Doctor Abrahamian / 12 July 2013
با سلام مجدد و تشکر از نویسنده مقاله و همچنین دوستمان با نام حبیب که موجب شدند تا فرصتی دوباره برای نوشتن این مطلب به وجود اید. دوست مان اقای حبیب نوشته اند:
…منطقی است که مدیریت آبخیز های خودمان را بهینه سازیم و از احداث اینهمه سدهای بیهوده که با زدن هر یک از آنها رگ حیات منطقه وسیعی از طبیعت قطع شده و تبدیل به شوره زار و بیابان می شوند جلوگیری کنیم علت بیشتر خشکسالی ها دستکاری عمدی ما در طبیعت است بگذاریم طبیعت خود زندگی کند و ما را هم در آن زندگی کنیم نه اینکه طبیعت را به میل خود مدیریت کنیم و اینگونه به ماتم بنشینیم.
در مطلبتان شما به موضوغ مدیریت ابخیز اشاره کرده اید. در جواب شما باید عرض کنم که اگر مدیریت ابخیز روان کردن اب ذخیره شده بالای سدهای احداث شده در نمکزارهای پایین دست است کار چندان سختی نیست اما چندان عاقلانه هم نیست. میتوان دریچه سد ها را باز کرد و اب را روانه گودالهای نمک در پایین دست کرد. اما ایا این کار هدر دادن اب شیرین نیست؟ نمک موجود در محیط زیست را چه باید کرد؟ نیازهای آب شرب و کشاورزی را چگونه جواب دهیم؟ این صحبت های به اصطلاح علمی که برخی انقدر انها را تکرار کرده اند که خودشان هم باورشان شده و به شما هم باورانده اند را باید با دید بهتری دید. به قول اقای سپهری چشم ها را باید شست؛ جور دیگر باید دید و …خلاصه اینکه اب در یک قدمی است. فرض شما بر اینست که اگر سدها را احداث نمیکردیم و اب را در بالادست نگه نمیداشتیم نمکی هم در کار نبود که فلات ایران را به شوره زاری بزرگ مبدل سازد. این نظریه شما و دیگر طرفداران ان اشتباه است. میزان و مقدار نمک ورودی به فلات ایران و انباشت فزاینده ان با رشد جمعیت انسانی و دامی رابطه مستقیم داشته و دارد. با بازداشتن ابهای آبخیز اطراف دریاچه ارومیه ئشت سدها این مساله در دیدرس بهتر ما قرار گرفته است و گرنه مشکل افزایش نمک در محیط زیست فلات ایران به دلیل شرایط موجود زمین شناسی-اقلیمی پابرجا بوده و خواهد بود. اگر فرصت کردید ارتفاع شهرهای مختلف منطقه از سطح دریا را گوگول کنید تا متوجه نکته ظریف عرایض بنده بشوید. در حالیکه تهران و تبریز و ارومیه و اصفهان بیش از هزارو دویست متر بالای سطح دریا هستند مشهد فقط ۸۰۰متر بلند است. به همین دلیل هم ابرفتهای نمکین در نزدیکی خراسان دشت نمک را در این محل بر جای گذاشته اند. اما خلیج فارس و دریای عمان در سطح دریاهستند و انتقال فاضلاب سراسری به دریای ازاد مسستلزم هزینه گزافی از انرژی و پمپاژ نیست. با ایجاد و انجام چنین مسیلی میتوان انچه را که شما مد نظر دارید به دست اورد زیرا با کاهش نمک در خاک رفته رفته پوشش گیاهی و سرسبزی و افزایش فروزیزهای اسمانی هم میسر خواهد شد. اما این پدیده روندی ارام و نامحسوس خواهد داشت.
نکته دیگری که در نوشته شما به چشم میخورد همانا دستکاری های عمدی در طبیعت است که ظاهرا در رابطه با ایجاد سدها و ابگیرها در بالادست است. این سد ها فقط تحمل غیر قابل زیست بودن محیط برای انسان را در قسمت وسیعی از فلات ایران انهم برای مدتی کوتاه میسر خواهندکرد اما سرانجام وقتی فروریزهای اسمانی به صفر برسند کوچ دست جمعی از فلات ایران را به دنبال خواهند داشت. به عقیده بنده بزرگترین دستکاری غیرعمدی در منطقه همانا ورود انسان به این منطقه بسته است. اگر این سرزمین ابراهی به دریای ازاد داشت ما امروز به ماتم محیط زیستمان ننشسته بودیم زیرا طبیعت خودرا بازسازی میکرد. اما این بسته بودن و محصور بودن فلات ایران بین دو ابرکوه است که موجب افزایش شوره زارها و خشکسالی است و مدیریت صحیح انهم منوط به ایجاد آبراهی است که بتواند زمین ها را بشوید و از شوره زار به غلفزار تبدیل کند زیرا زمین شوره سنبل بر نیارد. در نتیجه ایجاد چنین ابراه یا مسیلی در فلات ایران نه تنها دستکاری در طبیعت نیست بلکه راهکاری است که با ان میتوان کل حیات فلات بسته ایران را به مسیربازیابی و احیاء محیط ریست برگرداند.
متاسفانه و البته خیلی هم جسارتاْ میگویم که جنابعالی و همفکران متوجه مساله فزاینده نمک در فلات بسته ایران نیستید و به همین دلیل هم همان دانسته های موجود را که حول محور ابخیز و سدسازی بی رویه میچرخند تکرار می کنید.. هیچکس منکر اینها نیست. انچه شما از ان غافلید (البته باز هم جسارتاْ) اینستکه دلیل خشکی و کویری شدن منطقه کاهش میزان بارندگی است و دلیل انهم کم شدن تدریجی پوشش گیاهی است و یکی از دلایل مهم کاهش پوشش گیاهی هم افزایش نمک در خاک است و دلیل افزایش نمک در خاک هم فعالیت انسان در فلات بسته ایران است که هیج راه آبی به دریای آزاد ندارد. خلاصه اینکه این سرزمین روزی سرسبز و پردرخت بوده و بنده دلایلی را ارایه دادم که روند کویری شدن فلات را تشریح میکند. با تشریح درست مساله هم میتوان به راهکارهای جدید و احتمالا کارساز دست یافت. یکی از راهکارهای کار ساز هم در این زمینه ایجاد لوله یا کانال فاضلاب سراسری است که ابهای شور را به دریا ببرد اما این راه حل هم به هیج وجه تنها راه حل مساله نیست.
