چند به روز رای‌گیری انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری در ایران باقی مانده و مشاهدات میدانی نشان می‌دهد بسیاری از شهروندان تمایلی به شرکت در این انتخابات ندارند. شهروندانی که گویا روشن‌تر از همیشه در برابر حکومت موضع‌گیری کرده‌اند و تصمیم ندارند پای صندوق‌های رای انتخابات بروند؛ انتخاباتی که آن را انتصابات می‌دانند و بس. اما در این میان، بخشی از جامعه آنقدر «شهروند» به حساب نمی‌آیند که حتی این انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری به فرصتی برای نفرت‌پراکنی علیه آنها تبدیل شده‌ است.

اگر نامزدهای مختلف هر یک به شکلی می‌کوشند با وعده‌های متعدد مردم را به پای صندوق‌های رای بکشانند، اگر برخی از نامزدها علی‌رغم نگرش و میل باطنی حتی تا پای وعده‌ دادن‌ به زنان، بزرگ‌ترین مخالفان و مبارزان حکومت، در زمینه توقف برخی تبعیض‌های جنسیتی پیش رفته‌اند اما افغانستانی‌های ساکن ایران، حتی آنها که در ایران متولد شده‌اند آنقدر «ناشهروند» و «اتباع بیگانه» محسوب می‌شوند که «ساماندهی» آنها به وعده‌های نامزدها برای جذب آرای مردم بدل شده است. نامزدها از جمله قالیباف و پزشکیان مواضعشان را درباره مهاجران افغانستانی با شفافیت اعلام کرده‌اند و از برنامه‌هایی همچون «انسداد کامل مرزها و جلوگیری از مهاجرت بیشتر، ساماندهی اتباع غیرایرانی که در کشور حضور دارند، مذاکره با کشورهای اروپایی برای پذیرش بخشی از مهاجران، دریافت هزینه حضور اتباع غیرایرانی از سازمان‌های بین‌المللی» به‌عنوان برنامه‌های آتی خود در صورت رئیس جمهور شدن نام برده‌اند.

قالیباف از طیف اصولگرا و پزشکیان از طیف اصلاح‌طلب، مسیر احزاب راست افراطی اروپا را به روشنی طی می‌کنند؛ مسیری که به مهاجرستیزی و نژادپرستی هرچه بیشتر منجر می‌شود. با این توضیح واضحات که مهاجرستیزی و نژادپرستی در جامعه ایران و نیز در عملکرد حکومت نهادینه است و کاندیداها تنها این رویکرد آشکار را به صراحت در برنامه‌های آینده‌شان برای ریاست‌جمهوری مورد تاکید قرار داده‌اند. در واقع این کاندیداها می‌دانند که هرچقدر شکاف میان حکومت و مردم شدیدتر شده، اما شاید در یک نقطه بتوانند توجه مردم، حتی مردم معترض را به خود جلب کنند و آن سرکوب مهاجران افغانستانی است.

Ad placeholder

«هر کی رای بیاره مهم نیست، اوضاع ما همیشه بدتر می‌شه»

در کشوری که خانه مهاجران افغانستانی آتش زده می‌شود، افغانستانی‌ها برای خریدن بلیط قطار با ممنوعیت روبه‌رو می‌شوند، حق خریدن خانه ندارند حتی اگر سال‌ها در ایران زندگی و کار کرده باشند، و صدها مورد دیگر از تبعیض که با آن مواجه می‌شوند و از آنها یک «دیگری» ساخته است؛ در چنین کشوری اصلا بعید نیست اگر نامزدهای ریاست‌جمهوری برای جمع کردن رای، نوک حمله را به سوی مهاجران افغانستانی بگیرند و از «ساماندهی» آنها حرف بزند؛ عبارتی که برای بسیاری از گروه‌های دیگر هم زیاد به کار برده می‌شود، برای کودکان کار، برای زنان بدون حجاب، برای اعتراضات مردمی که حکومت آن را «اغتشاشات» می‌نامد. گویا هر فرد یا گروهی که از نظر یک نظام تبعیض‌آمیز، «سربار» و «دیگری» باشد باید «ساماندهی» شود، به همین دلیل است که همه نامزدها و مقامات سودای «ساماندهی» در سر دارند. این را افغانستانی‌های ساکن ایران خیلی خوب درک می‌کنند چرا که چنین وضعیتی را سالها زندگی کرده‌اند.