با احترام
ابراهیمیان
تیرماه ۱۳۹۲
Doctor Abrahamian / 12 July 2013
باسلام شما ظاهرا تنها دليل خشكسالي رادر نمك ميدانيد اولا خواستم در خصوص نظر شما براي نخوردن نمك تشكر كنم ولي اضافه كنم كه با نمك صفر هم نمي توان زندگي كرد وبدن به املاح نمك نياز دارد وگرنه تعادل خود را ازدست ميدهد وهمان بلاي كه بر سر فلات ايران امده بر سرما هم مياد
مطلب ديگر درخصوص دست كاري بشر خوشنختانه كشور وشهرهاي ما انچنان صنعتي نبستند كه با ورود نمكهاي صنعتي خدمت اراضي كشاورزي وابهاي موجود برسند درمقايسه با چين و… واين فعاليت با چراي حيوانات وكندن درختان وبوته هاي موجود انجام شده پس با كاهش چرا و جلوگيري از بوته چيني در صحرا ميتوان مقداري ازپيش رفت صحرا گرفت
سومين مهم موضوع اين گزارش است كه شما ناديده گرفتين اين متن ظاهرا مربوط گزارش درخصوص چند كشور است كه تركيه وعراق وسوريه وايران رادر بر ميگيرد وبدليل گرمايش زمين وتغيير جهت بادهاي باران اور اشاره دارد ومربوط به تخصص شما در خصوص نمك طعام نيست البته اگر جسارت نباشد
چهارمين نكته مربوط به دليل شوري اب درياچه اورميه است كه بدليل اب تلخه رود است كه در راازاهر به تبريز درمنطقه خواجه همان جاي كه سال قبل زلزله شد از بافت نمكي عبور كرده تغيير رنگ داده وبه نامه تلخه رود كهرود دايمي است وارد درياچه ميشود وبه دليل سدهاي كه روي رود هاي ديگر مثل زرينه وسيمينه رود جهت اب شهري تبريز بسته شده اب درياچه اروميه روبه كاهش گذاشت والبته گفته ميشود ايجاد راه وريختن ميليونها تن سيمان براي خشك كردن مسير جاده روي درياچه هم باعث خوشكاندن چشمه هاي زير اب شده كه من درستي ان را نميدانم
باتشكر
رامين مرزابا / 12 July 2013
با سلام
مثل اینکه بنده دچار فراموشی شده ام چون ادرس پایگاه خود را به اشتباه نوشتم
ادرس صحیح اینست:
www.biocourse10.com
ابراهیمیان
Doctor Abrahamian / 13 July 2013
در جواب اقای رمز ابادی: باسلام
دوست عزیز رشته بنده محیط زیست شناسی نیست و تا حدودی با فیطیولوژی و پاتولوژی انسان و حیوانات اشنا هستم. بنده الان چندین سال است که هیچ نمکی منجمله کلرور سدیم ؛ فسفات پتاسیوم؛ کربنات کلسیم و سولفات منیزیم و غیره به غذای روزانه ام اضافه نکرده ام و از بی نمکی هم بیمار نشده ام.
دیگر اینکه در نوشته بنده منظور از نمک همان کلرور سدیم یا نمک طعام بود.
نکته دیگر اینکه این مساله مبروط به صنعمی یا غیر صنعمی بودن منطقه نیست
نکته دیگر اینکه اول بایستی چیزی برای چرا کردن حیوانات باقی باشد تا بتوان با جلوگیری کردن از ان به سرسبزی سرزمین فلات ایران کمک کرد. اگر زمینه برای رشد فراهم باشد بوته چینی و چرای بی رویه انقدر حایز اهمیت نیستند.
گزارش ناسا ممکن است منطقای وسیعتر را در بر بگیرد اما نقش نمکزارهای فلات ایران در ایجاد خشکی و کاهش فروریزهای اسمانی هم در منطقه نمیتوان نادیده گرفت.
در مورد دریاچه ارومیه و رودخانه های اطراف انهم شما را به پایگاه اینترنتی زیر رجوع میدهم. در ضمن اگر فرصتی برایتان دست داد به گوگول-زمین هم نگاهی بیندازید تا بهتر متوجه شرایط خاص زمین شناسی منطقه بشوید
در پایان هم بایستی از شما به خاطر پیش کشیدن این همه عوامل ذیربط و بی ربط به مساله تشکر کنم زیرا همین بحث ها زوایای پنهان و مرموز مساله را روشن میکند. لطفا ادامه دهید چه بنده از حرف هاس شما کلی چیزهای نو یاد گرفتم. البه اگر جسارتی نباشد.
در مورد نظرتان در باره دوبی هم مطالعه کردم اما انچه در دوبی امکان پذیر است در فلات ایران قابل استفاده نیست. چون زمین های طرف جنوبی خلیج پارس خیلی فرو افتاده هستند و میتوان با کانالکشی اب خلیج را به داخل خشکی کشاند اما در ایران چنین کاری امکانپذیر نیست. به جز حاشیه های ساحلی خلیج و دریای مازندران که همطراز یا در زیر سطح دریا هستند بقیه فلات ایران ۲ الی ۳ هزار متر بالاتر از سطح دریا ست و اب وقتی سربالایی برود خودتان بهتر میدانید چه میشود.
حتما سری به سایت بنده بزنید و وقتی انرا مطاله کردید با هم بحث میکنیم.
در مورد دریاچه ارومیه و رودخانه های اطراف انهم شما را به پایگاه اینترنتی زیر رجوع میدهم. در ضمن اگر فرصتی برایتان دست داد به گوگول زمین هم سری بزنید و نقشه طبیعی ایران و گودالهای نمک را ببینید تا متوجه نظر بنده شوید.
ابراهیمیان
Doctor Abrahamian / 13 July 2013
سلام. از دیدگاه های منتشر شده در ذیل این مطلب استفاده کردم و به نوبه خود تشکر میکنم. اما سوالی ذهن من را مشغول کرده است: ایجاد آبراه بین دریای خزر و خلیج فارس آیا نمی تواند کمکی به رفع خشکسالی، تغییر اکوسیست مناطق بین آبراه از بیابانی و خشک به مرطوب و باران زا نماید و البته در یکی از دیدگاه ها اشاره شده است که این کار، غیرممکن است. آیا به جز اختلاف سطح، دلیل دیگری وجود دارد. من فکر میکردم وجود این آبراه خیلی کمک زیادی به تغییر آب و هوای منطقه میکند!
مهدی / 13 July 2013
ضمن سپاس،
لینک «گزارش ناسا »رو بذارید لطفا.
حمید / 13 July 2013
من بعنوان فردی که در این زمینه اطلاعتی نداشتم از کلیه نظرات استفاده نموده واز همه کارشناسان ی که نظرات
خود را در منظر عموم قرار دادند سپاسگزارم|
رحمت اله / 13 July 2013
جالبه که خبر درمورد کم آبیه و کامنتها درباره افزایش نمک. البته فکر کنم من خوب متوجه نشدم چون تاحالا فکر میکردم نمک مصرفی مردم ایران از همین کشور تامین میشده و دوباره در یک چرخه به طبیعت برمیگشته. شاید هم بهترین راه رفع مشکل کم آبی کم کردن نمک باشه. البته فکر کنم با این روش -ریختن نمک موجود در فاضل آبها به اقیانوس- بعداز دوره خشکسالی خودمون وارد کننده نمک باشیم
رضا مظاهری / 13 July 2013
در جواب مهدی که راجع به ابراه بین دو اب (خلیج فارس و خزر) پرسیده بودند:
عزیزم این یک پروژه خیلی خیالی و بی اساس بود که در زمان ریاست آقای رفسنجانی به صورت یک شایعه مطرح شد و از حد شایعه هم بالاتر نخواهد رفت واگر پولی هم صرف این پروزه شود مثل پروژه رساندن اب ارس به دریاچه ارومیه و پروزه ابرسانی از دریای مازندران به شهر اقای احمدی نژاد (سمنان) به نتیجه نخواهد رسید. این مطلب را بنده در وبسایت خود ویا در مطالب دیگری در همین زمینه در رادیو زمانه توضیح داده ام. حالا هم با روی کار امدن اقای روحانی ممکن است دوباره این پروژه غیرممکن برسر زبانها بیافتد که نتیجه ان معلوم است.
متاسفانه نقشه جغرافیایی کشور ها و به خصوص کشور ما به گونه ایست که انسان را به اشتباه میاندازد. همه فکر میکنیم که ایران یک زمین صاف و هموار است در حالیکه شهر تهران ۱۴۰۰متر بالاتر از سطح ابهای خلیج فارس است و ۱۴۲۸ متر هم بالای اب دریاچه مازندران. (دریاچه را به این دلیل نوشتم که متوجه شویم دریای مازندران یک گودال بسته است و تقریبا ۳۰ متر زیر سطح خلیج فارس است). و یا شهر کرمان که ۳۰۰ متر بالاتر از تهران است و زاهدان که همه خیال میکنیم در نزدیکی سطح دریاست ۱۴۰۰ متر بالای سطح دریاست. در واقع همه شهرها و ابادی های ایران که روزی در دشت ها بودند (بیشتر به دلیل کم ابی) به سوی کوهپایه ها حرکت کرده اند و نمونه بارزو قابل لمس ان همین تهران است که ۱۰۰ سال پیش مرکز ثقل جمعیت در شهرری بود و حالا در شمران است.
فقط تصور کنید که این دو اب خلیج فارس و خزر را به وسیله یک کانانل فرضی اما غیر ممکن به هم وصل کرده ایم. انوقت آب خلیج فارس به دریای مازندران خواهد ریخت و انرا پر خواهد کرد و تا ۲۸ متر سطح اب بالا خواهد امد. انوقت دیگر نه شهر ساری و نه رشت و تمام نوار ساحلی خزر هیچکدام باقی نمی مانند. اما در طرف شمال دریای مازندران در خشکی پیشروی خواهد کرد و قسمت های وسیعی از خاک روسیه و ترکمنستان و غیره زیر اب خواهند رفت. در واقع روسها چنین کانالی را ظاهراْ ساخته اند و اب دریای سیاه را بوسیله یک کانال با چند دریچه به خزر وصل کرده اند. با باز گداشتن دریچه های کانال میتوانند چنین کاری بکنند اما سرزمین های ساحلی شمال خزر به مسافت زیادی زیر اب خواهند رفت.
این پروژه فاضلاب سراسری هم با این فرض پیشنهاد شده که شیب زمین به حرکت اب دورریز فاضلاب به سوی خلیج فارس کمک خواهد کرد و گرنه اب را سربالایی بردن انهم با مصرف مقادیر زیادی انرژی های فسیلی که نه عاقلانه است و نه مقرون به صرفه.
بهترین پیشنهاد اینست که نقشه جغرافیای طبیعی ایران را و ارتفاع شهرهای ایران را و گودالهای نمک را از روی گوگول-زمین بررسی کنیم تا ببینیم از چه مسیری میتوان این لوله فرضی را کارگذاشت به گونه ای که نیروی جاذبه زمین (یعنی سراشیبی) اب نمک دار را به سوی دریای آزاد هدایت کند. مابقی حرف ها بیشتر به خیالات واهی مقرون هستند تا پروزه قابل اجراء. شاید به این نتیجه برسیم که با مدیریت گودالهای نمک در نزیکی شهرهای مشهد و سمنان و شیراز و سیرجان و غیره میتوان نمک را مهار کرد.
در ضمن پروژه های مختلفی هم که در مدرسه به ما اموزش داده اند که بوته نکنیم و پلاستیک روی زمین نیندازیم و تایر های ماشین را از ابراه ها برچینیم و محیط زیست را تمیز نگهداریم و یا حقابه دریاچه ها ارومیه را به ان بدهیم گرچه در ظاهر کمک به طبیعت است اما در برابر این غول خشکسالی که در انتظار ایران و منطقه است بی اثر خواهد بود.
سوال اصلی اینستکه (چگونه میتوانیم سرسبزی و نشاط را به فلات ایران برگردانیم؟) چه با سبز شدن دوباره این سرزمین است که میتوان میزان بارندگی منطقه را افزایش داد و حیات بی رونق منطقه را بهبود بخشید و سرسبزی منطقه فلات ایران هم به نظر بنده در گرو یک مساله است و انهم مهار کردن نمک میباشد. .
فکر میکنم بنده خیلی بیش از خد لازم وقت شما را گرفتم. از این بابت خیلی عذر میخواهم.
دکتر ابراهیمیان
تیرماه ۱۳۸۲
Doctor Abrahamian / 13 July 2013
با سلام به اقای مظاهری و تشکر بابت مطرح کردن سوال
همین سوال شما را یکی از کارشناسان دولت اقای خاتمی به بنده نوشتند. در ان زمان بنده به اقای خاتمی مساله افزایش نمک و لزوم مهار انرا گوشزد کردم. اقای خاتمی هم نامه بنده را به یکی از کارشناسان محیط زیست داده بودند و ایشان همین گفته جنابعالی را گوشزد کرده بودند و مساله را به همین جواب بستند و کنار گذاشتند اما حالا میبینیم که از ان زمان تا کنون میلیون ها تن نمک دیگر هم در محیط انباشت شده است و خشکسالی مطلق را به ما یاداور میشود.
اشکال بزرگ مساله در اینست. تا زمانیکه نمک در کان (معدن) نمک نهفته است مشکل چندانی وجود ندارد اما وقتی نمک برای مصرف یا صنعت استخراج میشود دیر یا زود به محیط زیست بر میگردد آنهم با یک تفاوت کیفی ( نه کمی) بسیار مهم. و ان تفاوت کیفی همان پخش شدن نمک در سطح وسیع روی سطح زمین است. وقتی زمینی به شوره زار تبدیل میشود یعنی در بالادست زمین فعالیت انسان انرا به سطح خاک اورده است. البته این حرف بدان معنا نیست که هر از گاهی نهری یا رودخانه ای در مسیرش از کنار معدن نمکی عبور نکرده اما در چنین حالتی اب ان رودخانه شور است و قابل شرب نیست وهمه میدانند که ان آب شور کدام است و کجاست. مثلا در مورد تلخه رود و زرینه رود این مثال تا حدی صادق است اما نمک طعام تلخ نیست و اب تلخه رود هم شور نیست.
ترکیب نمک یک ترکیب شیمیایی بسیار محکم است از نوع الکترووالانس. به همین دلیل هم نمک نه به آسانی شکسته میشود و نه بخار میشود. نمک پخش شده در سطح وسیع برای همیشه باقی میماند مگر اینکه توسط آب و یا باد ویا استخراج دوباره توسط انسان از محیط زدوده شود. اما تا زمانیکه میزان نمک در خاک از حدی بالاتر باشد اب را از خاک میدزدد و دانه های رستنی که در فصل های رویش یعنی بهار و پاییز قرار است ریشه بزنند نمیتوانند رشد کنند و پوشش گیاهی زمین را دوباره احیاء کنند. این همان اتفاقی است که در فلات ایران طی قرن های متمادی به وقوع پیوسته سرسبزی های این مرزوبوم تدریجا به کوهئایه ها محدود شده اند و دشت کویر در نقاط گودتر فلات به وجود امده و پیشروی کرده اند. از نظر بنده تنها راه بازگشت هم اینست که روند افزایش نمک خاک را دگرگون کنیم تا رستی ها دوباره به کویر بی نمک برگردند. .