حسام که در ایران متولد شده اما به دلیل افغانستانی‌تبار بودن حتی شناسنامه ایرانی ندارد به «رادیو زمانه» می‌گوید:

هشت ساله بودم، توی کوچه بازی می‌کردم که یه نفر یه کاغذ تبلیغاتی انداخت توی خونه‌مون. رفتم دیدم بروشور برنامه‌های قالیباف (کاندیدای ریاست جمهوری) بود برای ریاست جمهوری. یکی از بندهای برنامه‌های قالیباف، اخراج مهاجران افغانستانی بود. به اعضای خانواده‌ام نشان دادم و گفتم یعنی چی‌کار می‌خواد بکنه؟ گفتند هیچی فقط دعا کن این رأی نیاره. شاید باورش سخت باشه اما از همون سن فهمیدم اتفاقات سیاسی ایران تأثیر مستقیم توی زندگی من افغانستانی داره. هرچند خیلی از دوستان افغانستانی‌ام می‌گفتند بی‌خیال. هر کسی هر بار رأی بیاره، قدرت به هر سمتی بره، اوضاع ما همیشه بدتر می‌شه. و البته هنوز نمی‌دونم حق با منه یا با اون دوستان…

نازنین هم یک افغانستانی‌تبار و متولد ایران است و تاکید می‌کند که گروه‌های سیاسی مختلف در ایران اگر با هم اختلاف‌نظرهای شدید سیاسی هم داشته باشند درباره محدود کردن بیش از بیش مهاجران افغانستانی با هم حتما توافق نظر دارند. او می‌گوید:

چه اصلاح‌طلب، چه اصول‌گرا، حتی بعضی گروه‌های سیاسی مخالف حکومت در خارج از ایران هم در مورد برخورد سخت با مهاجران افغانستانی با حکومت هم نظر هستند.

Ad placeholder

حذف افغانستانی‌ها، مطالبه‌ای که در جامعه وجود دارد

علی که افغانستانی است و در ایران درس می‌خواند، به «رادیو زمانه» می‌گوید که با شکاف بزرگ میان مردم ایران و جامعه مهاجر افغانستانی به خوبی آشناست. به نظر او این شکاف روز به روز گسترده‌تر می‌شود و طی دهه‌ها به صورت سیستماتیک از سوی حکومت ایران پیاده‌سازی شده و در مواقع بسیاری از جمله انتخابات، حاکمیت از آن سود می‌برد. او به «رادیو زمانه» می‌گوید:

یکی از دوستان ایرانی‌ام امروز از من پرسید تا کی قراره ایران بمانم؟ و گفت به نفعمه زودتر از ایران بروم چون مردم ایران روز به روز با ما بدتر خواهند شد. مطمئناً نگرانی او بیشتر بخاطر خط و نشان کشیدن‌های نامزدهای ایران و استقبال و تحسین مردم ايران از این سیاست‌ها بود. البته که نگرانیِ او اصلاً هم بیراه نیست. چیزی که بیشتر از هرچه اندوهگینم می‌کند این است که در فضای فعلی نه فقط دولت ایران و نه فقط مردم عادی ِکوچه و خیابان، بلکه بسیاری از نویسندگان و روشنفکران ایران به جای تحلیل دقیق وضعیت و توضیح و فهم مساله‌ی مهاجران افغانستانی، در پی تشدید این شکاف هستند.

علی با بیان اینکه حس می‌کند آنها چه دانسته و چه ندانسته نقش پیچ و مهره‌های ماشین مهیب تبعیض و استبداد رژیم را خواهند داشت، ادامه می‌دهد:

دومین مساله‌ی تأسف‌آور برای من در مورد جامعه‌‌ی ایران، تشدید این دست نگاه‌های نژادپرستانه‌ی مردم ایران پس از تجربه‌ی جنبش شکوهمند و مترقی‌ «زن، زندگی، آزادی» است. این شدت گرفتن نگاه‌های نژادپرستانه را در واکنش‌های اخیر مردم ایران به موضوع فلسطین و موضوع مهاجران افغانستانی به روشنی می‌توان لمس کرد. من هرگاه به آن روزهای درخشان جنبش فکر می‌کنم و به موضع‌گیری‌های این روزهای مردم ایران نگاه می‌کنم حسرت و افسوس تمام روانم را می‌سوزاند.