درست است که نمک در طبیعت میچرخد اما این چرخش نمک در طبیعت بسته فلات ایران به گونه دیگری است. اول اینکه ما نمک را از گودالهای نمک دوباره استخراج نمیکنیم بلکه نمک مصرفی را از معادن دست نخورده نمک بیرون میکشیم. دوم اینکه مصرف سرانه نمک در ایران چند برابر نیاز روزانه انسان (و دام) است زیرا ما ایرانیها از طریق نان و نمک ارادت خاصی به هم داریم و سوم اینکه نمک جمع شده در گودالهای پایین دست ممکن است الوده به املاح سمی و فلزات سنگین هم باشد که در نتیجه استخراج نمک از این گودالهارا غیر مطلوب میکند. و گرنه بنده به یاد دارم که تا قبل از صنعتی و الوده شدن منطقه افرادی با عنوان نمکی در فصل تابستان و پاییز به اطراف در یاچه قم یا بهارلو در شیراز میرفتند و تخته ها نمک را بار خر میکردند و به شهر می اوردند و می فروختند.
اری خبر در باره کم ابیه اما اینکه خبر کم آبی را بشنویم و از مسبب خبر بی اطلاع بمانیم ظلم به خود و طبیعت شکننده ایرانزمین است. اگاهی هرچه بیشتر یک یک ما به رفع مشکل کمک خواهد کرد.
با ارادت صادقانه
ابراهیمیان
تیرماه ۱۳۸۲
در صمن منظور بنده به هیچوجه این نبوده که مقاله خوب اقای ناصر کرمی را بربایم و یا از ان برای پیشبر نظرات شخصی استفاده کنم. پیشاپیش بابت زحمات بی دریغشان از ایشان تشکر میکنم.
Doctor Abrahamian / 13 July 2013
سلام جناب دکتر ابراهیمیان
تمام مطالب گفته شده در بالا را به دقت خواندم و بسیار استفاده کردم…
اینجانب دکتر دامپزشک هستم و قصد دارم یک مرکز پرواربندی و نیز پرورش گوسفند داشتی تاسیس کنم و از آنجا که پرورش گوسفند نیاز به مرتع دارد ، از نظر شما چه مکانی برای تاسیس این واحد تولیدی مناسب است؟
آیا باتوجه به پیشرفت خشکسالی می توان نتیجه گرفت که استان هایی مانند اصفهان (که در آن ساکن هستم)،سمنان و حتی چهار محال بختیاری در آینده آبی برای کشاورزی و در پس آن دامپروری مقرون به صرفه نخواهند داشت؟
با تشکر فراوان.
دکتر رحیمی / 13 July 2013
با سلام مجدد حضور آقای ابراهیمیان
همان طور که فرمودید نگاهی گذرا به سایت جنابعالی انداختم مقایسه آذربایجان عزیز با کالیفرنیا برای من جالب بود وملافارغ تا جای که من حدس میزنم میزان بارندگی کالیفرنیا شاید 10برابر متوسط بارندگی ایران باشد البته میدانم که بدلیل وجود کوهستان راکی هوای کالیفرنیا گرم ولی شرجی (رطوبت بالای)ندارد به این دلیل هم میگویند هوای انجا مشابه ایران است ولی وجود رودخانه های بزرگ وبارندگی منظم باعث به وجود امدن قطب کشاورزی بزرگی در غرب امریکا شده است البته ان دریاچه را من تا حال نمیشناختم ولی دریاچه اورمیه یا چیچست از زمان حداقل حضرت زرتشت وجود داشته وتا جای که من میدانم بافت زیر ان ابرفتی ونرم است ومانند لجن زمانی که میخواستند پل روی ان بزنند در حفاری ها خداقل به عمق 200متری بستر سفت یا سنگی وجود نداشت لذا ساخت پل روی ان به یک مشکل بزرگ تبدیل شد که با خاک ریزی جلو امدن ویک دهانه حدود1600متری را پل زدند حال داستان این دریاچه فوق شور با ان دریاچه ظاهرا به اشتباه ساخته شده چقدر نزدیک است نمی دانم ولی انچه که هویدا است این است که خشک شدن دریاچه اورمیه همراه با کاهش رطوبت محلی وایجاد توفان نمک در ان منطقه دست به دست هم داده واکوسیستم حداقل دو شهر تبریز واورمیه را بشدت به هم خواهد زد .گرچه بنده هم همنظرشما هستم که اب از خزر وارس نمیتواند به اورمیه بیاید ولی شاید بتوان از روشهای مانند باردار کردن ابرها وهمچنین استفاده از رودخانه های غرب ارومیه وکردستان مانند زاب و رودی که دریاچه حسن لو را ابیاری می نماید استفاده کرد ویا اب شورب تبریز را که عملا تمام اب سد میاندواب را به خود اختصاص میدهد را از رودهای شمالی وشرقی اذربایجان تامین کرد ودوباره حق ابه دریاچه اورمیه را زیاد تر کرد البته خواندن دعای باران نیز شاید حتما موثر است
می خواستم نظر شما را در مورد گیاهان نمک دوست بدانم ایا فکر میکنید با کشت گیاهان مقاوم به شوری ویا ایجاد گیاهان شور دوست در مناطقی که شما میفرمایید میتوان مشکل را تا حدی حل کرد
در کشاورزی در زمینهای شور همواره از زهکشی استفاده میکنند وبا ایجاد کانال عملا زه اب شور را از زمین خارج میکنند ایا این روش اصولا میتواند کمکی به کاهش نمک موجود در خاک بکند .
رامین مرزآبادی / 13 July 2013
به دکتر رحیمی غزیز
سلام گرم مرا بپذیرید. از انجا که بنده منطقه مورد نظر شما را از نزدیک ندیده ام پس نظری مناسب وضع به خصوص جنابعالی ندارم. مسلما گوسفندداری یک پیش زمینه هایی لازم دار که اولین انها اب و آذوقه میباشد. اگر چنین شرایطی برایتان مهیاست بسم الله قدم جلو بگذارید خیر پیش باشد.