سارا هم به تجربه‌های فراوان درباره سرکوب مهاجران افغانستانی توسط نامزدهای ریاست جمهوری یا دیگر انتخابات اشاره می‌کند و از بدترین تجربه‌ و مشاهده‌ی خود دراین‌باره به رادیو زمانه می‌گوید:

راستش تجربه‌های زیادی بوده در هر دوره انتخاب ریاست جمهوری یا حتی انتخابات شهردار. اینجور چیزا دیگه برامون عادی شده بود و می‌دونستیم که این گزینه حتما جزو وعده‌های نامزدها خواهد بود. ولی وحشتناک‌ترینش وقتی بود که احمدی‌نژاد اومده بود و در وعده‌هاش رسید به مهاجران افغانستانی و گفت کاری می‌کنم کابل براشون بهشت باشه، اینجا رو براشون جهنم می‌کنم … و یکدفعه کل مردم چنان فریاد خوشحالی کشیدن و دست زدن که واقعا یه حس ترسناک و پر از غمی بود برای ما. مخصوصا که ما همیشه تو جهنم بودیم به ناچار، و اون داشت جهنم بدتری رو برای ما وعده می‌داد. اون لحظه خیلی حس ترسناکی را تجربه کردم…

میلاد اما بر این نظر است که اینگونه وعده‌های نامزدها برای او که یک مهاجر افغانستانی بزرگ‌شده‌ی ایران است عجیب به نظر نمی‌رسد. او می‌گوید:

در هر صورت این مطالبه در میان بخشی از جامعه وجود دارد و نامزدان از این فرصت استفاده تبلیغاتی می‌کنند. ما افغانستانی‌ها باید از مدیریت وضعیت مهاجران در ایران و سیاست شفاف و مشخص در این‌باره حمایت کنیم. مشکل اصلی ما فعلا شعارهای اخراج و دیوارسازی نیست. به‌نظرم مشکل اصلی رفتارهای غیرانسانی، عقده‌مندانه، تحقیرآمیز و نفرت‌پراکنی است. مشکل اصلی دیگری‌سازی و انسانیت‌زدایی از مهاجران در ایران است. 

به نظر میلاد یا نهادهای مسئول در ایران درباره مساله مهاجران افغانستانی هماهنگی و سیاست دقیق ندارند و در یک سردرگمی به سر می‌برند؛ یا اتاق فکرهای حکومت ایران عمدا با استفاده از فضایی که علیه افغانستانی‌ها در جامعه وجود دارد درباره آنها ایجاد هراس و نفرت‌پراکنی می‌کند.

افغانستانی‌های ساکن ایران با برنامه‌های کاندیداهای انتخابات مختلف در ایران در زمینه «ساماندهی» مهاجران به‌خوبی آشنا هستند. اما برای آنها ترسناک‌تر از این برنامه‌ها، واکنش شهروندانی است که حتی این برنامه‌ها هم آنها را راضی نمی‌کند و خواستار برخورد شدیدتر با مهاجران افغانستانی هستند؛ شهروندانی که در واکنش به وعده‌های پزشکیان معترض شدند که چرا او از اخراج «افاغنه» به روشنی حرفی نمی‌زند. از نظر آنها حتی عبارت «ساماندهی» هم کافی نیست و کاندیداها باید با صراحت بیشتر از اخراج افغانستانی‌ها صحبت کنند. نازنین به «رادیو زمانه» می‌گوید:

اینجاست که می‌بینم دیگر هیچ روزنه‌ای نیست و ما افغانستانی‌ها حتی از «زن، زندگی، آزادی» هم سهمی نداشته‌ایم، وقتی بسیاری از مخالفان حکومت هم ته دلشان با حرف‌های قالیباف درباره مهاجران موافق‌اند.

Ad placeholder