Doctor Abrahamian / 14 July 2013
دوست عزیز اقای مرزآبادی
این دریاچه ای که در جنوب کالیفرنیاست در محلی بسیار گرم و بی باران قرار دارد و در سال بیش از یکی دو یار باران نمیبارد. بیشتراب جمع شده در این دریاچه مصنوعی و اتفاقی هم از رودخانه کلورادو می اید که مسافت نسبتا زیادی را (حدوداْ ۱۷۰۰کیلومتر) را می پیماید. مقداری از اب انهم از طرف کشور مکزیک به ان میرسد. اما یک ورودی سومی هم هست و ان اب فاضلاب شهرهای دور بر است که دارای نمک است. چهارمین منشا ء اب هم رودهایی است که هر از گاهی از کوههای دوروبر راه می افند و به دریاچه میرسند. پس میتوان گفت که میزان بارندگی در اطراف ارومیه به مراتب بیشتر از دریای سالتون در جنوب کایفرنیاست. تنها دلیل مقایسه این دو دریاچه همانا افزایش نمک در این دریاجه اب شیرین بود که بنده را بران داشت تا مطالعه مختصری روی ان انجام دهم. همانطوریکه در نوشته های سایت نوشته ام که الان یادم هم نیست) در ۵۰ سال اخیر با امدن مهاجرین که بیشترشان بازنشسته هم هستند جمعیت انسانی در این منطقه به سرعت افزایش یافته و در مدت چند دهه اب این دریاچه گوارا و شیرین به شورابه تدیل شده است و میزان نمک رو به افزایش است. البته هنوز به شدت ارومیه نیست اما انتظار میرود که در چند دهه اینده مثل ارومیه کریستالهای نمک در اطراف دریاچه تشکیل شوند. تنها دلیلش هم مصرف نمک و وارد شدن نمک از ابادی های دوروبر به دریاچه است. سیستم فاضلاب هم برقرار است و بعد از تصفیه اب نقریبا زلال را به دریاچه وارد میکنند. اما این اب زلال مقداری معتنابهی نمک را با خود همراه دارد که تدریجا در دریاچه که سطح ان ۷۰ متر زیر سطح دریای ازاد است میریزد و انباشته میشود. حتی صحبت از این بود یک کانالی بین خلیج باها و دریای سالتون ایجاد کنند اما با محاسبه خطرات احتمالی و خراب شدن دریچه های کنترل و ورود ناگهانی اب به این دریاچه ظاهرا از خیرش گدشته اند. تصور کنید اب دریای خزر یا دریاچه ارومیه یک مرتبه ۷۰-۸۰متر بالا بیاید!!
حال برگردیم به دریاچه ارومیه خودمان. اینکه در کف دریاچه تا عمق زیادی لجن وجود دارد دور از انتظار نیست. چون همه دریاچه ها رفته رفته از رسوبات پر میشوند و سرانجام به مرداب یا گودلهای کم عمقی مبدل میشوند. تقریبا همه دریاچه ها اب شیرین دارند مگر اینکه از بسترهای نمکین عبور کنند که شما به تلخه رود اشاره کردید. اما تلخه رود به گمانم شور نیست . حال اگر دریاچه ها در پایین دست ابادی هایی باشند اب انها بلا استثناء شور میشود و به شورابه و سرانجام نمکزار مبدل میشوند. دریاچه قم در جنوب ابادی بزرگی مثل تهران و البته شهرهای دیگر منطقه مثال خوبی است. دریاچه هامون در مرز ایران و افغانستان پاکستان و دریاچه بختگان در جنوب شرقی شیراز و گودال عظیم نمک در غرب خراسان و دوگودال نمک در نزدیک سمنان و دامغان و دو گودال در نزدیکی سیرجان همه حکایت از همین پدیده دارند.
البته بنده منکر این نیستم که سدهای ایجاد شده حقابه این ابگیرهارا در بالادست نربوده اند و مرگ انهارا سرعت نبخشیده اند امام مشکل بزرگتری که ناخواسته به وجود امده اینست که این دریاچه ها به عنوان حلال و نگهدارنده نمک عمل میکردند. با باز ستاندن اب در بالادست نقطه اشباع این دریاچه ها بالاتر و میزان نمک بلورینه شده در اطراف انها افزایش می یابد. بعد هم نمک در معرض فرسایش باد قرار گرفته و به زمین های دوردست پراکنده شده و میشود. در نهایت زمین های اطراف دریاچه ها و گودالهای نمک به نمکزار و زمین های دور تر به شوره زار تبدیل میشوند و شوره زارها رفته رفته به کویر بی علف و بی اب مبدل میشوند. کویری شدن ایران شاید ربط چندانی به چرای بیش از حد نداشته باشد بلکه زایده همین چرخه تصاعدی نمکزار به شوره زار و کویر بی اب و علف است که در سالهای اخیر با بستن اب ورودی این گودالها تشدید یافته است. اما حتی اگر سدی هم ساخته نمیشد و همه حقابه دریاچه ها به انها میرسید بازهم مشکل نمکزار شدن و خشک شدن منطقه اجتناب ناپذیر میبود.
در مورد حقابه دریاچه هم باید عرض کنم که اگربا کمی دقت به ابخیز منطقه نگاه کنیم هر سال مقداری فروزیزهای اسمانی در منطقه ادربایجان به زمین میرسد و در حالت طبیعی بدون در نظر گرفتن و وجود مراکز جمعیت و ابادی های مختلف این نزولات سرانجام به گودترین نقطه منطقه یعنی دریاچه ارومیه منتقل میشود. حال اگر تمام این اب را از داخل شهرها و روستاهای منطقه عبور دهیم بازهم ایستگاه اخر اب همانا گودترین نقطه منطقه خواهد بود. تنها تفاوت در اینست که با وارد کردن اب به سیستم اب شهری و شستشوی نمک های وارده به محیط این اب الوده به نمک و ئسماندهای دیگرمیشود و به دریاچه خواهد ریخت. پس میبینیم که نگهداشتن اب در بالادست برای مصرف شرب و کشاورزی ولو اینکه از طریق سد سازی بی مطالعه هم باشد فرق چندانی در معامله نمیکند. مشکل در کاهش بارندگی و سرسبزی کل فلات ایران است به همان دلایلی که ذکر شد.
در مورد گیاهان سوزنی برگ مثل کاج با گیاهانی مثل گز یا طاق هم باید عرض کنم اینها میتوانند تا حدی مقاوت کنند و با تراکم نمک در انتهای برگهاشان و رها کردن این کیسه های نمک در زمین های دور و بر سرانجام مرگ خودرا رقم میزنند چون ریشه گیاهان مقاوم به نمک هم تا حدی میتوانند خشکی خاک را تحمل کنند و افزایش نمک با اسانی اب را از خاک مجاور ریشه گیاهان می رباید و سرانجام گیاهان سوزنی برگ هم قربانی میشوند.
ارادتمند شما
ابراهیمیان
تیرماه 1392
Doctor Abrahamian / 14 July 2013
جناب آقای ابراهیمیان با سلام
ظاهرا نکته مشترک ما دوست داشتن خاک ایران میباشد وخوشبخت شدم که در پس این خبر ناراحت کننده با سروری نازنین همچو شما استاد گرامی اشنا شدم بنده که قابل شاگردی شما را ندارم اکنون میتوانم از لذت مصابحت شما سیراب شوم من خود زاده آذربایجان هستم وتا جای که دیدم ویادم است ظاهرا دریاچه ارومیه توسط ۱۰رود تقریبا دائمی تغذیه میشد که دولتهای حاکم زحمت کشیده وتا حال بیش از ۶سد خصوصا در ناحیه میاندواب بر روی این رودها بستن به بهانه خودکفای در گندم یا تشنگی شهر غزیز تبریز اما نتیجه این شد که میبینید ودیگران هم در اینده نزدیک بهتر خواهند دید .
من فکر میکنم برای این که از این نوشتارها لذت بیشتری ببریم بهتر است که اول ادبیاتمان را یکی کنیم (تعاریف واحد از قضیه) بنابراین اصول فکری خود را در چند بند می اورم
ا-برای اجرای هر طرح ویا نظریه علمی تا مدیریتی وجود نداشته باشد هیچ فعلی صورت نمیگیرد ومثنوی هفتاد من کاغذ میشود پس هرگونه دور زدن ویا اوردن سنگهای بزرگ مانند اب خزر در اورمیه یا اب خلیچ فارس در شمال علامت نزدن بدانیم که متاسفانه دولتمردان عزیز در این مورد یدطولانی دارند پس کار شدنی را عشق است
۲-روش مهندسی مجدد را من در پیش میگیرم گرچه شما بنچمارک یا الگوبرداری را شیوه تفکر خود در سایت اورمیه قرار دادید که هر دو راه بنظرم قابل اجرا است
۳-من از کوچک به بزرگ می خواهم برسم ولی شما کل مسله را میخواهید یک جا بررسی کنید وحل کنید.حال نظر من که هم برای اذربایجان قابل اجراست هم برای سایر مناطق
الف-ما میدانیم که دشتهای شور ودریاچه ارومیه شوری خود را از باقیمانده دریای باستانی که کل فلات ایران را در بر میگرفت به یادگار مانده است لایه ها یا معادن متعدد نمک گنبدهای نمکی بینظیر مانده از ان تاریخ است وفعالیت بشر در تخریب طبیعت فقط باعث لطمات بیشتر وسریعتر است راهکار :گفتم که تلخه رود وقتی از اهر میگذرد هنوز قابل تحمل است ولی وقتی به منطقه خواجه میرسد به یک منطقه نمکی وارد شده رنگ اب عوض شده وبقدری شور میشود که بهش تلخه رود میگویندخوب عقل سالم میگوید یا کانال سیمانی بسازید ویا مسیر رود را عوض کنید که از آن منطقه رد نشود حال اگر نام رودهای ایران را بررسی کنیم بیش از نصف انها لقب شور را به یدک میکشند ولی در سرچشمه همه شیرین وقابل شرب هستند پس کانال یا تغییر مسیر یک راه پیشنهادی است که حتما از کشیدن اب خزر ویا خلیچفارس یاپارس ساده تر وعملی تر است
ب-در اکثر شهرهای دنیا اب اشامیدنی را با بطری می فروشند نمیدانم چرا ما ماشین وحیاط مان را با اب شیرین میشویم سیفون همواره خراب توالت مان نیز با اب اشامیدنی کارمیکند البته چند شهر ما مانند زاهدان چنین نیست .پس ما اب شیرین را حرام میکنیم وبجای کاهش اسیدیته خاک وقابل زیست کردن بلکه ها وابگیرها فقط چاه فاضلابمان را با اب شیرین پرمیکنیم شنیدم در کانادا که بیشترین منابع اب شیرین جهان را دارد برای هر خانه جهت تعویض سیستم تولت در هر تغییر ونوسازی توالت بیشاز ۱۰۰دلار کمک دولتی پرداخت میشود که سیفون دو زمانه ویا اکونمیک بگذارند ولی در ایران !هیچ
پ-برداشت اب شور از چاههای نیم عمیق وعمیق کاملا غلط است چون با بالا بردن نمک خاک در عرض چند سال زمین تبدیل به شوره زار میشود وگفتن شعار خودکفای به خودکشی نباید تبدیل شود
ت-برگرداندن ابهای که از کشور خارج میشود یک اصل باید باشد چه در مورد کارون چه رودخانه های کردستان وشمال ایران جناب احمد کسروی در خصوص سد سفیدرود میفرماید هدف از ایجادسد جمع اوری اب از نقاط پر اب وبردن ان به مناطق کم آب است اما سد سفید رود اب را از استان بزرگ وکم اب زنجان وکردستان گرفته وبه استان گیلان میفرستد! خاطره :زمانی که تونل کندوان را میکندند من شاهد بودم که هر ضربه بیل مکانیکی باعث بیرون زدن یک چشمه اب فشار قوی میشد هدف در انجا ایجاد راه بود ومشکل سستی دیواره تونل واب زیرزمینی بیش از حد وکسی نمیگفت که فاصله این تونل از سد امیرکبیر (کرج) ۱۰کیلومتر هم نیست وبراحتی میتوان اب شیرین را که در ارتفاعی بیش از ۳۰۰۰متر ارتفاع دارد حال ببینید ما چقدر کوه داریم وچقدر اب زیرانها خوابیده است
ث-باید از ابیاری غرق ابی که نمک را میشوید وبه پایین دست میبرد بعنوان عامل نابودی کشاورزی یاد کرد وحتی حرام بدانیم تا مکانیزم ابیاری تحت فشار هم سطح کشت را بالا ببرد هم مقدار تولید را هم مصرف کود های شیمیایی را که به نظر بنده کم از نمک مورد توجه جنابعالی نیست وچه بسا خطرناک تر است
مطلب به درازا کشید وحتما سردرد اور بقیه را اگر تا اینجا مشکلی نداریم بعدا می تایپم خدانگهدار
رامین مرزآبادی / 15 July 2013
سوالی که برای من ایجاد شده این است که مگر در 10000 سال قدمت انسان در فلات ایران، چقدر نمک توسط آدم ها مصرف و جابجا شده که شوری خاک را به آن ها نسبت بدهیم؟ این پارامتر در مقابل مسائل دیگری که باعث شوری خاک می شوند (مثل بالا کشیده شده نمک در خاک های نیمه اشباع، نمک پاشی جاده ها در زمستان و غیره) کوچک است که هیچ تاثیری در محیط زیست ندارد. دستکاری های دیگر در محیط زیست انجام شده که از جمله حفر چاه های عمیق بدون حساب و کتاب بوده. نشست خاک هایی که زمانی ذخایر آب زیرمینی را در خود نگه می داشتند باعث شده که خاک ها دیگر نتوانند منابع خود را تجدید کنند. فکر می کنم مساله به سادگی حذف نمک از سفره مردم نباشد که اگر این طور بود همین امروز همه نمک دان هایشان را به اقیانوس می انداختند تا گرفتار بیابان نشوند.
دکتر احتشامی / 15 July 2013
در جواب دکتر احتشامی و سرور عزیز اقای مرزابادی
بنده اعداد و ارقامش را در بالاتر خدمتتان دادم. اگر ۶۰ میلیون جمعیت امروز فلات ایران را در ۵گرم نمک (که این مقدار سرانه با توجه به عادت های ایرانیان در مصرف بی رویه نمک هنوز هم خیلی محافضه کارانه است) ضرب کنیم میشود ۳۰۰تن نمک در روز. البته جنابعالی نمکی هم که به جاده ها می پاشند را به ان اضافه کنید که از قلم بنده افتاد.
دلیلش هم این بود که نمک پاشی جاده ها یکی دو بار درسال بیشتر اتفاق نمی افتد و نمک مصرفی هم ظاهرا از نزدیکی دریاچه قدیم قم بر میدارند که هم در حال حاضر در سطح زمین است و هم اینکه دوباره در سراشیبی زمین به همانجا شسته رفته و ختم میشود. اما این صحبت شما مساله را به پیشخوان فکر بنده امورد که ازتان متشکرم
هم اکنون بنده مقاله ای در دست تهیه دارم که این مساله را با نظم و نظام و ارقام بیشتر و بهتری ارایه میدهد. تا انجا که بنده می بینم دریاچه ارومیه اخرین دریاچه فلات ایران است (پس از هامون و بختگان و گاوخونی و قم و سمنان و سیرجان جازموریان و جندتای دیگر) که همه اب شور و مشکل فزاینده نمک دارند و همه در پایین دست ابادی هایی هستند و همه به یک سرنوشت دچار شده و می شوندکه از این قرار است؛
الف افزایش تدریجی نمک در محیط دریاچه و اطراف؛
ب برجای ماندن نمک و فرسایش آن توسط باد
پ گسترش نمک زار و تبدیل ان به شوره زار و ایجاد زمین های کویری وسیعتر
ت کاهش پوشش گیاهی
ث کاهش فروریزهای اسمانی و افزایش و گسترش بیشتر نمک در طول زمان و پهنه مکان به دلیل افزایش جمعیت و فعالیت انسان در منطقه
ج. تکرار این چرخه شوم و بیابانی شدن منطقه در سطح وسیعتر .
این افزایش مستمر و تدریجی نمک انهم توسط انسان خودخواه و بی توجه به محیط زیست است که وقتی با کارهای بی برنامه مثل ساختن سدها همراه میشود کار را به اینجا میکشاند. در واقع سد سازی ها ی بیشمار و بی حساب روند ویران شدن زیست بومهای شکننده ایرانزمین را تسریع کرده اند تا شاید ما انسانها از خواب غفلت بیرون اییم. گرچه میگویند کسی که خواب است را میشود بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده را نمیتوان.
بنده به راه حل مساله امیدوارم. زیرا بیش از چهل سال است که به این مساله فکر کرده ام. در سالهای ۱۳۵۰ وقتی برای اولین بار دامنه های جنوبی زاگرس را در راه تهران – شیراز -تهران دیدم این سوال پیش امد که چرا دامنه های حنوبی کوه یعنی به طرف شیراز پر درخت تر از طرف اصفهان و تهران است و چرا زمین های جنوب تهران تا این حد به کویر لوت شبیه اند در حالیکه هرچه به سوی قطب شمال میرویم بایستی بارندگی بیشتر و سرسبزی زمین هم بیشتر باشد؟ و حالا میپرسم چرا هیچ دریاچه اب شوری در
طرف دامنه های جنوبی زاگرس وجود ندارد؟ جواب این اخرین سوال هم اینستک دامنه های جنوبی زاگرس به دریای ازاد راه دارند و نمک وارده به محیط زیست از این سرزمین ها شسته رفته میشود.
البته میشود بر سر این موضوع سالها بحث کرد و نتیجه ای هم به جز تخریب بیشتر محیط زیست حاصل نشود اما بنده پس از سالها تفکر و جستجو در این باره به این نتیجه رسیده ام و درطول راه هم خیلی ها احتمالاْ خندیده اند و فکر کرده اند بنده هم ( به قول سهراب سپهری سحر میدانم؛ رجوع کنید به شعر سوره تماشا از سهراب سپهری). به باور بنده جور دیگر باید به این مشکل جانکاه نگاه کرد تا مشکل حل شود و گرنه به قول شما مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
در مورد بندهای ذکر شده در نوشته اخیر اقای مرزابادی باید عرض کنم که :
با شماره 1 شما موافق هستم و نیستم زیرا در عمل میبینیم که بدون برنامه ریزی “فعل های” بسیاری هم صورت گرفته است. حال ترس بنده از این است که با روی کار امدن اقای روحانی سیاستها در جهت ایجاد آبراه سراسری و اتصال ابی خزر و خلیج تغییر کند که خود کاری عبث و غیر ممکن است با این حسلب که تا اضمحلال کامل فلات ایران چیزی باقی نمانده است و بهتر است کوشش های خودرا در مهار و زدودن نمک از فلات ایران متمرکز کنیم تا شاید سرسبزی منطقه به ارامی به روز اولش برگردد.
در مورد شماره 2 شما هم نکاتی هستند که بایستی در هر طرح پیشنهادی لحاظ شود. کسی منکر گنبد های نمک نیست اما تا زمانیکه این گنبد ها به صورت یکجا در زیر زمین مدفون هستند خسارات چندانی به مجیط زیست نمیزنند. اما وقتی استحراج میشوند و در محیط وسیعی پخش میشوند فاجعه زیست محیط را موجب میشوند که شده اند. تازه میتوان روی این گنبد ها را با پوشش های ضخیم پوشانید تا از معرض فرسایش باد و باران محفوظ باشند.
در رابطه با دریای باستانی و کنبد های نمک هم اگر انها را همانطوریکه شما نوشته اید فرض کنیم باز هم فرقی در مشکل موجود نمیکند. اما اگر بخواهیم به علت یابی مساله نمکزار شدن فلات ایران بیانیشیم بایستی کمی هم در مورد زمین شناسی تخته قاره ها و حرکت های همگرا و واگرای انها نسبت به هم نیز فکر کنیم. همانطوریکه میدانید با فشار قاره افریقا برتخته قاره عربستان این سرزمین نسبتا هموار به زیر فالات ایران رانده شده و میشود و چین خوردگی ها وگودالهای فلات ایران و همچنین زمین لرزه ها را سبب شده است. در این میان کوههای زاگرس و البرز تدریجا فلات مرکزی ایران را محصور و مسدود کرده اند و هر گونه ارتباط ابی بین فلات و دریای ازاد را بسته اند و نتیجه ان یک سرزمین وسیع اما بسته شده است که با وجود گنبد های نمک و فرسایش تدریجی بعلاوه افزایش تدریجی جمعیت و فعالیت انسان در منطقه به این حال و روز امروزی در امده است.
در مورد تلخه رود هم اگر نگاهی به نقشه بیاندازیم میبینیم که همانطوریکه شما مشاهده کرده اید در سرچشمه رود که در بلندی های شرق تبریز است این اب بایستی شیرین باشد و بعد از گذشت از “نمکزاری” در بین راه زنگش زرد میشود. همه می دانیم که نمک طعام سفید رنگ است پس اگر املاحی به طور طبیعی در تلخه رود حل شده باشد نمک به طعام تنها نمک موجود نیست یا اگر هست املاح دیگری هم در ان هست که این طبیعی است. اما ایا میتوان گفت که میزان نمک موجود در تلخه رود قبل و بعد از عبور از ابادی تبریز یکسان است؟ مسلماً تا اندازه نگیرید نمیتوان به درستی ان پی برد. این کار چندان سخت هم نیست. شما میتوانید چند نمونه از اب رودخانه را در بالادست و پایین دست تبریز بردارید و میزان و کیفیت نمک را در ان مطالعه و محاسبه کنید. به بنده هم اطلاع دهید و خیلی هم ممنون میشوم.
در مورد بطری و اب اشامیدنی هم عرض شود که اظهارات شماتقریباْ اشتباه است. ابی که در بطری به خورد مردم امریکا و اروپا میدهند بیشتر جنبه بازرگانی دار تا جنبه بهداشتی. زیرا 99% ابهای بطری را از سیستم اب تصفیه شده شهرها میگگیرند و هیچ تفاوت چشمگیری بین این دو نوع آب نیست که به قیمتش بیارزد. تازه مساله بطری های پلاستیک هم مزید بر علت میشود.
در مورد پرداخت یارانه برای نصب توالت های کم مصرف هم باید عرض کنم این راهکارهای خرده-ریزه همه به مصرف بهینه اب کمک میکنند اما بنده که در خانه شخصی ام توالت های قدیمی و پر حجم تر دست به یک اقدام بی خرج زده ام. یک بطری یک گالنی شیرپاستوریزه را از اب پر کرده ام درش را بسته ام و انرا در تانک توالت قرار داده ام. هر بار که سیفون زده میشود به اندازه یک گالون اب کمتری هدر میرود با این حساب 100 دلار هم به دولت کمک کرده ام! و یک بطری پلاستیک هم از محیط زیست برداشته ام! ببخشید داریم به راهکارهای خرده و بیراهه می رویم.
در مورد صحبت های جناب کسروی و سد سفیدرود هم بنده گمان می کنم که این منبع اب می تواند تمام و کمال و بی کم و کاست از سرچشمه به درون فلات ایران منتقل شود ولو اینکه برداشتن از ریش خزر و بر سبیل کویر نهادن اب ظاهرا کاری بیهوده و خطرناک به نظر میرسد. اگر اطلاعات بنده در مورد کانال ارتباطی بین دریای سیاه و خزردر روسیه درست باشد این تغییر دادن مسیر سفیدرود به نفع فلات ایران روسها را وادار میکند تا اب بیشتری از دریای سیاه به حزر وارد کنند. نکته دیگر اینکه اب خزر از اب دریای ازاد شورتر است پس انتقال آب دریای سیاه به خزر به گمان بنده می تواند به نفع محیط زیست خزر هم باشد چه رفته رفته میزان نمک ان در سطح دریای ازاد تثبیت میشود.
در مورد ابیاری غرقابی هم بایدعرض کنم که شاید این تنها گزینه ای باشد که بتوان با (حد اقل برای مدتی محدود ) ان زمین هارا زه کشی کرد و نمک اضافی را از زمین زدود
ارادتمند شما دکتر ابراهیمیان
تیرماه ۱۳۹۳
Doctor abrahamian / 15 July 2013
به دکتر احتشامی عزیز
دکتر جان لطف کنید تمام مطلب را بخوانید و شاید هم بیش از یکبار. البته بیش از یکبار را به این دلیل عرض میکندم (قصدم خرده گرفتن نیست) که وقتی به ناگاه مقوله ای را به گونه ای دیگر به ما یاد اور میشوند اولین واکنش ما اینست: این که خیلی ساده است پس چرا به ذهن من نرسیده یا اینکه به این سادگی نمیتوان مشکل به این بزرگی را حل کرد. کنار گذااشتن نمک از سفره غذایی نه تنها خرجی ندارد بلکه ضرری هم ندارد تازه منفعت بسیار بزرگی هم برای فرد دارد. چه فشار خون که یکی از عوامل مرگ و میر بی صداست را هم پایین می اورد. لازم نیست نمکدان هارا به اقیانوس بیندازیم بلکه فقط انهارا کنار می گذاریم و با این کار اگر همه با هم این کار را انجام دهیم روزی ۳۰۰ تن نمک طبق محاسبه محافظه کارانه بنده از محیط زیست دریغ داشته ایم که این کمک بیسار بزرگی است چون میزان نمک را در همین حد کنونی ثابت نگه میدارد و به ان افزوده نمیشود. از شهرداری ها هم میخواهیم که دیگر بر زخم طبیعت نمک نپاشد و گمان می کنم این هم کار سخنتی نباشد و از بچه های چهارشنبه سوری هم میخواهیم بوته نکنندتا دوستان دیگر هم راضی باشند و از راننده های کامیون هم میخوایم تا روغن موتورشان را درکنار جاده عوض نکنند و انرا روی زمین نریزند. و سرانجام نمک را از همان گودالهای نمک بر خواهیم داشت و از معدن استخراج نخواهیم کرد و در هر جا ممکن باشد کارخانه صابون سازی و تولید اب زاول و سود سود اور هم در کنار گودالهای نمک بر قرار میکنیم و سرانجام اینکه شاید بنده و جنابعالی سرسبزی فلات ایران را نبینیم اما فرزندان ما حتماْ از این کارهای خیر ما خوشحال و مسرور خواهند شد. خلاصه اینکه این روند خشکسالی ایرانزمین به عقیده بنده رابطه مستقیم با افزایش جمعیت (انسان و دام هایش) در منطقه بسته فلات ایران دارد. و راه حلش همان ست که مسیر را برگردیم تا سرزمین ما دوباره سبز شود.
اردتمند شما
ابراهیمیان
تیرماه ۱۳۹۲
Doctor abrahamian / 15 July 2013
از توضیحات شما ممنونم. تا حدی قانع شدم. اما باور کردن این موضوع مشکل است که نمک منشا بیشتر مشکل است.
ehteshami / 16 July 2013
این رودها در ایران به دریای آزاد راه دارند: مهمترین رودخانههای حوضه خلیج فارس و دریای عمان شامل: کارون (۸۹۰ کیلومتر)، جراحی (۴۳۸ کیلومتر)، کرخه (۷۵۵کیلومتر)، دز (۵۱۵ کیلومتر)، زهره (۴۹۰ کیلومتر)، مند (۶۸۵ کیلومتر)، هندیجان (، دالکی، سیمره، تیاب، نای بند، شور، اروند رود (۱۹۰ کیلومتر)، کل (۳۶۰ کیلومتر)، مهران (۳۸۲ کیلومتر)، الوند، میناب، سرباز، باهو کلات (۳۱۳ کیلومتر)
دکتر کاوانئ / 11 January 2014
با سلام به دکتر کاوانی
خیلی ممنون که نام رودخانه های دامنه های جنوبی البرز را با دقت پیدا و در این جا مطرح کردید. به احتمال قریب به یقین رودهای فصلی و یا دایمی دیگری هم هستند که بیشتر از سرزمین استان فارس و کهکیلویه و شهرکرد به سوی خلیج فارس میروند. مثلاْ در قصل بارندگی سیلابهای عظیمی از طرف جنوب شرق فارس مثل داراب و جهرم به سمت لارستان میرود و رودخانه وسیعی در این شهر را پرآب میکند. درضمن توجه داشته باشیم که به دلیل وجود همین رودخانه ها در طرف جنوبی زاگرس هیج دریاچه آب شوری هم در نوار جنوبی ایرانزمین وجود ندارد. اما منظور از فلات بسته ایران در این بحث سرزمینی است مثلثی شکل که به تقریب بین رشته کوههای زاگرس و البرز محدود و ومسدود شده و هیچ راهابی از آن به دریای آزاد وجود ندارد. به همین دلیل هم ده ها گودال نمک در این قسمت فلات مرکز ایران وجود دارد که حاصل آبرفت و شستشوی محیط زیست توسط بارانهای موسمی است که یا به دریاجه قم و حوض سلطان و یا باطلاق گاوخونی و یا دریاچه خور و بیابنک و یا گویر نمک خراسان و یا بختگان و جنوب سیرجان و سمنان و دامفان و دیگر نقاط فلات مرکزی ایران انباشته میشوند.
Abrahamian / 11 January 2014
با سلام به شما
ممنون از توضیحات مفید حضرت عالی!
در ضمن این اطلاعات را من از ویکی کپی کردم!
موفق باشید!
دکتر کاوانئ / 12 January 2014